شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۹ مهر ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۸

آمریکا حاکمیت‌قانون را به سطل‌زباله انداخت

استیون لندمن نویسنده و محقق برجسته امریکایی، از چهره های شاخص "مرکز مطالعات جهانی شدن" است. لندمن مطالب بسیاری را در حوزه جنگ و صلح، بی عدالتی اجتماعی در امریکا، و سایر مسائل مهم ملی و بین المللی به رشته تحریر درآورده است. وی در سال 2008 موفق به کسب جایزه ویژه "پروژه سانسور" از دانشگاه کالیفرنیا شد. او همچنین مجری برنامه رادیویی "ساعت خبر" است که در این برنامه با دیدگاهی جهانی به تحلیل آنچه واقعا در امریکا و در سرتاسر دنیا رخ می دهد، می پردازد. برنامه او تلاش می کند تا با دعوت از کارشناسان و تحلیل گران برتر، وقایعی که به عمد مورد بی توجهی رسانه های غربی است را با مخاطبان خود به اشتراک گذارد. آنچه در ادامه می خوانید، مصاحبه اختصاصی LHVnews با استیون لندمن است.
کد خبر : ۸۱۳۸۲
به گزارش صراط سایت  LHVnews نوشت:

- سناریوهایی در زمینه زمان اکران فیلم ضد اسلام "معصومیت مسلمانان" وجود دارد، اولین سناریو بر این اعتقاد است که این یک توطئه امریکایی- اسرائیلی می باشد، فرضیه بعدی بر این اعتقاد است که این سناریو به وسیله طرفداران رامنی و برای مقابله با سیاست خارجی اوباما طراحی شده است. سناریوی بعدی بر این اعتقاد است که این فیلم برای ایجاد فشار بر اوباما طراحی شده و آخرین فرضیه، ساخت این فیلم را مرتبط با گروهای اسلام هراس می داند، به نظر شما کدام یک از این سناریوها به واقعیت نزدیکتر است؟


ما فقط می توانیم گمانه زنی کنیم. ما از خودی ها نیستیم و از داخل ماجرا خبر نداریم اما به نظر می رسد که این یک عملیات اسرائیلی باشد. موساد به عنوان یک سازمان دروغین بدنام است و مداخله اش در این جریان کاملا آشکار است. صدها یهودی که برخی از آنها ثروتمند هم هستند در این چرخه نقش داشته اند. بیش از 5 میلیون دلار برای ساخت این فیلم دو ساعته به زبان انگلیسی هزینه شده و ماه جولای گذشته در لس آنجلس به اکران در امده است، در حالیکه مورد استقبال عموم قرار نگرفت.

لس آنجلس تایمز در این زمینه نوشت که تنها 10 نفر به تماشای این فیلم نشستند. اما تبلیغ 13 دقیقه ای فیلم در 11 سپتامبر پخش شد. من مطمئن نیستم که این موضوع تصادفی باشد، اما مساله این است که این فیلم هر زمان اکران می شد نتیجه یکسان بود.

بنا بر عقیده بنده، این سناریو از قبل طراحی شده، چراکه 11 سپتامبر روز بزرگی است که در آن روز، 13 دقیقه تبلیغ فیلمی که به زبان عربی بر شبکه یوتیوب نمایان شد و بعد از طریق فیس بوک در جهان پخش شد، دلیل اصلی هدف قرار دادن بینندگان خاورمیانه ای بود. به عقیده من رد پای اسرائیل در این سناریو پررنگ می باشد.

دلایل مختلفی را می توان در این زمینه بر شمرد که مهم ترین آن روابط فعلی اوباما و نتانیاهو است. روابط کنونی اوباما و نتانیاهو رضایت بخش نیست و این آشکار است که این دو به یکدیگر علاقه ای ندارند و همین طور هیچ کس در ایالات متحده نتانیاهو را دوست ندارد. او بسیار بی پروا، متکبر و خودخواه است. چه کسی می تواند با او وارد تعامل شود؟ اسرائیل کشور کوچکی است و ایالات متحده سالانه میلیاردها دلار به عنوان کمک به آن می پردازد. بیشتر کمک های ایالات متحده در زمینه کمک های نظامی در پوشش کمک های خارجی است.به نظر می رسد اسرائیل تمایل دارد رامنی، اوباما را شکست دهد زیرا خشونت های متعاقب پخش این فیلم قابل پیش بینی بود. این فیلم یک جرقه و خشونت های پس از آن نتیجه سیاست امپریالیستی امریکا بود.

