محمد تورنگ
جناب آقای مشایی با سلام مجدد
شاید با توجه به روز خبرنگار، و توجه رئیس جمهور محترم به فعالین عرصه اطلاع رسانی، جا داشت که یادداشتی در این خصوص به تحریر در آید ، ولی با تمام عنایاتی که دولت خدمتگزار بر فضای رسانه ای جامعه مبذول کرده و در جهت بهبود آن کوشش می نماید ، باشند کسانی که تحمل این تعامل را نداشته و با بیان سخنان دو پهلو و وهن آلود، نه تنها به توسعه این تعاملات کمکی نمی کنند، بلکه در ایجاد شکاف بیشتر، سعی و تلاش می نمایند.
نگارنده با توجه به سوابق و عملکرد خود که بسسیار شفاف و روشن هم هست، یکی از وظایف ذاتی خود را پشتیبانی از عملکرد و تصمیمات به حق دولت خدمتگزاردانسته، ولی نکته ای را گوشزد می نماید که بنظر می رسدکژی هایی بعضا در تئوری پردازیهای بعض افراددیده می شود که دیگر جای سکوت نیست.
چندین سال قبل درست که به خاطرات دیجیتال خود رجوع کنیم، یادمان خواهد آمد که آمریکا دندانهای های خود را برای دریدن انقلاب ایران تیز کرده بود.
بعد از موضوع دکترین حمله نظامی که عملا از نگاه اندیشمندان آمریکایی غیر قابل اجرا جلوه می نمود، زیرا در فرض محال اجرای آن نیز حداقل آمریکاییها احتیاج به 1200000 هزار نیرو برای سرکوب حرکات اعتراضی در داخل ایران را داشتند و همچنین، باتلاق عراق و افغانستان که در آن گیر افتاده و قادر به خروج از آن نبودند عملا پروژه حمله نظامی را از دستور کار آنها خارج نمود.
حال اینکه این آقایان هنوز هم عربده کشی می کنند که همه گزینه ها روی میز است! و چه و چه...بماند ما که هنوز جای آن میز را پیدا نکریدم لطفا هرکسی اگر آدرس دقیق دارد برای ما هم ارسال کند.
سال 1386 که دومین قطعنامه آمریکا در سازمان ملل تصویب شد، آنان به دنبال تحقق یک نوع «آنفلوانزای نیویورکی» در ایران بودند که نفرت از اسلام (شماتت از اسلام)، نفرت از ایرانیت ( شماتت ایرانیت)، نفرت از نظام جمهوری اسلامی (شماتت نظام)، نفرت از رهبران(شماتت رهبران) و نفرت از هم دیگر( شماتت از هم دیگر) را دنبال می کردند.
این طرح 164 صفحه ای که گوشه هایی از آن را نیکلاس برنز مطرح نمود شاید در زمان خود مورد اعتنای کمی از اندیشمندان داخلی قرار گرفت اما این ویروس ،در حال انتشار و فلج کردن جامعه و انقلاب بود.
بهانه این نوشتار سخنان جناب آقای رحیم مشایی است که با طرح مسائل شبه آمیز، ناخواسته به گوشه ای از پازل طراحان جنگ نرم لابراتوارهای غربی، چراغ سبز نشان می دهد. اگر دقیق این حمله ویروسی آمریکا را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، و از طبیب حاذقی نیز در خصوص آن سوال کنیم، به کسانی که درگیر این ویروس شده اند باید، تذکر داد که آقایان کمی باید استراحت کنید آن هم از نوع مطلق...
جناب مشایی شایعه مفقود شدن چند ساعته شما در نیویورک را وقتی از زبانهای مختلف شنیدم، تحلیلی نداشتم و با خود گفتم خوب این هم یکی از آن حرف های همیشگی است. ولی با اعلام مواضع جدید شما باید بگویم نگران شدم که نکند خدایی نکرده در نیویورک مبتلا به «آنفولانزا» شده بودید!؟!
جناب مشایی وقتی طبیبان حاذق درد آشنایی همچون آیت الله سید احمد خاتمی مواضع شما را شرک الود توصیف می کنند....
وقتی آیت الله کعبی می گوید اندیشه ای که در پی اسلام ایرانی و دنبال مکتب سازی ناسیونالیستی برای اسلام است، اندیشه ای انحرافی و در امتداد تفکر نهضت آزادی به شمار می آید....
زمانی که حضرت آیت الله یزدی بیان می نمایند : شما دوباره در بحث‌هایی که در شأن شما نیست ورود کرده اید و اظهار نظرهای غلط و نابجا می نمائید....
حتی وقتی مداح درد آشنایی چون منصور ارضی علت خروج خود از حمایتهای آشکار و رسمی دولت را وجود شما اظهار می نماید و وجود شما را باعث فراموشی خیانتهای سران فتنه می داند....
بگذریم از اینکه هر وقت کیهان یا رسانه دیگر هرچه به شما گفتند مورد آماج تهمت های دوستان نا آگاه شما قرار گرفتند. شاید بهتر باشد در اینجا نیز به جوابیه دفتر آیت الله خاتمی اشاره کنیم که : جناب مشایی دست از ادبیات توهین آمیز بردارید!
چه اصراری به باز تولید مطالب وهن انگیز خود دارید، بردار عزیز سکوت را برای همین زمانها گذاشته اند، مگر شما نگفتید همه را به خدا می سپارم، خوب اگر به چنین قادر متعالی کار ها را سپرده اید، خوب گزاره های عقلی حکم می کند که سکوت کنید چون با فرض سپردن امور به حضرت حق و توکل باید منتظر باشید.
جناب مشایی فکر کنم مشغله های کاری زیاد باعث این نوع کلمات ادا شده باشد.باید، کمی فرصت استراحت را به شما داد و به دوستان شما نیز که مبتلا به آنفلونزای آمریکایی شده اند تذکر دهیم. والله ما نگران دولت و اینهمه هزینه هایی که مقام عظمای ولایت برای دولت کرد ه اند هستیم .
لطفا کمی درنگ، این ره که می روید نه تنها به سر منزل مقصود نیست بلکه از ناکجاآبادهایی سر برون می آورد که شاید برای کمک به شما، برای بازگشت از آن بسیار دیر شده باشد.
توصیه آیت الله یزدی را فراموش نکنید و کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری را بخوانید شاید فرجی در راستای اصلاح تفکرات شما شود.
و در خاتمه باید یادآوری کنم که :
نفرت از ایرانیت ، با استارت پروژه ای به نام فیلم 300 کلید خورد....
اما نفرت از اسلامیت با چه چیزی کلید خواهد خورد؟!
در پایان از زانتیای مشکی رنگ و دلال رابطه ایران آمریکا و مخارج سنگین همایش تان و شایعات کمک به رسانه ملی که شما را به گفتگوی ویژه خبری بردند هم می گذریم تا بعدها....
راستی فکر کنم اگر مرجع تقلید خود را هم اعلام بفرمایید خیلی از مسایل حل خواهد شد....
.
و چه حال و حوصله ای برای برخورد با ایشون .
.
ضمن اینکه حرف بسیار به جایی زده . شما از فیلم سیصد می ترسی یا از حرفهای نامربوط اعراب ملخ خور ؟
حمایت احمدی نژاد از مشایی بسیار بدتر از حمایت خاتمی از مهاجرانی فراری است واقعا باید تسلیت گفت.