به گزارش صراط یکی از
نکات قابل تأمل در قیام امام حسین علیهالسلام، دلایل تغییر ذهنیت و
محاسبهی مردم نسبت به اهداف پیامبر اسلام صلواتاللهعلیهوآله و ارزشهای
اسلامی تنها نیمقرن پس از رحلت پیامبر بود؛ تغییری که نهایتاً به حادثهی
کربلا انجامید.
حجتالاسلاموالمسلمین محسن
الویری، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم و سردبیر فصلنامهی «تاریخ
اسلام» این لایه از نهضت حسینی را طی یادداشتی مورد بررسی قرار داده است.
بخش عمدهی دوران امامت امام حسین علیهالسلام -یعنی ۱۰ سال و چهار ماه و ۱۷ روز آن- با معاویه همزمان بود. البته خلافت یزید هم یك قطعهی تكمیلی این دوران و نتیجهی آن بود. خلافت یزید امری ابتدایی نبود و معاویه در زمان حكومت خود این امر را شروع كرده بود. بخشی از فضاهای امنیت روانی معاویه معطوف بود به چگونگی استقرار یزید به عنوان خلیفهی مسلمین.
رهبر انقلاب: در جنگ نرم و جنگ روانى -كه جنگ روانى يكى از بخشهاى جنگ نرم است- هدف دشمن اين است كه محاسبات طرف مقابل را عوض كند ... در جنگ نرم، هدف آن چيزى است كه در دل شماست، در ذهن شماست، در مغز شماست؛ يعنى ارادهى شما. (دیدار با دانشجویان، ۹۱/۵/۱۶)
اگر به كارهای معاویه نگاه كنیم، بهوضوح میبینیم كه نمونهی كاملاً قابل توجهی از آنچه امروز در ادبیات مربوط به فضاسازیهای تبلیغاتی و عملیات روانی ذكر میكنند، در رفتار وی وجود دارد. برخی از این موارد عبارتند از:
• معرفی امام حسین علیهالسلام به عنوان مصداق صفات سلبی
امروزه مقولهای در عملیات روانی مطرح است به نام «عنواندهی و نامگذاری». یعنی واژهای كه یك بارِ مشخص سلبی در جامعه دارد، طرف مقابل را ذیل این عنوان قرار میدهند تا این بار مفهومیِ سلبی كاملاً بر او صدق كند.
معاویه در سال ۵۶ یا ۵۷ هجری نامهای به امام حسین علیهالسلام نوشت كه: خبرهایی دربارهی تو به من رسیده و گمان نمیكردم تو چنین بكنی و سپس امام را دعوت میكند به اینكه با خویشاوندان خود منازعه نكن و تقوای خدا داشته باش و نسبت به دین خود و دین پیامبر و امت پیامبر هوشیار و متوجه باش و كسانی هم كه اهل یقین نیستند، تو را خوار نكنند. این عبارت معاویه كه «كسانی كه اهل یقین نیستند، انسان را خوار نكنند» یك عنوان سلبی است. معاویه در آن نامه آورده كه: من سزاوارترین مردی هستم كه اگر عهدی با من بسته شده، به آن وفا بشود و آنگاه خطاب به امام حسین گفته: تو داری نقض عهد میكنی. در واقع معاویه امام علیهالسلام را مصداق عناوینی مشخص قرار میدهد تا از آن استفاده كند.
• خود را مصداق صفات مثبت جلوه دادن
یكی دیگر از مباحث عملیات روانی، گسترش و تعمیم جنبههای مثبت است. یعنی افراد میكوشند تا خود را مصداق عناوین مثبت موجود در جامعه قرار دهند؛ عناوینی كه مردم به آنها اعتقاد دارند. استفاده از نمادهای مثبت و خود را زیر حمایت آنها قراردادن، از شگردهای معاویه بود.در منابع تاریخی ذكر كردهاند كه معاویه در یك مقطعی كوشید تا منبر رسولالله صلّیاللهعلیهوآله را از مدینه به دمشق ببرد. منبر رسولالله در واقع یك نماد مثبت و ارزشی است. البته در روایت داریم هنگامی كه میخواست این كار را انجام دهد، شرایط تغییر كرد و عدهای اعتراض كردند و معاویه هنگامی كه این اعتراض را دید، فوری بردن منبر را تكذیب كرد و گفت میخواستم بررسی كنم و نگران بودم كه موریانه منبر را نخورده باشد و حالا كه دیدم اینطور نیست، دوباره روی منبر را پوشانیدم و آن را در مدینه نگهداشتم.
