تبهکاریهای زندانی قدیمی در نقش مأمور بانک خصوصی
مامور بانک خصوصی کسی نبود جز یک زندانی قدیمی که با فرار زیرکانه به شکارهای تازهای دست میزد. این مرد به مغازهدارها مراجعه میکرد و با بهانه دادن دستگاه پزبانک (Poz Bank) آنان را فریب میداد. روز 15 تیرماه سال جاری مردی مغازهدار با مراجعه به کلانتری 142 باغفیض به ماموران گفت: زمانی که در حال بررسی میزان موجودی داخل حساب خود بودم، در کمال تعجب متوجه شدم همه پول داخل حسابم برداشت شده است كه بلافاصله به شعبه بانکی مراجعه کرده و در آنجا متوجه شدم مردی با جعل مشخصات و با استفاده از دفترچه حساب بانکی، اقدام به برداشت پول میلیونی داخل حساب کرده است.
با این ادعاها و با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه 5 تهران، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. کارآگاهان با بررسی حساب بانکی این مرد موفق به شناسایی محل برداشت از حساب در شعبه بانکي در حومه تهران شدند، با این سرنخ تصاویر دوربینهای مداربسته آن بانك تحت بررسی قرار گرفت و تصویر یک مرد که با مراجعه به بانک و معرفی خود به نام مرد مغازهدار اقدام به برداشت پول از حساب وی کرده بود تحت شناسایی قرار گرفت.
با شناسایی تصویر برداشتکننده حساب، زمانی که تصویر وی در برابر مالباخته قرار گرفت، بلافاصله شناسایی شد. این مرد به کارآگاهان گفت: چندی پیش همان مرد کلاهبردار در حالی که خود را مامور یکی از بانکهای خصوصی معرفی کرده و کارت شناسایی و فرمهای متعلق به این بانک را همراه خود داشت، با مراجعه به مغازهام گفت با توجه به استفاده از دستگاه پزبانک متعلق به این بانک در مغازهام، وی میتواند با تکمیل فرم درخواست نسبت به تحویل دستگاه پزبانک بیسیم اقدام کند.
با توجه به آویخته بودن کارت شناسایی بانک خصوصی در گردن این مرد، بدون بررسی دقیق اوراق شناسایی، همه مشخصات شناسنامهای را داخل فرم درخواست نوشته و در اختیار وی قرار دادم تا در کمتر از یک هفته دستگاه پز بانک بیسیم را تحویل بگیرم اما از دستگاه بیسیم هیچ خبری نشد. با توجه به اطلاعات بهدست آمده از مرد مغازهدار و همچنین بررسی شیوه و شگرد خاص در برداشت از شعبه بانکی، کارآگاهان اطمینان پیدا کردند مرد تبهکار به احتمال فراوان یکی از مجرمان سابقهدار در زمینه کلاهبرداری است که بلافاصله بانک اطلاعات مجرمان قدیمی بویژه در زمینه کلاهبرداری تحت بررسی قرار گرفت و همانگونه که کارآگاهان پیشبینی کرده بودند، یکی از مجرمان سابقهدار و حرفهای در زمینه کلاهبرداری به نام «محمد» 53 ساله تحت شناسایی قرار گرفت.
بررسی سوابق متهم نشان داد وی از مجرمان قدیمی در زمینه کلاهبرداری است و پیش از این نیز چندین نوبت و در طول سالهای گذشته، از سوی اداره 14 مبارزه با کلاهبرداری دستگیر و روانه زندان شده و آخرینبار نیز روز 4 خردادماه سال گذشته دستگیر و روانه زندان شده که با سپردن قرار وثیقه از زندان آزاد و متواری شده است. کارآگاهان با مراجعه صاحب سند ارائه شده برای تامین قرار وثیقه پی بردند محمد پس از تامین قرار وثیقه از سوی یکی از همسایگان و آزادی از زندان با گذشت زمان کوتاهی محل زندگی خود را تغییر داده و پس از مدتی متواری شده است.
همزمان با شناسایی مشخصات دقیق محمد و احتمال وقوع کلاهبرداریهای مشابه، کارآگاهان موفق به شناسایی گروه دیگری از طعمههای وی شدند که دقیقا به همان شیوه و شگرد حسابشان خالی شده بود. کارآگاهان عکس «محمد» را در اختیار حراست بانکها قرار دادند تا کارمندان با چهره محمد آشنا باشند.
