بسم الله الرحمن الرحیم
به
گزارش ستاد حقوق بشر، خدا را شکر می کنم که به من توفیق داد تا در جمع شما
عزیزان دانشجو واصحاب فضل شرکت کنم. به یکی از عزیزان گفتم که دانشگاه علم
وصنعت نمونه خوبی ازتوسعه آموزش عالی بعد از انقلاب است. قبل از انقلاب
واحد کوچک و محدودی بود، الان خدا راشکر دانشگاه آبادی است و خدا را از این
جهت شاکرم. من هم مثل شما بخش خوبی از عمرم را وقف علوم پایه کردم وشاهد
رشد دانش در کشور بودم. این دانشگاه نمونه خوبی از توسعه است خدا به شما
توفیق بدهد، خوب درس بخوانید وخوب هم به مملکت خدمت کنید. ضمن تسلیت ایام
عاشورا وایام محرم ونهضت ابا عبدالله الحسین و شهادت یاران ایشان که انشاء
الله همواره بر فضای فکری ما مسلط باشد، وارد بحث درخواستی می شوم. البته
بحث بسیار مهمی است وسعی می کنم کوتاه صحبت کنم که شما با سوالات خود مسیر
را به سمتی که دوست دارید بکشانید.
چند مطلب را خدمت شما می گویم که جهت پایه ای هم دارد.
بصیرت مبتنی بر تفقه است
مطلب
اول مساله کلید واژه بصیرت است که بعد از فتنه سال هشتاد وهشت مقام معظم
رهبری این را در سپهر سیاسی کشورزنده کردند. البته بحث بسیار اصولی و مهم
است. دیانت ما وتفکر اسلامی ما تفکر مبتنی بر بصیرت است. بصیرت این طور
نیست که هر کسی ادعا کند که بصیرت پیدا کرده است . بصیرت اساس تفکر ما است.
بصیرت مبتنی بر تفقه در دین است. خدا در قرآن می فرماید حتی در زمان جنگ
چرا همه به دنبال جنگ می روید از هر قومی باید یک گروهی باشند که در دین
تفقه پیدا کنند و مردم به آنها رجوع کنند. پس بصیرت مکتب اهل بیت مبتنی بر
تفقه در دین است. بصیرت بدون تفقه وجود ندارد، محور وشاخصه بصیرت مکتب اهل
بیت تفقه در دین است. به این هم تمام نمی شود. تفقه در دین مبتنی بر ثقلین ،
کتاب وعترت است ولذا است که حضرت امام فرمود فقه ما با استنباط جواهری
است. استنباط جواهری درواقع شکل ونماد استنباط مبتنی برثقلین است. هر نوع
تفقهی هم نیست. چون در یک دوره ای ما فقه پویا داشتیم ، فقه گویا و امثال
این داشتیم. اما این را گفتند برای اینکه خط وربط مشخص شود. تفقه ما مبتنی
بر ثقلین است. این مطلب اول راجع به کل بصیرت.
باید دین در زندگی اقامه شود
مطلب
دوم راجع به بصیرت سیاسی است. و مربوط به زندگی جمعی ما است چون ما
معتقدیم اسلام دینی است که هم سپهر عمومی وسپهرخصوصی را فرا می گیرد. دین
فقط مربوط به حوزه خصوصی نیست. اسلام دین اقامه کردنی است. باید دین در
زندگی جمعی اقامه شود. فلذانیاز به بصیرت سیاسی داریم. بصیرت سیاسی مبتنی
بر سه رکن بسیارعمده است. رکن اول فهم درست از وضعیت حقیقی است نه کمتر ونه
بیشتر. اینکه مقام معظم رهبری در یک بحثی فرمودند که برخی می گویند ما در
شرایط شعب ابی طالب هستیم درحالیکه ما در شرایط پیروزی های بدرو خیبر
هستیم، این حرف درستی است. یعنی ما باید وضعیت را درست بفهمیم. فهم درست از
وضعیت متدولوژی دارد، منطق دارد.
رکن دوم بصیرت سیاسی فهم وظیفه است.
در هر برهه ای بر اساس آن وضعیت ما چه وظیفه ای داریم. رکن سوم قیام برای
انجام وظیفه به اندازه وبه موقع است. یعنی یک وقتی ما باید جیغ بنفش بکشیم،
یک وقتی باید سکوت کنیم. منتهی با تشخیص وبا آگاهی نه از روی تنبلی وفرار
از مسئولیت و به موقع. این سه رکن مهم برای بصیرت سیاسی است.
