پنجشنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۲ آذر ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۱

جنگ‌های بی‌پایان انگلیس

يک واقعيت زشت زندگي اکنون بالاتر از ديگر مسائل در انگليس مدرن در حال ظهور است: سياست اقدامات رياضتي دائمی در داخل به جنگ‌هاي هميشگي در خارج توسعه پيدا کرده است.
کد خبر : ۸۹۵۴۱


به گزارش صراط جورج ازبورن، وزير خزانه داري انگليس در آخرين اظهارات خود در مورد بودجه اين کشور، از برنامه‌اي براي کاهش هزينه‌هاي دولتي خبر داد. اين برنامه کاهش بودجه، سخت ترين برنامه رياضتي در نوع خود از سوي دولت انگليس بعد از جنگ جهاني دوم است.

حدود ۳۰ ميليارد پوند انگليس (۵۰ ميليارد دلار امريکا) قرار است از حقوق رفاه اجتماعي و ديگر خدمات عمومي مانند بخش بهداشت و درمان و آموزش و پرورش کاسته شود.

اين شبيخون اقتصادي در صدر برنامه رياضتي ۸۰ ميليارد پوندي است که دولت ائتلافي محافظه کار-ليبرال دموکرات انگليس که به طرز مشکوکي نيز انتخاب شد، آن را دو سال پيش اعلام کرد. (فراموش نکنيد که هيچ يک از احزاب تشکيل دهنده دولت از انتخابات سال ۲۰۱۰ پشتوانه مردمي ندارند.)

نتيجه چيست؟ برنامه‌هاي رياضتي حداقل تا سال ۲۰۱۸ ميلادي و به احتمال زياد تا بعد از اين سال نيز در انگليس ادامه خواهد داشت. وقتي به آن فکر مي‌کنيد، مي‌بينيد که اين يک دستور آمرانه و قطعي بحت آور است. به مردم گفته مي‌شود، «فقر، سهم شماست و حتي حق نداريد در اين مورد سوال کنيد.»

در مقابل، نتيجه شوم اين اقدامات، زندگي‌هاي بد و با کيفيت پايين خواهد بود. بخش پاييني جامعه انگليس وادار مي‌شود که بار ميزان بالاي بدهي‌هاي انگليس را بر دوش بکشد؛ بدهي که از سوي گروه معدودي از ثروتمندان به منظور جبران دهه‌ها چپاول و يغماگري خود بر مردم تحميل شده است.

اين مسئله حقيقتا تصويري بي عاطفه و بي‌رحم را از انگليس مدرن و طبقه حاکم آن نشان مي‌دهد. طبقات پايين جامعه انگليس زير پاي طبقه‌اي ثروتمند خرد مي‌شود تا کشتي در حال غرقي که همان اقتصاد متعفن انگليس است، نجات پيدا کند.

برنامه رياضتي مداوم تنها بيان ديگري از عبارت «جنگ طبقه‌ها» است. طبقه حاکم انگليس توسط وزير خزانه داري خود اخطار داده است و علنا عليه اکثريتي که شامل کارگران، بيکاران، بازنشستگان، مستضعفان و دانش جويان مي‌شود، اعلام جنگ کرده است. اگر بخواهيم حق را بگوييم، بايد بگوييم حزب به اصطلاح مخالف دولت کارگر نيز هيچ راه حل جايگزيني ارائه نداده چرا که خود تبديل به خدمتکار بي‌اهميت طبقه ثروتمند شده است.

