سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۶

کارنامه چهارساله اوباما

نگاهی به عملکرد ۴ ساله اوباما در طول ریاست بر کاخ‌سفید نشان‌دهنده مجموعه‌ای از شکست‌ها و پیروزی‌ها حتی در حوزه اقتصادی است که پیشتر بهترین بهانه را به دست رامنی داده بود تا سیاست‌های او را به باد انتقاد بگیرد.
کد خبر : ۸۶۲۱۷

به گزارش صراط، یکی از انتقاداتی که به باراک اوباما وارد کرده‌اند، سکوت او در قبال سیاست‌های اشتباه خزانه‌داری فدرال است. در واقع، او نه تنها برای جلوگیری از سیاست‌های نادرست خزانه‌داری فدرال هیچ گونه اقدام منطقی از خود نشان نداده،‌ بلکه تا به حال کاری مخالف خواست خزانه‌داری فدرال انجام نداده است. نکته جالب اینکه به‌رغم عملکرد ضعیف «بن برنانکه»، رئیس خزانه‌داری فدرال، اوباما از او حمایت کرده و از برنامه‌هایش نیز اعلام رضایت کرده است.

 

 

اوباما در دور اول ریاست جمهوری خود از استقلال عمل خزانه‌داری فدرال و عدم تفحص در کارهای این مرجع اقتصادی نیز حمایت کرد و بر این باور بود، بهترین روش، تعیین سیاست‌های پولی آمریکا توسط هیئتی از کارشناسان است. اما حقیقت امر این است که این کارشناسان برای یک سازمان مخفی کار می‌کنند که پاسخگوی مستقیم به مردم نیستند و مهمتر اینکه تصمیمات آنها تاثیر بسیار زیادی بر تمام بخش‌های زندگی مردم آمریکا دارد.

با این اوصاف، از آنجائیکه باراک اوباما با سیاست‌های خزانه‌داری فدرال مخالفت نمی‌کند و از طرفی از این نهاد و رئیس آن حمایت همه جانبه دارد، باید او را مسئول مستقیم شرایط فعلی اقتصاد آمریکا دانست.

در همین راستا بود که نشریه «امریکن دریم» در مطلبی به ذکر برخی عملکردهای بد اقتصادی اوباما و دولت او پرداخت و نوشت: در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون، نرخ بیکاری به طور متوسط 5.2 درصد بود. در دوران جرج دبلیو بوش، نرخ بیکاری به طور متوسط به 5.3 درصد رسید. اما در دوران باراک اوباما نرخ بیکاری به بالاتر از 8 درصد افزایش یافت. به نوشته این نشریه، در دوره ریاست جمهوری او، ارزش پول، یکی از شاخص‌های بسیار مهم سلامت اقتصادی به پایین‌تر از جنگ جهانی دوم سقوط کرد. هنگامی که باراک اوباما به ریاست جمهوری انتخاب شد، میانگین قیمت هر گالن بنزین 1.85 دلار بود اما امروز، قیمت متوسط یک گالن بنزین 3.71 دلار است. پس از روی کار آمدن او، تعداد آمریکایی‌های ثبت نام کننده برای دریافت کمک‌های غذایی از 31.9 میلیون نفر به 46.6 میلیون نفر رسیده است.

افزایش نرخ بیکاری

 

 

افزایش نرخ بیکاری در آمریکا نشانه دیگری بر وخامت اوضاع اقتصادی این کشور است. در این رابطه روزنامه دیلی میل از افزایش 9 درصدی نرخ بیکاری در آمریکا در دوره ریاست جمهوری اوباما خبر داد و آن را در یک دوره 19 ماهه بالاتر از 9 درصد دانست و آن را مشکل بازارهای بین‌المللی ارزیابی کرد.

وزارت کار آمریکا به عنوان منبعی دیگر در خصوص اعلام نرخ بیکاری در یکی از گزارش‌های خود هشدار داد، برای خروج کامل اقتصاد آمریکا از بحران و رکود، سال‌ها زمان نیاز است. آمریکا طی ماه جولای بیش از 131 هزار فرصت شغلی را از دست داده و نرخ بیکاری در حد 5/9 درصد ثابت باقی مانده است. بخش خصوصی آمریکا نیز هنوز برای افزایش اشتغال ناتوان است و طی ماه گذشته تنها 71 هزار فرصت شغلی ایجاد کرده است.

ورشکستگی بانک‌ها

می‌توان افزایش بحران اقتصادی و بدهی‌ها را از مهمترین عوامل ورشکستگی بانک‌ها دانست زیرا بانک‌ها از مهمترین مراکز تحت تاثیر قرار گرفته در سایه بحران‌ها بوده‌اند. در این رابطه شبکه فرانس پرس در خبرهای خود از ورشکستی 140 بانک در سال 2009 سخن گفت و تعداد آن را در سال 2010 بیش از 151 مورد اعلام کرد. در همین رابطه موسسه بیمه پس‌اندازهای آمریکا پیش‌بینی کرد، ورشکستگی بانک‌های آمریکایی طی سال‌های 2010 تا 2014 بیش از 60 میلیارد دلار زیان وارد خواهد کرد.