تحمیق مردم از دیگر شگردهای تبلیغاتی معاویه بود. معاویه با جاهلنگهداشتن مردم، به گونهای میكوشید تا تمام گرایشها، استعدادها و توانمندیهای مردم را بدون آنكه خِرَد مردم در آن دخالت داشته باشد، در اختیار خود بگیرد. روایتی داریم كه مرحوم شیخ طوسی از امیرالمؤمنین علیهالسلام ذكر كرده است كه از حضرت دربارهی ذبح كدو پرسیدند. كدو را آیا باید ذبح كرد و خورد؟! امیرالمؤمنین علیهالسلامگفتند كدو شیئ قابل ذبح نیست. كدو را بخورید و شیطان هم شما را بازی ندهد. یكی از مُحَشّین به نقل از ابن شهرآشوب پیشینهی این مطلب را چنین ذكر كرده كه وقتی معاویه میخواست در برابر امیرالمؤمنین علیهالسلام ایستادگی كند، خواست مردم شام را بیازماید، عَمرو عاص به او پیشنهاد داد كه اگر میخواهی بیازمایی مردم تا چه اندازه از تو تبعیت كوركورانه دارند، به مردم بگو از این پس هركس میخواهد كدو بخورد، باید رو به قبله باشد و بسمالله بگوید و آن را ذبح كند. معاویه هم این موضوع را اعلام كرد و مردم شام هم اطاعت كردند.
• تطمیع و خرید و فروش دین
تطمیع یكی دیگر از شگردهای رایج معاویه بود. او بسیاری از بزرگان و افراد مؤثر را با همین روش به خود جذب كرد. معاویه ولایت مصر را برای عمرو عاص تضمین كرد. وقتی كه زیاد بن أبیه هیأتهایی را برای دیدار با معاویه به دمشق میبرد، معاویه به اغلب آنها مبالغ هنگفتی هدیه میداد. در یكی از این موارد هنگامی كه برمیگشتند، همینطور كه به یكدیگر میگفتند هركسی چقدر گرفته است، مشخص شد كه معاویه به هر نفر یكصد هزار دینار داده، ولی به یكی از آنها هفتاد هزار دینار داده است. این شخص حتات بن یزید بود. او نزد معاویه برگشت. معاویه به او گفت چرا برگشتی؟ پاسخ داد: تو آبروی مرا را در بنیتمیم بردی؛ مگر نسب و حسب من بد است یا سن من كم است یا در قبیلهام جایگاه ندارم؟ چرا به من هدیه كمتری دادی؟ چرا خساست به خرج دادهای و به من كمتر از بقیه هدیه دادی؟ جملهای كه معاویه گفت، فوقالعاده مهم است؛ او گفت: «إنّی اشتریتُ مِنَ القَومِ دینَهُم» من از آنها دینشان را خریدم و پول دین آنها را دادم و با این پولی كه دادم، عملاً آنها از دین و اعتقاد خود دست برداشتند، ولی دین تو و مرام تو مرام و دین خوبی بود و من تو را شخصی دیندار میشناسم و نیازی به این كار نبود كه از تو بخواهم دینت را بخرم. آن فرد در پاسخ معاویه گفت: از من هم دین من را بخر و مثل بقیه به من هم پول بده. یعنی آنقدر طمع و زرق و برق سكهها چشمهای انسانهای سادهاندیش و كوتهبین را پر میكند.
معاویه در سال ۵۶ یا ۵۷ هجری نامهای به امام حسین علیهالسلام نوشت. شاید مهمترین سندی كه برای شناخت موضع امام حسین علیهالسلام و شیوهی مواجههی ایشان با معاویه داریم، پاسخ به همین نامه است. امام علیهالسلام در این نامه مرزكشی كاملاً شفاف و دقیقی را با دشمن ترسیم كردند.
