نقشه زنداني براي همسلولیاش
روز 21 آذرماه سال گذشته گروهی مرد با مراجعه به کلانتری 134 شهرک غرب به ماموران اعلام کردند توسط مردی به نام «حامد» که خود را مامور یکی از ارگانهای نظامی معرفی کرده است، تحت کلاهبرداری قرار گرفتهاند.
تبهکاریهای این مرد مرموز با دستور بازپرس شعبه 11 در دادسرای ناحیه 2 تهران برای اقدامات تخصصی در اختیار پایگاه دوم پلیس آگاهی قرار گرفت. کارآگاهان در تجسسهای خود اطلاع پیدا کردند مردی به نام حامد عکسهایی که در آن لباس نظامی به تن داشته را به طعمههایش نشان داده و به این طریق اعتماد آنها را جلب کرده است.
در بررسی پرونده حامد مشخص شد وی مدتی پیش به خاطر کلاهبرداری از چندین حجرهدار و به بهانه کار و ایجاد درآمد دست به کلاهبرداری یکمیلیارد تومانی زده و به زندان محکوم شده و بعد از گذشت 6 سال و در دوران مرخصی از زندان متواری شده است.
در ادامه تحقیقات، یکی از مالباختگان به ماموران گفت: مدتها بود حامد را میشناختم، وی خودش را مامور یکی از ارگانهای نظامی معرفی کرده بود و هر مشکلی که پیش میآمد با عناوین متفاوت ادعا میکرد آنها را حل خواهد کرد.
حامد برای حل مشکلات و به بهانههای متفاوت از ما پول میگرفت، من نیز در این مدت به وی آنقدر اعتماد کرده بودم که حتی خودرویم را به صورت قولنامهای به وی فروخته و حتی چند چک به وی داده بودم تا کارها را انجام دهد.
من در یکی از شهرهای شمالی یک زمین داشتم که با شریکم مشکل داشتم و حامد مدعی شده بود مشکل مرا بهواسطه موقعیت کاری خود حل خواهد کرد که به این بهانه مدارک شناساییام را گرفت اما چند ماه بعد فهمیدم وی از شریکم 35 میلیون تومان پول گرفته و زمین را به نام او زده است!
در طول این مدت حامد به بهانههای متفاوت از من 235 میلیون تومان پول گرفت و من بعد از اینکه یکی از مالباختههای وی به سراغم آمد، فهمیدم یک کلاهبردار است. یکی دیگر از شکارهای مرد شیاد در این باره گفت: وی نهتنها از ما بلکه از یکی از همسلولیهایش هم کلاهبرداری کرده است.
زمانی که حامد در زندان بود همسلولیاش از او میخواهد بعد از آزادی سراغ شاکیاش رفته و از وی رضایت بگیرد، حامد نیز بعد از آزادی سراغ خانواده همسلولیاش رفته و به آنها میگوید شاکی با 40 میلیون تومان رضایت میدهد. آنها نیز زندگیشان را میفروشند و این پول را جمع کرده و به حامد میدهند اما حامد همه پولها را برداشته و فرار میکند؛ همسلولی حامد هم که از ماجرا باخبر میشود سکته میکند و یک سال دیگر در زندان میماند. با اعلام شکایت طعمههای این مرد، تحقیقات برای دستگیری مامور قلابی آغاز شد اما تحقیقات نشان میداد وی از خانه خود متواری شده و هیچ اثری از خود به جای نگذاشته.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
سرنوشت سیاه یک زن زندانی
به چه جرمی در زندانی؟
خرید و فروش موادمخدر.
سن زیادی نداری، کی ازدواج کردی که 4 بچه داری؟
شوهرم دوست شوهرخواهرم بود، 12 ساله بودم که به خواستگاریام آمد. خودش 19 ساله بود، خانوادهام موافق بودند و من هم مخالفتی نکردم.
