به گزارش صراط، ون حامل خبرنگاران و عکاسان خبری در جاده
ورزقان به پیش میرود و نمای هر روستا ابتدا با چادرهایی که برپا شده
جلوهگر میشود، تعدادی از چادرها همان شب پس از وقوع زلزله توسط هلال احمر
رسیده و توزیع شدهاند و مابقی چادرها هم فردا.
89 روستا در سه شهرستان ورزقان، اهر و هریس تخریب شدهاند، طی 45 روز گذشته این مناطق 38 بار لرزیده است که عمدتا پس لرزههایی با شدت کم و بیش بودهاند.
در برخی روستاها چادرهایی با عرض و طول بزرگتر برپا شدهاند که از آن به عنوان طویله و برای نگهداری دام استفاده میشود.
روستای کرویق دومین روستایی است که وارد آن میشویم. عمده خانوارهای این روستا تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) هستند و بنابراین ساخت 70 خانه آن را نیز بسیج سازندگی با کمک نیروهای جهادی متقبل شده است.
در بدو ورود برخی اهالی از عدم همراهی برخی ناظران دولتی در ساختوسازها گلایهمندند، یکی از روستاییان میگوید: آبیاری قطع شده و چاههای آب خراب شدهاند، اگر آب نیاورند بدون آب میمانیم، اوایل آب معدنی میآوردند، اما الان کم شده است.
* برنامهریزی جالب برای ورود و خروج نیروی کار مجانی
راهنمای ما از بسیج سازندگی توضیح میدهد در پروژههای بسیج سازندگی برخی گروههای جهادی با رویکرد عمرانی و نیروی انسانی رایگان وارد کار شدهاند که این وضعیت با تامین مصالح توسط سپاه هزینه ساخت و ساز را به کف میرساند، شاید ساخت هر واحد را به متری 150 تا 200 هزار تومان.
او ادامه میدهد: رویکرد بسیج در این میان کمکرسانی به دولت است.
حدود 40 نیروی جهادی و به عبارتی روشنتر کسانی که داوطبانه و مجانی به این روستاها آمدهاند، در حال ساخت یک خانه هستند.
برنامهریزی این نیروها که به آنها نیروهای جهادی میگویند، جالب است. مهندس ناظر بسیج سازندگی در محل حضور دارد و هر یک از نیروهای جهادی به مدت دو هفته یا بیشتر وارد روستا شده و به صورت رایگان به عنوان کارگر ساختمانی در ساخت و ساز خانهها شرکت میکند،سپس آنها گروه گروه منطقه را ترک کرده و گروه بعدی جایگزین میشوند. ساخت خانهها به این شکل ادامه پیدا میکند.برخی هم از روز اول آمدهاند و هنوز روستا را ترک نکردهاند.
خاکبرداری منزل تخریب شده روستایی به پایان رسیده، نمای نقشه مشخص و پیریزی و بتنریزی هم انجام شده است، گروه جهادی ساخت این ساختمان از روستاهای کرمانشاه آمدهاند و خانه متعلق به خانوادههای تحت پوشش امداد امام خمینی (ره) است. سپاه تنها صبحانه، ناهار و شام آنها را تقبل میکند.
همگی بلوزهای کرم رنگی که روی سینه و پشت آن آرم و عنوان سبزرنگ جهاد سازندگی خورده است را به تن دارند. از صبح تا 12 شب بیوقفه کار میکنند و آن را هم وظیفه خودشان میدانند. باورش سخت است. آنهم در زمانهای که هر چیزی حساب و کتاب خاص خودش را دارد.
یکی از نیروهای جهادی میگوید: به خاطر خدا آمدهام،سال 62 هم جبهه بودم.شغلم کشاورزی است، در روستاهای اطراف کرمانشاه.
حدودا 60 ساله است با محاسن سفید، میگوید وقتی میبینیم مردم اینطور در مضیقهاند شبها هم کار میکنیم، پسرهایم دانشجو هستند، دیشب زنگ زدم آنها هم بیایند.
آنها در عین حال از عدم مشارکت محلیها در ساخت و ساز خانههای هم ولایتیهایشان اندکی گلایهمنداند، میگوید: همسایه بغلی 4 پسر بزرگ دارد که همه در خانه خوابیدهاند اما حاضر نیستند بیایند کار کنند.
او این وضعیت را به نحوه امدادرسانی فعلی کمیته امداد ربط میدهد و میگوید: روش فعلی کمک رسانی کمیته امداد سبب شده دیگر عدهای حاضر به کار کردن نباشند و به قولی تن پروری را پیشه خود سازند.