همین ترفند کافی بود تا مرد کلاهبردار وقتی روز 27 شهریورماه با مراجعه به شعبه بانک شهران و ارائه عابربانک و با معرفی خود به عنوان صاحب حساب اقدام به تکمیل فرم برداشت حساب کرد، کارمندان بانک پیش از تحویل دادن پول موفق به شناسایی وی شده و خونسردانه پلیس را در جریان قرار دهند. محمد به دام افتاد و در برابر صف طولانی طعمههایش چارهای جز اعتراف ندید و پذیرفت به شکارهای زیادی دست زده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
دزدیهای يك مادر برای عروس شدن دختر
چندی پیش گروهی زن و مرد که کیف پولهایشان در ساعات ملاقات در بیمارستان به سرقت رفته بود خود را به دادسرای ناحیه 6 تهران رساندند و به طرح شکایت پرداختند. یک زن که خیلی ناراحت بود، گفت: جمعه گذشته ساعت 2 بعدازظهر برای ملاقات به بیمارستان رفته و تا ساعت 4 عصر آنجا بودم، با تمام شدن ساعت ملاقات داشتم به خانه باز میگشتم که متوجه شدم کیف پولم نیست، ابتدا تصور کردم آن را گم کردهام یا آن را در جایی گذاشته و فراموش کردهام بردارم.
وقتی به جستوجو پرداختم متوجه شدم کیف زن دیگری هم در ساعات ملاقات گم شده و فهمیدیم دزدی صورت گرفته است. با ادعاهای این زن و طعمههای دیگر دزد بیمارستان، دادیار پرونده دستور داد تیمی از پلیس با بازبینی تصاویر دوربین مداربسته بیمارستان ردپایی از دزد خاموش پیدا کنند. ماموران در تصاویر دوربین بیمارستان توانستند دزد کیف پولها را که زنی مرموز بود، شناسایی کنند.
پلیس که تنها تصویر این دزد را در دست داشت به دنبال سرنخ دیگری برای شناسایی مخفیگاه وی بود و در این شاخه از تحقیقات با مراجعه به بانک اطلاعاتی مجرمان زن سابقهدار توانست «سمیرا» که یکی از دزدان قدیمی و از جیببرهای حرفهای است را شناسایی کند.
وقتی دزد خاموش ردیابی شد، کارآگاهان مخفیگاه وی در جنوب تهران را تحت نظر گرفتند و وی زمانی که بعد از دزدیهای روزانه به خانهشان بازمیگشت، دستگیر شد و در بازرسی بدنی از وی کیفهای مردانه و زنانه زیادی به دست آمد.
سمیرا 48 ساله که نمیتوانست خود را بیگناه نشان دهد وقتی عکس خود را در تصاویر دوربین مداربسته دید به ناچار گفت: سالها بود که دزدی و خلاف را کنار گذاشته بودم اما چون به پول نیاز داشتم باز تصمیم به دزدی گرفتم اما این بار دیگر نمیخواستم در اتوبوسهای بیآرتی جیببری کنم چراکه میدانستم پلیس این اتوبوسها و مترو را زیرنظر دارد بهخاطر همین تصمیم گرفتم به بیمارستانها بیایم. این زن گفت: بعد از مرگ همسرم برای خرید جهیزیه دخترم به پول نیاز داشتم و چون بهتازگی دوباره به سمت مواد رفته بودم و نیاز به پول داشتم دست به این کار زدم.
سمیرا که چهرهای خونسرد داشت، افزود: برای به دست آوردن پول راهی جز دزدی نداشتم و تصمیم گرفتم بر خلاف دزدیهای قدیمیام به تنهایی این کار را انجام دهم. با رفتن به بیمارستانها و در ساعت ملاقات با شناسایی طعمههایم به بهانه ملاقات با مریض دست به دزدی کیف پولهایشان میزدم و خیلی زود از اتاق خارج میشدم.
در این مدت کوتاه توانسته بودم مقداری از پول خرید جهیزیه دخترم را به دست آورم. سمیرا در پایان گفت: این را میدانستم که یک روز دستگیر میشوم اما جهیزیه دخترم برایم مهم بود و با خودم فکر میکردم دخترم بعد از ازدواجش خوشبخت میشود و اگر من دستگیر شوم در زندان که خانه دوم من است اعتیادم را ترک میکنم.