همسرت چطور معتاد شد؟
دوستی داشت که از کرمان به خانه ما میآمد و موادفروش بود و گاهی در خانه ما بافور میکشید. یک بار گفت بده یک پک هم من بزنم، همین یک پک شروع اعتیادش بود.
شوهرت سابقه دارد؟
2 یا 3 سابقه برای مواد دارد.
خانواده شوهرت ناراضی نبودند؟
آنها نمیخواستند من عروسشان باشم، به همین دلیل رابطه خوبی با من نداشتند.
خانواده خودت چطور؟
پدر و 4 برادرم به خاطر مواد در قزلحصار زندانی هستند و تنها خواهرم معتاد نیست. مادرم نیز معتاد است اما به زندان نرفته و در خانه است. پدرم تریاک میکشید اما بعدها به سمت کراک و شیشه رفت. این اواخر شوهرم هم با آنها مواد میکشید، هر وقت هم که توهم شیشه به سراغش میآمد به من بدبین میشد و میگفت با کسی ارتباط داری. کتک میخوردم و اعتراض هم که میکردم خانوادهام را به رخم میکشید.
خودت به سمت مواد رفتی؟
من مصرفکننده مواد نبودم. بچه آخرم را باردار بودم که شوهرم به زندان رفت. پدر و برادرانم هم زندان بودند. کسی را نداشتم تا در سیر کردن شکم بچههایم کمکم کند، از روی نداری به حرف شوهرم گوش دادم. او به من گفت سراغ یکی از دوستانش بروم. دوستش به من مواد میداد و من خرد میکردم و میفروختم.
چه مدت این کار را میکردی؟
2 ماه.
چه مقدار مواد همراه داشتی که دستگیر شدی؟
10 گرم کراک و 10 گرم شیشه.
چه حکمی صادر شد؟
7 سال زندان و 5 میلیون جریمه.
از کی زندان هستی؟
7 ماهی میشود، البته 2 ماه پیش شوهرم با 2 تا از بچهها به دیدنم آمدند. دختر کوچکم را به من داد تا از وی در زندان مراقبت کنم. آنجا با شوهرم دعوایم شد. من اعصابم خرد است و به وی گفتم نمیتوانم از بچه مراقبت کنم اما وی لجاجت کرد. دعوای سختی کردیم و ماموران شوهرم را بیرون بردند. وقتی مرا میبردند یک بسته مواد روی زمین سالن ملاقات دیدم، آن را برداشتم که در همان لحظه یکی از زنان کارمند مرا دید و دستگیر شدم.
شوهرت برایت آورده بود؟
من معتاد نیستم تا حالا هم مواد نکشیدهام. خودشان دیدند که دعوایمان شد. شوهرم آدمی نیست که بخواهد برایم مواد بیاورد. میدانم برای یک زندانی دیگر است ولی از دستش افتاده و من برداشتم.
چه مقدار بود؟
2 گرم و 70 سانت شیشه.
چه حکمی برایت بریدند؟
5 سال دیگر حبس و 800 هزار تومان جریمه.
شوهرت آزاد است؟
با آنکه شوهرم در زندان بود یک بار هم پایم را کج نگذاشتم اما شنیدهام وی با زنان دیگری در ارتباط است، حتی یکبار هم به بچهها سرنمیزند.
پس 10 سال در زندانی؟
شاید عفو بخورد اما جریمهها را نمیدانم چطور پرداخت کنم، کسی را ندارم که کمکم کند، با این حال از زندان راضی هستم؛ اینجا کلاسهای آموزشی میروم حتی کار با کامپیوتر را یاد گرفتهام.
در ادامه بررسیها مشخص شد حامد بعد از آزادی از زندان از 7 مرد دیگر نیز کلاهبرداری میلیونی کرده است.
