" صراط ورزشی "- فرهاد مجيدي که در سال 1376 و در 20 سالگي از بهمن به استقلال آمد و در
مدتي کوتاه به ستاره اين تيم بدل شد ، پس از سال ها بازي در اين تيم ، 4
ماه پس از اينکه امير قلعه نويي حاضر نشد او را براي اين فصل در تيمش داشته
باشد در نامه اي خطاب به هواداران استقلال ، رسما از فوتبال خداحافظي کرد.
مجيدي که فوتبالش را با ناصر حجازي در استقلال آغاز کرده بود ، در زماني
که امير قلعه نويي اولين تجربه مربيگري اش را در مقام دستيار حجازي اغاز
کرده بود ، حالا فرداي روزي که امير قلعه نويي پس از 16 ماه بر مزار ناصر
حجازي رفته ، از فوتبال خداحافظي مي کند. مجيدي که خود را شاگرد مکتب حجازي
مي داند و مدام به قلعه نويي انتقاد مي کند ، همراه با منصوريان و قلعه
نويي ، مثلث محبوبيت سکوهاي استقلال را پس از حجازي تشکيل مي دهند. مجيدي
که اين چندماه در دوره هاي مربيگري در انگلستان حضور داشته و در شهرهايي
مثل ليدز ، بهترين تمرينات مربيگري را پشت سر گذاشته ، حالا اپوزيسيون
استقلال است و اين بار با وداع از فوتبال ، رسما براي نيمکتي خط و نشان مي
کشد که قلعه نويي بر آن نشسته . مجيدي در نامه اش خطاب به هواداران استقلال
نوشته است:
هواداران عزيز
وقتي 15 سال پيش به تيم محبوبم استقلال پيوستم، هرگز تصور نمي کردم روزي با حمايت هواداران پر شور و دوست داشتني آبي دل استقلالي به جايگاه کنونيام رسيده که در آستانه 36 سالگي ، هنوز با تمام وجود و با ذره ذره توانم براي هواداران بتوانم به ميدان بروم.
بازيکن و کاپيتان استقلال بودن، افتخاري است که براي " فرهاد مجيدي" فراموش شدني نيست. بازي کردن در تيمي که بزرگاني چون شادروان ناصر حجازي، علي جباري و حسن روشن روزگاري در آن عضويت داشتند يا پوشيدن پيراهن شماره 7 که در گذشته بر تن تکنيکي ترين بازيکن آسيا " مجيد نامجو مطلق " بوده يا بستن بازوبندي که بر دستان ستارگاني چون برادران بياني و جواد زرينچه بوده براي " فرهاد " فرزند کوچک خانواده بزرگ استقلال مايه اعتبار و افتخار است .
در اين مدت در شادي و غم هاي زيادي با هواداران عزيز سهيم بوده ام . با شادي هوادار خنديدم و با گريه آنها اشک ريختم. پيروزي هاي دربي، جشن قهرماني هاي ليگ برتر و جام حذفي ، شکست ها و از همه غم انگيز تر از دست دادن اسطوره تاريخ باشگاه استقلال ناصرخان حجازي که روز تلخي براي من و هواداران بود، هيچگاه از خاطرم نمي رود.
با عنايت خداوند متعال، حمايت هواداران و لطف نام بزرگ و پيراهن آبي" استقلال" به آرزوهاي مادي و معنوي خويش رسيده ام و مانند آقاياني که با خودخواهي ، همواره استقلال را مديون خود مي دانند يا در نبود خود ذلت استقلال را آرزو مي کنند، فکر نمي کنم. هر چه دارم از استقلال و هوادارانش است و هر کجا که باشم براي سربلندي استقلال تلاش خواهم کرد. اما امروز ، پس از تحمل و سپري کردن روزهاي سخت و فرا رسيدن روزهاي آبي رنگ زندگي ورزشي ام ، مي خواهم سخت ترين تصميم زندگي ام را براي هواداران بازگو کنم .
