وي ادامه داد: كارلوس كيروش مربي بزرگي است و بايد بداند كه با چه بازيكناني زندگي ميكند. او بايد آداب و رسوم و اخلاق ايرانيها را بفهمد. اين وظيفه اطرافيان كيروش است كه درباره خصوصيات ايرانيها به او اطلاعات بدهند و مثلا بگويند كه بازيكنان ايراني احساسي هستند و نميتوانند دو هفته در اردو باشند. همچنين كيروش بايد كساني را به تيم ملي دعوت كند كه به پوشيدن پيراهن تيم ملي افتخار كنند. در بازي با لبنان روي پيراهن چند بازيكن بايد مينوشتند «شكستني»! آنها كار خاصي در زمين نميكردند و به عقيده من فقط يك «كروات» كم داشتند! در سوي ديگر لبنانيها توپگيري ميكردند. مليپوشان ما با ندويدنها و جاگيريهاي غلط در هنگام ضربات ايستگاهي كاري كردند كه تيم ملي به اين روز دچار شود.
شرفي در ادامه به دگرگوني ها و تغييرات گسترده در تيم ملي در دوران هدايت مرحوم پرويز دهداري اشاره كرد و افزود: به دو دليل نميتوانيم اميدوار باشيم كه در دوره جديد هم تغييرات گسترده اي در تيم ملي رخ دهد و بازيكنان اسم و رسم دار از تيم ملي كنار گذاشته شوند. نخست آن كه كسي مثل پرويز دهداري نداريم و دوم آن كه باشگاههاي ما فوتبال پايه ندارند. ببينيد سرنوشت 15 نفري كه عليه دهداري توطئه كردند چه شد؟ امروزه كسي بايد باشد كه مانند دهداري عمل كند. ضمن اين كه چطور ميشود تيمهايي مثل استقلال و پرسپوليس كه هر كدام 35 ميليون طرفدار دارند، نميتوانند 35 بازيكن علاقمند و توانا پرورش دهند؟ اكنون علي دوستي اين كار را ميكند، ولي چقدر به او بها داده ميشود؟
مربي اسبق تيم ملي همچنين به نقش دوندگي بازيكنان در فوتبال روز دنيا اشاره كرد و گفت: در بازي با قطر اگر روي بازيكنان تاكسيمتر نصب مي كرديد، شاخصش از يك ريال تكان نميخورد! در فوتبال روز دنيا دوندگي بيشترين نقش را دارد. فوتباليستي مثل مسي در محوطه جريمه خودي توپ گيري ميكند، ولي كدام مليپوش ما اين كار را انجام ميدهد؟ هافبك ها و مهاجمان ما توپ گير نيستند. ديگر تاريخ مصرف اين حرف گذشته كه يك هافبك بگويد توپ بدهيد تا بازي كنم. دفاع تيمي از خط حمله شروع ميشود. اگر جنگ به خط دفاع برسد قافيه را باختهايد!
شرفي كه در جام جهاني 1978 آرژانتين در كنار حشمت مهاجراني روي نيمكت تيم ملي مينشست در ادامه با بيان اين كه بايد از مربيان جوان و با تجربه ايراني در كنار كيروش استفاده شود، گفت: در بهترين دوران فوتبال ايران با مهاجراني كار كردهام. گاهي به او مشورت مي دادم و حتي گاهي با يكديگر اختلاف پيدا ميكرديم، ولي هرگز كسي متوجه نشد كه ارتباط ما با هم چگونه است. نميدانم كمكهاي ايراني كيروش آيا جرات ميكنند كه با او درباره خصوصيات ايرانيان حرف بزنند و مشورت دهند يا نه؟ آنها بايد اين كار را كنند. وقتي من اعتراض كردم كه چرا دو مربي جوان خارج نشين را در كنار كيروش گذاشته اند همه گفتند آنها تحصيلكردهاند. مگر ما در ايران مربي تحصيلكرده كم داريم؟ وقتي كسي تمام سالهاي عمرش را در خارج زندگي كرده است، چطور ميتواند درباره خصوصيات زندگي در ايران و بازيكنان ايراني به كيروش اطلاعات بدهد؟
مربي اسبق تيم ملي فوتبال با توجه به نزديك بودن ديدار تيم ملي برابر كره جنوبي هم گفت: از نزديك با تيم ملي كار نميكنم كه مشكلات درون تيم را بدانم، اما همين قدر ميدانم كه بايد به اين تيم كمك كنيم. فوتبال كره جنوبي خيلي از ما جدا شده است و فوتبال را با اگر و مگر نميشود اداره كرد. زماني كه كره را با شش گل ميبرديم، گذشت. عرق ملي بازيكنان ما كم شده و ارزش پيراهن تيم ملي پايين آمده است. آن زمان كه ما بازي ميكرديم هنگام خواب، پيراهن تيم ملي را زير سرمان مي گذاشتيم كه مبادا آن را از ما بگيرند، ولي امروز پيراهن را آسان به دست ميآوردند و آسان هم از دست ميدهند. به نظرم اگر ما كره را شكست دهيم به فوتبال ظلم كردهايم.