این زن وقتی در برابر دادیار پرونده ایستاد، این بار به گریه افتاد و گفت: من اشتباه میکردم چراکه الان دخترم بدبختتر شده است، خواستگارش از وقتی شنیده من دزدی میکردم پشیمان شده و دخترم در ملاقات با من دلخوریاش را نشان داد و گفت که من بدترین مادر دنیا هستم. بنابر این گزارش، زنان و مردانی که در دام این زن تبهکار افتادهاند رضایت دادند اما بازپرس از لحاظ جنبه عمومی جرم وی را روانه زندان کرد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
حمله به دختر دانشجو
چند روز پيش دختري جوان با حضور در پليس آگاهي شهرستان شهريار در غرب استان تهران، عليه دو جوان به اتهام كيفقاپي شكايت كرد.
شاكي گفت: عصر روز حادثه، از دانشگاه به خانه بازميگشتم كه راكبان يك دستگاه موتورسيكلت از پشت سر به من حملهور شدند و كيفم را در حالي كه بند آن در دستم بود، قاپيدند.
وي اضافه كرد: سارقان با چاقو تهديدم كردند بند كيف را رها كنم، اما به يك باره متوجه مرد رهگذري شدند و بسرعت حركت كردند. تا آمدم بند كيف را رها كنم، سارقان تغيير مسير دادند و مرا به اينسو و آنسو كشاندند.
شاكي يادآور شد: پس از طي مسافتي موتورسيكلت وارد يك كوچه شد و همان موقع توانستم بند كيف را از دستم رها كنم و به كناري پرت شدم. سارقان كيفم را كه محتويات آن از قبيل پول، كارت عابربانك، گوشي تلفنهمراه و مدارك دانشگاهيام بود با خود بردند. در پي اطلاعات بهدست آمده از شاكي، چهرهنگاري رايانهاي از دو جوان كيف قاپ انجام شد و ماموران تحقيقات براي دستگيري متهمان را آغاز كردند.
جستجو در اين باره ادامه داشت تا اينكه ماموران دو روز پيش هنگام گشتزني در شهريار متوجه افرادي شدند كه مقابل يك مرد جوان جمع شده بودند و بر سر قيمت يك گوشي تلفن همراه با او صحبت ميكردند. ماموران با نزديك شدن به محل متوجه شدند، مرد فروشنده شباهت بسياري به يكي از سارقان تحت تعقيب پليس دارد. بنابراين او را دستگير و به پليس آگاهي منتقل كردند.
متهم جوان در بازجويي مقدماتي ادعا كرد، به دليل نياز مالي در حال فروش گوشي تلفن همراهش بوده است.
در پي اظهارات متناقض متهم، ماموران به بررسي سوابق وي پرداختند و معلوم شد او يك دزد و كيفقاپ حرفهاي بوده كه چندي پيش پس از گذراندن دوره محكوميتش، از زندان آزاد شده و جرايمش را از سرگرفته است.
در اين مرحله با مشخص شدن سوابق كيفري مرد كيفقاپ، وي دوباره بازجويي شد تا اينكه دو روز پيش به سرقت اموال دختر دانشجو اعتراف كرد.
اعتراف به دزدي خشن
متهم به پليس گفت: روز حادثه همراه يكي از دوستانم، دختر جوان ـ شاكي ـ را در خيابان ديديم و به گمان اينكه ممكن است پول بسياري همراه خود داشته باشد، او را تعقيب كرديم. پس از طي مسافتي به دختر جوان نزديك شده و كيفش را دزديديم، اما او مقاومت كرد و بند كيفش را رها نكرد.
به گفته متهم، آنها دختر جوان را تا مسافتي روي زمين كشانده و حتي با چاقو تهديد به مرگ كرده سپس كيف او را سرقت كردهاند.
متهم افزود: اموال مسروقه در اختيار دوستم بود تا آنها را بفروشد و پول آن را با هم تقسيم كنيم. من نيز در حال فروش گوشي تلفن همراه مسروقه بودم كه پليس مرا دستگير كرد.
بنا بر اين گزارش، متهم با قرار قانوني روانه بازداشتگاه پليس شد. تحقيقات تكميلي از وي براي مشخص شدن ديگر جرايمشان ادامه دارد. براساسآخرين خبرها بعد از ظهر روز گذشته دومين متهم نيز دستگير شد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
رهايي از تهديدهاي مرگبار شوهر سابق
صبح روز چهار شنبه هفتم تير ماه زن ميانسالي وحشتزده به كلانتري ۱۰۶ نامجو رفت و پليس را از ناپديد شدن ناگهاني پسرش خبر كرد. اوگفت: پسرم كه احمد نام دارد و ۲۲ ساله است، به همراه پسر عمهاش در يك شركت پخش مواد غذايي كار ميكند. آنها از شب گذشته به خانه برنگشتهاند و نگران هستم.
