به گزارش صراط، نخستين كارگردان جشن نفس به عيادت مادر كوچكترين اهداكننده عضو در بيمارستان شهداي هفتم تير رفت.
مهراوه شريفينيا كه در سريال «خداحافظ بچه» آوا را در آغوش گرفته بود، با ديدن گزارش گروه زندگي از چگونگي مرگ مغزي او و اهداي عضوش در حركتي انساندوستانه به بيمارستان شهداي هفتم تير رفت تا از مادر دوقلوهاي اين حادثه كه بشدت مجروح شده است، دلجويي كند.
ساعت 10 و 30 دقيقه صبح
ساعت 10 و 30 دقيقه روز يكشنبه 19 آذرماه بود كه مهراوه شريفينيا پاي به بخش آي.سي.يو گذاشت تا با فهيمه شعباني مادر 23 ساله دوقلوها ديدار كند.
فهيمه شعباني كه بر اثر اين حادثه دچار جراحت سنگيني در ناحيه نخاع شده است، با ديدن مهراوه شريفينيا – بازيگر نقش اول سريال خداحافظ بچه – در حالي كه اشك ميريخت، دستان او را دردست گرفت و به ياد لحظههايي افتاد كه دوقلوهايش را در 6 ماهگي براي بازي در اين سريال در آغوش مهراوه شريفينيا قرار داده بود.
مهراوه شريفينيا پس از در آغوش گرفتن مادر دوقلوها در يك گفتوگوي اختصاصي به خبرنگار ما گفت: امروز سر تمرين تئاتر ترن بودم كه آقاي شهرام حقيقتدوست كه در آن سريال نقش مرتضي – همسر ليلا – را ايفا ميكرد به من تلفن زد و گفتند: گروه زندگي روزنامه گزارشي در مورد آوا و آيدا و سريال خداحافظ بچه به چاپ رسانده است.
بلافاصله روزنامهاي را تهيه كردم و با خواندن گزارش به ياد لبخندها و نگاههاي دوقلوها افتادم از اينكه آنها دچار حادثه شده بودند، خيلي ناراحت شدم. باتوجه به اينكه متوجه شدم مادر دوقلوها هنوز در بيمارستان بستري است، تصميم گرفتم كه به عيادتش بيايم و با او همدلي كنم.
وي ادامه داد: هنوز «آوا» را به ياد دارم. در شيرخوارگاه آمنه او و خواهر دوقلويش را برده بوديم و بخشي از فيلم در آنجا بازي شد.
اين بازيگر اضافه كرد: اتفاق پيشآمده خيلي تلخ و ناگوار است ولي خوشحالم از اينكه يكي از دوقلوها زنده مانده است.
اينكه خانوادهاي حاضر شوند اعضاي جگرگوشه 11 ماههشان را اهدا كنند و در اين شرايط بسيار دشوار تصميم بزرگي بگيرند كه با آن جان ديگران نجات داده شود بسيار ارزشمند است.
شريفينيا در حالي كه دستهاي مادر دوقلوها را دردست گرفته بود، ادامه داد: آمدهام تا فهيمه را ببينم. آمدهام به او دلداري و اميد بدهم. آمدهام كه از خداوند برايش صبر بخواهم. آمدهام كه به او بگويم كه چه حركت ارزشمندي كرده است. آمدهام كه بگويم با كار او كودكان ديگر به زندگي لبخند زدهاند. آمدهام بگويم...
صداي «آوا» هيچگاه خاموش نميماند
وي اضافه كرد: خوشحالم كه از پزشكان و كادر درماني بيمارستان شنيدهام كه وضعيت فهيمه رو به بهبود است و از اين كه آمدن من و حضور من به او اميد و نيرو ميبخشد، خوشحال هستم.
شريفينيا در ادامه گفت: سال 84 وقتي به عنوان نخستين كارگردان جشن نفس در اين فضاي زيبا قرار گرفتم و كودكاني را ديدم كه وابسته به كپسول اكسيژن بودند و زماني كه ميخواستند راه بروند دايره حركتشان محدود بود و تا جايي به آنها اجازه حركت ميداد كه كپسول اكسيژن تعيين ميكرد، خيلي ناراحت ميشدم و ميديدم كه اين كودكان زندگي سخت و آزاردهندهاي را ميگذرانند، هميشه به اين فكر ميكنم كه حتي اگر آنها براي چند سال يا چند ساعت بتوانند زندگي راحتي را سپري كنند، چقدر خوشحال خواهند شد و آن كسي كه اين خوشحالي را با تمام خستگي و اندوه خودش به آنها ميبخشد، چقدر بزرگوار است.