خاورمیانه برای سالهای زیادی سبعیت امریکا را مشاهده کرده است و میلیونها نفر به دست امریکاییان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم و مستبدانه در کشورهای تحت اشغال کشته شده اند. برای مثال امریکا از رژیم سلطنتی بحرین یا عربستان سعودی که رابطه نزدیکی با کاخ سفید دارند، حمایت کرد و هم چنین دولت واشنگتن به تخریب کشورهایی هم چون لیبی و عراق پرداخت و هم اکنون سوریه را هدف قرار داده است. تمام جنگ هایی که امریکا و دیگر کشورها در آن نقش داشتند تحت رهبری واشنگتن صورت گرفت. این جنگ ها از سالها قبل برنامه ریزی شده بود و طرح ریزی آنها به دهه 90 باز می گردد.

معاون وزیر دفاع سابق امریکا "پائول ولفویتز" از طراحان اصلی این واقعه بود. او در هر دو کابینه ی بوش حضور داشت. من تصور می کنم که نقشه اولیه جنگ ها به وسیله ی او در سالهای دهه نود طرح شد. براین مبنا امریکاییان در دهه 90 بر عراق تمرکز کردند و سپس جنگ خلیج فارس و تحریم ها باعث کشته شدن میلیونها عراقی بی گناه شد.

من درباره "دنیس هالیدی" به عنوان یکی از مسوولان کمک های انسان دوستانه در دهه 90 مطالبی نوشته ام. او استعفا داد زیرا گفت که نمی خواهد بیش از این در جنایات نسل کشی نقش داشته باشد، او پرده از مرگ 5 هزار کودک عراقی در هر ماه برداشت. آنها در اثر تحریم های وحشتناک جان خود را از دست دادند.

پس از جنگ افغانستان (2001) و عراق (2003) خشم مردمی شکل گرفت که این فیلم شاهد این مدعا می باشد، نشان این خشم می توانست فیلم یا هر چیز دیگری باشد. شما می توانید به مردم تند گویی کنید و مردم خشمگین می شوند. اما حکومت ها غالبا در جواب خشم مردم به آنها شلیک نمی کنند، برای این نوع پاسخ باید دلیل محکم تری وجود داشته باشد. سیاست امپریالیسم امریکا نشان دهنده ی افراط گرایی است که بدبختی را برای مردم به همراه دارد، حتی مردم کشورهایی که غیر مستقیم تحت تاثیر سیاست جنگ امریکا هستند.


2- ارزیابی شما از نتایج این فیلم چیست؟ آیا فکر می کنید که این سناریو باعث وحدت میان ادیان شد یا بالعکس؟


از نظر من این واقعه می تواند به ایجاد وحدت میان مسلمانان منجر شود اما از طرف دیگر می تواند باعث اختلاف میان مردم سراسر جهان شود. مطمئنا مسلمانان جهان در این زمینه بسیار خشمگین هستند ، اعتراضات تنها در خاور میانه رخ نداد بلکه در استرالیا و اروپا هم تظاهرات مشابهی رخ داد و احتمال وقوع اعتراضات گسترده تر در امریکا هم می رود.

این واقعه بیش از آنکه مربوط به مسلمانان باشد، یک موضوع جهانی است. غیر قابل توجیه است که مسلمانان برای دین و عقیده شان مورد هدف قرار بگیرند. این سیاست امریکاست. اسلام هراسی همان هدف قرار دادن مسلمانان به خاطر منافع سیاسی است؛ امریکا این کار را انجام می دهد زیرا نیاز به دشمن دارد. نیاز به خلق فضای رعب و وحشت در امریکا است تا مردم با سیاست امپریالیستی ایالات متحده همراه شوند، بنابراین مردم ترسانده می شوند و مسلمانان تروریست خوانده می شوند.

اگر گفته شود که مسلمانان مرتکب خلاف غیر خشونت آمیز می شوند، مردم ناراحت شده اما نمی ترسند، در حالیکه تروریسم مردم را می ترساند. بسیاری از مردم وحشت زده شده و با سیاست های ایالات متحده همراه می شوند که در نهایت به زیان آنها است. می توان گفت که بازی جدید امریکا و رسانه های غربی، مجموعه ای کاملا دروغین و بدون مشروعیت است.

