به گزارش سرویس وبلاگ صراط، پاک نویس در آخرین به روز رسانی خود نوشت:
-فکر نمی کنی از وقتی این قرص های اعصاب رو می خوری از نظر روحی بهتر شدی؟
- نه بدتر هم شدم....
- احساس نمی کنی شاداب تر شدی؟
- نه مثل قبلم هستم...
-از وقتی این قرص ها رو می خوری اضطرابت کم نشده؟ از نظر فکری بهتر نشدی؟
- نه. از وقتی این قرص ها رو می خورم مضطرب شدم با یه صدای کوچیک از جام می پرم.
- از وقتی می خوری دلت نمی خواد بری تو اجتماع ... فعالیت کنی؟
- من کلا آدم فعالیم...
- اعصابت آروم تر نشده؟
- نه شدیدا اعصابم ضعیف شده. می دونم تاثیر این قرص هاست...
دکتر سوال می پرسه... و من جواب میدم. مامان هم پوزخند می زنه...
من نمی دونم چرا انقدر اصرار داره بگه تو افسرده ای... داغونی... گوشه گیری... هر دفعه که میرم بدون استثنا همین ها رو می پرسه! نمیدونم قیافه ام شبیه افسرده هاست؟ یا کلا کارش تلقینه افسردگیه...
بی خیال نمیشه بازم سوال می کنه...
- از وقتی این قرصا رو می خوری فکر و خیالت کمتر نشده...
- اون به خاطر شرایطمه که طبیعیه...
- خوب پس دیگه قرصا رو نخور....
می خواستم بگم: دیگه عقلم می رسید قطعشون کنم... که به احترام دکتر بودنش چیزی نگفتم...
-فکر نمی کنی از وقتی این قرص های اعصاب رو می خوری از نظر روحی بهتر شدی؟
- نه بدتر هم شدم....
- احساس نمی کنی شاداب تر شدی؟
- نه مثل قبلم هستم...
-از وقتی این قرص ها رو می خوری اضطرابت کم نشده؟ از نظر فکری بهتر نشدی؟
- نه. از وقتی این قرص ها رو می خورم مضطرب شدم با یه صدای کوچیک از جام می پرم.
- از وقتی می خوری دلت نمی خواد بری تو اجتماع ... فعالیت کنی؟
- من کلا آدم فعالیم...
- اعصابت آروم تر نشده؟
- نه شدیدا اعصابم ضعیف شده. می دونم تاثیر این قرص هاست...
دکتر سوال می پرسه... و من جواب میدم. مامان هم پوزخند می زنه...
من نمی دونم چرا انقدر اصرار داره بگه تو افسرده ای... داغونی... گوشه گیری... هر دفعه که میرم بدون استثنا همین ها رو می پرسه! نمیدونم قیافه ام شبیه افسرده هاست؟ یا کلا کارش تلقینه افسردگیه...
بی خیال نمیشه بازم سوال می کنه...
- از وقتی این قرصا رو می خوری فکر و خیالت کمتر نشده...
- اون به خاطر شرایطمه که طبیعیه...
- خوب پس دیگه قرصا رو نخور....
می خواستم بگم: دیگه عقلم می رسید قطعشون کنم... که به احترام دکتر بودنش چیزی نگفتم...