سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۵ مهر ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۱

زیباکلام: احمدی نژاد به ما نزدیک شده

زيباكلام:احمدي نژاد به ما نزديك شده ولي بايد گام هاي بيشتري بردارد!
کد خبر : ۸۲۲۱۵

به گزارش صراط، صادق زيباكلام مي گويد برخي رفتارهاي احمدي نژاد اصلاح طلبانه است اما براي رفع سوءظن وي بايد در اين زمينه مداومت داشته باشد.

وي در خصوص موضع گيري رئيس جمهور پيرامون روزنامه شرق، اظهار داشت: موضع گيري صريح رئيس جمهور در محكوم كردن برخورد غيرقانوني با روزنامه شرق، شجاعانه و شايسته تمجيد است. اين اقدام آقاي احمدي نژاد واقعا اصلاح طلبانه و خوب بود. از رئيس جمهور انتظار داريم چند گام ديگر هم بردارند و كاري كنند كه حادثه روزنامه شرق براي هيچ رسانه ديگري تكرار نشود راه چنين برخوردهايي براي هميشه بسته شود.

وي در عين حال در مصاحبه با سايت عصر ايران، مي گويد: تقابل احمدي نژاد و اصولگرايان در مجموع به اصولگرايان ضربه جدي مي زند و باعث تضعيف آنان خواهد شد و اصلاح طلبان مي توانند از اين شكاف و اختلاف استفاده كنند.

زيباكلام درباره اظهار تأسف احمدي نژاد نسبت به توقيف روزنامه شرق و موضع وزير ارشاد گفت: به نظر من اين موضعگيري كمي نبود. اين موضع گيري چيزي است كه آدم از يك رئيس جمهور اصلاح طلب انتظار دارد. موضع گيري هاي احمدي نژاد در قبال حل و فصل روابط ايران و آمريكا هم تقريبا عين موضع آقاي هاشمي بود. براي من ابراز اين نظرات از سوي احمدي نژاد مهم است. ما در دل و ذهن احمدي نژاد نيستيم و نمي دانيم كه او چقدر به اين حرفها اعتقاد دارد. ما به برخي امور اطمينان داريم. مثلا مطمئن هستيم كه احمدي نژاد اهل كار تيمي، احترام گذاشتن به نظرات ديگران، انتقادپذيري و تشريك مساعي نيست. سابقه هفت سال مديريت او مويد تك روي اوست.

وي در پاسخ به اين سوال كه شما اصالت تغيير احمدي نژاد در چه حوزه هايي را باور مي كنيد؟، مي گويد: من باور نمي كنم كه احمدي نژاد از توقيف روزنامه شرق ناراحت شده باشد. پس چرا او چنين اظهارنظري مي كند؟ زيرا مي داند كه با اظهار تاسف از توقيف روزنامه شرق مي تواند اقشار و لايه هايي از جامعه را با اين سوال مواجه كند كه چرا احمدي نژاد چنين گفت: قطعا كساني كه در سال 76 به خاتمي راي دادند به صرف اين اظهار تاسف احمدي نژاد نمي توانند همه هفت سال گذشته را فراموش كنند و بگويند احمدي نژاد نلسون ماندلا و واسلاو هاول شده است! اما به نظر من تداوم اين قبيل موضع گيري هاي احمدي نژاد اصلاح طلبان را در وضع دشواري قرار مي دهد. اصلاح طلبان در اين صورت با اين سوال مواجه مي شوند كه چه بايد بكنند؟ بايد از احمدي نژاد حمايت كنند يا نه؟ من فكر مي كنم اگر مواضع جديد احمدي نژاد ادامه و توسعه يابد اين امر براي اصلاح طلبان مشكل ساز مي شود؛ زيرا آنها نمي توانند رويشان را به ديگر سو بكنند و بگويند اين دعوا ربطي به ما ندارد.

