در برنامه حکایتهایی ساخته بودند که بسیار پند آمیز بود. یکی از آنها حکایت پیاز فروشی بود که به شخصی یک کیسه پیازِگندیده فروخت. خریدار که به خانه رفت و در کیسه را باز کرد و دید که چه کلاهِ گشادی سرش رفته، آنها را آورد تا پس دهد اما فروشنده پس نمی گرفت و می گفت همینی که هست!
خلاصه خریدار پیش قاضی رفت و قاضی که داستان را فهمید، فروشنده را صدا کرد و گفت: برای این خطا سه حکم می کنم؛ یا همه پیازهای گندیده را می خوری، یا صد ضربه شلاق و یا اینکه صد سکه به خریدار می دهی!
فروشنده پیش خود گفت:پیازها را می خورم و خلاص!
شروع کرد به خوردن پیازهای گندیده. با سختی و بد بختی و أه و وه یکی یکی می خورد اما هرچه می خورد تمام شدنی نبود و یکسره بالا می آورد تا اینکه نصف گونی پیاز گندیده را خورد و دید دیگر نمی تواند ادامه دهد.
گفت:خب اصلا شلاق می خورم، پیاز را دیگر نمی توانم.
داروغه شروع کرد به شلاق زدن. یک؛ آخ. دو؛ آآخ خ. سه؛ آآآخ خ خ. ...چهل و یک؛ آآآ...خ خ خ... ؛ فروشنده به سختی از جا بلند شد و نفس نفس زنان گفت: بس است! دیگر نمی توانم، دیگر نمی توانم، پول را می دهم، پول را می دهم.
صد سکه را داد و لنگان لنگان پا به فرار گذاشت.
***
دنیای سیاست نیز دنیای داد و ستد است. آدم باید حواسش باشد چه می خرد و چه می فروشد و به وقتش اگر لازم شد اشتباهش را زود قبول کند و الا باید تاوان سنگینی پس دهد. آنهایی که "الملک عقیم" را باور دارند این را می فهمند!
داستان ریاست جمهوری هم در مملکت ما داستانی تکراری است، اول کسی می آید و با هزار وعده وعید سکان دولت را در دست می گیرد و بعد هم روز از نو و روزی از نو، همان می شود که نباید می شد، این را حداقل در سه دوره اخیر ریاست جمهوری درک کرده ام.
این بدقولی ها و زیر حرف زدن ها، تاحدی به شخص بر می گردد و تا حدی به صندلی اش که از همین جنس است یعنی بی وفا. اما آنجایی که به شخصش بر می گردد حدی دارد که اگر از آن گذشت دیگر صبرو تحمل جایز نیست، مثل داستان بنی صدر که با بی کفایتی اش در زمان جنگ ایران و عراق کم بود کل مملکت را به صدام شوهر دهد!
حال نیز جنگی دیگر است، جنگی چه بسا سخت تر و شدیدتر، جنگی فرهنگی و اقتصادی. از این جهت می گویم فرهنگی که ما نه در تهاجم فرهنگی و یا شبیخون فرهنگی توانستیم کار فرهنگی درستی بکنیم و نه در تهاجم اقتصادی و تحریم ایران توانستیم فرهنگ مقابله با آن را به مردم بیاموزیم و از این جهت می گویم سخت تر و شدیدتر که آن یکی دشمن خارجی داشت اما این یکی مثل خوره در بین خود مردم نفوذ کرده و از درون، نظام را می خورد.
خلاصه در این جنگ بارها و بارها همه فریاد زده اند و می زنند که الا یا ایها الناس این دولت توان مدیریت و اداره مملکت در این وضعیت را ندارد و ... اما هر روز همینی که هست و بد تر از دیروز. نشانه اش همین نابسامانی در قیمت ها؛ یک روز ارز بالا می رود یک روز سکه، روز دیگر گوجه و فردا تخم مرغ و پس فردا قیمت مرغ و بعدش شیر و مواد لبنی و باز دوباره این چرخه منحوس شروع می شود. یعنی دولت گاهاً در کنترل قیمت تخـمِ مرغ و گوجه که هیچ هجمه ای برای خرید آن نیست و ارزش خاصی ندارد نیز عاجز است چه برسد به سکه طلا!
اگر به این صراحت دولت را مورد خطاب قرار می دهم از این جهت است که نصّ فرمایش امیرامومنین علی(ع) است:"يَستَدلُّ عَلي ادبار ِالدُّول بِأَربَع: تَضييع الأُصول ِوَ التَمسُّك بِالفُروع وَ تَقديم الأراذِل وَ تأخير الاَفاضِل" چهار چيز، نشانه انحطاط دولتها است: اصول را ضايع كردن؛ به فروع چسبيدن؛ افراد فرومايه و پست را مقدم داشتن؛ افراد بافضيلت را كنار زدن- نهجالبلاغه، نامه 53.
اما آنچه مسلم است این است که هر چقدر قبول این هزینه، یعنی برخورد با سوء مدیریت رییس جمهور به تعویق بیفتد هزینه سنگین تر و جبران ناپذیر تری برای نظام خواهد داشت. و البته دلسوزان نظام باید با تأسی از "ولا یخافون فی الله لومه لائم" از "دیدید گفتیم ها..." چشم بپوشند و این بار سنگین را به دوش بکشند و خطراتش را به جان بخرند تا از فساد و ضرر بزرگتری جلوگیری کنند.
و البته به عقیده نگارنده این اتفاق بسیار باعث دلگرمی مردم به نظام خواهد شد و بار دیگر کارایی نظام را ثابت خواهد کرد و عدم تسامح و تساهل با کسانی که از آرمانهای اصیل انقلاب عدول کنند حتی اگر فرزند انقلاب نیز باشند را نشان خواهد داد.
با یکی از پیشکسوتان سیاست ( که شاید راضی نباشد اسمش در این جا آورده شود) درباره این مطلب صحبت می کردم. او می گفت: آن زمان نیز بنی صدر محبوبیت هایی در مردم داشت اما یک هفته پس از عزل وی و افشای خیانت هایش همه آن محبوبیت ها تبدیل به نفرت چند برابر شد.
در آخر ؛ این دولت پرچمی را در دست گرفت که توان حملش را نداشت و شعارهایی را بعد از انقلاب زنده کرد که خود زیر پا نهاد و حال استخوانی در گلوی نظام شده که شاید بتوان تحملش کرد اما می تواند موجب مرگ تدریجی آن شود!
"اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ"
حساب مردم به آنان نزديك شده، در حالى كه در غفلتند و روى گردانند!
سوره مبارکه انبیا آیه1
بعد یارانها. به قول خدابیامرز 2ریال دست مزد میگیرم 5 ریال میدیم میریم حمام.
تورم ... درصدی را علام میکنند 18... بعد میگه به علت اینکه بانکها شلوغ نشود یارانها هفته دوم پرداخت میشود . هفته دوم شد 14 روز 14 روز 20روز . یعنی اینجاه 20روز سره ملت بله...... راست میگفتی یک هفته زود تر پرداخت کنید یانه! 50روزه حساب کنید چرا 20 روز برو که رفتیم یک آبم روش خودتان قضاوت کنید هرکس یارانه میگره تقسیم بر 30هر نفر چقدر میشه هر روزش را در 20ضرب کنید و سپس ضرب 70میلیون جمیعت.........؟ بر حالشو ببر دولت آقای احمدی نژادددددددددددددد. او دنیا .......... حساب میشه.فعلا شما نه پیاز میخوری نه شلاق نه پول میدی