در حالي که طبقه ثروتمند انگليس که يک درصد جمعيت اين کشور را تشکيل مي‌دهند، با يارانه‌هاي مالياتي به اسراف و خوشگذارني مي‌پردازند، اکثريت مردم بهاي اين اسراف کاري از طريق مشکلات جسماني، بيماري و مرگ مي‌پردازند. به عنوان مثال، زماني که بازنشستگان مجبور مي‌شوند در زمستان جاري بخاري‌هاي خود را خاموش کنند تا بتوانند از عهده مخارج اساسي خود مانند خوراک بربيايند، بسياري از اين افراد سالخورده بر اثر سرمازدگي و محروميت جان خود را از دست خواهند داد. اين حقيقت زشتي است که پشت همه اين اظهارات فضل فروشانه ازبورن که در مجلس عوام انگليس به زبان آورد، وجود دارد؛ وي در اظهاراتي حق به جانب گفت «اين مسيري سخت است که به آينده‌اي بهتر خواهد انجاميد.» (بله اين براي ميليون‌ها فقيري که زير پاي ميليونرهايي مثل وزير خزانه داري انگليس خرد مي‌شوند، مسيري سخت است.)

از سوي ديگر، دقيقا همان هفته بود که گزارشي جداگانه نشان داد که ارتش انگليس و امريکا با يکديگر حدود ۱۲۰۰ حمله پهپادي در يک دوره ۵ ساله تا به امروز ترتيب داده‌اند. اين حملات در افغانستان، عراق و ليبي صورت گرفته است. اطلاعات فاش نشده همچنين ممکن است حاکي از اين باشد که انگليس در ديگر کشورهايي که عرصه حملات پهپادي امريکا هستند، مانند پاکستان، سومالي و يمن با امريکا همکاري داشته است.

بنابر گزارش دفتر خبرنگاري تحقيقاتي مستقر در لندن، نيروهاي اين کشور نقشي فزاينده را در کمک به کمپين حملات پهپادي امريکا در سراسر جهان ايفا مي‌کنند. با هزاران هزار کشته‌اي که از اين حملات ناشي مي‌شود، اين مسئله به روشني طنين انداز اين حقيقت است که انگليس همراه با امريکا و قدرت‌هاي ناتو در وضعيت مداوم جنگي جهاني به سر مي‌برد.

جنگي که همانند برنامه‌هاي رياضتي در داخل، ظاهرا نمي‌توان پاياني براي آن متصور بود.
هزينه ابتدايي اين جنگ‌ها و حملات پهپادي جان ميليون‌ها انسان بي‌گناهي است که گرفته مي‌شود. بيش از يک ميليون نفر در عراق، ۲۰ هزار نفر در افغانستان و ده‌ها هزار تن ديگر در جاهاي ديگر در پي اين جنگ‌ها کشته شده‌اند.

اما بگذاريد نگاهي به هزينه مالي جنگ‌هاي هميشگي انگليس در سطح جهان بياندازيم. اگر بخواهيم به دلار حساب کنيم، هزينه ۱۳ سال اشغال غير قانوني افغانستان که قرار است در سال ۲۰۱۴ به پايان برسد، فقط براي انگليس به ۳۳ ميليارد دلار خواهد رسيد؛ و هزينه جنگ‌هاي عراق و ليبي نيز به ترتيب ۱۶ ميليارد و ۴۳۰ ميليون دلار تخمين زده مي‌شود.

مجموع هزينه‌هاي اين سه ماجراجويي نظامي چيزي حدود ۵۰ ميليارد دلار تخمين زده مي‌شود؛ اين رقم معادل ارزش برنامه رياضتي است که دولت انگليس هفته گذشته آن را اعلام کرد.

مسئله طعنه آميزي که در اين قضيه وجود دارد اين است که هزينه سلطنت مرگ و ويرانگري انگليس در خارج با سلطنت مرگ و ويرانگري اين کشور در داخل و از طريق برنامه‌هاي رياضتي عليه مردم انگليس براي ۵ سال آينده، تامين مي‌شود.

و دقيقا همانند برنامه‌هاي رياضتي اقتصادي انگليس، به نظر مي‌رسد نمي‌توان پاياني را براي جنگ طلبي اين کشور در خارج از مرزها تصور کرد. در حالي که دولت انگليس ادعا مي‌کند، پولي براي پرداخت هزينه سوخت افراد بازنشسته و کوپن غذايي افراد بيکار ندارد، اما مي‌بينيم که پول کافي براي حمايت مالي از گروه‌هاي مسلح در سوريه به ارزش ۸۰ ميليون دلار را دارد. اين‌ها همان گروه‌هايي هستند که تلاش مي‌کنند دولت مستقل دمشق را از طريق کشتار هزاران غيرنظامي سوري سرنگون کنند.