مذاکره با آمریکا بر اساس مبانی
مطلب
سوم درمورد رابطه با آمریکا است. این هم باید مبتنی بر همین مبانی ثلاثه
که گفتم باشد.یعنی ما باید وضعیت را درست بفهمیم ومبتنی بر فهم درست از
وضعیت ، مسئولیت واقدام راتشخیص دهیم. به نظر من در وضعیت فعلی سرفصل یا
بحث عمده ما باید نحوه مقاومت وایستادگی محکم و موثر در مقابل آمریکا باشد.
این صورت مساله ما است. این را از باب کارشناسی می گویم نه از باب یک موضع
احساسی و قائل هستم که اشکال ندارد که در این باره بحث کارشناسی کنیم.
منتهی فصل، فصل ایستادگی در مقابل آمریکا است. نه فصل کوتاه آمدن. و این
دلائل محکمی دارد.
دلیل اول این است که آمریکا از اول انقلاب تا حالا
وسیع ترین شبکه تخاصم را علیه ما طراحی کرده و اقدام کرده و می کند. رهبری
وسیع ترین دشمنی علیه ما توسط آمریکا است. حکومت به حکومت هم این دست به
دست شده. نباید ما فرض کنیم این یک مساله سلیقه ای است.هر آدم منصفی به دور
از احساسات باید به این نتیجه برسد این یک مساله کلیدی است که منافع غرب
صهیونی وآمریکا در این است که ایران را مورد تخاصم و مورد هجمه قرار دهند.
این را باید درست بفهمیم. بعد برای رسیدن به وظیفه طبیعتا ما در مقابل هر
هجومی شرعا و قانونا موظف به دفاع هستیم. باید ایستادگی کنیم. منطق
ایستادگی مبتنی است بر اینکه ما وظیفه دفاع داریم وضمنا می توانیم دفاع
کنیم. شاید خیلی ها معتقد باشند ویا بودند در زمان حضرت امام وبعد از ایشان
که ما وظیفه دفاع داریم اما نمی توانیم دفاع کنیم. خداوند بیش از وسع ما
که از ما نمی خواهد.امام این تابو را شکستند و فهماندند که هم وظیفه داریم
بایستیم وهم می توانیم بایستیم. به هر صورت وقتی انقلاب پیروز شد بحث های
زیادی بود، در داخل بعضی از تحصیل کرده ها ودر خارج هم غربی ها غالبا می
گفتند که مگر می شود ایران با نظام اسلامی پیشرفت کند. ایران به زودی به
کشوری درب و داغون تبدیل می شود. از کابل واز جاهای دیگر هم عقب تر می
ماند. در دوره حکومت اصلاحات در همین جمهوری اسلامی با پول بیت المال در
روزنامه عمومی یک ابلهی نوشت کسانی که می گویند ما با نظام اسلامی می
توانیم یک حکومت پیشرفته داشته باشیم، مثل این است که کسی بگوید من با
دوچرخه می توانم به کره ماه بروم. بله این جا نوشتند. برخی نوشتند که این
احکام خشن دوره اش گذشته است. دوره اسلام دیگرنیست.احکام اسلام عصری بوده و
آن زمان هم خشن بود وبه عربها می امد. این مطالبی است که در روزنامه کشور
می نوشتند. اما غربی ها بعد از سه دهه چشم باز کردند ودیدند عجب غولی این
جا پیدا شده، یک کشوری که در افق تکنولوژی ودانش سرآمد کشورهای منطقه است.
تاثیرگذاریش وسیع، حالا توسر خود می زنند. تنها کشوری که راکتور اتمی آن
چراغ ها را روشن می کند. نه اینکه یک تئوری یک فناوری را به ما فروخته
باشند، جیک وپوکش را هم ما بلدیم. مهمترین قسمت آن که غنی سازی اورانیوم
برای ساختن سوخت است که خودمان خوب بلدیم. ماهواره ما در فضا قرار می گیرد
دیگران در منطقه ندارند. اکتشافات علمی ما ژورنال های مهم غربی را در می
نوردد و چیزهای دیگر. اما از همه این ها مهم تر. نظام مدنی که الان ما در
کشور داریم هم ابتناعش به شریعت است و هم ابتناعش به مکانیزم های دموکراتیک
است، نه لیبرال دموکراسی ولی دموکراتیک است. هیچ کشوری در منطقه خاورمیانه
ودر جاهایی هم که انقلاب شده وموج بیداری اسلامی توانسته تحرکات اجتماعی
ایجاد کند چنین دستاوردی ندارند. آنها باید زحمت بکشند وخیلی چالش ها پیش
رو دارند. این ها دستاوردهای ملت ما است . بخشی از دشمنی که با ما هست
مربوط به پیشرفت ها وتوفیقات ما است. وقتی این ها را غرب می بیند مصمم است
که می گوید حالا این غول دارد از کنترل خارج می شود. باید هر طور است دوره
تخاصم را بیشتر کنیم. الان فهم درست وضعیت غرب این است که غرب باتوجه به
شکست هایی که داشته غرب صهیونی در مسیر ویا ترک افزایش فشارو دشمنی است.