زيباكلام مي گويد من به عنوان يك اصلاح طلب اين واقعيت را مي بينم كه يك فرد سياسي منصب دار مواضعي مترقي اتخاذ مي كند. ممكن است آقاي احمدي نژاد در سخنراني بعدي اش به قوه قضاييه بگويد پرونده كوي دانشگاه كه آن طور به خاك و خون كشيده شد به كجا رسيد؟ و يا پرونده كهريزك چه شد؟ اگر احمدي نژاد چنين حرفهايي بزند من علي القاعده بايد از او حمايت كنم. اما مشكل من اين است كه اين حرف را كسي مي زند كه عامل كهريزك را به عنوان رئيس سازمان تامين اجتماعي منصوب كرده است. به همين دليل است كه من فكر مي كنم موضع گيري هاي جديد احمدي نژاد ما و اصلاح طلبان را دچار نوعي پارادوكس مي كند. اگر او با همين روند پيش بيايد ما تا كجا مي توانيم بگوييم احمدي نژاد به اين حرفها اعتقادي ندارد و فقط چون با اصولگرايان درافتاده است چنين حرفهايي مي زند؟

وي گفت: من همچنان احمدي نژاد را يكي از بزرگترين موانع دموكراسي در ايران مي دانم. من حتي اگر ناطق نوري در انتخابات كانديدا شود از ناطق حمايت مي كنم و همچنان به احمدي نژاد بي اعتماد هستم. بله اگر احمدي نژاد را نه در برابر ناطق نوري بلكه در برابر جريانات تندرو اصولگرا ببينيم اين سوال پيش مي آيد كه ما اصلاح طلبان چه بايد بكنيم؟ من معتقدم احمدي نژاد در چنين شرايطي باز هم يك مورد ترديد و سوءظن ما باشد و نبايد به راحتي او را يك دموكراسي خواه قلمداد كنيم.

زيبا كلام درباره نحوه مواجهه با رويكردهاي جديد مي گويد: اگر كسي قبلا آدم خوبي نبوده باشد ولي الان كارهاي خوبي انجام دهد آيا ما بايد به دليل رفتار گذشته اش رفتار امروز او را انكار كنيم و او را نپذيريم؟ فرض من بر اين است كه خيلي از چپ هاي دهه 60 در دهه هفتاد واقعا به اشتباه بودن كارهاي قبلي شان پي بردند. من واقعا معتقدم آقاي هاشمي امروز واقعا طرفدار دموكراسي است حالا اگر ما روزي درباره احمدي نژاد هم به چنين نظري برسيم همان طور كه هاشمي و چهره هاي جريان چپ اسلامي را به عنوان اشخاص دموكراسي خواه پذيرفتيم بايد احمدي نژاد را هم به عنوان يك فرد خواستار دموكراسي بپذيريم. ولي در اين جا يك «اگر» بزرگ وجود دارد و آن اينكه ما بايد به يقين برسيم كه احمدي نژاد دموكراسي خواه شده است. اگر من از هاشمي و چپ هاي دهه 60 دفاع مي كنم دليلش اين است كه الان يقين دارم آنها دموكراسي خواه هستند. اگر روزي درباره احمدي نژاد هم به چنين باوري برسم از او حمايت مي كنم. دغدغه من دموكراسي است نه پيشينه افراد. اگر من يقين پيدا كنم كه اظهار تاسف احمدي نژاد از بسته شدن روزنامه شرق از روي تاكتيك و فريبكاري نيست با تمام وجود از او دفاع مي كنم چرا كه چنين احمدي نژادي در حال كمك به تحقق دموكراسي است. احمدي نژاد الان منتقد برخي اقدامات و سخنان گذشته اش است. مثلا پذيرفته انحلال هيئت نظارت به قانون اساسي كه از سوي خاتمي تاسيس شد اقدام اشتباهي بوده است. همچنين در آمريكا تلويحا گفت كه انكار هولوكاست سخن درستي نبوده است. اگر اين روند ادامه پيدا كند ما دقيقا به همان دليلي كه هاشمي رفسنجاني و خاتمي و تاج زاده و حجاريان و همه كساني را كه در دهه 60 اقدامات غيردموكراتيكي را مرتكب شده بودند بخشيديم و دموكراسي خواهي آنها را پذيرفتيم بايد بپذيريم كه احمدي نژاد هم دموكراسي خواه شده است.


دو حزب درب و داغان و اين همه بي آبرويي براي اپوزيسيون؟!

افتضاح جديد به بار آمده توسط سران دو گروهك تروريستي كومله و دموكرات باعث اعلام برائت ساير محافل ضدانقلاب شده است. اين در حالي است كه در اغلب نشست هاي هماهنگي گروهك هاي ضد انقلاب در پاريس و بروكسل و لندن و استكهلم، اعضاي اين دو گروهك دعوت شده بودند.