کسری بودجه

به دنبال بحران مالی و اقتصادی آمریکا، این کشور بالاترین رقم کسری بودجه را در تاریخ خود شاهد است. این در حالی است که وزارت خزانه‌داری آمریکا از کسری بودجه 150 میلیارد و 400 میلیون دلاری خبر داده است. این رقم گویای افزایش 25 درصدی در مقایسه با مدت مشابه سال قبل است.

این کسری عظیم بودجه آمریکا ناشی از کاهش درآمدها و نیز افزایش گسترده هزینه‌ها در قالب بسته‌های محرک اقتصادی است که با هدف خارج کردن این کشور از شدیدترین بحران اقتصادی طی چند دهه اخیر اختصاص یافته است.

وزارت خزانه‌داری آمریکا در گزارش دیگری اعلام کرد که دولت آمریکا در سال مالی منتهی به سپتامبر گذشته دو تریلیون و 105 میلیارد دلار دریافتی داشته است در حالی که بیش از سه تریلیون و 522 میلیارد دلار هزینه کرده است. با این حال مسئولان آمریکایی معتقدند این کسری بودجه 162 میلیارد دلاری کمتر از کسری پیش‌بینی شده توسط دولت اوباماست که کوهی از بدهی را از دولت جرج بوش، رئیس‌جمهور سابق آمریکا به ارث برده است.

سه طرح نجات اوباما برای احیاء اقتصاد آمریکا

اما این ناکامی‌ها همه ماجرا نیست چراکه به‌رغم شکست‌های متعدد، اوباما برای احیاء اقتصاد آمریکا 3 طرح نجات ارائه داد که تاثیرات مهمی بر اقتصاد آمریکا داشت. یکی از نخستین این پروژه‌ها، امضاء طرح 787 میلیارد دلاری در فوریه 2009 بود که شامل کاهش مالیات (به مبلغ 287 میلیارد دلار) و برنامه‌هایی برای هزینه‌های عمومی و همچنین زیرساختی کشور به مبلغ 500 میلیارد دلار بود. با این طرح اوباما امیدوار بود در آمریکا نزدیک به 3.5 میلیون شغل را در طول 2 سال ایجاد کند و یا نجات دهد.

کمک به صنعت اتومبیل سازی از دیگر اقدامات اوباما در زمان ریاست جمهوری‌اش بود. در سال 2009 دولت اوباما به نجات صنعت اتومبیل سازی آمریکا (جنرال موتورز و کریسلر) آمد و مبلغ 81 میلیارد دلار در قالب وام و کمک در ازای احیاء توان اقتصادی آنها به این شرکت‌ها اختصاص داد. جنرال موتورز و کریسلر متعهد شده بودند که بیلان فعالیت خود را در بهار 2009 به دولت آمریکا و همچنین کانادا و ایالت آنتاریو که در این کمک مشارکت کرده بودند، ارائه دهند.

کمک به مالکان از دیگر طرح‌های نجات اوباما بود. در سال 2009 دولت صندوقی را با نام هامپ (HAMP) با ذخیرۀ 50 میلیارد دلار با هدف کمک به خانوارهای تحت فشار قروض مالی تأسیس کرد. اما به دلیل پیچیدگی‌های موجود تنها 3 میلیارد دلار آن هزینه شد.

ضعف و قوت‌های سیاست خارجی اوباما

در بعد سیاست خارجی نیز عملکرد اوباما تلفیقی از کامیابی‌ها و ناکامی‌ها بوده است. به عنوان مثال، اوباما به وعده خود برای عقب کشیدن نظامیان آمریکا از عراق در دوره اول کاریش عمل کرد. اما این اقدام باعث از بین رفتن نفوذ سیاسی آمریکا در عراق شد و از این نظر نوعی شکست استراتژیک بود. او نتوانست اوضاع را تثبیت کند یا در دستیابی شیعیان و سنی‌های عراق به یک توافق سیاسی، کمک کند.

افغانستان

 

 

در افغانستان بر عکس عراق، اوباما جنگ را توسعه داد و آن را جنگی لازم خواند. اما آمریکا از سال 2014 شروع به عقب‌نشینی از افغانستان می‌کند بدون اینکه راه حل سیاسی برای بحران این کشور تعریف یا منافع آمریکا تضمین شده ‌باشد.

شاید یکی از دستاوردهای مهم و قابل توجه سیاست‌خارجی اوباما، رهانیدن آمریکا از گرفتاری جنگ جهانی با ترور باشد. با این کار آمریکا مشروعیت سیاسی را که جرج بوش از دست داده‌ بود، تا حدی به آمریکا بازگرداند.

