"صراط" - شب ، در نگاه خفتگان ، مایه ی استراحت است و مظهر تاریکی و ظلمت ، و روز تجلی روشنایی هدایت ؛ اما آنانی که در وادی عشق سَری دارند و با خلوت شبانه سِرّی ، یک لحظه از شبشان را با همه ی روشنایی روز دیگران معاوضه نخواهند کرد .
شب ، مرد خودش را می خواهد و اصولا این تفکر در خلوت شبانه است که روز آدمی را می سازد .
قافله ی عشق به حساس ترین لحظه اش رسیده است . به آخرین شب دنیاییش . شب سرنوشت ؛ شبی که فقط تا سحرش فرصت هست تا انتخاب کنی : دنیا یا آخریت ؟ یزید یا حسین (ع) ؟ جهنم یا بهشت ؟
آیا تاکنون ، شباهنگامی به آسمان نگریسته ای ؟ جشنواره ای دارند ماه و ستارگان . و زمینیان محو نورافشانیشان می شوند . اما آن شب ، آسمان فقیرانه ترین شب عمرش را پشت سر می گذاشت . ماه و ستارگانش ، روی سرزدن و تابیدن را نداشتند . می پرسی چرا ؟ به زمین بنگر :
خورشید ، در دل شب ، در وسط خیام نشسته و ماهش در کنارش و ۷۲ ستاره ی دنباله دار ، بر گرد شمس و قمر حلقه زده اند .
اهالی آسمان ، خیره خیره ، به همنشینی همزمان خورشید و ماه و ستارگان می نگرند .
... و چه شبی بود آن شب !
حسین (ع) دست به آخرین غربال زده و می خواهد قافله را ناب ناب کند . حضرت عشق ، بنای عشقبازی با عاشقانش را گرفته .
چه گردهمایی بی نظیری ! چنین تجمعی ، با چنین شور احساس و چنین ترکیب متفاوتی ، چه از لحاظ سنی و چه از نگاه عقیدتی ، فقط و فقط از یک نفر بر می آید : حسین (ع) .
به حاضران دوباره نگاه کن :
از حبیب بن مظاهر ، آن پیرمرد ۸۰ ، ۹۰ ساله نشسته تا قاسم بن الحسن (س) ۱۳ ساله و ...
از مسلم بن عوسجه ی ولایتی نشسته تا زهیر بن قین ، که تا همین چند روز قبل در مذهب عثمان بود و از دست حضرت عشق گریزان !
از بزرگان و شناخته شدگان برخی قبایل نشسته اند تا غلام سیاه ارباب .
ترکیبی از انواع سلیقه ها و عقاید و سنین مختلف ، همه و همه زیر یک لوا جمع شده اند : لواءالحسین (ع) .
و اینگونه بود که اولین هیات و حسینیه پا گرفت و پرچمش را حضرت علمدار ، بالا برد و میدانداری اش را علی اکبر (س) و دیگر جوانان بر عهده گرفتند .
در میان زنان نیز ، این محجبه زینب (س) است که در صدر نشسته و حضرات نجمه (س) ، لیلا (س) ، رباب (س) ، سکینه (س) و ... تا رقیه (س) خانوم سه ساله ، در اطراف عقیله زانو زده اند .
آری ؛ شب عاشورا ، برای حسین (ع) و یارانش شب جشن و سرور و شادی بود و برای ما ، شب اشک و عزا و حسرت .
و تنها دلخوشیمان در این زمانه ی هزار رنگ ، یک امید است و آن اینکه قرار است یکبار دیگر ، چنین شب بی نظیری در تاریخ تکرار شود .
آیا ما ، لیاقت حضور در آن جمع را خواهیم داشت ؟! آیا در دوران غیبت خورشید آن شب ، چنان کوشیده و می کوشیم که بتوانیم رخصت حضور در شب سرنوشت امام مهدی (عج) را به دست آریم ؟! آیا ... ؟!
شب ، مرد خودش را می خواهد و اصولا این تفکر در خلوت شبانه است که روز آدمی را می سازد .
قافله ی عشق به حساس ترین لحظه اش رسیده است . به آخرین شب دنیاییش . شب سرنوشت ؛ شبی که فقط تا سحرش فرصت هست تا انتخاب کنی : دنیا یا آخریت ؟ یزید یا حسین (ع) ؟ جهنم یا بهشت ؟
آیا تاکنون ، شباهنگامی به آسمان نگریسته ای ؟ جشنواره ای دارند ماه و ستارگان . و زمینیان محو نورافشانیشان می شوند . اما آن شب ، آسمان فقیرانه ترین شب عمرش را پشت سر می گذاشت . ماه و ستارگانش ، روی سرزدن و تابیدن را نداشتند . می پرسی چرا ؟ به زمین بنگر :
خورشید ، در دل شب ، در وسط خیام نشسته و ماهش در کنارش و ۷۲ ستاره ی دنباله دار ، بر گرد شمس و قمر حلقه زده اند .
اهالی آسمان ، خیره خیره ، به همنشینی همزمان خورشید و ماه و ستارگان می نگرند .
... و چه شبی بود آن شب !
حسین (ع) دست به آخرین غربال زده و می خواهد قافله را ناب ناب کند . حضرت عشق ، بنای عشقبازی با عاشقانش را گرفته .
چه گردهمایی بی نظیری ! چنین تجمعی ، با چنین شور احساس و چنین ترکیب متفاوتی ، چه از لحاظ سنی و چه از نگاه عقیدتی ، فقط و فقط از یک نفر بر می آید : حسین (ع) .
به حاضران دوباره نگاه کن :
از حبیب بن مظاهر ، آن پیرمرد ۸۰ ، ۹۰ ساله نشسته تا قاسم بن الحسن (س) ۱۳ ساله و ...
از مسلم بن عوسجه ی ولایتی نشسته تا زهیر بن قین ، که تا همین چند روز قبل در مذهب عثمان بود و از دست حضرت عشق گریزان !
از بزرگان و شناخته شدگان برخی قبایل نشسته اند تا غلام سیاه ارباب .
ترکیبی از انواع سلیقه ها و عقاید و سنین مختلف ، همه و همه زیر یک لوا جمع شده اند : لواءالحسین (ع) .
و اینگونه بود که اولین هیات و حسینیه پا گرفت و پرچمش را حضرت علمدار ، بالا برد و میدانداری اش را علی اکبر (س) و دیگر جوانان بر عهده گرفتند .
در میان زنان نیز ، این محجبه زینب (س) است که در صدر نشسته و حضرات نجمه (س) ، لیلا (س) ، رباب (س) ، سکینه (س) و ... تا رقیه (س) خانوم سه ساله ، در اطراف عقیله زانو زده اند .
آری ؛ شب عاشورا ، برای حسین (ع) و یارانش شب جشن و سرور و شادی بود و برای ما ، شب اشک و عزا و حسرت .
و تنها دلخوشیمان در این زمانه ی هزار رنگ ، یک امید است و آن اینکه قرار است یکبار دیگر ، چنین شب بی نظیری در تاریخ تکرار شود .
آیا ما ، لیاقت حضور در آن جمع را خواهیم داشت ؟! آیا در دوران غیبت خورشید آن شب ، چنان کوشیده و می کوشیم که بتوانیم رخصت حضور در شب سرنوشت امام مهدی (عج) را به دست آریم ؟! آیا ... ؟!