بنا بر این گزارش، مرد شیاد فراری است و بازپرس پرونده با درخواست انتشار عکس زندانی فراری برای شناسایی مخفیگاه وی از مردم تقاضا کرد با شماره 63957760 تماس بگیرند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
راز قاتل رئیس در مشاهدات خانم منشی
خانم منشی وقتی پشت در شرکت رسید نمیدانست رئیساش قربانی جنایتی هولناک شده است. قاتل آشنا فرار کرد اما پلیس با ادعاهای خانم منشی پرده از جزئیات جنایت برداشت.
ساعت 9 صبح شنبه 15 مهرماه سال جاری ماموران کلانتری 148 انقلاب در جریان جنایتی در طبقه اول یک واحد تجاری در خیابان فاطمی قرار گرفتند. وقتی ماموران پلیس کلانتری پای در قتلگاه گذاشتند جسدی را دیدند که آثار ضربات چاقو روی آن به چشم میخورد.
دقایقی بعد بازپرس روشن از شعبه سوم بازرسی دادسرای امور جنایی و تیمی از پلیس جنایی پایتخت وارد عمل شدند و در همان ابتدای تحقیقات پی بردند قربانی مدیرعامل واحد تجاری بوده و از چند سال پیش اقدام به اجاره اتاقهای شرکت به صورت جداگانه به دیگران میکرده است. در ادامه کارآگاهان دریافتند منشی شرکت نخستین کسی بوده که وارد شرکت شده و جسد رئیس را دیده است.
بلافاصله تحقیقات از وی آغاز شد که منشی شرکت گفت: ساعت 8 صبح مثل همیشه به شرکت آمدم اما در کمال تعجب دیدم نمیتوانم در شرکت را باز کنم و این در حالی بود که از داخل شرکت صداهای بسیار ضعیفی به گوش میرسید. نیمساعت از حضور من پشت ورودی شرکت گذشته بود که ناگهان یکی از اعضای شرکت به نام «محسن» که از یک سال پیش با اجاره یکی از اتاقهای شرکت در آنجا کار میکرد با حالتی مضطرب و نگران در شرکت را باز کرد و در حالی که یک کیفدستی نیز به همراه خود داشت، به سرعت از پلهها پایین رفت و از ساختمان خارج شد.
پس از آنکه وارد شرکت شدم، ناگهان متوجه جسد صاحب شرکت شدم که داخل بالکن شرکت افتاده بود، بلافاصله با پلیس تماس گرفتم. با توجه به اطلاعات به دست آمده از منشی شرکت و فراری شدن محسن، دستگیری وی در دستور کار قرار گرفت و کارآگاهان در ادامه تحقیقات خود موفق به شناسایی خانه نامزد محسن شدند و با اطمینان از اینکه وی میخواهد تهران را ترک کند و برای گرفتن پول و مدارک شناسایی به خانه نامزدش میرود به آنجا رفته و ساعت 11 همان روز جنایت وی را در خیابان ولیعصر (عج) دستگير کردند.
محسن بلافاصله جنایت را پذیرفت و انگیزه خود را اختلافات مالی دانست. کارآگاهان جنایی بلافاصله با دستور بازپرس روشن در فاصلهای کمتر از 2 ساعت قاتل را به شرکت بردند و در همانجا به بازسازی صحنه قتل رئیس شرکت پرداختند. محسن زمان بازسازی صحنه جنایت به کارآگاهان گفت: از چندی پیش به علت برخی مشکلات مالی قصد تسویهحساب با رئیس شرکت را داشتم، این موضوع باعث درگیریمان شد که ناگهان رئیس شرکت را به عقب هول دادم که سرش به کناره میز برخورد کرد و دچار سرگیجه شد و با چاقویی که از آشپزخانه برداشته بودم ضرباتی به وی زدم و بعد از نيم ساعت در حالیکه خانم منشی همچنان پشت در شرکت ایستاده بود، تصمیم به فرار گرفتم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
دستگيري زنداني حبس ابد
چند روز پيش ماموران انتظامي هنگام گشتزني در يكي از محلههاي شمالي تهران به راننده يك دستگاه خودروي پژو كه با سرعت بالايي در حركت بود، ظنين شدند و وي را تحت نظر قرار دادند سپس با استعلام از سامانه پليس، ماموران دريافتند خودروي پژو سرقتي است بنابراين پيش از آنكه راننده فرصتي براي فرار پيدا كند، او را دستگير كردند و خودروي مسروقه نيز به پاركينگ پليس منتقل شد.