به تازگي مهتدي و هجري- سركردكان كومله و دموكرات- توافقنامه اي با هم امضا كردند كه بوي تجزيه طلبي و قوميت بازي مي داد. اين گروهك ها متهم به ارتباط با رژيم صهيونيستي و دولت انگليس هستند. در پي تحركات تجزيه طلبانه و رسواي اخير، پايگاه اينترنتي گويانيوز مجبور به موضع گيري شده و نوشت: ديدن تصوير دو مرد سالخورده و خسته، نشسته در ميان دو پرچمي كه هيچيك از اين پرچم ها شباهتي به پرچم ايران ندارد و به هنگام امضاي توافقنامه، سوءظن هاي فراواني را در هفته هاي اخير نسبت به دو حزب كومله و دموكرات در ميان ايرانيان برانگيخته است و صفوف متفرق و پراكنده مخالفان جمهوري اسلامي در خارج از كشور را پراكنده تر از پيش ساخته است.

گويانيوز مي افزايد: دو حزب مذكور در سالهاي اخير از درون شاهد انشعاب هاي گوناگوني بوده اند، و در حال حاضر بجز آقايان مهتدي و هجري كه خود را سران اين دو حزب مي دانند كسان ديگري نيز مدعي رياست دو حزب فوق مي باشند و معتقدند كه اين آقايان با زد و بند، رهبري حزب را غصب كرده اند. البته از منظر خشونت پرهيزي و صلح دوستي و اينكه سران دو حزب مذكور، سرانجام پس از سه دهه و اندي به درجه اي از تعقل و تمدن رسيده اند كه به جنگ و خونريزي در ميان خود خاتمه دهند و از اين پس با زبان اسلحه و آتش با يكديگر سخن نگويند و هواداران و پيشمرگه هاي متعصب و ناآگاه خود را با برچسب هايي از قبيل «خيانت و سازشكار» و در مواردي به خاطر توسعه نفوذ و قلمرو حزب خود در اين و يا آن روستاي كردستان به ريختن خون همديگر ترغيب نكنند، البته كه نقطه عطفي است اما از منظر منافع ملي ايران اين توافقنامه گامي است ارتجاعي و تفرقه افكنانه و تلاشي است براي دامن زدن به انديشه تجزيه طلبي در ميان اقوام و طوايف ايراني با چند هزار سال سابقه همزيستي مسالمت آميز با يكديگر.

نويسنده با متهم كردن سران كومله و حزب دموكرات به جاه طلبي و كسب درآمد از طريق فعاليت هاي شبه مبارزاتي يادآور شد: اين افراد به گواهي تاريخ و زندگي شخصي شان، متاسفانه حتي قادر به مديريت احزاب كوچك خود كه مدام شاهد انشعاب هاي گوناگون و درگيري هاي خونيني بوده اند نيستند تا چه رسد به اداره يك جامعه متنوع و رنگارنگ كرد با تمام پيچيدگي ها و بغرنجي هاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي و جغرافيايي آن. از اين گذشته تأسف بار است كساني پس از چند دهه زندگي در كشورهاي اروپايي و آمريكايي و با هزاران كيلومتر فاصله از ايران، صرفا با انگيزه هاي سياسي و قدرت طلبي و تامين منافع حزبي و گروهي خويش به يكباره در لباس نماينده قوم ظاهر مي شوند.

اين تحليل اذعان مي كند: اين آقايان درباره تجزيه طلبي همچنان يكي به نعل و يكي به ميخ مي زنند و سوءظن وطن پرستان به آنها و توافقنامه هايشان همچنان بر جاي خواهد ماند و اين در حالي است كه پيش از اين رئيس حزب دموكرات ارتباطاتي با ناتو گرفته و سوءظن هاي بيشتري را برانگيخته بود. اصولا تحريك و تحركات تجزيه طلبان در ايران بدون عقبه و پشتيباني مالي خارجي هيچ گاه موضوعيت نداشته است. جالب اينكه در دوران كنوني كه اسرائيل و عربستان سعودي و برخي از نفتخواران جهاني مبتكر و تحريك كنندگان طرح تجزيه ايران مي باشند باز مشاهده مي كنيم كه مجريان و خدمت گزاران محلي طرح تجزيه ايران، همان احزاب و گروههايي هستند كه روزگاري در خدمت ابرقدرت روس بوده اند! گويي كه براي اين آبروباختگان بي وطن چرخش صدوهشتاد درجه اي از موضع سياسي و باورهاي ايدئولوژيك خود مهم نيست! مهم سوداي ثروت و به قدرت رسيدن است.


ايران حضور نظامي آمريكا را تبديل به برتري استراتژيك خود كرد

يك كتاب منتشره در آمريكا نشان مي دهد اهداف جمهوري اسلامي ايران در قبال اشغالگران عراق محقق شده است. نويسندگان اين كتاب مي گويند هدف ايران بيرون كردن آمريكا از عراق بود.