شريفينيا در ادامه گفت: سال 1390 بود كه دوباره كارگرداني جشن نفس را داشتم هميشه در اين مسير با احترام و عشق قدم گذاشته و ميگذارم و با بيمارستان مسيح دانشوري هم همكاري ميكنم زيرا در اين كار ماديات نقشي ندارد و تمام آنهايي كه قدم پيش ميگذارند براي هدف مقدسي تلاش ميكنند، هدفشان دور كردن انسانها از درد و رنج و بخشش زندگي است. وي به خبرنگار ما گفت: سختترين و جانكاهترين بخش زندگي هر فردي مرگ فرزند است. در اين بخش تلخ، تصميم به اهداي عضو، فداكاري بزرگي است كه عظمت آن نبايد هرگز از يادمان برود. خوشحالم كه من در اين مسير نقش كوچكي داشتهام و خوشحالم از اينكه زحمات شما باعث آگاهي خانوادهها ميشود تا در صورت قرار گرفتن در اين مسير دشوار بتوانند راحتتر و زيباتر تصميم بگيرند.
شريفينيا با يادآوري «آوا» اضافه كرد: كوچكترين اهداكننده عضو در شش ماهگي در آغوش من بوده است و هيچگاه چهره زيبا و معصوم او از ياد من نخواهد رفت.
گفتوگو با مادر داغدار
مادر 23 ساله دوقلوها كه به دليل بودن لوله در گلويش امكان صحبتكردن نداشت در حالي كه اشك در چشمانش حلقه بسته بود و به سختي امكان صحبت كردن داشت، با تشكر از خبرنگاران گروه زندگي روزنامه گفت: از مرگ آوا خيلي غمگين و ناراحت هستم ولي از اين كه با اعضاي بدن او كودكان ديگري قادر به ادامه زندگي خواهند بود، خوشحالم. وي در حالي كه دست مهراوه شريفينيا را در دست ميفشرد، اضافه كرد: آمدن خانم شريفينيا به من روحيه مضاعفي داد، حالا در اين لحظات از مردم ميخواهم برايم دعا كنند تا هرچه زودتر بتوانم به خانهام برگردم و تنها فرزندم «آيدا» را در آغوش بگيرم.
شريفينيا در حالي كه به چشمان اشكبار فهيمه نگاه ميكرد به او گفت: هر زمان كه احساس دلتنگي كردي با من تماس بگير و صحبت كن. من منتظر روزي هستم كه از به دنيا آوردن دوقلوي ديگري باخبرم كني.
مهراوه شريفينيا كه در سريال «خداحافظ بچه» آوا را در آغوش گرفته بود، با ديدن گزارش گروه زندگي از چگونگي مرگ مغزي او و اهداي عضوش در حركتي انساندوستانه به بيمارستان شهداي هفتم تير رفت تا از مادر دوقلوهاي اين حادثه كه بشدت مجروح شده است، دلجويي كند.
ساعت 10 و 30 دقيقه صبح
ساعت 10 و 30 دقيقه روز يكشنبه 19 آذرماه بود كه مهراوه شريفينيا پاي به بخش آي.سي.يو گذاشت تا با فهيمه شعباني مادر 23 ساله دوقلوها ديدار كند.
فهيمه شعباني كه بر اثر اين حادثه دچار جراحت سنگيني در ناحيه نخاع شده است، با ديدن مهراوه شريفينيا – بازيگر نقش اول سريال خداحافظ بچه – در حالي كه اشك ميريخت، دستان او را دردست گرفت و به ياد لحظههايي افتاد كه دوقلوهايش را در 6 ماهگي براي بازي در اين سريال در آغوش مهراوه شريفينيا قرار داده بود.
مهراوه شريفينيا پس از در آغوش گرفتن مادر دوقلوها در يك گفتوگوي اختصاصي به خبرنگار ما گفت: امروز سر تمرين تئاتر ترن بودم كه آقاي شهرام حقيقتدوست كه در آن سريال نقش مرتضي – همسر ليلا – را ايفا ميكرد به من تلفن زد و گفتند: گروه زندگي روزنامه گزارشي در مورد آوا و آيدا و سريال خداحافظ بچه به چاپ رسانده است.
بلافاصله روزنامهاي را تهيه كردم و با خواندن گزارش به ياد لبخندها و نگاههاي دوقلوها افتادم از اينكه آنها دچار حادثه شده بودند، خيلي ناراحت شدم. باتوجه به اينكه متوجه شدم مادر دوقلوها هنوز در بيمارستان بستري است، تصميم گرفتم كه به عيادتش بيايم و با او همدلي كنم.
وي ادامه داد: هنوز «آوا» را به ياد دارم. در شيرخوارگاه آمنه او و خواهر دوقلويش را برده بوديم و بخشي از فيلم در آنجا بازي شد.
