اتفاقاتی که ممکن است سخت باشد اما آنقدر ارزش دارد که سختی آن را به جان بخرید. این بار یک بانوی ایرانی دل به جاده زده آن هم با یک موتور و سر از کشورهایی در آورده که شاید خیلی ها با هواپیما، قطار یا ماشین هم فکر رفتن به آن جا را هم به سرشان راه ندهند.
به گزارش پایگاه خبری صراط ؛ مهسا همایونفر، بانوی 36 ساله ایرانی که حدود 19 سال است در خارج از کشور زندگی می کند و در رشته های تاریخ هنر، بازرگانی خارجی و زبان های اسپانیایی و آلمانی تحصیل کرده است، در چندین مرحله سفرهای گوناگون به کشورهای مختلف داشته، سفرهایی که نکته قابل توجه اش، وسیله نقلیه او بوده است.
او که در حال حاضر در اسپانیا اقامت دارد، در آخرین نقطه سفر خود به ایران بازگشته تا هم دیداری با خانواده اش داشته باشد و هم از شهرهای مختلف کشورش با موتور بازدیدی کند. این بانوی موتورسوار به شهرهایی همچون زاهدان و کرمان سفر کرده و در نظر دارد در صورتی که شرایط سفرهای بعدی را داشته باشد با موتور به مکزیک برود.
همایونفر درباره انگیزهاش برای سفرهای خود به خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) میگوید: من در سه مرحله به وسیله موتور به کشورهای مراکش، اسپانیا، ماریتانیا، مالی، سنگال، گامبیا، گینه، پاکستان و ویتنام داشتهام و سعی کردم به کشورهایی سفر کنم که از لحاظ امنیتی با مشکل روبرو هستند. در اولین مرحله سفرم 18 هزار کیلومتر را با موتور زیر پا گذاشتم که چهار ماه به طول انجامید و سفر آخرم به سیستان و بلوچستان پاکستان بود که 27 روز طول کشید و چهار هزار و 300 کیلومتر را با موتورم طی کردم. در نهایت هم به ایران آمدم. حالا هم حدود دو ماه است که در تهران هستم و با تجهیزات کامل موتورسواری در ایران تردد می کنم و تاکنون هم مشکل خاصی برایم پیش نیامده است.
این بانوی موتورسوار ایرانی درباره اینکه چرا موتور را به عنوان وسیله نقلیه خود انتخاب کرده است، به ایسنا میگوید: سفرهای زیادی را با وسایل مختلف تجربه کردهام که یکی از آنها قایق بوده است اما در نهایت تصمیم گرفتم با موتور مسافرت کنم چون ارتباط یک موتور سوار با پیرامونش بیشتر از سایر وسایل نقلیه است و احساس نزدیکی بیشتری را در طول سفر به افراد دیگر میدهد.
همایونفر میگوید که مردم حتی نمیتوانستند تصور کنند یک دختر با موتور به چند کشور سفر کند و تعجب آنها بیشتر به خاطر وسیله نقلیهام بود.
همایونفر به حضورش در ایران اشاره می کند و می گوید: زمانی که بانوان ایرانی من را به عنوان موتورسوار میبینند تشویق میشوند که موتورسواری کنند. من وقتی به ایران آمدم از استان سیستان و بلوچستان دیدن کردم و بین مردم زاهدان بودم. به خاطر این که خانوادهام در ایران هستند هر دو، سه سال یکبار به ایران میآیم و به نقاط مختلفی می روم. مردم وقتی من را میدیدند می گفتند که آیا شما خارجی هستید، وقتی می گفتم ایرانی هستم، متعجب میشدند.
همایونفر که نوع موتورش "تریل"(Trail) است و با این موتور امکان رفتن به جادههای سخت را هم دارد، می گوید که دوره موتورسواری را گذرانده و هیچ مشکلی را در طول سفرهایش نداشته است: "معمولا وقتی به یک کشور میروم آن جا موتوری را می گیرم و به شهرهای مختلف سفر می کنم. وقتی هم به ایران آمدم موتوری که فعلا در اختیار دارم را خریدم و با همان به پاکستان سفر کردم که این سفرم حدود 30 روز طول کشید. وقتی به پاکستان رفتیم قصد داشتیم که سمت پیشاور برویم اما به دلایل امنیتی چنین اجازه ای را به ما ندادند و ما را برگردانند. ما حدود سه روز با پلیس در حال سفر بودیم و برخورد آن ها بسیار خوب بود.
این موتورسوار ایرانی که حتی در سفرش خوابیدن در زندان را تجربه کرده است، ادامه می دهد: در بخشی از سفرم به پاکستان مجبور شدیم به خاطر امنیت خودمان در بازداشتگاه باشیم و یک شب هم در زندان خوابیدیم، در حالی که یک زندانی در اتاق مجاور ما بود.
همایونفر که سفرش به پاکستان را از ایران آغاز کرده و پس از بازگشت از این کشور با موتورش به زاهدان رفته، می گوید: وقتی در زاهدان با بلوچ ها آشنا شدم آن ها را بسیار مهمان نواز دیدم. ما قصد نداشتیم که زمان زیادی را در روستاهای اطراف زاهدان بمانیم اما آن ها ما را به خانه شان دعوت کردند.
این بانوی موتورسوار ایرانی به خاطره ای از سفر مالی اشاره میکند و میگوید: زمانی که به صحرایی در مالی رسیدیم فستیوال موسیقی در حال برگزاری بود که توسط اشخاص بیابان نشین انجام می شد و ما هم به صورت داوطلب در این فستیوال شرکت کردیم. در چند شب موسیقی در صحرا اجرا می شد و افراد بزرگ موسیقی هم در این برنامه حضور داشتند. همزمان با این رویداد انقلاب داخلی مالی شروع شد و در فاصله ای نه چندان دور در همان صحرا کشتار راه افتاد و این کشور دچار جنگ داخلی شد. ما آخرین خارجی هایی بودیم که به این کشور وارد شدیم و توانستیم از مالی خارج شویم چون بعد از آن بلافاصله مرزهای این کشور بسته شد.
وی معتقد است که نحوه چگونه دیدن هر آن چه در دنیا وجود دارد بسیار مهم است و عنوان می کند: من در سفرهای خود دیدم که چیزی که در یک کشور خوشبختی است جای دیگر بدبختی محسوب می شود. افرادی را دیدم که در بدترین شرایط زندگی هم احساس خوشبختی می کردند، به طور مثال در آفریقا مردمی بودند که در خانه های کاهی زندگی می کردند و کاری غیر از کشاورزی نداشتند اما خوشبخت بودند. مردم در مناطق مختلف آرزوهای متفاوتی دارند.
این بانوی موتورسوار می گوید: دوست دارم زمان کافی را برای سفر بگذارم البته وقتی با موتورسیکلت سفر می کنید ناخودآگاه سفر هم کمی سرعت می گیرد اما من ترجیح می دهم که آهسته سفر کنم و به عمق مناطقی که می روم ورود پیدا کنم. من حالا که در ایران هستم سه ماه وقت گذاشته ام تا بتوانم حداقل برخی از مناطق کشورم را خوب ببینم.
لطفا در متن بازبيني و تجديد ويراست شود.