ويليام هيگ، وزير امور خارجه انگليس يکي از سياستمداران غربي بوده که به صورت کاملا علني و آشکارا خواستار افزايش جنايات شورشيان تحت حمايت خارج در سوريه شده است؛ البته هيگ با آن لهجه فضل فروشانه‌اش دقيقا از همين عبارات استفاده نکرد.

وي هفته گذشته ادعا کرد، اطلاعاتي محرمانه در اختيار وي قرار گرفته است که نشان مي‌دهد نيروهاي بشار اسد، رئيس جمهور سوريه خود را آماده استفاده از سلاح‌هاي کشتار جمعي شيميايي مي‌کنند. بنابراين، بر اساس منطق عجيب و غريب وي، قدرت‌هاي غربي بايد فورا خود را آماده حمله نظامي به سوريه بکنند. ناگفته نماند که هيگ هيچ جزئياتي را در حمايت از دستاويز نخ نمايانه و جنگ طلبانه خود ارائه نداد.

اما نکته اين است که دولت انگليس بي تاب يک ماجراجويي امپرياليستي و خونين ديگر اين بار در سوريه است تا بدين ترتيب به فهرست طويل خود از جنايات جنگي‌در افغانستان، عراق و ليبي را اضافه کند. و همه اينها در حالي صورت مي‌گيرد که مردم انگليس زير چماق برنامه هاي رياضتي قرار دارند.

اين تناقض ظاهري در سياست‌هاي دولت انگليس در واقع تناقض نيست و کاملا نامتناقض است. جنگ نظامي عليه مردم بي‌پناه خارجي چيزي جز توسعه جنگ اقتصادي که در داخل عليه مردم انگليس اعمال مي‌شود، نيست. اين کارکرد نظام سرمايه داري است. استثمار و بهره جويي از ديگران به نفع حاکمان سرمايه دار. اين روش همواره وجود داشته است اما در اين برهه از تاريخ، آشکار و روشن شده است.

البته اين موضوع منحصر به انگليس نيست. ما شاهد اجرايي شدن همين اولويت‌ها و منطق انحرافي در امريکا و ديگر کشورهاي اروپايي هستيم. به عنوان مثال دولت‌هاي فرانسه و آلمان فرياد فقر و نداري براي توده‌هاي خود سر مي‌دهند و از طرف ديگر همين دولت‌ها خود را آماده استفاده از پهپادها در مالي و موشک‌هاي پاتريوت در ترکيه مي‌کنند.

با همه اين احوال، يک چيز قطعي است: سياست‌هاي اقتصادي و خارجي که بر محور تحميل درد و رنج به مردم استوار مي‌باشند، محکوم به شکست و فنا هستند. اين سياست‌ها خود تابوت خود را مي‌سازند. دير يا زود، حاکمان فاسد سقوط خواهند کرد و وارد همان تابوت‌هايي خواهند شد که خود ساخته‌اند.

درباره نويسنده: فينيان کانينگام نويسنده و کارشناس ايرلندي مسائل خاورميانه و شرق آفريقا است. پيش‌تر وي در بحرين سکونت داشت و شاهد تحولات سياسي اين کشور پادشاهي در سال ۲۰۱۱ و همچنين سرکوب اعتراضات دموکراسي خواهانه از سوي نيروهاي عربستان سعودي بود. فينيان در ژوئن ۲۰۱۱ به دليل انتقاد شديد از موارد نقض حقوق بشر از سوي رژيم بحرين، از اين کشور اخراج شد. مقالات فينان به بيش از ۱۸ زبان ترجمه شده است. وي اهل بلفاست ايرلند است و هم اکنون در شرق آفريقا مستقر و مشغول نگارش کتابي درباره بحرين و بيداري اسلامي مي‌باشد.