شب گذشته ابتدا با تلفن همراه پسرم تماس گرفتم. احمد گفت دو مرد آشنا او و پسرعمهاش را ربودهاند. داشتم با او حرف ميزدم كه ناگهان تماس قطع شد و گوشي او هم خاموش شد. چند ساعت را با بيقراري طي كردم تا اينكه سحرگاه زنگ تلفن خانهمان به صدا درآمد. آن سوي خط صداي شوهر سابقم- ستار- را شنيدم كه مرا تهديد ميكرد و گفت احمد و جواد را ربوده است. من صداي فريادهاي پسرم را ميشنيدم كه داشتند او را شكنجه ميكردند.
ستار نشاني يك باغ را به من داد و گفت اگر پسرم را زنده ميخواهم به آن نشاني بروم. البته او تهديد كرد كه پليس را از ماجرا باخبر نكنم.
زن ميانسال درباره ستار گفت: ۱۱ سال قبل بعد از فوت شوهرم در حالي كه يك پسر و يك دختر داشتم، با ستار ازدواج كرد و از او صاحب دو فرزند هستم. ابتدا زندگي خوبي داشتيم تا اينكه او به مصرف شيشه اعتياد پيدا كرد و رفتارش هم در زندگي تغيير كرد. او بعد از مصرف شيشه توهم پيدا ميكرد و من و بچهها را به شدت كتك ميزد تا اينكه يك سال و نيم قبل از او شكايت كردم و در نهايت از او جدا شدم. ستار به همراه دختر و پسرمان به دنبال زندگي خودش رفت و من هم به همراه دختر و پسرم به تنهايي زندگي ميكردم. بعد از طلاق او مدام مزاحم من ميشد و گاهي نيز مرا تهديد ميكرد.
خرداد ماه امسال به همراه يكي از دوستانش به نام سيروس دخترم را هنگام برگشت از دانشگاه با ماشين زير گرفت و فرار كرد. اگر دخترم بهموقع به بيمارستان منتقل نشده بود، مشخص نبود چه آيندهاي در انتظارش بود به طوري كه در آن حادثه پاي دخترم شكست و حالا هم احساس ناراحتي ميكند. البته اين پايان ماجرا نبود؛ چراكه يك روز كه داشتم به عيادت دخترم كه هنوز در بيمارستان بستري بود ميرفتم، متوجه شدم كه با ماشين ۲۰۶ مرا تعقيب ميكند. وقتي به نزديكي من رسيد، خواست سوار شوم تا با من حرف بزند اما من با او حرفي نداشتم به او جواب رد دادم.
همان لحظه پياده شد و با چاقو به من حمله كرد و ضربهاي به پشتم زد كه نقش بر زمين شدم. اگر مردم به كمك من نيامده بودند، ممكن بود من را به قتل برساند. بعد هم مردم كمك كردند و مرا به بيمارستان رساندند و هنوز به خاطر جراحت آن زخم نميتوانم درست راه بروم. زن ميانسال ادامه داد: بعد از اين ماجرا از او شكايت كردم چراكه خود و خانوادهام تأمين جاني نداشتيم. در حالي كه او تحت تعقيب پليس بود، حالا پسرم را به گروگان گرفته و ممكن است او را به قتل برساند و از شما كمك ميخواهم.
پس از طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي موسوي، داديار شعبه پنجم دادسراي جنايي در اختيار تيم زبدهاي از كارآگاهان مبارزه با آدمربايي قرار گرفت. در حالي كه مأموران تحقيقات گستردهاي را براي شناسايي آدم ربايان آغاز كرده بودند، دريافتند آدم ربايان گروگانهاي خود را آزاد كردهاند.
احمد كه در ماجراي آدمربايي با تأييديه پزشكي قانوني به شدت مورد شكنجه قرار گرفته و دست چپش نيز شكسته بود، در شرح ماجرا به تيم جنايي گفت: روز حادثه با پسر عمهام از محل كار بر ميگشتيم كه سيروس از دوستان ناپدري سابقم با ماشين به ما نزديك شد و از ما خواست سوار شويم تا ما را به خانهمان در انديشه برساند.