در روش تطمیع معاویه، نمونههای بسیار و متعددی داریم. مثلاً شخصی مراجعه كرد به او و مطرح كرد كه سابقهی ما اینطور است و اینطور آدمی بودهایم. معاویه چون دید او احتمالاً به دردش میخورد و زمینهی گرویدن به او را دارد، امارت یك منطقهای را به او داد. یا شخصی به نام سعید بن عثمان را حاكم خراسان كرد. تمام افرادی را كه برای این كارها میگمارد، بر اساس تطمیع بود.
• تهدید و ارعاب
معاویه در كنار این روشها، سیاست تهدید و ارعاب هم داشت. نمونههای فراوانی از سیاست تهدید و ارعاب در حكومت وجود دارد. وقتی ابن زیاد، حجر بن عدی و یارانش را در كوفه دستگیر كرد و پیش معاویه فرستاد، به آنها گفتند كه باید تبرّی بجویید وگرنه شما را خواهیم كشت. در نتیجه هفت یا هشت نفر را به شهادت رساندند و شش نفر جان سالم به در بردند. مأموران معاویه در برابر چشمانشان قبرهایشان را حفر كردند و كفنهایشان را جلوی چشمانشان قرار دادند و گفتند كه این قبر و كفنهای شماست و اگر تبری نجویید، شما را به شهادت میرسانیم. آنها جانانه بر باور خود ایستادند و به شهادت رسیدند.
• تفرقه بینداز و حكومت كن
تفرقهافكنی از دیگر سیاستهای معاویه بود. البته او از زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام برای تفرقه بین یاران آن حضرت سرمایهگذاری میكرد. در تاریخ هست كه معاویه حتی میان كارگزاران و نزدیكان خودش نیز تفرقه میانداخت. مثلاً مروان بن حكم كه بعدها به خلافت رسید، چهرهای شناختهشده از تیرهی مروانیان بنیامیه بود یا سعید بن عاص بن واعظ هم همچنین. زمانی كه سعید بن عاص حاكم مدینه بود، معاویه به او نامه نوشت كه برو اموال مروان بن حكم را بگیر و خانهاش را خراب كن. او این كار را نكرد و نامهی معاویه را نگهداشت. دوباره معاویه این دستور را داد و او عمل نكرد. وقتی چرخهی جهان برگشت و اینبار مروان بن حكم حاكم مدینه شد و سعید بن عاص كنار او قرار گرفت، معاویه همین خواسته را به مروان نوشت كه برو منزل سعید بن عاص را ویران كن و اموال او را مصادره كن. وقتی مروان میخواست این كار را انجام دهد، سعید بن عاص نامههای قبلی معاویه را رو كرد و گفت قبلاً اینها را معاویه از من خواسته بود و من عمل نكردم كه مروان تعجب كرد و از این كار استنكاف كرد. بعد هم به معاویه نامهای نوشتند كه چرا میخواهی بین ما اختلاف و دعوا بیندازی؟
• فریب
یكی از شناختهشدهترین و رایجترین تكنیكهای عملیات روانی، تكنیك فریبدادن دیگران است. ذكر كردهاند كه وقتی معاویه میخواست از دنیا برود و قرائن مرگ او ظاهر شده بود و احساس میكرد كه دیگر توان ندارد، گفت كه او را كاملاً بیارایند و در جایی بنشانند تا این ابّهت حفظ شود و مردم گمان نبرند كه از دنیا میرود. گفت كه مردم برای سلامدادن بیایند، ولی حكم كرد كه كسی بر روی زمین ننشیند و ایستاده سلام بدهند و بروند. همینطور كه او آراسته نشسته بود و از بالا نگاه میكرد، مردم متوجه ضعف جسمانی و ضعف چهرهی او نمیشدند. بعد كه مردم رفتند، گفت: هرچه كنم دهر و زمانه و مرگ را نمیتوانم فریب بدهم. مردم را فریب دادم، اما مرگ را كه پنجههای آن نمایان میشود، نمیتوانم فریب بدهم. ... امام حسین علیهالسلام با چنین فرد و چنین پدیدهای روبهرو بود.
مقابلهی ما با نظام سلطه نباید با همان روش نظام سلطه باشد. ابزارها ممكن است همان ابزارها باشد اما در تكنیكها و مبانی باید بر اساس اصول خودمان عمل كنیم. الگوگرفتن ما از امام حسین علیهالسلام در این موارد باید تجلی كند.
