به گزارش صراط، سران رژیم صهیونیستی طی 7 سال گذشته یک بار با حزبالله لبنان و 2 بار با جنبش حماس درگیر شدند که فارغ از همه مسائل پیرامونی این ماجرا، نکته جالب توجه این ناآرامیها، کاهش مدت زمان درگیرها از ابتدا تاکنون بوده است.
در نخستین درگیری که اسرائیل با حزبالله لبنان وارد جنگ شد، 33 روز بیشتر به طول نکشید و سرانجام این نزاع با قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل در آگوست 2006 پایان یافت. کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی و نظامی، علل گوناگونی را در مورد شکست اسرائیل بیان کردند که یکی از آنها اعتماد بیش از حد رژیم صهیونیستی به قدرت و برتری تکنولوژی نظامی خود بود.
تانکهای فوق پیشرفته مرکاوا، هواپیماهای جاسوسی، ناو سایر 5 که شاهکار نیروی دریایی اسرائیل نامیده میشد، ابزارهای مختلف جنگ الکترونیک هیچ کدام نه تنها نتوانستند در این جنگ کمک چندانی به ارتش اسرائیل کنند، بلکه بستر مناسبی را برای اجرای عملیات ویژه نیروهای حزبالله فراهم کردند.
علاوه بر این، اتکای اسرائیل بر ناوهای مستقر در سواحل لبنان از بزرگترین اشتباهات ارتش این رژیم محسوب میشد. منهدم کردن ناو فوق پیشرفته ساعر 5 اسرائیل توسط حزبالله بدون تردید از شاهکارهای روزهای نخستین جنگ بود. اسرائیلیها با تکیه بر تکنولوژی فوق پیشرفته این ناو هیچ گاه گمان نمیبردند این ناو که مجهز به سیستم دفاع ضدموشکی بود، مورد اصابت قرار گیرد.
بنابراین، اشراف حزبالله به انواع سلاحهای مورد استفاده در تیپهای کماندویی ارتش اسرائیل و توانمندی آنها برای سرنگونی ناو جنگی این رژیم، بستر و تدارکات لازم برای مقابله با نیروهای نظامی اسرائیل را فراهم آورده بود و در نهایت تلآویو بهرغم مسلح بودن به انواع سلاحهای جنگی مجبور به پذیرش آتشبس پس از 33 روز جنگ شد.
باوجود این ناکامی، بعد از گذشت 2 سال، سران رژیم صهیونیستی جنگ دیگری را با مقاومت فلسطین تدارک دیدند که در نهایت بعد از گذشت 22 روز، بار دیگر وادار به پذیرش آتشبس شدند. آنان که 3300 بار هواپیماها و 4500 بار هلی کوپترهای خود را بر فراز غزه به پرواز درآوردند، 130 هزار گلوله از شناورهای توپدار خود شلیک کردند، 7 هزار تانک و زرهپوش و 20 هزار نیروی ذخیره ارتش خود را به همراه دو گروه ویژه چریکی «گولانی» و «جفئاتی» را به منطقه اعزام کردند، آنان که از انواع سلاحهای ممنوعه و کشتار جمعی استفاده کردند و زیرساختهای اقتصادی غزه، جادههای مواصلاتی و شبکههای آب و برق را دچار خسارتهای جدی کردند، صرفا قصد داشتند به قول «زیپی لیونی»، وزیر خارجه وقت اسرائیل «در یک اقدام جهانی مقاومت را ریشه کن کنند» یا به قول «ایهود باراک»، وزیر جنگ این رژیم «استخوان حماس درهم شکنند و مقاومت را از میان بردارند»، اما به هیچ یک از اهداف خود نرسیدند؛ موضوعی که «سیلوان شالوم»، وزیر خارجه اسبق اسرائیل پس از اعلام آتشبس در مصاحبه با رادیو اسرائیل به آن اذعان کرد و گفت: «اسرائیل در این جنگ نتوانست به هیچ یک از اهداف خود برسد».
جدا از اعترافات مقامات ارشد رژیم صهیونیستی و اذعان به شکست در محور نظامی و سیاسی، اسرائیل به واسطه این جنگ متحمل خسارات اقتصادی جبران ناپذیری نیز شد. طبق ارزیابیهای اولیه، میزان خسارات وارده به اسرائیل طی دوره 22 روزه جنگ حدود یک میلیارد و سیصد میلیون دلار بود و به علاوه در آن برهه پیشبینی شد این رژیم در سال 2009 با بیش از 10 میلیارد و سیصد میلیون دلار کسری بودجه مواجه خواهد شد.
