به گزارش صراط ، در ششمین شب مراسم حسینیه هنر در محرم 1434 آیتالله محمد علی جاودان استاد درس اخلاق و از شاگردان برجسته آیت الله حقشناس سخنرانی کردند که متن آن در زیز میآید.
یک حدیث داریم که حداقل با اسمش آشنا هستید، حدیث معراج که در میان احادیث اخلاقی شیعه بینظیر است. معمولا نام مبارک پیامبر را میبرد و بعد یک مطلبی می برد. آیا میدانید کدام زندگی گواراتر است و کدام زندگی باقی ماندنیتر است؟
آن زندگی که صاحبش لحظهای از یاد من بیرون نرود و نعمت مرا فراموش نکند؛ اما آن زندگی باقی ماندنی، زندگیای است که صاحبش برای خودش کار میکند، روی خودش کار میکند، این آن چیزی است که اصلا از بین نمیرود.
نتیجه کاری که شخص روی خودش میکند نتیجه به این میشود که دنیا در نظرش کوچک میشود و آخرت را در نظرش عظیم و بزرگ میکند و خواستۀ مرا بر خواسته خودش مقدم میدارد و رضای مرا طلب میکند، تعظیم میکند آنطور که بایست حق مرا یاد دارد که من به او علم دارم. مراقبه میکند مرا در شب و روز نزد هر سیئه و معصیت (صغیر و کبیر) این یک راه درازی را باید بپیماید تا به این جایگاه که قدم اول است برای ما. ما حداقل یک آروزوهایی داریم دیگر.
* ذکر دائم یعنی چه؟
به عنوان اولین قدم در هر چیز «یراقبونی بالیل و نهار». این اولین قدم است، در روایات متعدد دیگری هم دارد، میفرماید که سختترین وظیفه مومن چند تا چیز است، مواسات با برادران و … یکی از آنها ذکر دائم است. حالا ذکر دائم یعنی چه؟ منظور این نیست که دائما ذکر بگویی. منظور اینست که در طول روز که می خواهد کار انجام بدهد ممکن است معصیت پیش آید و باید گناه را کنار بگذارد و اگر معصیت است نکند و اگر اطاعت است بکند.
اولین بار که آدم دل می بندد یا ایمان میآورد، مثلا یک نفر که مسیحی است مسلمان میشود، ما که در خانواده مسلمان بزرگ شدیم، ذرهای از آن علقهها در طول زمان ایجاد میشود. بعضا در یک حادثه آن علقه پیش میآید. در آن اولین قدم چیزی ممکن است آدم را بترساند و آن میشود یک سرمنشا برای اصلاح راه.
از این شروع بنده خدا تصمیم میگیرد که مسلمان باشد، مسلمان! مثلا نماز بخواند، یک مرحله بالاتر اینست که دائما مواظب اعمال و کردارش باشد. سخنش را وزن میکند که غیبت نشود و یا توهینی نکند.
آن ذکری که در من یک جریان بوجود آورد، شروع یک حرکت بود. در طول روز آدم دائما باید مشغول وزن باشد. این خیلی مهم است که هیچ جایی را نگذارد که از دستش لیز بخورد، یعنی مواظبتش جوری است که گاهی لیز خوردن هم پیش نیاید. این مرحله دوم بود.
* اگر مقاومت در کار باشد حتما کمک خواهد شد.
کسی که طاعت را انتخاب میکند مقام برتری دارد. در تمام 4 راهها نگاه میکند ببیند که کدام طاعت است، کوشش برای انتخاب طاعت است. کل زندگی را من مناظره میکنم تا حتما طاعت را انتخاب کنم. از اینجا آدم با سایرین فرق میکند، با او یک رفتار دیگری میکنند، این امر مهمی است. ملاحظهاش را می کنند، مواظبتش میکنند. اینها را ما اسمش را میگذاریم ولایت. ولایت الهی سایهاش بالای سر این شخص افتاد.
امام زمان دائما مواظب اوست. در روایت است که من این را از حلال صافی هم مراقبت میکنم، از ترس اینکه این حلال صافی او را به شبهه بکشاند. این کار صحیح است، مراقبت است، ولی ممکن است در طول آن کار حوادثی پیش بیاید که پای بندهام بلغزد، نمیگذارم آن کار سر بگیرد.
استاد حق شناس می فرمودند که استادش را هم مشخص میکنند، کدام دانشگاه برود، کدام رشته…
در مرحله والاتر همسر برایش انتخاب میکنند. آقای حق شناس میخواست خانه بخرد، ولی گفتند اینجا نه، رفتند کمی عقبتر پس کوچه شد، گفتند اینجا خوب است. ایجا سلامت دینی شما بهتر رعایت میشود. این مرحله سوم است.
بعضی گناهان از کسی بخشیده نمیشود. وقتی میگویی ای کاش میشد که فقط من را به آن گناه مواخذه میکردند چون گناه کوچکی بوده، از آن دسته گناهانی است که بخشیده نمیشوند.
برنامه عملی داشته باشید. بگویید من میخواهم از امروز صبح گناه نکنم. دوستی داشتم که تصمیم گرفته بود که از امروز به نامحرم چشمش نیفتد. آمد پیش من گفت که حالا که تصمیم گرفتم نگاهم عمدی شده. باید به خدا تکیه کنیم و شاید او برای تو کاری بکند. باید به خدا پناه ببریم. اگر هم سنم کم باشد پناه بردن را میپذیرند، باور کنید می پذیرند، کمک می کنند.
وقتی به میرزای شیرازی بزرگ مراجعه میکردند، میگفتند که 40 روز بکوش گناه کبیره نکنی و اگر توانستی این تبدیل میشود به ملکه برای تو. بعد از آن سعی کن هر کاری میکنی طاعت باشد.
ممکن است که یک روزه همه گناهها را بگذاری کنار، ولی طاعت کامل سخت است، راه درازی وجود دارد که هزار بار زمین میخوری و این ایرادی ندارد و اگر پی بگیری آنجایی است که خدا کمک میکند، اگر مقاومت در کار باشد حتما کمک خواهد شد.
* آیتالله حقشناس، نزدیک سه سال این ذکرش بود که چه کار کنیم خدا از ما راضی باشد
من تصمیم دارم گناه نکنم ولی در همین روز اول 40 تا گناه کردم، باید فردا هم تصمیم بگیرم، من نمیتوان با گناه بسازم، ساختن مثل اینست که دستم را بکنم در آتش، ماندن در آتش ممکن نیست. این چیزی نیست که آدم بتواند تحمل کند، من ناگزیرم، اگر من معتقد به یک قیامت هستم ناگزیر به تصمیم هستم.
اگر 1000 بار شکست خوردی بلند شو بگو من میتوانم، قدم اول قدم بسیار بزرگی است. برای قدم دوم ممکن است 60 سال زمان ببرد، چون طول میکشد میگویی من نمیخواهم، نمی شود که، قیامتت بسته به آن است. دست مهربان از اینجا بر سر آدم میآید.
بنده 18 سالم بود، آقای حق شناس، ظهر میرفتیم پیش اقای حقشناس، میفرمود چکار کنیم خدا از ما راضی باشد، شاید نزدیک سه سال این ذکرش بود که چه کار کنیم خدا از ما راضی باشد. بعد دیگر چیزی نگفت. راه حلش را هم به ما گفت. آن روزها برای ما شده بود یک آرزو.