به گزارش سرویس وبلاگ صراط، پلاک 8 در آخرین به روز رسانی خود نوشت:
من جوادم که خدا خوانده جواد
من چه کردم به تو اى بد بنیاد
عوض آن که مرا یار شوى
بر دل غم زده غم خوار شوى
رفتى و در به روى من بستى
با کنیزان همگى بنشستى
گفتى از آب مرا منع کنند
شادى و هلهله آن جمع کنند
تو که آتش به دلم افکندى
حال استاده اى و می خندى؟!
حجره در بسته و من تنهایم
به خدا من پسر زهرایم
تن بى تاب مرا تاب بده
جگرم سوخت مرا آب بده
بدن زارِ منِ تشنه جگر
بعد قتلم به روی بام ببر
تا که لب تشنه به زیر خورشید
جان سپارم چون حسین شاه شهید
*شهید غلامعلی رجبی*