باوجود دو ناکامی پیشین، آنها با ترور «احمد الجعبری» طرح حمله دوباره به نوار غزه را کلید زدند و بمباران این باریکه را در دستور کار خود قرار دادند. البته با این تفاوت که این بار، مدت زمان درگیریها به کمتر از 10 روز کاهش یافت.
دو نکته در این جنگ برای صهیونیستها روشن شد؛ اول اینکه سامانه «گنبد آهنین» که قرار بود اسرائیل از آن برای ایجاد چتری دفاعی بر فراز سرزمینهای اشغالی استفاده کند، از آزمون عملی سربلند بیرون نیامد بنابراین بسیاری از موشکهای حماس در شهرکهای صهیونیستنشینی چون عسقلان، اسدود و اوفکیم فرود آمدند. دوم اینکه، مقاومت فلسطین بهرغم محاصره اقتصادی و نظامی، بیش از آنچه اسرائیلیها گمان میکردند، سلاح برای دفاع از خود در اختیار داشتند.
کارشناسان امور اقتصادی اسرائیل پیشبینی کردهاند که مجموع خسارات وارده به رژیم صهیونیستی در پی تجاوز نظامی اخیر این رژیم به نوار غزه به 2.61 میلیارد دلار بالغ شود که هزینه جنگ و خسارات وارده از شلیک موشکهای مقاومت به سرزمینهای اشغالی را شامل میشود. جالب اینکه به گفته، «آوی دیختر»، وزیر دفاع شهری رژیم صهیونیستی، هزینه جلوگیری و ردیابی موشکهای مقاومت از سوی سامانه گنبد آهنین در 8 روز جنگ غزه بالغ بر 25 تا 30 میلیون دلار بوده است.
بر اساس این برآوردها، در صورتیکه جنگ ادامه مییافت، پیشبینی شده بود هزینه آن در ماه اول به 1.44 میلیارد دلار بالغ میشد که تنها آمادگی نیروی ذخیره و تامین هزینه تجهیزات نظامی را شامل میشد و مابقی هزینهها 1.41 دلار برآورد شده بود که پرداخت غرامت مستقیم و غیر مستقیم به آسیبدیدگان از حملات موشکی مقاومت به خصوص در مناطق جنوبی سرزمینهای اشغالی را دربرمیگیرد.
مجموع این موارد در کنار یکدیگر باعث شد، سران رژیم صهیونیستی با پیگیری بحث میانجیگری برای دستیابی به آتشبس زودهنگام تلاش کنند.
بنابراین، سران رژیم صهیونیستی که در ابتدا با اتکا به توان نظامی خود جنگ 33 روزه با حزبالله لبنان را رقم زده بودند، دو سال بعد با 10 روز ارفاق به خود، جنگ 22 روزه با جنبش حماس را آغاز کردند و اکنون بعد از گذشت هفت سال از جنگ با حزبالله لبنان، صرفا به 8 روز جنگ دوباره با حماس و حمله به نوار غزه اکتفا کردند. به این ترتیب میتوان به روشنی، روال زوال توان نظامی اسرائیل را مشاهده کرد.
همه اینها در حالی است که سران اسرائیل سالهاست از لزوم اقدام نظامی علیه ایران سخن میگویند. در این میان، «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر این رژیم گوی سبقت را از سایرین ربوده و طی ماههای اخیر بارها درباره «اراده» اسرائیل برای اقدام «یکجانبه» علیه ایران داد سخن داده است.
مطمئنا جنگ 8 روزه اولین نزاع صهیونیستها نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود. با کنار هم قرار دادن هر سه جنگی که اسرائیل در یک دهه اخیر در آنها دخیل بوده، میتوان دامنه درگیری بعدی اسرائیل و مدت زمان آن را پیشبینی کرد. احتمالا جنگ بعدی اسرائیل با هر گروه و کشوری که باشد چند روز به طول نخواهد انجامید چراکه این رژیم توان درگیری های فرسایشی و طولانی مدت را ندارد و همچون درگیری اخیر، به محض شعلهور کردن آتش جنگ به دنبال کشوری خواهند بود که برای انعقاد توافقنامه آتشبس با طرف مقابل، پا پیش گذارد و برای آنها میانجیگری کند.