طرفداران دوست داشتني،
بر حسب صبر و تعصب تا به امروز سکوت کردم (حتي در روزهايي که در اوج آمادگي و بنا به سليقه فني! نيمکت نشين بودم صحبتي نکردم تا آرامش تيم و مجموعه استقلال برهم نخورد) و براي اثبات خويش تلاش و مبارزه کردم اما امروز وقتي مي شنوم که آقايان عامل ناکامي تيم را تشويق فرهاد مجيدي توسط هواداران خونگرم استقلال مي دانند برايم تاسف آور است . قطعا روزي با وجود و حضورم براي سربلندي استقلال تلاش کردم اما در اين روزها اتفاقاتي افتاد و صحبتهايي شنيدم که به اين نتيجه رسيدم بايد برخلاف ميل باطني ام از فوتبال خداحافظي کنم .
عليرغم پيشنهادات بسيار از تيمهاي داخلي از ابتداي فصل تاکنون، نتوانستم در ايران پيراهني جز پيراهن آبي بپوشم و بسيار مايل بودم با حضور در تيم محبوبم استقلال به همراه ديگر بازيکنان بتوانم جام قهرماني ليگ و حذفي را فتح کنم و در نهايت با پيراهن استقلال از ميادين فوتبال براي هميشه خداحافظي کنم که اين امکان فراهم نشد و گويا تقدير براي من اين چنين بود.
هر کجا که باشم خود را سرباز استقلال مي دانم و اميدوارم در آينده، در کسوت هاي ديگر بتوانم دين خود به هواداران پرشور استقلال را با کسب جام هاي متعدد، ادا نمايم.
در اين جا لازم مي دانم از کليه مديران، کارشناسان، مربيان، بازيکنان، کادر پزشکي، تدارکات، پشتيباني تيم و نيز ارباب جرايد که در ادوار مختلف، اسباب زحمت آنها را فراهم نمودم، سپاسگزاري نمايم .
در پايان ، از هواداران متعصب و دوست داشتني استقلال که همواره در سرما و گرما مرا مورد حمايت و تشويق خويش قرار داده، صميمانه قدرداني کرده و اميدوارم عذر "جدايي ناخواسته" سرباز خويش را پذيرا باشند .
بي گمان هيچگاه خود را از استقلال جدا ندانسته و الطاف، حمايت ها و تشويق هاي هواداران پر شور و فهيم استقلال از خاطره ام پاک نخواهد شد و هر جا که باشم براي موفقيت آنها دعا خواهم کرد .
به اميد قهرماني استقلال در مسابقات داخلي و بين المللي و سرافرازي و تندرستي هواداران عزيز انشاءا…
برادر کوچک شما
فرهاد مجيدي
هواداران عزيز
وقتي 15 سال پيش به تيم محبوبم استقلال پيوستم، هرگز تصور نمي کردم روزي با حمايت هواداران پر شور و دوست داشتني آبي دل استقلالي به جايگاه کنونيام رسيده که در آستانه 36 سالگي ، هنوز با تمام وجود و با ذره ذره توانم براي هواداران بتوانم به ميدان بروم.
بازيکن و کاپيتان استقلال بودن، افتخاري است که براي " فرهاد مجيدي" فراموش شدني نيست. بازي کردن در تيمي که بزرگاني چون شادروان ناصر حجازي، علي جباري و حسن روشن روزگاري در آن عضويت داشتند يا پوشيدن پيراهن شماره 7 که در گذشته بر تن تکنيکي ترين بازيکن آسيا " مجيد نامجو مطلق " بوده يا بستن بازوبندي که بر دستان ستارگاني چون برادران بياني و جواد زرينچه بوده براي " فرهاد " فرزند کوچک خانواده بزرگ استقلال مايه اعتبار و افتخار است .