* صاحب کارخانه آجرپزی کرمانشاه؛ در نقش کارگر ساختمانی
صفدر کهریزی مدیر فنی بسیج سازندگی کرمانشاه میگوید: 8 روز است که به اینجا آمدهایم،(گروه فعلی). در این مدت 45 خانه را نقشه ریختهایم و پیریزی کردهایم. 35 تا را آرماتور بستهایم، 8 واحد را بتن ریختهایم و بتن 8 تا را هم تا اسکلت ریختهایم.
میگوید: روز جمعه 100 نفر اینجا کار میکردند، اما با جابجاییهایی که شده الان 45 نفریم.
او یکی از نیروهای جهادی که در حال خالی کردن کیسه سیمان در مخزن گردان بتن است را نشان میدهد، مردم تنومندی است، زیر آفتاب چهرهاش سوخته و سرتاپا غرق خاک است میگوید: این را میبینید؟ میلیاردر است، مالک یک کارخانه آجرپزی اما اینجا به عنوان نیروی جهادی در حال عرق ریختن و کار کردن است.
نامش سهراب جعفری سیابیلی است؛ صدایش میکنند، به جمع خبرنگاران میآید روی تمام صورت و محاسن سیاهش خاک و ریزههای سیمان خشک شده است. دوستانش میگویند، سهراب بگو چقدر پول داری؟ میگوید: آنجا کوره آجرپزی دارم. کرمانشاه درآمدم زیاد است، اما اینجا واجبتر است.
و بعد هم میخواند:
بنیآدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند.
یکی از نیروهای جهادی میگوید او مثل یک بالابر کار میکند، کیسههای سیمان را برداشته و به تنهایی جابجا میکند.
میپرسم؛ مگر وزن هر کیسه سیمان چقدر است؟
میگوید: حداقل 50 کیلوگرم.
نیروهای جهادی از او میخواهند بالا بردن یک کیسه سیمان را برای خبرنگاران نمایش دهد. ابتدا طفره میرود، انگار کمی خجالت میکشد، اما بعد با اصرار دوستانش یک کیسه سیمان را برداشته و مانند یک وزنهبردار حرفهای تا بالای سرش بالا میبرد و همانجا نگه میدارد.
عکاسان خبری عکس میگیرند و یکی از خبرنگاران آن وسط میگوید: قویترین مردان جهان است.
یک نیروی جهادی دیگر توضیح می دهد، اغلب نیروهای جهادی حاضر در اینجا در شهر خود استادکارند و روزی 200، 300 هزار تومان درآمد دارند.
میگویند سهراب در شهر خود ثروتمند است، اما به نظر می رسد خداوند در وجود او ثروتی والاتر و بزرگتر قرار داده است. نعمت و ثروت جوانمردی، ایمان، مردانگی، آزادگی، انسانیت و ....
صفاتی که این روزها به شدت هر چه تمامتر و روز افزونتر کمیاب میشوند و رنگ میبازند.
مراد زنگنهتبار نیز مسئول یک گروه 13 نفره جهادی از کرمانشاه است، میخواهد بنویسیم که آنها در یک گروه سیزده نفری نیروهای جهادی از روستاهای اطراف کرمانشاه آمدهاند.
همه جا غرق خاک و گرد و غبار است، اما در سینی طلایی تمیز و با استکانهای زیبا و تمیزتر با چای خوشرنگ پذیرایی میشویم.
یکی از خبرنگاران معتقد است مشکل در اینجا فقر فرهنگی است. یکی از نیروهای جهادی صحبتهای او را پی گرفته و ادامه میدهد: امید به زندگی در این روستا صفر است، باید به زور برویم و بگوییم این خانه شماست، بیا پیاش را در بیاور.
یکی از پاسدارهای سپاه هم که در آنجا نیروی جهادی است وارد بحث شده و میگوید: همین الان شبها با چهار تا پتو سردمان میشود، بیچاره مردم چه گناهی کردهاند.
از میان جمع کسی فریاد میزند بر محمد و آل محمد صلوات.... صدای صلوات جمع به آسمان میرود گویی فاصلهها را در مینوردد و در قلب رسول خدا (ص)و اهل بیت پاکش مینشیند.
صلوات اینها انگار از جنس دیگری است و گویی که ناگهان رنگ میبازد و نقش بر آب میشود، نقشهایی که این روزها به اوهامی کودکانه و احمقانه میخواهند شأن والای خاتمالانبیاء را مورد حرمت شکنی قرار دهند، حال آنکه سیره او اینچنین بر روی زمین ماندگار و جاری است.