متهم در بازجويي ادعا كرد خودرو را از يكي از دوستانش امانت گرفته و از مسروقه بودن آن بيخبر است.
با شروع تحقيقات ماموران انتظامي كه گمان ميبردند متهم ممكن است يك فرد سابقهدار باشد، به بررسي سوابق كيفري وي پرداختند و معلوم شد او يك زنداني حبس ابد بوده كه پس از گرفتن مرخصي از زندان متواري شده است.
با فاش شدن هويت واقعي متهم، وي دوباره بازجويي شد و اين بار اعتراف كرد كه خودرو را دزديده است.
متهم با اشاره به سابقه محكوميت به حبس ابد، گفت: مدتي پيش به اتهام حمل، نگهداري و خريد و فروش مواد مخدر شيشه از سوي پليس دستگير شده و به زندان افتادم. پس از محاكمه در دادگاه انقلاب به حبس ابد محكوم شدم. هشت ماه پيش توانستم به دليل بيماري و ادامه درمان با گرفتن مرخصي 17 روزه از زندان خارج شده و فرار كنم.
متهم اضافه كرد: پس از فرار، مخفيانه زندگي ميكردم و ديگر حاضر به بازگشت به زندان و تحمل ادامه محكوميتم نبودم تا سرانجام تصميم گرفتم خودروي مدل بالايي را سرقت كنم. چند مرتبه اقدام به اين كار كردم اما موفق نشدم تا اين كه چند روز پيش سيستم دزدگير خودروي پژويي را كه در خيابان متوقف شده بود از كار انداختم و آن را سرقت كردم.
بنا بر اين گزارش، متهم با قرار قانوني از سوي بازپرس شعبه 11 دادسراي عمومي و انقلاب ناحيه 2 تهران، روانه زندان شد. تحقيقات تكميلي براي مشخص شدن ديگر جرايم اين زنداني محكوم به حبس ابد ادامه دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
قاتل فقط فرصت كرد لباس خونياش را عوض كند
ساعت ۹ صبح شنبه پانزدهم مهر ماه مأموران كلانتري انقلاب در جريان خبر كشف جسد مردي در طبقه اول يك واحد تجاري در خيابان فاطمي قرار گرفتند. پس از حضور مأموران در محل كشف جسد، قاضي روشن، بازپرس شعبه سوم دادسراي امور جنايي به همراه تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي نيز در محل حاضر شدند. تحقيقات اوليه نشان داد مقتول خودش صاحب اين واحد تجاري بوده و چند سال است كه اتاقهاي شركت را جداگانه به افراد مختلف اجاره ميدهد.
در نخستين گام، منشي شركت كه دختر جواني بود و جسد را كشف كرده بود، از سوي تيم جنايي مورد بازجويي قرار گرفت. او به بازپرس ويژه قتل گفت: حدود ساعت ۸ صبح مثل هميشه به شركت آمدم؛ هر چه سعي كردم در ورودي را باز كنم، نتوانستم. از داخل شركت صداهاي بسيار ضعيفي ميآمد.
حدود نيم ساعت پشت در منتظر ماندم كه ناگهان يكي از اعضاي شركت به نام محسن كه از يك سال قبل يكي از اتاقهاي شركت را براي كار اجاره كرده بود، با حالتي آشفته در را باز كرد و در حالي كه لباسهاي صاحب شركت را پوشيده بود و يك كيفدستي همراهش بود، به سرعت از پلهها پايين رفت. وقتي وارد شركت شدم ناگهان جسد صاحب شركت را كه داخل بالكن افتاده بود، پيدا كردم و با پليس تماس گرفتم.