به گزارش نيويورك تايمز، كتاب «پايان ماجرا؛ پشت صحنه منازعه در عراق، از بوش تا اوباما» توسط مايكل گوردون گزارشگر اين روزنامه و ژنرال برنارد ترينر مقام نظامي بازنشسته آمريكا به نگارش درآمده است. اين كتاب تأكيد مي كند: نفوذ جمهوري اسلامي و قاسم سليماني فرمانده سپاه قدس ايران، همچنان براي دولت آمريكا در عراق دردسرآفرين است. هدف قاسم سليماني به عنوان مسئول پرونده عراق در ايران؛ بستن پاي ارتش آمريكا در عراق و نهايتاً وادار كردن آمريكا به خروج از عراق بود.

نويسنده كتاب خاطرنشان مي كند: قاسم سليماني برخلاف برخي چهره ها، لحني آرام دارد. او با ريش هاي جو گندمي و اعتماد به نفسي كه محصول حمايت كامل آيت الله خامنه اي رهبر عالي ايران است، بسيار آرام به نظر مي رسد. او مغز متفكر بسط نفوذ ايران در منطقه و حامي سوريه است. ژنرال پترائوس كه در دوره فرماندهي نيروهاي آمريكايي در عراق قاسم سليماني را شناخت، در نامه اي خطاب به «رابرت گيتس» وزير دفاع وقت آمريكا وي را «يك چهره شرور تمام عيار» توصيف كرده بود. ژنرال پترائوس در نامه ديگري خطاب به «رابرت گيتس» در آوريل سال 2008 ضمن اعتراف به ميزان نفوذ قاسم سليماني نوشته بود «احتمالاً هشدارآميزترين نكته تعجب آور در اين هفته ميزان نفوذ ايران در پيچيدگي هاي سياست عراق بود.»

نويسندگان بدون اذعان به علقه هاي مذهبي و معنوي و انقلابي ميان دو كشور ايران و عراق، افزوده اند: پس از اشغال عراق توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2003 قاسم سليماني مأموريت گسترش نفوذ ايران در عراق، درگير كردن نيروهاي مسلح آمريكا در جنگي شديدتر و طولاني تر و در نهايت اعمال فشار براي خروج آنها از خاك عراق را برعهده گرفت. اين اهداف در حقيقت عناصر اصلي سياست منطقه اي ايران در شرايطي بود كه از يك سو حضور نيروهاي آمريكايي در عراق را تهديدي بزرگ براي خود مي دانست و از سوي ديگر مي كوشيد به يك قدرت صاحب نفوذ در منطقه بدل شود.

نيويورك تايمز با ناخرسندي از نقش وحدت بخش ايران ميان گروه هاي عراقي خاطرنشان مي كند: پس از دخالت قاسم سليماني در برقراري آتش بس بين نيروهاي دولتي و گروه هاي مسلح شيعه كه در محله صدر بغداد مستقر بودند، «رايان كراكر» سفير وقت آمريكا در بغداد در ماه ژوئن سال 2008 در پيام ديپلماتيكي به واشينگتن نوشت «وقتي برخوردهاي خشونت آميزي شبيه به اين روي مي دهد به احتمال زياد جناح هاي درگير دست به دامن سردار سليماني مي شوند تا درگيري ها و ناآرامي ها را حل و فصل كند.»

به نوشته نيويورك تايمز به نقل از ژنرال پترائوس (رئيس فعلي سازمان سيا) ايران قدرت درگيري و مشغول نگاه داشتن آمريكا را دارد و جنگ پنهان در عراق طي سال هاي اشغال اين كشور ادامه يافت.

علي آلفونه از متخصصان امور سپاه پاسداران ايران در مؤسسه امريكن اينترپرايز مي گويد: فرماندهان سپاه در مورد تبديل تهديد حضور نظامي آمريكا به يك برتري استراتژيك براي ايران صراحت داشتند كه مي تواند شمار بالاي تلفات نيروهاي آمريكايي در عراق را توضيح دهد.
منبع: کیهان
نظرات بینندگان
تركزبان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۴۷ - ۱۵ مهر ۱۳۹۱
۰
۰
با لاخره ما نفهميديم با اين تفاسير دكتر احمدي نژاد چه كاره است رفيق دزد و شريك قافله يا اينكه اصلاح طلبان از بي كسي به همه آويزان شده اند