ما هم قبول كرديم و سوار شديم. وقتي از تهران خارج شديم كنار جاده توقف كرد و ستار- ناپدري سابقم- سوار ماشين شد. ستار ناگهان چاقويي زير گلويم گذاشت و تهديد كرد هيچ حركتي نكنيم. آنها چشمان ما را بستند و به يك باغ بردند. ستار و سيروس با چوب من را به شدت كتك زدند و حتي با چوبدستي كه به دستم زدند، دستم شكست.
ستار ميگفت اگر مادرم سر قرار نرود، مرا خواهد كشت و از من خواست تا تلفني به مادرم خبر دهم و تهديد كرد كه موضوع را به پليس خبر ندهيم. دو آدمربا موهاي مرا با چاقو بريدند و با فندك بدنم را سوزاندند كه پزشكي قانوني هم تأييد كرده است. وي ادامه داد: ستار بعد از اينكه تا صبح مرا شكنجه داد، از مادرم قول گرفت تا او را ببيند و عصر روز هفتم من و پسر عمهام را آزاد كردند. پليس سرانجام بعد از تحقيقات ميداني و بررسي شواهد و شناسايي باغ مورد نظر دو متهم را در مخفيگاهشان در شهر انديشه شناسايي و دستگير كرد. صبح ديروز دو متهم مقابل قاضي موسوي مورد بازجويي قرار گرفتند.
سيروس متهم رديف دوم با ادعايي منكر آدمربايي و شكنجه پسر جوان شد اما ستار با قبول كتك كاري وي در ادعايي گفت: من آدمربايي نكردهام بلكه احمد و پسرعمهاش را با رضايت خودشان به باغ بردم.
من آنجا احمد را به خاطر اينكه آدرس مادرش را به من بدهد، كتك زدم و آنها را يك شب در باغ نگه داشتم تا از اين طريق زن سابقم را ببينم. در پايان دو متهم با قرار قانوني روانه زندان شدند. تحقيقات درباره اين پرونده ادامه دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
جسد رها شده نوجوان ۱۲ساله در يک خرابه
جسد نوجوان ۱۲ساله اي معروف به سنجد، درون خرابه اي در منطقه خواجه ربيع مشهد کشف شد. به گزارش خراسان، اهالي بولواربهمن صبح روز گذشته با مشاهده جسد نوجواني که کنار يک ديوار مخروبه رها شده بود، موضوع را به پليس ۱۱۰ گزارش کردند. به دنبال دريافت اين خبر و به دستور سرهنگ علي بانژاد (رئيس کلانتري خواجه ربيع)، گروهي از ماموران انتظامي براي بررسي ماجرا به محل اعلام شده عزيمت کردند.
آنان با تاييد درستي خبر و حفظ صحنه حادثه، مراتب را به قاضي ويژه قتل عمد اعلام کردند. با توجه به اهميت موضوع، بلافاصله قاضي علي موحدي راد به همراه پزشک قانوني و کارآگاهان پليس آگاهي به محل کشف جسد رفت و بدين ترتيب تحقيقات قضايي در اين باره آغاز شد. جسد مربوط به نوجوان ۱۲ساله اي بود که بنا به گفته اهالي محل به «سنجد» معروف بود و از راه «گدايي» زندگي مي کرده است. مقداري البسه که داخل پارچه اي پيچيده شده بود، به همراه حدود ۴۰هزار تومان سکه و اسکناس در حالي کنار جسد پيدا شد که آلات و ادوات استعمال موادمخدر صنعتي نيز در اطراف جسد قرار داشت.
بررسي هاي بيشتر بيانگر آن بود که نوجوان مذکور در محل ديگري جان باخته و فرد يا افرادي جسد او را در محل کشف رها کرده اند. اين گزارش حاکي است: به دستور قاضي ويژه قتل عمد، جسد اين نوجوان در حالي براي تعيين علت دقيق مرگ به پزشکي قانوني حمل شد که آثار خراشيدگي روي بدن متوفي وجود داشت و لب هايش نيز کبود شده بود.تحقيقات پليس براي کشف زواياي پنهان اين پرونده با دستورات ويژه مقام قضايي ادامه دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
«قاتل نامرئي» اولين قرباني پاييزي خود را گرفت
پزشک قانوني مشهد علت مرگ زن جواني را که در حمام منزل مسکوني اش جان باخته بود عوارض ناشي از مسموميت با گاز منواکسيد کربن اعلام کرد. به گزارش خراسان، بعدازظهر شب گذشته جسد زن ۲۵ساله اي داخل حمام يک منزل مسکوني واقع در بولوار طبرسي مشهد درحالي کشف شد که حدود ۱۵ساعت از مرگ وي مي گذشته و شير حمام نيز باز بود. ماموران انتظامي که ماجراي مرگ زن جوان را مشکوک مي دانستند موضوع را به قاضي علي موحدي راد (قاضي ويژه قتل عمد) اطلاع دادند.
