جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۹ مهر ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۱
حکمت مـــــا

محمد(ص)، نور خـــــدا...

در سلام گفتن بر همه پیش دستی می کرد، حتی کودکان بازیگوش کوچه و بازار نیز بارها مخاطب سلام ایشان می شدند. هیچ گاه دهان به قهقهه نمی گشود، لبخند های زیبایش دل اطرافیانش را می برد...
کد خبر : ۸۱۳۸۶
به گزارش سرویس وبلاگ صراط، حکمت ما در آخرین به روز رسانی خود نوشت:
 
از کوچه ها که گذر می کرد، انگار ذره ذره خاک کف کوچه، از شعف حضور پربرکت "محمد"(صلوات الله علیه) در تکاپو و جنبش می شد، و خاکی که او بر آن قدم می گذاشت، بر همه ذرات دیگر در زمین و آسمان، مباهات می کرد، از این توفیقی که نصیبش شده است.
 به چهره دلربایش که نگاه می کردی، نور خدا را در او می دیدی، چه، او مصداق بارز انسانی بود که دائماً به الله، نور السماوات و الارض متصل بود، و دائم الذکر به معنای حقیقی آن بود و لحظه ای هر چند کوتاه از یاد خداوند بزرگ غافل نمی شد، حتی موقعی که با کسی صحبت می کرد.

محمد نور خدا، پیامبر اکرم

در سلام گفتن بر همه پیش دستی می کرد، حتی کودکان بازیگوش کوچه و بازار نیز بارها مخاطب سلام ایشان می شدند. هیچ گاه دهان به قهقهه نمی گشود، لبخند های زیبایش دل اطرافیانش را می برد. در جمع که می نشست، فقط از یک طریق می شد که شناختش، و او در جمع همان کسی بود که همه نگاه ها معطوف به او بود، حتی وقتی سخن نمی گفت و از حیا و بزرگواریش سر به زیر انداخته بود و با خدایش نجوا می کرد نیز، همین گونه بود...
در حالی که خدایش او را در مقام و منزلت به اوج خود رسانیده بود، و در زمین و آسمان و از ازل تا ابد کسی به گرد پایش نیز نمی توانست برسد، می دیدی که در پوشش و خوراک و سبک زندگی در حدی روزگار می گذراند که در انظار مردم نزدیک به فقیرترین اصحابش بود...

نور خدا، محمد، اسلام


تاریخ ثبت کرده است که، روزگاری در مکه مسیر گذرش، از کنار منزل زن یهودی بود، زن یهودی اما بر سر و روی آن دردانه عالم، خاکستر و خاک می ریخت، و خار بر راهش می افکند. چند روزی که اثری از آزار و اذیتش ندید، احوالش را از اطرافیان باز پرسید، با دلی خوش خبر مریضیش را بازگو کردند، و حضرتش، اما، با بزرگواری راه خانه اش را برای عیادت در پیش گرفت...
در روایات آمده است که دندان آن بزرگوار در جنگ احد، هنگامه شعله ور شدن آتش جنگ، به وسیله دشمنان متکبرش، شکست و صورت مبارکش زخم برداشت، این امر بر یاران و اصحابش بسیار گران آمد، عرض کردند: یا رسول الله(صلوات الله علیه) چرا آنان را نفرین نمی کنی؟ فرمود: من برای نفرین کردن فرستاده نشدم، بلکه برای رحمت و دعوت آمد ام...
تاریخ گواهی داده است که چگونه قاتلِ حمزه، عزیزترین کسی را که در زندگی داشت، به بزرگواری هر چه تمام تر بخشید و "وحشی" قاتل "حمزه" عموی حضرتش، فقط موظف شد چهره اش را از ایشان پنهان دارد، تا دیدن او غم از دست دادن عموی بزرگوارش را دوباره در ذهنش زنده نکند...
اسیران جنگی را به بهای آموزش خواندن و نوشتن به کودکان مدینه آزاد می کرد. محمد(صلوات الله علیه) با همه خوش رفتار بود، به عهدش که با هر کس بسته بود، پایبند بود، با این همه منزلت و مقام، فروتن بود، صله رحم می کرد، امانت دار بود، با وقار بود، جوان مرد بود، فصاحت زبان و بلاغت بیان داشت، همیشه خوش بو، تمیز، پاک و مرتب بود، شانه و مسواک از وسایلی بود که همیشه با خود داشت...

محمد نور خدا، اسلام

او محمد (صلوات الله علیه ) است، رسول بزرگوار اسلام، کسی که، دیگر پیامبران خدا به آمدنش گواهی داده بودند. و در بیان عظمت حضرتش همین بس که، خداوند در قران سوره احزاب آیه 56 فرموده است:
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً
بي‌گمان‌، ‌خدا‌ و فرشتگان‌ ‌او‌ ‌بر‌ پيامبر درود مي‌فرستند. اي‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ايد؟ ‌بر‌ ‌او‌ درود فرستيد و سلام‌ گوييد، (سلامي‌ شايسته)‌ و تسليم‌ فرمان‌ ‌او‌ باشيد.
خداوندا؛ محمد(صلوات الله علیه) همان اسوه حسنه ای است که ما را به راه او خواندی، به ما توفیق محمدی بودن را اعطا کن...


آمین یا رب العالمین...