از طرف دیگر امریکا بارها و بارها مسلمانان بی گناه را هدف بازداشت و محاکمه قرار داده و بر مبنای شواهد ساختگی به اعدام و یا زندان های طولانی مدت محکوم کرده است.


3- دولت امریکا هیچ گونه مقابله ای با سازندگان و دست اندر کاران این فیلم انجام نداد اما از مسلمانان می خواهد که آرامش خود را حفظ کنند. موضع شما در مقابل این واکنش چیست؟


از نظر من شکاف بزرگی میان سیاست های واشنگتن و اظهارات آن وجود دارد. پس از انتخاب اوباما به عنوان رئیس جمهور، او در قاهره به سخنرانی پرداخت و صحبت از روابط خوب با مسلمانان جهان کرد. این چگونه ممکن است؟ سیاست های اعلام شده نشان از روابط خوب با مسلمانان دارد. او می گوید که می خواهیم هم پیمان و همسایه خوب برای شما باشیم، اما همزمان در حال راه اندازی جنگ علیه اسلام است. او همزمان این سیاست را در امریکا و در جهان پیش می برد و زنان و مردان مسلمان بی گناه را هدف قرار داده، بسیاری آنها به زندان و اعدام محکوم شدند. بر مبنای حقوق بین الملل و قانون اساسی، نفاق بهترین کلمه برای توصیف این خیانت وحشتناک می باشد.


4- اکنون به بحث درباره هولوکاست می پردازیم. می دانیم که بحث درباره این موضوع این روزها در بسیاری از کشورها، جرم محسوب می شود و مجازات شدیدی در پی دارد. در حالیکه این واقعیتی است که اتفاق افتاده، اما همان دولتهایی که در مقابله با جریان ضداسلامی واکنش نشان نمی دهند، به مقابله با آن می پردازند. به نظر شما این سیاست دوگانه نیست؟

از یک سو برخی کشورهای اروپایی افرادی را که منکر اصل واقعه هولوکاست شوند، مجرم تلقی می کنند. بنده شخصا با کسانی که می گویند این واقعه رخ نداده، موافق نیستم.

در نهایت، اگر شخصی واقعه هولوکاست را انکار کند، مجرم محسوب شده و دستگیر و روانه زندان می شود، ولی اگر برای مثال در کشور فرانسه زنی از حجاب استفاده کند، عمل او غیر قانونی محسوب می شود. حال اگر کسی وقوع هولوکاست را انکار کند یا حتی اگر این واقعه را آنگونه که در مکتوبات ذکر شده، نپذیرد، باز هم مجرم محسوب می شود. این در حقیقت شیوه نوین آزادی بیان از نوع غربی است.

مساله دیگر در خصوص هولوکاست، بار معنایی این واژه است که عبارت دیگری برای نسل کشی است، اما تنها در این مورد خاص کلمه مذکور با حرف بزرگ H نگاشته می شود [تا از معنای صرف خود متمایز شود]. موارد بسیاری از نسل کشی در تاریخ رخ داده است.

در جنگ جهانی دوم و در زمان وقوع هولوکاست یهودیان، نسل کشی دیگری بر علیه مردم اسلاو، از جمله یهودیان اسلاو، حادث شد که سه برابر بزرگتر از هولوکاست یهود بود. اما هیچگاه هیچگونه بحثی در این خصوص مطرح نشد. بیش از 20 میلیون اسلاو در نسل کشی نازیها در روسیه، یوگسلاوی و دیگر نقاط جهان جان خود را از دست دادند. نازی ها به جز یهودیان، علیه مردم اسلاو، فعالان سیاسی و حقوق بشر و کولی ها نیز جنگ بر پا کردند، اما کلمه ای از این موارد شنیده نمی شود.

درباره نسل کشی در امریکا علیه بومیان که سیصد سال پیش رخ داد هم هیچ چیز از رسانه ها پخش نمی شود. "وارد چرچیل" در کتاب خود با نام " کشتن سرخپوستان، نجات بشریت" می نویسد حدودا صد میلیون تن از بومیان امریکایی کشته شدند. دیگر نسل کشی بزرگ تاریخ که کسی از آن آگاهی ندارد، کشتار سیاه پوستان بود که برخلاف اراده خود از آفریقا به امریکا آورده شده بودند. هیچ کس نمی داند که چه تعداد از آنها کشته شدند، اما بنا بر یک منبع، قریب به 50 میلیون انسان در فرایند انتقال، کار و غیره جان خود را از دست دادند. اینها مواردی از نسل کشی هستند که هیچگاه بحثی از آنها در امریکا مطرح نمی شود.