اين بازيگر اضافه كرد: اتفاق پيشآمده خيلي تلخ و ناگوار است ولي خوشحالم از اينكه يكي از دوقلوها زنده مانده است.
اينكه خانوادهاي حاضر شوند اعضاي جگرگوشه 11 ماههشان را اهدا كنند و در اين شرايط بسيار دشوار تصميم بزرگي بگيرند كه با آن جان ديگران نجات داده شود بسيار ارزشمند است.
شريفينيا در حالي كه دستهاي مادر دوقلوها را دردست گرفته بود، ادامه داد: آمدهام تا فهيمه را ببينم. آمدهام به او دلداري و اميد بدهم. آمدهام كه از خداوند برايش صبر بخواهم. آمدهام كه به او بگويم كه چه حركت ارزشمندي كرده است. آمدهام كه بگويم با كار او كودكان ديگر به زندگي لبخند زدهاند. آمدهام بگويم...
صداي «آوا» هيچگاه خاموش نميماند
وي اضافه كرد: خوشحالم كه از پزشكان و كادر درماني بيمارستان شنيدهام كه وضعيت فهيمه رو به بهبود است و از اين كه آمدن من و حضور من به او اميد و نيرو ميبخشد، خوشحال هستم.
شريفينيا در ادامه گفت: سال 84 وقتي به عنوان نخستين كارگردان جشن نفس در اين فضاي زيبا قرار گرفتم و كودكاني را ديدم كه وابسته به كپسول اكسيژن بودند و زماني كه ميخواستند راه بروند دايره حركتشان محدود بود و تا جايي به آنها اجازه حركت ميداد كه كپسول اكسيژن تعيين ميكرد، خيلي ناراحت ميشدم و ميديدم كه اين كودكان زندگي سخت و آزاردهندهاي را ميگذرانند، هميشه به اين فكر ميكنم كه حتي اگر آنها براي چند سال يا چند ساعت بتوانند زندگي راحتي را سپري كنند، چقدر خوشحال خواهند شد و آن كسي كه اين خوشحالي را با تمام خستگي و اندوه خودش به آنها ميبخشد، چقدر بزرگوار است.
شريفينيا در ادامه گفت: سال 1390 بود كه دوباره كارگرداني جشن نفس را داشتم هميشه در اين مسير با احترام و عشق قدم گذاشته و ميگذارم و با بيمارستان مسيح دانشوري هم همكاري ميكنم زيرا در اين كار ماديات نقشي ندارد و تمام آنهايي كه قدم پيش ميگذارند براي هدف مقدسي تلاش ميكنند، هدفشان دور كردن انسانها از درد و رنج و بخشش زندگي است. وي به خبرنگار ما گفت: سختترين و جانكاهترين بخش زندگي هر فردي مرگ فرزند است. در اين بخش تلخ، تصميم به اهداي عضو، فداكاري بزرگي است كه عظمت آن نبايد هرگز از يادمان برود. خوشحالم كه من در اين مسير نقش كوچكي داشتهام و خوشحالم از اينكه زحمات شما باعث آگاهي خانوادهها ميشود تا در صورت قرار گرفتن در اين مسير دشوار بتوانند راحتتر و زيباتر تصميم بگيرند.
شريفينيا با يادآوري «آوا» اضافه كرد: كوچكترين اهداكننده عضو در شش ماهگي در آغوش من بوده است و هيچگاه چهره زيبا و معصوم او از ياد من نخواهد رفت.
گفتوگو با مادر داغدار
مادر 23 ساله دوقلوها كه به دليل بودن لوله در گلويش امكان صحبتكردن نداشت در حالي كه اشك در چشمانش حلقه بسته بود و به سختي امكان صحبت كردن داشت، با تشكر از خبرنگاران گروه زندگي روزنامه گفت: از مرگ آوا خيلي غمگين و ناراحت هستم ولي از اين كه با اعضاي بدن او كودكان ديگري قادر به ادامه زندگي خواهند بود، خوشحالم. وي در حالي كه دست مهراوه شريفينيا را در دست ميفشرد، اضافه كرد: آمدن خانم شريفينيا به من روحيه مضاعفي داد، حالا در اين لحظات از مردم ميخواهم برايم دعا كنند تا هرچه زودتر بتوانم به خانهام برگردم و تنها فرزندم «آيدا» را در آغوش بگيرم.
شريفينيا در حالي كه به چشمان اشكبار فهيمه نگاه ميكرد به او گفت: هر زمان كه احساس دلتنگي كردي با من تماس بگير و صحبت كن. من منتظر روزي هستم كه از به دنيا آوردن دوقلوي ديگري باخبرم كني.
خدا به مادر آوا صبر بده و آیدا رو برای مادرش حفظ کنه.
حرکت خانم شریفی نیا هم قابل تقدیره.
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار