"صراط" - سرویس اجتماعی/ به طور كلي رشته هاي دانشگاهي علوم انساني به دو دسته تقسيم مي شود: 1. رشته هايي كه منشعب از معارف اسلامي است مانند: فلسفه و حكمت اسلامي، فقه و حقوق، علوم قرآن و حديث، اخلاق اسلامي و... 2. رشته هايي كه از تفكرات غربي منشعب مي شوند مانند: علوم اجتماعي، علوم ترتيبي، روانشناسي، فلسفه غرب و... . دسته ي اول از دين مبين اسلام و معارف اهل بيت سرچشمه مي گيرند و نياز آنچناني به بومي سازي ندارند و تنها بايد به سياست باز بيني منابع و اصلاح سرفصل ها اكتفا كرد چرا كه از نظر محتوايي تهي از اشكال است و مستقيما به معارف اسلامي متصل است، اما دغدغه ي اصلي رهبري و صاحب نظران، دسته ي دوم رشته هاي علوم انساني است كه نيازمند تحول بنيادين و انقلابي در خط به خط منابع درسي است. منابعي كه به دليل نبودن افراد صاحب نظر در ايران، به صورت كاملا دست نخورده از كتاب هاي خارجي و غربي ترجمه شده و همانطور در اختيار دانشجويان قرار گرفته است. مهم ترين رشته ي دسته ي دوم، رشته ي علوم اجتماعي است كه با 8 گرايش در مقطع كارشناسي و قريب به 13 گرايش در مقطع كارشناسي ارشد تدريس مي شود. رشته ي علوم اجتماعي به مطالعه ي پديده هاي اجتماعي مي پردازد و سعي دارد آنها را تحليل كند و چرايي شان را بيابد اما بر خلاف علوم فني و مهندسي كه در حل مسائل يك يا چند فرمول ثابت وجود دارد در مطالعات اجتماعي به تعداد صاحب نظران و مكاتب فكري براي يك پديده تحليل وجود دارد و هر كسي از زاويه ي نگاه خود به آن پديده مي نگرد. پس در مطالعات اجتماعي جهان بيني هاي مختلف و سيستم هاي فكري متعددي وجود دارد كه هركدام از آنها با توجه به خواستگاه فكري و ارزشي خود دست به تحليل مي زنند. اما با تمام اين تفاوت ها اين سيستم ها و مكاتب فكري در چند مورد همگي با هم وحدت نظر دارند از جمله: 1. ناديده گرفتن و كنار گذاشتن ارزش هاي ديني 2. همسويي كامل با اهداف و جبهه ي غربي-آمريكايي 3. ترويج سيستم هاي فكري غربي 4. تاكيد شديد بر ترويج تفكر سكولار و... . در چنين شرايطي انديشه هاي نظريه پردازان حوزه ي علوم اجتماعي و جامعه شناساني كه عموما يهودي هستند در ايران عينا ترجمه و در اختيار دانشجوياني قرار مي گيرد كه هنوز داراي فكري خام بوده و طبيعتا تحت تاثير اين متون قرار مي گيرند. به همين دليل است كه مقام معظم رهبري از سوي علوم اجتماعي احساس خطر كرده و سعي در بومي سازي و اسلامي كردن آن دارند.
در تحليل محتواي تدريس در رشته ي علوم اجتماعي، بررسي دو مورد حائز اهميت است .
الف: انديشه ي چه كساني تدريس مي شود ؟
ب: چه كتاب هايي تدريس مي شود؟
در مورد قسمت (الف) و اينكه انديشه ي چه كساني تدريس مي شود بايد گفت كه بسياري از نظريه پردازان جامعه شناسي انسان هاي فاسد و منحرفي بودند براي مثال تيم ديليني در كتاب «نظريه هاي كلاسيك جامعه شناسي» در مورد ژان ژاك روسو (متفكر اجتماعي متقدم) مي گويد: او صاحب 5 فرزند شد و همه ي آنها را در كودكي به پرورشگاه (!) سپرد، او رفتارهاي نابهنجار جنسي داشت و روابط نامشروع بسياري به ويژه با زنان مسن داشت و... . حال سؤال اينجاست كه آيا انديشه هاي چنين فردی واقعا ارزش تدريس در جمهوري اسلامي ايران را دارد؟
در مورد قسمت (ب) و اينكه چه كتاب هايي تدريس مي شود فقط به يك نكته اشاره مي كنيم . يكي از كتاب هاي اوليه و ابتدائي در رشته ي علوم اجتاعي كه بدون استثنا تمام دانشجويان علوم اجتماعي در آغازين روزهاي تحصيل خود بايد آن را مطالعه كنند، كتاب «جامعه شناسي» اثر «آنتوني گيدنز» است. در نسخه ي جديد اين كتاب كه نشر ني منتشر كرده است در قسمت مربوط به «بنيادگرايي اسلامي» يا به طور عامه فهم «تندروي اسلامي» به معرفي ايران و انقلاب اسلامي ايران مي پردازد و ايران را حكومتي بنيادگرا معرفي مي كند! قسمتي از متن اين كتاب عينا از صفحه ي 812 و 813 نوشته مي شود تا بدانيد در دانشگاه چه چيزي به خورد دانشجويان مي دهند:
« سه گروه در ايران شناسايي شده است كه با يكديگر در ستيز و كشمكش هستند. تند روها (!) خواهان استمرار انقلاب و تعميق انقلاب اسلامي هستند. آنها همچنين معتقدند كه بايد انقلاب را فعالانه به ساير كشورهاي اسلامي صادر كرد. محافظه كاران كه عمدتا از مقامات و مسئولين ديني حاكم تشكيل مي شوند كه فكر مي كنند انقلاب به حد كافي پيش رفته است. عملگرايان طرفدار انجام اصلاحات در بازار اقتصاد و گشودن درهاي اقتصادي به روي سرمايه گذاري و تجارت خارجي اند. اين دسته مخالف تحميل سختگيرانه ي قوانين اسلامي به زنان (!)، خانواده ها و نظام قضايي هستند. اين تعارض ها و اختلاف نظر هاي داخلي در جامعه ي ايران در دوره ي رياست جمهوري محمد خاتمي (!) با وضوح تمام آشكار شد. خاتمي رئيس جمهور اصلاح طلبي است كه همفكرانش و متحدان او در انتخابات فوريه ي 2000 كنترل پارلمان ايران را در اختيار گرفتند»
از متن بالا چه پيام هايي دريافت مي شود؟ 1. كساني كه دم از ارزش هاي والاي انقلاب اسلامي و استمرار آرمانها و صدور آنها مي زنند، يك مشت تندرو هستند. 2. قوانين اسلامي سختگيرانه است و اسلام به زنان، خانواده و در نظام قضايي سخت گيري مي كند 3. اصلاح طلبان خواهان راحتي مردم و آزادي اقتصادي اجتماعي هستند و محمد خاتمي نماد اصلاح طلبي است و...