89 روستا در سه شهرستان ورزقان، اهر و هریس تخریب شدهاند، طی 45 روز گذشته این مناطق 38 بار لرزیده است که عمدتا پس لرزههایی با شدت کم و بیش بودهاند.
در برخی روستاها چادرهایی با عرض و طول بزرگتر برپا شدهاند که از آن به عنوان طویله و برای نگهداری دام استفاده میشود.
روستای کرویق دومین روستایی است که وارد آن میشویم. عمده خانوارهای این روستا تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) هستند و بنابراین ساخت 70 خانه آن را نیز بسیج سازندگی با کمک نیروهای جهادی متقبل شده است.
در بدو ورود برخی اهالی از عدم همراهی برخی ناظران دولتی در ساختوسازها گلایهمندند، یکی از روستاییان میگوید: آبیاری قطع شده و چاههای آب خراب شدهاند، اگر آب نیاورند بدون آب میمانیم، اوایل آب معدنی میآوردند، اما الان کم شده است.
* برنامهریزی جالب برای ورود و خروج نیروی کار مجانی
راهنمای ما از بسیج سازندگی توضیح میدهد در پروژههای بسیج سازندگی برخی گروههای جهادی با رویکرد عمرانی و نیروی انسانی رایگان وارد کار شدهاند که این وضعیت با تامین مصالح توسط سپاه هزینه ساخت و ساز را به کف میرساند، شاید ساخت هر واحد را به متری 150 تا 200 هزار تومان.
او ادامه میدهد: رویکرد بسیج در این میان کمکرسانی به دولت است.
حدود 40 نیروی جهادی و به عبارتی روشنتر کسانی که داوطبانه و مجانی به این روستاها آمدهاند، در حال ساخت یک خانه هستند.
برنامهریزی این نیروها که به آنها نیروهای جهادی میگویند، جالب است. مهندس ناظر بسیج سازندگی در محل حضور دارد و هر یک از نیروهای جهادی به مدت دو هفته یا بیشتر وارد روستا شده و به صورت رایگان به عنوان کارگر ساختمانی در ساخت و ساز خانهها شرکت میکند،سپس آنها گروه گروه منطقه را ترک کرده و گروه بعدی جایگزین میشوند. ساخت خانهها به این شکل ادامه پیدا میکند.برخی هم از روز اول آمدهاند و هنوز روستا را ترک نکردهاند.
خاکبرداری منزل تخریب شده روستایی به پایان رسیده، نمای نقشه مشخص و پیریزی و بتنریزی هم انجام شده است، گروه جهادی ساخت این ساختمان از روستاهای کرمانشاه آمدهاند و خانه متعلق به خانوادههای تحت پوشش امداد امام خمینی (ره) است. سپاه تنها صبحانه، ناهار و شام آنها را تقبل میکند.
همگی بلوزهای کرم رنگی که روی سینه و پشت آن آرم و عنوان سبزرنگ جهاد سازندگی خورده است را به تن دارند. از صبح تا 12 شب بیوقفه کار میکنند و آن را هم وظیفه خودشان میدانند. باورش سخت است. آنهم در زمانهای که هر چیزی حساب و کتاب خاص خودش را دارد.
یکی از نیروهای جهادی میگوید: به خاطر خدا آمدهام،سال 62 هم جبهه بودم.شغلم کشاورزی است، در روستاهای اطراف کرمانشاه.
حدودا 60 ساله است با محاسن سفید، میگوید وقتی میبینیم مردم اینطور در مضیقهاند شبها هم کار میکنیم، پسرهایم دانشجو هستند، دیشب زنگ زدم آنها هم بیایند.
آنها در عین حال از عدم مشارکت محلیها در ساخت و ساز خانههای هم ولایتیهایشان اندکی گلایهمنداند، میگوید: همسایه بغلی 4 پسر بزرگ دارد که همه در خانه خوابیدهاند اما حاضر نیستند بیایند کار کنند.
او این وضعیت را به نحوه امدادرسانی فعلی کمیته امداد ربط میدهد و میگوید: روش فعلی کمک رسانی کمیته امداد سبب شده دیگر عدهای حاضر به کار کردن نباشند و به قولی تن پروری را پیشه خود سازند.
