به گزارش صراط دکتر ابراهیم رزاقی استاد دانشگاه و کارشناس اقتصادی به دلایل تاریخی این موضوع می پردازد.
به
عقیده دکتر رزاقی انقلاب صنعتی که ابتدا از انگلستان شروع شد توسط کسانی
صورت گرفت که خود صنعت کار بودند. پیش از صنعتی شدن ساختار حکومت در طی
چندین دهه به گونه ای تغییر کرده بود که صنعت کاران در آن نفوذ زیادی
داشتند. اما صنعتی شدن در جهان سوم به دو دلیل اتفاق نیافتاد. یکی تسلط
بیگانگان و دیگری حاکمانی که نسبت به شرایط آگاه نبودند.
رزاقی
با اشاره به روند تاریخی صنعتی شدن در ایران گفت: «از دوران صفویه به بعد
حکومت هایی که درایران بر سر کار آمدند غالبا در برخورد با غرب از یک دور
اندیشی در صنعت بی بهره بودند. این نقص تا زمان رضا شاه ادامه داشت. با بر
سر کار آمدن رضا شاه اولین تصمیمات برای صنعتی شدن اتخاذ شد. اما فرق عمده
ای که این نوع از صنعتی شدن با نوع صنعتی شدن در اروپا داشت این بود که
برای اولین بار یک حکوت وظیفه توسعه صنعتی شدن را به عهده گرفت. از آنجایی
که در این ساختار بر خلاف نوع اروپایی آن صنعت و صنعت گران تابع حکومت
بودند، این تابعیت ویژگی های حکومت را به آنان منتقل کرد و در نتیجه به بی
ثباتی در صنعت انجامید.»
وی افزود: «علاوه بر این
نحوه برخورد حاکمان با غرب هم بر این نقص افزود. در ترکیه مصطفی کمال پاشا
(آتا ترک) هر امر ملی را در تضاد با توسعه دید و در ایران هم شعار از سر
تا پا فرنگی شدن سر داده شد. توجه به صنعتی شدن بدون در نظر گرفتن سابقه
کشورها در صنعت و معماری و ... در این امر گسستی ایجاد کرد که موجب حذف
هویت ملی و ابتر شدن این پروژه در کشور های جهان سوم شد. این در حالی است
که در اروپا با دین زدایی، ملیت گرایی جای آنرا گرفت و صنعتی شدن در دل این
رویکرد جدید پرورش یافت.»
این استاد دانشگاه
اضافه کرد: «در دوران محمد رضا شاه هم این تفکر با افزایش درآمد نفت پیگیری
شد. دراین دوران رویکردی تازه در صنعت پیگیری شد. تا آن زمان یک محصول
صنعتی در ایران قائم به مکان خود بود اما در این دوره این امکان به وجود
آمد که برای مثال برای تولید شیر ایرانی می شد دام را از یک جا و علوفه را
از جای دیگر فراهم کرد. این نوع رویکرد به یک صنعتی شدن پوشالی انجامید.
اصلاحات ارضی هم در این دوران باعث برهم خوردن ساختار قدیمی و یکپارچه صنعت
در ایران شد.»
رزاقی همچنین خاطر نشان کرد:
«تلاش حاکمان در طرد ساختار صنعتی و فرهنگی قدیم ایران و جایگزینی آن با
فرهنگ و صنعت غرب به اینجا انجامید که فرد با از دست دادن جایگاه خود در
ساختار گذشته در شرایطی قرار گرفت که دیگر ربط فعالیت های خود با سایر
اجزاء جامعه جدید را نمی دید. در نتیجه تنها به دنبال سود بیشتر و منافع
حداکثری خود بود. حضور این افراد چه در سطح دولت و چه در سطح اجتماع باعث
شده است که با توجه به سود خود، رفتاری خلاف منافع دیگران انجام دهند. این
افراد با قبول فرهنگ اصالت سود، دیگران را رقیب خود می دانند. این موقعیت
فضا را برای فساد آماده می کند.»
وی گفت: «در
اروپا بر اساس سیاست لیبرالی، دولت حق دخالت در فعالیت های اقتصادی را
ندارد. از این طریق ممکن است عده ای به ثروت برسند که در نتیجه آن ایجاد
سرمایه گذاری مجدد و ایجاد شغل بیشتر بشود. نظریه ای که بر اساس سود بنیان
نهاده شده است اما در ایران به دلیل فقدان فرهنگ منافع ملی افراد سود خود
را دوباره به چرخه اقتصاد بر نمی گردانند. بنابراین این نظریه با مشکل
مواجه شد. حاکمیت هم در این زمینه موفق عمل نکرده است و با سیاست های خود
به گسترش این فضا دامن زده است.»
وی افزود: «در
اروپا از آنجایی که دولت یا برآمده از جامعه صنعت کاران یا تحت نفوذ آنها
هست و بقای خود را در گرو صنعت می بیند، اجازه گسترش فساد در اقتصاد را
نمی دهند اما در این ایران حاکمان بر آمده از صنعت کاران یا تحت نفوذ آنها
نبوده اند. همچنین منافع دولت درایران هیچگاه به صنعت وابسته نبوده است
بلکه آنها با درآمد های نفتی امورات خود را می گذراندند لذا مانند همتایان
اروپایی خود به فساد واکنش نشان نداده اند.»