5- آیا فکر می کنید که پخش این فیلم در امریکا ممنوع خواهد شد؟ در حال حاضر می دانیم که یوتیوب با ادعای آزادی بیان این فیلم را در وبسایت خود ممنوع نکرده و آن را در شبکه باقی گذاشته است، به نظر شما ایالات متحده و دادگاه عالی اکران این فیلم را ممنوع خواهد کرد؟ به نظر شما آیا در آینده باز هم فیلم هایی از این دست ساخته خواهد شد؟

هر چیزی امکان پذیر است. حاکمیت قانون از مدت ها قبل در امریکا به فراموشی سپرده شده است. هنوز هم صحبت های "آلبرتو گونزالس" دادستان کل در دولت "جورج بوش" را به یاد می آورم که قوانین کنوانسیون ژنو درباره جنگ و اشغال را "عجیب و از رده خارج" می خواند.

نمی شود قوانین بین المللی را به همین سادگی زیر فرش پنهان کرد، آنها را نادیده گرفت و یا به فراموش سپرد. این همان استکباری است که در کشور من رایج است. بنابراین، هرگونه برخورد و واکنشی از سوی دولت امریکا در هر حوزه ای من را متعجب نخواهد کرد. آنها حاکمیت قانون را در سطل زباله انداخته اند، اگر بخواهند فیلم را نشان می دهند و اگر نخواهند نشان نمی دهند. اگر بخواهند فیلم های بیشتری در این زمینه اکران می کنند؛ در واقع آنها هرچه را که بخواهند، انجام می دهند. البته آسیب اصلی زمانی واقع می شود که آنها به جنگ علیه دیگر کشورها می پردازند و عمدتا غیر نظامیان قربانی می شوند.

در مقابل آنها تنها به بیان یک اصطلاح بسنده می کنند: خسارت مادی. آنها این جنایات را بی اهمیت جلوه می دهند، اما باید بدانند نه تنها در برابر کسانی که کشته شده اند، بلکه در برابر خانواده ها، بازماندگان، زنان بی سرپرست که همسرانشان را از دست داده اند، نیز مسئول هستند؛ کودکانی که خانواده های خود را از دست داده اند و خانواده هایی که فرزندان خود را از دست داده اند. هیچ گاه مطلبی در مورد آنها در رسانه های امریکایی دیده نمی شود. گویی چنین جنایاتی هیچگاه رخ نداده و این موضوع هر روز ادامه پیدا می کند.

اکثر مردم امریکا از حقیقت آگاه نبوده و آن عده معدودی هم که تا حدی آگاهی دارند، یا به اندازه کافی نمی دانند و یا درگیر مشغولیات زندگی خود بوده و نسبت به این وقایع بی تفاوت هستند. آنها زمانی توجه می کنند که جنگ در نزدیکیشان رخ دهد، اگر تانک را در خیابان های خود ببینند، در واقع تازمانی که این جنایات در نزدیکی آنها رخ ندهد، جنایات دولت خود در سرتاسر جهان را نمی بینند.

مهم نیست که بوش، اوباما، رامنی، کلینتون، ریگان یا کارتر بر سر قدرت باشند. ریگان در اواخر حکومت خود به فکر حمله به ایران برای دستیابی به منابع این کشور بود، اما طرح خود را عملی نکرد و دلیل این کار را بنده نمی دانم. اما اگر ریگان تصمیم به انجام این کار می گرفت، چه انتظاری می توان از کسانی که پس از او به قدرت رسیدند، داشت؟ من از اینکه یک امریکایی هستم سر افکنده می شوم و خود را در هیچ کدام از این جنایات دخیل نمی دانم. من در مورد این موضوع آزادانه می نویسم و صحبت می کنم.

پیش از این به من گفته شده که همه فعالیت های من تحت نظر است. من هیچ فعالیت پنهانی ندارم و به کاری که انجام می دهم افتخار می کنم و به آن تعهد دارم. آنچه را که درجریان است، نمی پسندم. دوست ندارم در کشوری زندگی کنم که بیشترین آزار را به سایر کشورهای دنیا می رساند. اگر مردم دنیا در جهت توقف این فرایند گامی برندارند، در نهایت ناآرامی ها به مرزهای آنها کشیده می شود و آن زمان هر اقدامی بی فایده خواهد بود.