پاکستان

اوباما بعد از سال‌ها اشغال افغانستان به بهانه مقابله با طالبان موفق شد، اسامه بن لادن را در پاکستان به هلاکت برساند اما همین اتفاق در کنار مسائل دیگر موجب شد، همکاری و مشارکت استراتژیک آمریکا با پاکستان؛ جایی که اوباما با حذف بن‌لادن در آن به پیروزی نمادینی دست یافت، در معرض نابودی قرار بگیرد. روابط آمریکا و پاکستان اکنون به سطح بسیار پایین قبل از 11 سپتامبر 2001 رسیده و بی‌اعتمادی دوجانبه، همکاری دو طرف را به حداقل رسانده‌ است.

آمریکا بدون رضایت هند نمی‌تواند با پاکستان به توافق برسد. این درحالی است که واشنگتن از بسیاری جهات از جمله برای مقابله با رشد چین در آسیا، به دهلی نیازمند است. در حقیقت در همه چالش‌های استراتژیک پیش‌روی آمریکا که اوباما آنها را از دولت بوش به ارث برده، یعنی کره شمالی، عراق، افغانستان و پاکستان و همچنین مناقشه فلسطین، در همه آنها اوباما هیچ دستاورد سیاسی مهمی به دست نیاورده ‌است.

برنامه هسته‌ای ایران

اوباما که زمانی با شعار تغییر نوید تحول در روابط ایران و آمریکا را داده بود اکنون بعد از گذشت 4 سال کماکان در نقطه صفر قرار دارد. اوباما در مناظرات انتخاباتی خود در سال 2007، ضمن انتقاد از عملکرد بوش در قبال ایران اعلام کرد که دولت4 بوش با مسئله ایران برخورد ایدئولوژیک می‌کند و اجازه نمی‌دهد حقایق در این زمینه روشن شوند. او معتقد بود که بوش باید اجازه دهد که در قبال تغییر رفتار این کشور، تلاش‌های دیپلماتیک در قبال ایران افزایش یابد، به ایران پیشنهاد پیوستن به سازمان تجارت جهانی داده و فرصت عادی سازی رابطه با این کشور فراهم شود.

اولین و مهم‌ترین تغییری که با روی کار آمدن اوباما در قبال ایران ایجاد شد، این بود که او از مذاکره مستقیم و بدون پیش شرط با مقامات ایرانی استقبال کرد. اوباما به دنبال این بود که کاری را که جرج بوش می‌خواست از طریق تهدید و حمله نظامی به ایران انجام دهد یعنی تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای، از طریق گفت‌وگو و ارائه مشوق‌های اقتصادی به ثمر برساند.

هنگامی که اوباما از امکان مذاکره مستقیم با ایران ناامید شد، تلاش‌های خود را در جهت تشدید تحریم ایران و ایران هراسی به کار گرفت. اما هیچ یک از این اقدامات منجر به توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران نشد. علاوه بر این، او برای انعقاد هر گونه توافق با ایران نیازمند در نظر گرفتن ملاحظات اسرائیل و کشورهای عرب خلیج فارس است که البته منافع و اهدافشان لزوما با آمریکا در یک راستا نیست.

دوستی با مسلمانان

 

 

باراک اوباما همچنین در این دوران نتوانست به وعده مهمی که در سال 2009 در سخنرانی خود در قاهره داده بود،‌ عمل کند. او در آن سخنرانی وعده داده بود، «شروعی تازه در روابط میان آمریکا و مسلمانان در سراسر جهان ایجاد کند». اما چنین نشد. موج بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا - تنها غافلگیری استراتژیکی که او در دوران ریاست‌جمهوری‌اش شاهد بود- اعتبار و موقعیت او در میان کشورهای مسلمان را به شدت تنزل داد.

روسیه و چین

از سوی دیگر، تلاش‌های اوباما برای بهود رابطه با روسیه در چارچوب پیمان کاهش تسلیحات استراتژیک یا استارت، به یک ری‌ست ( reset) واقعی در روابط دو طرف آنطور که اوباما امیدوار بود، منجر نشد. دلیل آن هم این بود که رهبری روسیه به خاطر داشتن تفکرات زمان شوروی، به ساختار و سیستم آمریکا به شدت بی‌اعتماد است و این دو همچنان یکدیگر را دشمن می‌دانند.

روابط آمریکا و چین نیز رو به وخامت رفته ‌است. آمریکا به دنبال مدیریت و مهار ظهور استراتژیک چین است و برای این کار از ابزارهای مختلفی مانند توافقنامه‌های تجاری منطقه‌ای و افزایش حضور نظامی در آسیا استفاده می‌کند.

مجموع این عوامل نشان می‌دهد اوباما طی این 4 سال با محدودیت‌های مهمی رو به رو بوده است از جمله بحران مالی جهان، قطبی ‌شدن فضای سیاسی داخل، کنگره‌ای که به شدت علیه دولت موضع دارد و ظهور قدرت‌هایی که نمی‌خواهند سلطه آمریکا را بپذیرند که همه این مسائل در ناکامی‌های او بی‌تاثیر نبوده‌اند.

منبع: فارس