• معیار و انصاف؛ دو ابزار مبارزهی امام حسین علیهالسلام
حال در چنین فضای مسمومی، امام علیهالسلام چطور با این قضایا برخورد كرده است؟ جواب حضرت به نامهی معاویه را كه در آغاز به آن اشاره كردم، در كتاب «الإمامة و السیّاسة» آوردهاند. امام علیهالسلام پاسخ مفصلی به معاویه نوشتهاند و موارد متعددی را به معاویه گوشزد نموده و به طور شفاف مرزبندی كردهاند. در عین حال این نكته را هم یادآوری كردهاند كه تو خود میراثخوار جد من هستی و اگر چنین نبود، تنها شرافت تو و خانوادهات همان سفرهای تابستانی و زمستانی شما بود (اشارهی حضرت به سفرهای تجاری پیش از اسلام بنیامیّة بود.)
شاید مهمترین سندی كه برای شناخت موضع امام حسین علیهالسلام در آن دوران و شیوهی مواجههی ایشان با معاویه داریم، همین نامه است، زیرا یزید هم در واقع میراثدار همهی رسوبات فعالیتهایی است كه معاویه قبلاً انجام داده بود. امام علیهالسلام در این نامه مرزكشی كاملاً مشخص، شفاف و دقیقی را با دشمن ترسیم كردند. از این پاسخ امام میتوان چند محور عمده را استفاده كرد: یكی آگاهیبخشی و دیگری پایبندی مطلق به ارزشها و فرونغلتیدن در روشهایی است كه معاویه طراحی كرده بود. امام حسین با استناد به منابع دینی قابل اعتماد و پذیرش همگان كه قرآن و سنت پیامبر بود، سخن میگفتند تا معیار بحثها معلوم باشد.
انصاف در داوری نسبت به دشمن از دیگر خصوصیات امام حسین علیهالسلام در مواجهه با معاویه بود. اگر بخواهیم برداشت امروزی از رفتار اباعبدالله داشته باشیم، باید بگوییم كه پایبندی به اخلاق نباید به گونهای باشد كه مرز انسان با دشمن، مشخص و شفاف نباشد. یعنی به نظر من نقطهی اوج اینجا است. آنچیزی كه ما الآن در فضای رسانهای خود به آن نیاز داریم، همین نكته است كه مرزبندی شفاف با دشمن داشته باشیم. گاهی ظاهراً میخواهیم یا احساس میكنیم كه میخواهیم به اخلاق و ارزشها پایبند شویم، اما مرز با دشمن مرز مشخصی نیست و معلوم نیست كه دشمن در كدام فضا بازی میكند.
از سوی دیگر اگر بخواهیم با دشمن مرز بكشیم، گاهی ممكن است احساس كنیم كه هیچ محدودیتی نسبت به اخلاق و ارزشهای اخلاقی نداریم، در حالی كه اینگونه نیست و در مواجهه با دشمن نیز باید انصاف داشته باشیم. به نظر میرسد الگوگرفتن ما از امام حسین علیهالسلام در این موارد باید تجلی كند. یعنی اگر بخواهیم یك نگاه عام داشته باشیم، اگر دنیای استكبار و روشهایی را كه به كار میگیرد، همسو با روشهای معاویه در نظر بگیریم، رسانههای جبههی حق باید از روش امام حسین علیهالسلام الگو بگیرند.
مقابلهی ما با نظام سلطه نباید با همان روش نظام سلطه باشد. ابزارها ممكن است همان ابزارها باشد. یعنی اگر آنها از رسانههای تصویری استفاده میكنند، ما هم باید استفاده كنیم، اما در تكنیكها و مبانی باید بر اساس اصول خودمان عمل كنیم. با روش معاویه نمیشود با معاویه درافتاد. با روش امام حسین علیهالسلام میتوان با معاویه درافتاد و تنها این روش اثر دارد. بنابراین سخنگفتن از اخلاق و ارزشها نباید به مفهوم مماشات دربارهی دشمن تلقی شود. این كاملاً روشن است. یعنی امام حسین علیهالسلام مرز كاملاً شفاف و غیر قابل تأویلی با معاویه داشتند. با این وجود انسان باید به اینها پایبند باشد و نه اینكه از راه راست درآید و به این سو و آن سو بلغزد.