با توجه به اظهارات منشي شركت و متواري شدن محسن، دستگيري وي در دستور كار تيم جنايي قرار گرفت و كارآگاهان پس از بررسي قرارداد اجاره ميان مقتول و محسن موفق به شناسايي محل سكونت او شدند اما بررسيها نشان داد نشاني او قلابي است. بازپرس وقتي در تحقيقات ميداني متوجه شد متهم نامزد دارد، بلافاصله دستور داد تا مأموران با شناسايي محل سكونت نامزد محسن، وي را تحت مراقبت بگيرند. سرانجام متهم دو ساعت پس از كشف جسد هنگامي كه قصد ملاقات نامزدش را داشت، در خيابان ولي عصر دستگير شد.
محسن ـ ۲۴ ساله پس از دستگيري به قتل اقرار كرد و انگيزه خود را اختلافات مالي عنوان كرد. متهم گفت: شغل من خريد و فروش قطعات كامپيوتر بود. مدتي پيش يكي از اتاقهاي ساختمان مقتول را براي اين كار اجاره كردم. ابتدا درآمد خوبي داشتم تا اينكه طلبهايم وصول نشد و ورشكست شدم. بعد از اين من نتوانستم اجارهام را بدهم و به همين خاطر خيلي به شركت رفت و آمد نداشتم . من قصد داشتم هرچه زودتر با صاحب شركت تسويه حساب كنم تا تدارك مراسم عروسيام را انجام دهم. امروز صبح وقتي به شركت رفتم، او را ديدم كه تنها داخل شركت نشسته است. او گفت كه بايد ۷۵۰ هزار تومان بدهيات را بپردازي اما من گفتم كه آمدهام تا براي پرداخت بدهيام مهلت بگيرم كه بين ما درگيري لفظي ايجاد شد. من او را به سمت عقب هل دادم كه سرش به كناره ميز خورد. قبل از اينكه از جايش بلند شود، روي سينهاش نشستم و گلويش را بهشدت فشار دادم. مقتول از من خواست تا رهايش كنم و گفت كه بدهياش را ميبخشد اما من خفهاش كردم.
در ادامه جنازه را به سمت بالكن شركت بردم و يك چاقو از داخل آشپزخانه برداشتم و چند ضربه هم به سينه و گردن او وارد كردم كه متوجه شدم خانم منشي پشت در ايستاده است. صبر كردم تا شايد او از ساختمان خارج شود اما همچنان پشت در منتظر بود. من هم كه چارهاي نداشتم بلافاصله لباسهاي خونيام را درآوردم و لباسهاي تمييزي كه از مقتول داخل شركت بود پوشيدم و كيف دستي مقتول را برداشتم و به سرعت از ساختمان بيرون رفتم.
متهم ادامه داد: به خيابان جمهوري رفتم و لباسهاي جديدي براي خودم خريدم و لباسهاي قبلي را دور انداختم. بعد هم براي برداشتن پسانداز و مدارك شناساييام به در خانه نامزدم رفتم كه ناگهان در همانجا دستگير شدم.
متهم در ادامه به دستور قاضي روشن براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان جنايي قرار گرفت.
به گفته سرهنگ كارآگاه آريا حاجيزاده، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ، متهم با صدور قرار بازداشت موقت براي انجام تحقيقات تكميلي در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفته است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
قصاص عامل نابينايي «فاطمه» در انتظار اجازه رئیس قضا
حکم قصاص «م.ن» که با ريختن آهک در چشمان کودکي به نام فاطمه او را نابينا کرد، براي استيذان نزد رئيس قوه قضاييه ارسال شد.
کمال قبادي وکيل مدافع فاطمه کلوندي با بيان اين که در حکم ديوان عالي کشور قيد شده بود که براي اجراي حکم قصاص «م» بايد تفاضل ديه زن و مرد پرداخت شود، تصريح کرد: روز گذشته پدر فاطمه کلوندي بامن تماس گرفت و گفت که تفاضل ديه را که حدود ۴۰ميليون تومان است تهيه کرده اند و اصرار دارند که حکم اجرا شود.