در اين مدت در شادي و غم هاي زيادي با هواداران عزيز سهيم بوده ام . با شادي هوادار خنديدم و با گريه آنها اشک ريختم. پيروزي هاي دربي، جشن قهرماني هاي ليگ برتر و جام حذفي ، شکست ها و از همه غم انگيز تر از دست دادن اسطوره تاريخ باشگاه استقلال ناصرخان حجازي که روز تلخي براي من و هواداران بود، هيچگاه از خاطرم نمي رود.
با عنايت خداوند متعال، حمايت هواداران و لطف نام بزرگ و پيراهن آبي" استقلال" به آرزوهاي مادي و معنوي خويش رسيده ام و مانند آقاياني که با خودخواهي ، همواره استقلال را مديون خود مي دانند يا در نبود خود ذلت استقلال را آرزو مي کنند، فکر نمي کنم. هر چه دارم از استقلال و هوادارانش است و هر کجا که باشم براي سربلندي استقلال تلاش خواهم کرد. اما امروز ، پس از تحمل و سپري کردن روزهاي سخت و فرا رسيدن روزهاي آبي رنگ زندگي ورزشي ام ، مي خواهم سخت ترين تصميم زندگي ام را براي هواداران بازگو کنم .
طرفداران دوست داشتني،
بر حسب صبر و تعصب تا به امروز سکوت کردم (حتي در روزهايي که در اوج آمادگي و بنا به سليقه فني! نيمکت نشين بودم صحبتي نکردم تا آرامش تيم و مجموعه استقلال برهم نخورد) و براي اثبات خويش تلاش و مبارزه کردم اما امروز وقتي مي شنوم که آقايان عامل ناکامي تيم را تشويق فرهاد مجيدي توسط هواداران خونگرم استقلال مي دانند برايم تاسف آور است . قطعا روزي با وجود و حضورم براي سربلندي استقلال تلاش کردم اما در اين روزها اتفاقاتي افتاد و صحبتهايي شنيدم که به اين نتيجه رسيدم بايد برخلاف ميل باطني ام از فوتبال خداحافظي کنم .
عليرغم پيشنهادات بسيار از تيمهاي داخلي از ابتداي فصل تاکنون، نتوانستم در ايران پيراهني جز پيراهن آبي بپوشم و بسيار مايل بودم با حضور در تيم محبوبم استقلال به همراه ديگر بازيکنان بتوانم جام قهرماني ليگ و حذفي را فتح کنم و در نهايت با پيراهن استقلال از ميادين فوتبال براي هميشه خداحافظي کنم که اين امکان فراهم نشد و گويا تقدير براي من اين چنين بود.
هر کجا که باشم خود را سرباز استقلال مي دانم و اميدوارم در آينده، در کسوت هاي ديگر بتوانم دين خود به هواداران پرشور استقلال را با کسب جام هاي متعدد، ادا نمايم.
در اين جا لازم مي دانم از کليه مديران، کارشناسان، مربيان، بازيکنان، کادر پزشکي، تدارکات، پشتيباني تيم و نيز ارباب جرايد که در ادوار مختلف، اسباب زحمت آنها را فراهم نمودم، سپاسگزاري نمايم .
در پايان ، از هواداران متعصب و دوست داشتني استقلال که همواره در سرما و گرما مرا مورد حمايت و تشويق خويش قرار داده، صميمانه قدرداني کرده و اميدوارم عذر "جدايي ناخواسته" سرباز خويش را پذيرا باشند .
بي گمان هيچگاه خود را از استقلال جدا ندانسته و الطاف، حمايت ها و تشويق هاي هواداران پر شور و فهيم استقلال از خاطره ام پاک نخواهد شد و هر جا که باشم براي موفقيت آنها دعا خواهم کرد .
به اميد قهرماني استقلال در مسابقات داخلي و بين المللي و سرافرازي و تندرستي هواداران عزيز انشاءا…
برادر کوچک شما
فرهاد مجيدي
الهی کور بشه چشمای قلعه نوعی آهای فرهاد مجیدی