دقايقي بعد مقام قضايي به همراه عوامل بررسي صحنه جرم در محل کشف جسد حضور يافت و پس از انجام تحقيقات مقدماتي از کارشناسان آتش نشاني مشهد خواست تا وجود گاز CO را در اين منزل اندازه گيري کنند اين درحالي بود که تحقيقات ميداني نشان داد لوله خروجي گاز آبگرمکن که از ديوار منزل به پياده رو متصل شده بود بر اثر ريخته شدن شن هاي ساختماني مسدود شده است.
اگرچه دستگاه هاي پيشرفته تشخيص گاز منواکسيد کربن وجود اين گاز سمي را تاييد کرد اما در عين حال جسد زن جوان به دستور قاضي ويژه قتل عمد براي تعيين علت دقيق مرگ به پزشکي قانوني مشهد حمل شد. اين گزارش حاکي است: پزشکان قانوني روز گذشته پس از انجام معاينات پزشکي، علت مرگ زن جوان را عوارض ناشي از مسموميت با گاز منواکسيد کربن اعلام کردند و بدين ترتيب اين «قاتل نامرئي» اولين قرباني خود در فصل پاييز را گرفت.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
سقوط سمند در گودال
گودبرداري در مشهد بار ديگر حادثه آفريد و موجب سقوط سمند تاکسي شد.
رضايي سرپرست حوزه يک آتش نشاني مشهد روز گذشته در گفت وگو با خراسان با اعلام اين خبر افزود: ظهر روز يکشنبه گودبرداري در يک مجتمع در حال ساخت واقع در انتهاي خيابان هاشميه ۸۵ باعث فروکش کردن حاشيه خيابان و سقوط يک خودروي سمند تاکسي به داخل محل گودبرداري شد و به تأسيسات آب، برق و گاز منطقه نيز خساراتي وارد کرد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
محبوس شدن دو نفر در خودرو پس از تصادف شديد
تصادف شديد خودروي پرايد با وانت مزدا طي روز گذشته در جاده مشهد- کلات باعث محبوس شدن دو سرنشين پرايد شد.
سرپرست ايستگاه هاي ۸، ۲۱ و۲۹ آتش نشاني مشهد، روز گذشته با اعلام اين خبر به خراسان گفت: آتش نشانان با برش خودروي پرايد موفق به خارج کردن دو سرنشين پرايد و تحويل آنان به عوامل اورژانس شدند. يک سرنشين خودروي وانت مزدا نيز در اين حادثه مجروح شد.
معلم ادامه داد: خودروي پرايد از مشهد به کلات و خودروي مزدا در مسير عکس آن در حال حرکت بود که با هم شاخ به شاخ شدند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
زورگيري خانوادگي
سرکرده يک باند زورگيري از زنان جوان که براي جلب اعتماد طعمه هايش همسرش را نيز با خود به سرقت مي برد به زودي همراه همدستانش محاکمه مي شود.به گزارش خراسان، چندي قبل زني سراسيمه خود را به کلانتري جواديه رساند و گفت: ساعتي قبل سرنشينان يک خودرو اموالش را دزديده اند. او ادامه داد: در صندلي عقب پژو آردي زن و مردي جوان نشسته بودند و همه چيز عادي به نظر مي رسيد اما چند دقيقه بعد زن و مرد طنابي به دور گردنم انداختند و با چاقو تهديدم کردند.
من هم مجبور شدم جواهرات و تلفن همراهم را به آنها بدهم.در حالي که افراد ديگري نيز با اين ترفند طعمه زورگيران قرار گرفته بودند کارآگاهان با انجام تحقيقات فني- پليسي به سرنخ هايي از تبهکاران دست يافتند و دو مرد و يک زن را دستگير کردند.
زن دستگير شده همسر يکي از متهمان بود و از او براي جلب اعتماد طعمه ها استفاده مي شد. در چنين شرايطي بازجويي ها از اعضاي اين باند ادامه يافت و آنها به ارتکاب ده ها فقره سرقت به ارزش تقريبي ۵۰ ميليون تومان اقرار کردند. براساس اين گزارش با تکميل تحقيقات قرار است به زودي تبهکاران در مجتمع قضايي بعثت محاکمه شوند.