وي گفت: با پرداخت تفاضل ديه از سوي پدر فاطمه، پرونده از دادگاه کيفري استان کردستان براي استيذان از رئيس قوه قضاييه به تهران ارسال شده است تا پس از موافقت و دستور رئيس قوه قضاييه حکم قصاص اجرا شود.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
افشاي راز جنايت خيابان فاطمي در دو ساعت
مرد جواني که اقدام به قتل صاحب شرکتي در خيابان فاطمي کرده بود، دستگير شد. به گزارش ايسنا، مأموران کلانتري 148 شنبه 15 مهر در جريان خبر کشف جسد فردي در طبقه اول يک واحد تجاري، در خيابان فاطمي قرار گرفتند .با حضور قاضي روشن، کارآگاهان اداره دهم و گروه بررسي صحنه جرم، پرونده با موضوع قتل عمد تشکيل شد و براي رسيدگي تخصصي در اختيار کارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت.
منشي شرکت اولين شخصي بوده که وارد شرکت شده و جسد مقتول را کشف کرده و با پليس تماس گرفته است وي در اظهارات خود به کارآگاهان گفت حدود ساعت ۸ صبح، به شرکت مراجعه کردم اما در کمال تعجب متوجه شدم که نمي توانم در شرکت را باز کنم و اين در حالي بود که از داخل شرکت صداهاي بسيار ضعيفي به گوشم مي رسيد که بعد از حدود نيم ساعت که از حضورم در پشت در ورودي شرکت گذشته بود، ناگهان يکي از اعضاي شرکت به هويت «محسن - ب» که از حدود يک سال پيش با اجاره يکي از اتاق هاي شرکت در آنجا کار مي کرد با حالتي مضطرب و نگران در شرکت را باز کرد و در حالي که يک کيف دستي نيز به همراه خود داشت، به سرعت از پله ها پايين رفت و از ساختمان خارج شد و پس از ورود به شرکت متوجه جسد صاحب شرکت شدم که در بالکن افتاده بود.
با توجه به متواري شدن «محسن - ب» از محل وقوع جنايت، دستگيري وي به عنوان متهم پرونده در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت .سرانجام در ساعت ۱۱ همان روز متهم در خيابان ولي عصر خيابان نادر دستگير شد. با دستگيري «محسن»، وي به ارتکاب جنايت اعتراف و انگيزه خود را نيز اختلافات مالي عنوان کرد.متهم در زمان بازسازي صحنه جنايت به کارآگاهان گفت که از چندي پيش قصد تسويه حساب با صاحب شرکت را داشته و آن روز صبح که به شرکت مراجعه کرده، صاحب شرکت را ديده که در شرکت تنها بوده است اما زماني که موضوع تسويه حساب را با صاحب شرکت مطرح کرده وي مدعي شده که بايد مبلغ 750هزار تومان به او بدهد تا تسويه حساب کامل کند .
به همين علت بين آنان درگيري لفظي ايجاد شده که ناگهان در يک لحظه مقتول را به سمت عقب هل داده که همين اتفاق باعث شده است که سر او به کناره ميز برخورد کند و دچار حالت ضعف و سرگيجه شود که بلافاصله از همين موضوع استفاده کرده و با هر دو دستش گردن وي را آنقدر فشار داده که باعث خفه شدنش شده و جنازه را به سمت بالکن شرکت برده و پس از آن با برداشتن يک چاقو از داخل آشپزخانه، چندين ضربه به سينه و گردن مقتول وارد کرده است.
سرهنگ کارآگاه آريا حاجي زاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ، با اعلام اين خبر گفت: با توجه به اعترافات صريح متهم درباره ارتکاب جنايت، قرار بازداشت موقت از سوي بازپرس پرونده صادر شد و متهم در اختيار اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت.