به گزارش سرویس وبلاگ صراط، کارگری در روزنامه در آخرین به روز رسانی خود نوشت:
سينماي ايران طي ماه هاي اخير با وجود متن نحيف و ضعيفش اما حواشي بسيار متراكم و پررونقي داشته است. تقريبا آنچه اين روزها موجب جلب توجه و گرم شدن فضاي سينماي ما مي شود حاشيه هاي آن است. تازه ترين حاشيه اي كه اين روزها گريبان اين عرصه را گرفته، مواجهه طيفي از فيلمسازان با حوزه هنري است. مديريت حوزه هنري سينماهاي تحت نظر خود را از تعدادي از فيلم هايي كه مضاميني در تعارض با ارزش ها دارند دريغ كرده و اين مسئله موجب شاكي شدن سازندگان اين فيلم ها شده است. چون حدود يك سوم از سينماهاي تهران كه اتفاقا از پرمشتري ترين مراكز فرهنگي كشور هم محسوب مي شوند، وابسته به حوزه هنري هستند و اين يعني محروم شدن اين فيلم ها از بخش قابل ملاحظه اي از تماشاگران بالقوه سينما. به همين دليل هم تهيه كننده ها و كارگردان هاي اين فيلم ها هم طي بيانيه ها و هم در نشستي رسانه اي به تصميم حوزه هنري اعتراض كردند.
مستقل از اينكه آيا تصميم حوزه هنري قانوني بوده يا نه، چند نكته پيرامون اين تحريم و آن اعتراض ها قابل تأمل است:
بر هيچ كس پوشيده نيست كه امروز مهم ترين محور جنگ نرم عليه كشورمان از سوي نظام سلطه بين الملل، تخريب اخلاق و نهاد خانواده است. آن ها مي دانند كه ارزش هاي ديني و ملي مهمترين مانع براي غارت و تحميل سلطه خود بر كشورمان است و دريافته اند كه كم هزينه ترين روش براي اشغال كشورمان نيز از بين بردن همين ارزش هاست. اين موضوعي است كه در گفتارهاي بسياري از سياستمداران و نظريه پردازهاي غربي نيز تصريح شده است. ازجمله نتانياهو (نخست وزير رژيم اشغالگر قدس) كه گفت بايد با پخش فيلم هاي هرزه از شبكه هاي تلويزيوني، حكومت ايران را سرنگون كرد.(به نقل از يونايتدپرس، 12 سپتامبر 2002) و يا فرانسيس فوكوياما كه تغيير ذائقه مردم را از راه هاي شكست دادن ايران دانسته بود. تز مشهور ميشل هويليك، تئوريسين فرانسوي نيز مويد همين رويكرد است كه گفته بود: «جنگ بر ضد اسلام با كشتن مسلمان ها فايده اي ندارد. فقط با فاسد كردن آنها مي توان به پيروزي دست يافت.»به همين دليل نيز در اغلب برنامه هاي شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان، مسائلي چون بي بند و باري و خيانت و روابط نامشروع ترويج مي شود.
حالا جاي سؤال است كه چرا درست همزمان با اجراي اين طرح ها، گروهي از فيلمسازها نيز به تكاپو افتاده و فيلم هايي با همين مضامين مي سازند؟ نكته عجيب و مشكوك، نه تنها همزماني كه همداستاني اين فيلم هاست. به طوري كه موضوع اغلب اين آثار، روابط نامشروع زن ها و مردهاي جوان متأهل است! مشكل اصلي اين است كه در اين فيلم ها تصويري شوم و منحط از خيانت ديده نمي شود، بلكه آنچه دستمايه اين آثار قرار گرفته، الگوسازي از اين نوع روابط و نمايش چهره اي زيبا و شاعرانه از چنين مسائلي است.
در نشست رسانه اي سازندگان اين فيلم ها در اعتراض به محدوديت اكرانشان، يكي از كارگردان هاي محترم گفت كه روشنفكري در ايران بسيار قوي تر از اين حرف هاست و با اين گونه كارها نمي توان به روشنفكري ضربه زد! سخني كه گرچه به ظاهر مضحك مي آيد، اما واقعيت هاي بسياري در اين حرف ديده مي شود. نكته اين است كه فيلم اين كارگردان نيز ضمن ترويج دراماتيك روابط نامتعارف، داراي مضموني به شدت ضدمردمي است و تصويري مخوف و سياه از قشر مستضعف نمايش داده است. به اين ترتيب كارگردان اين فيلم بطور ناخواسته باطن جريان به ظاهر روشنفكري را كه در تضاد با مردم هستند را رو كرده است.
ضمن اينكه فيلم هاي همين كارگردان ها بهترين نشانه براي وضعيت اسفبار جريان شبه روشنفكري است. اين دوستان مدعي روشنفكري كه نظراتشان ديگر نزد مردم خريدار ندارد و خود بهتر از هركسي دريافته اند كه به طور مستقيم و با طرح مباحث سياسي و اجتماعي نمي توانند به مقاصد خود برسند براي پيشبرد اهدافشان به سوي گسترش ابتذال در جامعه آمده اند. البته اين موضوع تازگي ندارد و سال هاست كه اين جريان براي جبران ناتواني هاي خود، به جاي فعاليت سياسي و تبليغ ايدئولوژيك، رو به تحميل انحطاط اخلاقي آورده است. به ويژه اينكه بازنمودهاي اجتماعي آن را هم به عينه ديده اند. مشاهدات عيني نشان مي دهد كه بافت هاي اجتماعي آلوده به مناسبات غيراخلاقي، تمايل بيشتري به غرب دارند و متقابلا دلبستگي شان كمتري به نظام كمتر است.
در اين ميان وزارت ارشاد و به ويژه شوراهاي نظارتي سازمان سينمايي مسئوليت بيشتري در قبال ايستادگي در برابر اين جريان دارند.
مستقل از اينكه آيا تصميم حوزه هنري قانوني بوده يا نه، چند نكته پيرامون اين تحريم و آن اعتراض ها قابل تأمل است:
بر هيچ كس پوشيده نيست كه امروز مهم ترين محور جنگ نرم عليه كشورمان از سوي نظام سلطه بين الملل، تخريب اخلاق و نهاد خانواده است. آن ها مي دانند كه ارزش هاي ديني و ملي مهمترين مانع براي غارت و تحميل سلطه خود بر كشورمان است و دريافته اند كه كم هزينه ترين روش براي اشغال كشورمان نيز از بين بردن همين ارزش هاست. اين موضوعي است كه در گفتارهاي بسياري از سياستمداران و نظريه پردازهاي غربي نيز تصريح شده است. ازجمله نتانياهو (نخست وزير رژيم اشغالگر قدس) كه گفت بايد با پخش فيلم هاي هرزه از شبكه هاي تلويزيوني، حكومت ايران را سرنگون كرد.(به نقل از يونايتدپرس، 12 سپتامبر 2002) و يا فرانسيس فوكوياما كه تغيير ذائقه مردم را از راه هاي شكست دادن ايران دانسته بود. تز مشهور ميشل هويليك، تئوريسين فرانسوي نيز مويد همين رويكرد است كه گفته بود: «جنگ بر ضد اسلام با كشتن مسلمان ها فايده اي ندارد. فقط با فاسد كردن آنها مي توان به پيروزي دست يافت.»به همين دليل نيز در اغلب برنامه هاي شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان، مسائلي چون بي بند و باري و خيانت و روابط نامشروع ترويج مي شود.
حالا جاي سؤال است كه چرا درست همزمان با اجراي اين طرح ها، گروهي از فيلمسازها نيز به تكاپو افتاده و فيلم هايي با همين مضامين مي سازند؟ نكته عجيب و مشكوك، نه تنها همزماني كه همداستاني اين فيلم هاست. به طوري كه موضوع اغلب اين آثار، روابط نامشروع زن ها و مردهاي جوان متأهل است! مشكل اصلي اين است كه در اين فيلم ها تصويري شوم و منحط از خيانت ديده نمي شود، بلكه آنچه دستمايه اين آثار قرار گرفته، الگوسازي از اين نوع روابط و نمايش چهره اي زيبا و شاعرانه از چنين مسائلي است.
در نشست رسانه اي سازندگان اين فيلم ها در اعتراض به محدوديت اكرانشان، يكي از كارگردان هاي محترم گفت كه روشنفكري در ايران بسيار قوي تر از اين حرف هاست و با اين گونه كارها نمي توان به روشنفكري ضربه زد! سخني كه گرچه به ظاهر مضحك مي آيد، اما واقعيت هاي بسياري در اين حرف ديده مي شود. نكته اين است كه فيلم اين كارگردان نيز ضمن ترويج دراماتيك روابط نامتعارف، داراي مضموني به شدت ضدمردمي است و تصويري مخوف و سياه از قشر مستضعف نمايش داده است. به اين ترتيب كارگردان اين فيلم بطور ناخواسته باطن جريان به ظاهر روشنفكري را كه در تضاد با مردم هستند را رو كرده است.
ضمن اينكه فيلم هاي همين كارگردان ها بهترين نشانه براي وضعيت اسفبار جريان شبه روشنفكري است. اين دوستان مدعي روشنفكري كه نظراتشان ديگر نزد مردم خريدار ندارد و خود بهتر از هركسي دريافته اند كه به طور مستقيم و با طرح مباحث سياسي و اجتماعي نمي توانند به مقاصد خود برسند براي پيشبرد اهدافشان به سوي گسترش ابتذال در جامعه آمده اند. البته اين موضوع تازگي ندارد و سال هاست كه اين جريان براي جبران ناتواني هاي خود، به جاي فعاليت سياسي و تبليغ ايدئولوژيك، رو به تحميل انحطاط اخلاقي آورده است. به ويژه اينكه بازنمودهاي اجتماعي آن را هم به عينه ديده اند. مشاهدات عيني نشان مي دهد كه بافت هاي اجتماعي آلوده به مناسبات غيراخلاقي، تمايل بيشتري به غرب دارند و متقابلا دلبستگي شان كمتري به نظام كمتر است.
در اين ميان وزارت ارشاد و به ويژه شوراهاي نظارتي سازمان سينمايي مسئوليت بيشتري در قبال ايستادگي در برابر اين جريان دارند.