البته ناگفنه نماند طی روزهای گذشته شبکه های وهابی چندین مرتبه امامت را افسانه شیعیان خوانده اند که در اینجا با ذکر دلایلی پوچی سخنان این جماعت را به اثبات رسانده ایم . از همین جماعت می توان به عبدالله حیدری رئیس مرکز مطالعات و گفتگوی مدینه اشاره کرد که اخیرا در بیانیه ای ادعا کرده است :امامت در منابع شیعه و اهل سنت قابل اثبات نیست و این یک افسانه است
در ادامه این ماجرا شبکه وهابی کلمه ضمن مصاحبه با این شخص صحت این بیانیه را از پرسیده که وی در پاسخ ضمن تائید می گوید :
در صورت اثبات خلاف آن، بنده عقیده، باور و تفکر خود را تغییر داده و تا آخرین لحظه عمر از مذهب شیعه دفاع خواهم کرد!
از جمله دلایل امامت را می توان در مرتبه ی نخست در قرآن کریم یافت . یعنی بهترین راه اثبات امامت
، تمسک به قرآن و روایاتی که در توضیح آنها در کتب نقل شده است، می باشد و
البته بدیهی است که انسان باید حقیقت جو باشد تا به توجیهات ناصواب و غیر
عقلانی متوسل نشود و چشم را به روی حقیقت نبندد. در قرآن مجید آیات فراوانی است که با استفاده از احادیثی که از پیامبر اکرم (ص) در شأن نزول آنها وارد شده است، امامت را اثبات می نمایند.
به آیاتی چند توجه فرمایید:
1آیه تبلیغ: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک: که طبق روایات معتبر از اهل سنت در جریان غدیر خم نازل شده است و در این روز تاریخی پیامبر(ص) با اعلام ولایت و جانشینی حضرت علی(ع) رسالت خود را تکمیل فرمود.
2ولایت: )انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة: ( که ولایت حضرت علی ع و فرزندانشان در کنار ولایت خدا و رسول(ص) قرار داده شده است.
3آیه اولی الامر: یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم: که اطاعت از اولی الامر را به نحو مطلق واجب کرده است، و از این الزام مطلق بدست می آید که امام باید معصوم باشد لذا غیر از حضرت علی(ع) و فرزندانشان که از عصمت برخوردار نیست، نمی تواند امام باشد. علاوه روایاتی که از کتب اهل سنت در ذیل این آیه به معرفی حضرت علی(ع) به عنوان امام و جانشین پیامبر (ع) پرداخته است، بیش ار اندازه است .
4 آیه صادقین: یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین... » که می فرماید: ای اهل ایمان، تقوا داشته و با صادقین باشید و در روایات بیان شده است که: منظور از صادقین حضرت علی(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) می باشند.
دلایلی دیگر که می توان یافت از کلام و سخنان خود ائمه اطهار علیهم السلام است که در زیل به اندکی از این دریای بی انتها اشاره می گردد :
حدیث منزلت
یكى از حدیثهایى كه صحت آن مورد اتفاق شیعه و اهلسنت است، حدیث منزلت است. این حدیث در مناسبتهاى گوناگونى از پیامبراسلام (ص) صادر شده و شیعه و سنّى آن را نقل كردهاند.