این را باید درست بفهمیم.
استراتژی مقاومت
حالا
در مقابل چنین وضعیت حقیقی نظام باید چه استراتژی داشته باشد.استراتژی که
حضرت امام بانی آن بود ومقام معظم رهبری آن را تا امروزهدایت کردند این است
که ما باید در مقابل این تهاجم واین استکلاب آمریکا و متحدینش محکم
بایستیم واستراتژی ما استراتژی دفاع مصمم، دفاع قاطعانه واستقامت است و این
ما را به پیروزی می رساند. دستاوردهایی هم که تا به حال داشتیم هم محصول
همین استراتژی است.
استراتژی تلطیف و تعامل دوران هاشمی
در
مقابل این استراتژی دو تئوری دیگر سابقا ولاحقا مطرح است.یکی در زمان دولت
جناب آقای هاشمی رفسنجانی این بحث مطرح شد که به هر صورت ما با آمریکا
باید یک برنامه تعامل وتلطیف روابط داشته باشیم. حالا اولین سوال این است
که چرا ودوم اینکه برای چه غرضی؟ چرای اول یعنی مبنای این فکر چیست ودوم
اینکه اولین نتایجش چه باید باشد.
استدلال رایج آن زمان که در واقع
سمومش در آن مقاله معروف آقای مهاجرانی اتفاق افتاد. اولش از این حرف های
کلیشه ای که ما جزء دهکده جهانی هستیم و ارتباطات ما به هم نزدیک شده ،
مرزها برداشته شده است و ... . این را می گویند ادبیات معمولی کلیشه ای که
بعد از این جریان ارتباطات پیدا شد. در حالی که دیدیم دنیا دهکده جهانی که
نشد هیچ، به یک مجمع الجزایر بسیار از هم گسیخته ای تبدیل شد و قضیه ،
معکوس شد. ولی حرف آنها این بود که آمریکا کشور قدرتمندی است و با ما اجازه
هر کاری را نمی دهد و ما را آزار می دهد و ما نمی توانیم مقاومت کنیم.
ثانیا اقتصاد دنیا دارد جهانی می شود. ما اگر دیر بجنبیم جای خود را در این
نظم جهانی از دست می دهیم.همین الان بپریم جای خود را پیدا کنیم. مثلا
بگویند ایرانی ها کفاش جهان هستند ما اقلا کفاش باشیم. بگویند ایرانی ها
شامپوهای خوبی درست می کنند. خلاصه به ما شامپو را که دادند.در غیر این
صورت چیزهای اصلی را که به ما نمی دهند هیچ، شامپو هم به ما نمی دهند.
تعجیل کنیم یک سهمی بگیریم. این مر استدلال این مقاله بود که ان موقع مقام
معظم رهبری با ان به شدت برخورد کردند.
استراتژی کنونی برای نزدیکی به آمریکا
اصطلاح
دیگری که اخیرا رایج شده، این است که می گویند این تحریم ها که علیه ایران
است این سبب نابسامانی های اقتصادی است و این تحریم ها خیلی مردم را آزار
می دهد و هرکسی یک درصدی هم برای آن تعیین می کند و بعد می گویند کار دست
آمریکایی ها است، 1+5 یک و امثال این ها نخودی هستند، موقت هم که شده برویم
با آمریکایی ها بشینیم وببندیم وتمام کنیم. این استدلال باید از جهات
مختلف بررسی شود این اشکال دارد. من به اختصار از ساده ترین اشکالات تا
مهمترین اشکالات به این استدلال می پردازم
آمریکا دنبال روی کار آوردن یک دیکتاتوری سکولار در ایران است
اشکال
اول این است که آمریکا دنبال چه بود که این تضییقات اقتصادی را گذاشت که
حالا حاضر باشد این ها را بردارد.آمریکا دنبال انهدام نظام اسلامی و روی
کار آوردن یک دیکتاتوری سکولار با نمای دموکراسی در کشور ما است. در
کشورهای دیگر خاورمیانه هم همین است. در فتنه 88کودتا بر علیه دموکراسی شد ،
حالا جنبه اسلامیت به کنار،آمریکا از کودتاچی ها حمایت کرد.آمریکا در
منطقه ما در هیچ نقطه ای طرفدار دموکراسی نیست. چون منافعی که انها برای
خود طراحی کردند با روش های دموکراتیک قابل وصول نیست. هر جا ده درصد
دموکراسی باشد مردم به اسلام رأی می دهند و آمریکا این را نمی خواهد.آمریکا
دیکتاتوری سکولار می خواهد. در ایران هم دنبال این است. بنابراین ما باید
بدانیم که آمریکا با تضییقاتش چه می خواهد. بنابراین این استدلال که ما
بشینیم با آنها حل کنیم،چه چیزی را باید حل کنیم؟ یعنی بگوییم باشد یک درجه
هم ما سکولار می شویم؟ بگوییم دوران اسلام گذشته ما هم حاضر هستیم به جای
اسلام از عناوین دیگری استفاده کنیم تا شما ناراحت نشوید. این یک بحث است
که باید درباره آن تامل کرد.
قرار نبوده کسی با فرش قرمز و به به و چه چه مدیریت کند
نکته
دوم در امر مدیریت است. من اصلا باورم نمی شود که طرح این موضوع که چند
درصد از مشکلات اقتصادی ما مدیریتی است چند درصد مربوط به تضییقات است
کاملا مخالفم. این بحث غیر حرفه ای است. ببینید وقتی ما یک مدیری را مسئول
یک کاری قرار می دهیم صورت مساله این است که در محیط حقیقی باید بتواند
مدیریت کند. کسی در ایران مدیر نشده که فرش قرمز برای او پهن شده باشد و
آمریکا هر روز صبح از ما تعریف کند یا فرانسوی ها ریسه بروند، انگلیسی ها
برای ما غش کنند، لذا مدیریت در ایران برای چنین محیطی درست نشده بود. صورت
مدیریت در ایران این است که با پارامترهای موجود چگونه ما می توانیم یک
مدیری باشیم که بزرگترین دموکراسی خاورمیانه که بر اساس اسلام بنا شده را
بتوانیم اداره کنیم. این اصلا پارامترمدیریت ما است. یعنی کسی که مدیر،
قاضی ونماینده مجلس است باید بداند که در پارامترهای واقعی در این کشورباید
ایفای وظیفه کند. حالا سوال، ایا می تواند یا نه؟ جواب این همان منطق امام
و آری است . اصلا منطق انقلاب ما بر این است که ما بر این نهج می توانیم
کار کنیم. بنابراین طرح این مساله که درصدی از مسائل اقتصادی ما مربوط به
امریکا است، طرح غلطی است. این نه تنها غلط است بلکه بسیار سیگنال بدی هم
به امریکایی ها می دهد. انها وقتی که اوضاع ما را دیدند حظ کردند وخوشحال
شدند. گفتند پس ما این ها را به زانو در آوردیم وساق انها را هم می زنیم.
به هر حال اینکه صورت مساله این نیست. صورت مساله این است که با جمهوری
اسلامی در واقعیت ویژه خودش می توان این مملکت را خوب اداره کرد از هر لحاظ
و در همه جا؟ جمهوری اسلامی که یک تنه ایستاده در مقابل ظلم واستکبارو نه
فقط ایستاده بلکه حرف دارد. ما نباید مقهور تفکر سکولارلیبرال غربی شویم.
اقامه دین، مکتب اهل بیت، تجربه سی واند سال جمهوری اسلامی که اصلا کسانی
که الان سکولار هم هستند مذعن به این تجربه هستند. گیرم از لحاظ ایدئولوژیک
جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشند. هر نظامی که ایران اسلامی را قبل از
انقلاب تحویل گرفته بعد از سی سال، قوی ترین و پیشرفته ترین کشور منطقه را
تحویل داده است. شما اگر فانکشنالیست هم باشید می گویید به به عجب چیز خوبی
است. مدیران ما باید با این پارامتر اسکن شوند ومدیرتشان را اندازه گیری
کنیم. بنابراین، این نسخه که الان بنشینیم مساله را حل کنیم وکار تمام شود،
هم غیر عملی است وهم غلط است.
تاکتیک می تواند تغییر کند
بله
حالا اگر استراتژی جمهوری اسلامی که استراتژی مقابله و ایستادگی در برابر
آمریکا است مبنا باشد، در تاکتیک حالا اینکه صحبت بکنند یا نکنند، مسئولین
امر می توانند به تناسب وضعیت، مساله ای را که به نفع است اتخاذ کنند وهر
چیزی که منافع ملی ما را داشته باشد پیش ببرند. منافع ملی ما هم ضمنا شامل
ماهیت اسلامیت ما است.اهداف نظام است ،استقلال ما هست منافع حقوقی ما است
همه این ها هست.منافع ملی، جدا از ماهیت نظام وماهیت اسلام نیست. آن چیزی
نیست که ما این جا بحث کنیم، کار روزانه دیپلماسی کشور است، آن چیزی که ما
باید بحث کنیم اساس این استراتژی است که من خلاصه ان را گفتم .به نظرم در
وضعیتی که ما هستیم استراتژی درست ما استراتژی طراحی متدهای درست مقابله
داهیانه وباطل کردن توطئه های وسیع آمریکا وغرب صهیونی علیه ما است . تا به
حال موفق بودیم وانشاء الله موفق خواهیم بود.