اين تازه يك پاراگراف از يك كتاب دم دستي جامعه شناسي بود! به همين دليل است كه اين رشته ي تحصيلي گاهي به جاي اينكه خدمتگزار انقلاب تربيت كند خيانتكار به انقلاب تربيت مي كند. بايد براي يك دگرگوني انقلابي در متون درسي علوم اجتماعي تلاش كنيم.
در تحليل محتواي تدريس در رشته ي علوم اجتماعي، بررسي دو مورد حائز اهميت است .
الف: انديشه ي چه كساني تدريس مي شود ؟
ب: چه كتاب هايي تدريس مي شود؟
در مورد قسمت (الف) و اينكه انديشه ي چه كساني تدريس مي شود بايد گفت كه بسياري از نظريه پردازان جامعه شناسي انسان هاي فاسد و منحرفي بودند براي مثال تيم ديليني در كتاب «نظريه هاي كلاسيك جامعه شناسي» در مورد ژان ژاك روسو (متفكر اجتماعي متقدم) مي گويد: او صاحب 5 فرزند شد و همه ي آنها را در كودكي به پرورشگاه (!) سپرد، او رفتارهاي نابهنجار جنسي داشت و روابط نامشروع بسياري به ويژه با زنان مسن داشت و... . حال سؤال اينجاست كه آيا انديشه هاي چنين فردی واقعا ارزش تدريس در جمهوري اسلامي ايران را دارد؟
در مورد قسمت (ب) و اينكه چه كتاب هايي تدريس مي شود فقط به يك نكته اشاره مي كنيم . يكي از كتاب هاي اوليه و ابتدائي در رشته ي علوم اجتاعي كه بدون استثنا تمام دانشجويان علوم اجتماعي در آغازين روزهاي تحصيل خود بايد آن را مطالعه كنند، كتاب «جامعه شناسي» اثر «آنتوني گيدنز» است. در نسخه ي جديد اين كتاب كه نشر ني منتشر كرده است در قسمت مربوط به «بنيادگرايي اسلامي» يا به طور عامه فهم «تندروي اسلامي» به معرفي ايران و انقلاب اسلامي ايران مي پردازد و ايران را حكومتي بنيادگرا معرفي مي كند! قسمتي از متن اين كتاب عينا از صفحه ي 812 و 813 نوشته مي شود تا بدانيد در دانشگاه چه چيزي به خورد دانشجويان مي دهند:
از متن بالا چه پيام هايي دريافت مي شود؟ 1. كساني كه دم از ارزش هاي والاي انقلاب اسلامي و استمرار آرمانها و صدور آنها مي زنند، يك مشت تندرو هستند. 2. قوانين اسلامي سختگيرانه است و اسلام به زنان، خانواده و در نظام قضايي سخت گيري مي كند 3. اصلاح طلبان خواهان راحتي مردم و آزادي اقتصادي اجتماعي هستند و محمد خاتمي نماد اصلاح طلبي است و...
اين تازه يك پاراگراف از يك كتاب دم دستي جامعه شناسي بود! به همين دليل است كه اين رشته ي تحصيلي گاهي به جاي اينكه خدمتگزار انقلاب تربيت كند خيانتكار به انقلاب تربيت مي كند. بايد براي يك دگرگوني انقلابي در متون درسي علوم اجتماعي تلاش كنيم.
در ضمن مطمئنم كه جلالي جون متن رو نخوندي و به همون تيتر بسنده كردي
حالا همه واسه ما شدن كارشناس جريان نفاق!
صراط به كارت ادامه بده
پدر همه ي اين روشنفكراي به درد نخور رو دربيار باريكلا
نکته بسیار خوب و مهمی اشاره کردید
افرادی مثل رفیع پور هم ازین چرندیات دارد ،اما اساتیدی هستند که واقعا جامعه شناسی اسلامی آموزش میدهند،پیشنهاد می شود در کلاسهای اشتاد پرچمی در گروه علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی شرکت کنید تا اسلام را پررنگ تر در جامعه شناسی ببینید
چون ما دو تا جمهوری اسلامی داریم یکی اون که به همه پرسی گذاشته شد و اونیکی که بازنگری شد . باید دید منظور ایشون کدوم اینهاست .
تنها راه حل اسلامی کردن علومه و لاغیر ...
یا حق
اين مشكلات در علوم اجتماعي موج مي زنه
اساتيد از همه بيشتر ارزش ها رو قبول ندارن
به قول قديميا پدر كه بد بود بچه هم بد مي شه