اين كتاب تنها يكي از اسناد به جا مانده از دوره قاجاريه است كه به چگونگي ورود مدها و مدلهاي غربي به ايران اشاره دارد.
مدها با اين كه عمر كوتاهي دارند اما طيف وسيعي از گروههاي مختلف را در بر ميگيرند. در حال حاضر به دشواري ميتوان از يك الگوي پوشش يا وضع ظاهري تيپ به عنوان مد غالب ياد كرد، چرا كه تنوع در مدها و رقابت ميان كمپانيهاي طراح آن، مصرف كنندگان را در انتخاب آزاد گذاشته است.
اكنون نگاهي كوتاه به برخي مدهاي رايج در چند دهه اخير در ايران خواهيم داشت.
سبيلهاي حيثيتي
رخسار ايراني در چند دهه گذشته جلوههاي مختلفي را تجربه كرده است. قبل از انقلاب موهاي پشت بلند با خط ريشهاي بلند، جلوهاي به روز بود.
پس از اين دوره، خط ريشها هر چند بلند باقي ماند، اما پهناي آن به اندازه يك خط سوزن نازك شد.
فرمهاي سبيل هم براي خود نام و رسمي داشتند؛ نوع سبيل داگلاسي فرم محبوب آقايان جوان و ميانسال پيش از انقلاب بود.
در دورههاي بعدي بويژه در دهه 80 شلختگي در وضع ظاهر به نوعي به مد روز تبديل شد.
پس از گذار از اين مرحله، موهاي فشن و به سبك جوجه تيغي بر فرق سر آقايان جا خوش كرد.
اما خانمها كه دوره وسمه كردن و سرمه كشيدن را پشت سر گذاشته بودند، در دوره معاصر با استفاده از انواع وسايل آرايشي صنعتي به آراسته كردن خود روي آوردند. به طور خلاصه و البته در فواصل كوتاه، زنان با عبور از اين اسامي به چهرهاي جديد دست يافتند.
از چاروق و نعلين تا چكمههاي چرمي بلند
يك سيگار نازك بر لب ژست شاعرانهاي بود كه جوانان دهه 40 و 50 در كافهها و كوچههاي تهران با آن ظاهر ميشدند.
ديگر براي چنين ژستهايي گيوه، چاروق و نعلين هيچ همخواني و تناسبي نداشت. اين تيپها با كفشهاي پاشنه دار و چرمي كامل ميشد.
در همين دوره كفش قيصري در پاي جوانان خودنمايي كرد كه البته كفش قيصري نماد يك تيپ مردانه جسور بود.
در همين دوره، كفشهاي اسپرت در دل جوانان اهل مد جا باز كرد، حتما همان كفشهاي كتاني سفيد كه به چيني موسوم بود را به ياد داريد.
در دورهاي هم بازار كفشهاي ورني داغ شد. در همين چند سال اخير بار ديگر به همان كفشهاي جلو گرد رجوع شد. در اواسط دهه 80 يك شركت معروف توانست نوعي از كتاني را به بازار عرضه كند كه بسرعت مورد اقبال قرار گرفت.
اين شركت طراح كفشهاي تيم ملي فوتبال ايران بود. زنان نيز انواع كفشهاي پاشنه بلند و كوتاه را تجربه كردند. در چند سال اخير كفشهاي عروسكي كه با يك پاپيون آراسته شده بود دل خانمها را ربود.
هر چند اين نوع كفشها راه زيادي نپيموده از پا درآمدند و جاي خود را به كفشهايي با لژهاي بلند و باريك دادند. در زمستانها هم چكمههاي ساق بلند به پا ميكردند، اين چكمهها جنسشان از جير بود كه با مهرههاي فلزي كوچك و بزرگ آراسته شده بودند.
روند سريع تغيير در پوشش بانوان
دامن و مانتو هم براي خود سابقهاي ديرينه دارند در اين سرزمين. بانوان دهه 50 خيلي خوب دامن شلواريهاي ميدي را به ياد دارند، پوششي كه مد رايج دوران خود بود. اين دامن همراه با كت و چكمه و شال گردن ست ميشد.
مدلهاي ماكسي، ميدي و ميني هم در دورههاي بعد به بازار آمدند. دامنهاي برش دار، دامن لنگي، دامن شلواري پيلي دار، دامن شلواري، دامن هشت ترك شانل و... تنها يك نام نيستند، آنها بخشي از تاريخ پوشش خانمهاي ايراني به شمار ميآيند.