وي ادامه داد: بايد فوتبال را يكي، دو سال تعطيل كنيم و آن را از نو بسازيم. هيچ اشكالي ندارد كه اين كار را انجام دهيم. با اين پولي كه در فوتبال خرج ميشود ميتوان 10 ورزشگاه ساخت و به تيمها داد. كشور ما هم پول دارد و هم پتانسيل ورزشي، ولي كار را بايد از جايي شروع كنيم. الان هم خيلي براي مردم فرقي ندارد كه فوتبال باشد يا نه. وقتي قطريها در ورزشگاه آزادي آن طور رفتار ميكنند و از لبنان شكست مي خوريم، ديگر بدتر نميشود. فقط مانده از مالديو ببازيم! بايد از آدمهايي كه عمرشان را در فوتبال سپري كردهاند انتقاد كنيم. البته آدم هايي پاك نه آنهايي كه بارها ممنوع الكار و ممنوع التصوير شدهاند و ميليارد ميليارد پول جابجا ميكنند.
سرمربي اسبق تيمهاي برق شيراز و مس سرچشمه از مديرعامل باشگاه پرسپوليس هم انتقاد كرد و گفت: كجاي دنيا اول بازيكنان را ميخرند و سپس مربي استخدام ميكنند؟ رويانيان ميخواست در پرسپوليس خدمت كند، ولي اكنون كاري كرده كه بازيكنان پرسپوليس به جاي مانوئل ژوزه او را مربي ميدانند! وضعيت فوتبال ما با همين مشكلات است كه دچار بحران ميشود.
چندي پيش مليپوشان رسانهها را تحريم كردند و اعلام كردند كه قصد ندارند با هيچ رسانه اي مصاحبه كنند. از سوي ديگر رسانهها هم در اقدامي متقابل راه تحريم مليپوشان را در پيش گرفتند. شرفي در اين رابطه به ايسنا گفت: روي كلاههاي تيم ملي آلمان در جام جهاني نوشته شده بود «11 رفيق» يعني مسايل روحي ـ رواني، محبت و صداقت در فوتبال خيلي مهم هستند. اختلافها به تيم ملي لطمه ميزند كما اين كه تيم ما اكنون در حال لطمه خوردن است. در اين ميان هم بازيكنان مقصرند و هم مطبوعات. همين رسانهها گاهي از يك بازيكن يك شبه يك كوه ميسازند و روز ديگر آن كوه را به تپهاي كوچك تبديل ميكنند. متاسفانه بايد بگويم كه فوتبال و مطبوعات ما با هم «جور» هستند. اين به آن باج ميدهد و آن به اين و در اين وسط گاهي سمت و سوي قلمها عوض ميشود. البته منظور من همه رسانهها نيستند چون بيشتر رسانهها صادقانه كار ميكنند، ولي عمل همان تعداد اندك باعث ميشود كه بازيكنان به اشتباه همه رسانهها را به يك چشم نگاه كنند.
وي ادامه داد: متاسفانه در بين مطبوعات معدود افرادي هستند كه قلم شان را ارزان مي فروشند و اين كار آنها بازيكنان را به اشتباه مياندازد و آنها فكر ميكنند كه همه رسانهها اين طور هستند. اين مساله و اين اختلافات فقط به سود دشمن تمام ميشود.
شرفي در پايان نسبت به رابطه فدراسيون فوتبال و كارلوس كيروش هم انتقاد كرد و گفت: كيروش مربي خوبي است، اما فكر ميكند به يك روستا آمده است. ما از پشت كوه نيامدهايم و در كشورمان افراد تحصيلكرده زيادي داريم كه هم جام جهاني ديدهاند و هم در اروپا بازي كردهاند. مسئولان فدراسيون مسايل را خيلي راحت گرفتهاند و گويي با كيروش صيغه برادري خواندهاند!