الف- از دیدگاه شیعه: در اینجا به ذكر یك مورد بسنده مىكنیم. امام جعفر صادق (ع) از پدران خود، روایت كرده كه رسول خدا (ص) فرمود:
اى على! تو براى من چنانى كه هبة اللَّه براى آدم، سام براى نوح، اسحاق براى ابراهیم، هارون براى موسى و شمعون براى عیسى بود، جز اینكه پس از من پیامبرى نیست. اى على! تو وصىّ و جانشین منى، هر كس خلافت تو را انكار كند، از من نیست و من از او نیستم و روز قیامت دشمن او هستم. اى على! تو برترین و اولین مسلمان، عالمترین، بردبارترین، شجاعترین، و سخاوتمندترین امّت من هستى. اى على! پس از من تو امام و امیرى و پس از من تو صاحب امرى و در امّت من، براى تو همانندى نیست. اى على! تو قسیم بهشت و جهنّمى به صحبت تو نیكان از بدان شناخته مىشوند و به محبّت تو اشرار و نیكان و مؤمنان و كافران، از هم جدا مىشوند.( بحار الانوار، ج 37، ص 254 )
ب- از دیدگاه اهل سنّت: از نظر علماى اهل سنّت، حدیث منزلت، حدیث صحیحى است و شكى در صحت آن نیست. در اینجا به دو سند، اشاره مىكنیم. ( البته در این باره حدیثهاى زیادى وارد شده است: صحیح مسلم به شرح نووى، جزء 15، ص 175؛ فضایل على« ع»؛ المستدرك على الصحیحین، ج 2، ص 337؛ مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 173، چاپ بیروت؛ و احقاق الحق، ج 5، ص 132)
1- ابراهیم بن سعد، از پدرش روایت كرده كه پیامبر خدا (ص) به على (ع) گفت:
«اما تَرْضى أَنْ تَكُونَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى»
آیا خوش ندارى براى من چنان باشى كه هارون براى موسى بود. ( صحیح بخارى، جزء 5، ص 24، باب مناقب على بن ابىطالب، چاپ بیروت)
2- مُصْعَب بن سعد از پدرش روایت كرده كه رسول خدا (ص) براى جنگ، از مدینه به سوى تبوك روان شد و على (ع) را در مدینه گذاشت. على (ع) به او گفت: آیا مرا در میان زنان و كودكان مىگذارى؟ پیامبر (ص) فرمود:
«اما تَرْضى أَنْ اكُونَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى الَّا أَنَّهُ لَیْسَ نَبِىٌّ بَعْدى»
آیا خوش ندارى براى من چنان باشى كه هارون براى موسى بود، جز اینكه پس از من پیامبرى نیست؟! (همان منبع، جزء 6، ص 3، باب غزوه تبوك)
دلالت حدیث بر امامت و خلافت
حدیث منزلت، تمام مقامات و منصبهایى را كه هارون داشت، براى حضرت على (ع) اثبات مىكند جز مقام نبوت كه با كلمه «الّا» استثنا شده است و اگر این كلمه نبود، مقام نبوت نیز براى آن حضرت تصور مىشد. بنابراین، باید منصبهاى هارون كه در قرآن آمده، روشن گردد تا معناى این حدیث بهتر تبیین شود:
الف- وزارت: حضرت موسى (ع) به خداوند، عرض كرد: «وَ اجْعَلْ لِى وَزیراً مِنْ أَهْلى هارُونَ اخى» از خاندانم، برادرم هارون را وزیرم قرارده.( طه، آیات 29- 30. )
ب- نبوت: «ثُمَّ ارْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِایاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ»
سپس موسى و برادرش هارون را با آیات و دلیل روشن خود، فرستادیم. (مؤمنون( 23)، آیه 45. )
این آیه، مىرساند كه هارون همچون موسى (ع) از پپامبران الهى است و مقام رسالت را دارا بوده است.
ج- خلافت و جانشینى: «وَ قالَ مُوسى لَاخیهِ هارُونَ اخْلُفْنى فى قَوْمى وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ»
و موسى به برادرش هارون گفت: در میان قوم من، جانشین من باش و (آنها را) اصلاح كن و از روش مفسدان پیروى مكن. (اعراف، آیه 142)
د- تقویت و تأیید حضرت موسى: حضرت موسى به خداوند گفت: «اشْدُدْ بِهِ أَزْرى» پشتم را به وسیله او محكم فرما.( طه)
خداوند، در خطاب به موسى فرمود: «قَدْ اوتیتَ سُؤْلَكَ یا مُوسى» اى موسى، خواستههایت به تو داده شد. (همان، آیه 36)
با توجه به اینها، حدیث منزلت بروشنى دلالت مىكند كه على (ع) به عنوان وزیر، جانشین پیامبر و كمك كننده او در امر رسالت نقش داشته است.
ابن ابى الحدید، مىگوید:
قرآن و سنّت، به وزارت على علیه السلام و به طبع آن فرزندانشان دلالت مىكند؛ از قرآن، آیات 29 تا 32 سوره «طه» و از سنّت، حدیث منزلت كه مورد اتفاق فرقههاى مختلف اسلامى است.
حدیثمنزلت، همه مقاماتى را كه هارونداشت، براى حضرت على (ع) اثباتمىكند.
بنابراین، على علیه السلام وزیر پیامبر (ص) و یاور آن حضرت است و اگر رسول خدا (ص) خاتم پیامبران نمىبود، در نبوت نیز شریك آن جناب مىشد. ( شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 3، ص 255، دار احیاء التراث العربى، بیروت )
منبع : منادی
تجده عونا لک فی النوایب
کل هم و غم سینجلی
بعظمتک یا الله
بنوتک یا محمد(ص)
بولایتک با علی یا علی یا علی(ع)