قصه مانتو هم براي خود خواندني است. چه آن كه روزگاري در دهه 50 و 60، نگاهها به مانتو و پالتو جلب بود و چه اكنون كه بسختي ميتوان يك مانتوي مناسب محل كار را در فروشگاهها يافت؛ چون بيشتر كوتاه و چسبانند.
در دهه 60 مانتوهاي كمردار مد روز شد. دهه 70 گرايش به سمت مانتوهاي خفاشي سوق پيدا كرد. اما بار ديگر اواسط دهه 80 همان مانتو پالتوهاي قديمي به عنوان مد به بازار بازگشتند.
سبكهاي متفاوت براي مردان
اواخر دوره قاجار مردان اشرافي با پوشيدن كتهاي بلند، طبقه اجتماعي خود را به نمايش ميگذاشتند. به مرور كتها آب رفت و پوشيدن آن ميان ديگر اقشار رواج يافت. در دهه 40 انواع كتهاي تنگ و چسبان با آستينهاي سرخود مد رايج روز شد.
در حقيقت كت و شلوار را ميتوان آخرين مد در اين دوره دانست. معمولا شلوارهايي كه با اين كتها پوشيده ميشد در زانو حالتي تنگ داشت و پاچههاي آن گشاد بود.
اين نوع شلوارها مد رايج و پاپوش محبوب آقايان بود. البته اين نوع شلوارهاي پارچهاي رقيبي جدي براي شلوارهاي جين گشاد بودند كه از دهه 40 تا دهه 50 نگاه بسياري را به خود جلب كرد.
جالب اين كه هر دو نوع اين شلوارها، اوايل انقلاب در گنجههاي لباس بايگاني شدند. تا همين چند سال اخير كه دوباره به عنوان مد، مورد اقبال بسياري قرار گرفت.
در دهه 60 و 70 تقريباً به شلوارهاي پارچهاي و جين خمرهاي اكتفا شد، اما از اواخر دهه 70 و بويژه در دهه 80 هر سال شلواري به عنوان مد به پاي آقايان و خانمها رفت.
دم پا گشاد، فاق كوتاه، راسته، لوله تفنگي، سنگ شور و ديدني تر از همه شلوارهاي جيني بودند كه سر زانو يا ساق و رانشان پاره و نخنما بود.
اين سرپوشهاي پر ماجرا
ايرانيان قديم سر را سلطان بدن ميدانستند و بر اين سلطان، تاج شاهي ميبايست. آن تاج هم چيزي نبود جز كلاه.
كلاههاي نمدي و پوستي در دوره قديم براي خود بازاري داشتند. كلاههاي پوستي از پوست گوسفند، بره، سنجاب و سمور تهيه ميشد اما كلاه عمومي در قديم شبيه عرقچيني بود كه لبههاي كوتاه آن تا خورده بودند.
اين كلاه چون ارزان بود بر سر همه ميرفت! اما كلاه ديگر كه فينه نام داشت و دور آن شال سبزي ميپيچيدند، جامعه مداحان را از ساير مردم جدا ميكرد.
از كلاه قجري كه بگذريم با بازگشت دانشجويان ايراني از ممالك مترقي، سبيلها داگلاسي شد و كلاههاي شاپو جايگزين انواع سنتي و ايراني آن.
به مرور ديگر كلاهها هر كدام در دورهاي توانستند راهي بر سر ايرانيها بيابند. كلاه فيدورا كه هم محافظ سر از سرما و گرما بود و البته مد روز، كلاه برت يك نوع سرپوش تخت كه از فرانسه آمده بود، كلاه كابوي كه به كلاه كله انگليسي گاوچران شهره است و از ويژگيهاي فيلم وسترن به شمار ميرود، كلاههاي اسپرت كه شما هم نمونههاي زيادي از آن را ديدهايد و...
اما داستان عينكها چيزي فراتر از محافظت چشم در برابر اشعه خورشيد و ساير موارد است. عينكهاي مارك دار در مدلهاي متنوع چيزي نبود كه از چشم علاقه مندان آن دور بماند.
حالا صبرکنید 10 سال دیگه هم به این مانتو ها که از تنگ بودن شکل لباس غواصیه میخندید
پیکان یادگار روزگار
حرفتون چه بد بود
آره ده سال دیگه به این مانتوهای تنگ نه تنها می خندیم که اق می زنیم