* صاحب کارخانه آجرپزی کرمانشاه؛ در نقش کارگر ساختمانی
صفدر کهریزی مدیر فنی بسیج سازندگی کرمانشاه میگوید: 8 روز است که به اینجا آمدهایم،(گروه فعلی). در این مدت 45 خانه را نقشه ریختهایم و پیریزی کردهایم. 35 تا را آرماتور بستهایم، 8 واحد را بتن ریختهایم و بتن 8 تا را هم تا اسکلت ریختهایم.
میگوید: روز جمعه 100 نفر اینجا کار میکردند، اما با جابجاییهایی که شده الان 45 نفریم.
او یکی از نیروهای جهادی که در حال خالی کردن کیسه سیمان در مخزن گردان بتن است را نشان میدهد، مردم تنومندی است، زیر آفتاب چهرهاش سوخته و سرتاپا غرق خاک است میگوید: این را میبینید؟ میلیاردر است، مالک یک کارخانه آجرپزی اما اینجا به عنوان نیروی جهادی در حال عرق ریختن و کار کردن است.
نامش سهراب جعفری سیابیلی است؛ صدایش میکنند، به جمع خبرنگاران میآید روی تمام صورت و محاسن سیاهش خاک و ریزههای سیمان خشک شده است. دوستانش میگویند، سهراب بگو چقدر پول داری؟ میگوید: آنجا کوره آجرپزی دارم. کرمانشاه درآمدم زیاد است، اما اینجا واجبتر است.
و بعد هم میخواند:
بنیآدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند.
یکی از نیروهای جهادی میگوید او مثل یک بالابر کار میکند، کیسههای سیمان را برداشته و به تنهایی جابجا میکند.
میپرسم؛ مگر وزن هر کیسه سیمان چقدر است؟
میگوید: حداقل 50 کیلوگرم.
نیروهای جهادی از او میخواهند بالا بردن یک کیسه سیمان را برای خبرنگاران نمایش دهد. ابتدا طفره میرود، انگار کمی خجالت میکشد، اما بعد با اصرار دوستانش یک کیسه سیمان را برداشته و مانند یک وزنهبردار حرفهای تا بالای سرش بالا میبرد و همانجا نگه میدارد.
عکاسان خبری عکس میگیرند و یکی از خبرنگاران آن وسط میگوید: قویترین مردان جهان است.
یک نیروی جهادی دیگر توضیح می دهد، اغلب نیروهای جهادی حاضر در اینجا در شهر خود استادکارند و روزی 200، 300 هزار تومان درآمد دارند.
میگویند سهراب در شهر خود ثروتمند است، اما به نظر می رسد خداوند در وجود او ثروتی والاتر و بزرگتر قرار داده است. نعمت و ثروت جوانمردی، ایمان، مردانگی، آزادگی، انسانیت و ....
صفاتی که این روزها به شدت هر چه تمامتر و روز افزونتر کمیاب میشوند و رنگ میبازند.
مراد زنگنهتبار نیز مسئول یک گروه 13 نفره جهادی از کرمانشاه است، میخواهد بنویسیم که آنها در یک گروه سیزده نفری نیروهای جهادی از روستاهای اطراف کرمانشاه آمدهاند.
همه جا غرق خاک و گرد و غبار است، اما در سینی طلایی تمیز و با استکانهای زیبا و تمیزتر با چای خوشرنگ پذیرایی میشویم.
یکی از خبرنگاران معتقد است مشکل در اینجا فقر فرهنگی است. یکی از نیروهای جهادی صحبتهای او را پی گرفته و ادامه میدهد: امید به زندگی در این روستا صفر است، باید به زور برویم و بگوییم این خانه شماست، بیا پیاش را در بیاور.
یکی از پاسدارهای سپاه هم که در آنجا نیروی جهادی است وارد بحث شده و میگوید: همین الان شبها با چهار تا پتو سردمان میشود، بیچاره مردم چه گناهی کردهاند.
از میان جمع کسی فریاد میزند بر محمد و آل محمد صلوات.... صدای صلوات جمع به آسمان میرود گویی فاصلهها را در مینوردد و در قلب رسول خدا (ص)و اهل بیت پاکش مینشیند.
صلوات اینها انگار از جنس دیگری است و گویی که ناگهان رنگ میبازد و نقش بر آب میشود، نقشهایی که این روزها به اوهامی کودکانه و احمقانه میخواهند شأن والای خاتمالانبیاء را مورد حرمت شکنی قرار دهند، حال آنکه سیره او اینچنین بر روی زمین ماندگار و جاری است.
خدا قوت با غيرت