جمعه ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۰ دی ۱۳۹۱ - ۰۹:۳۵

نظر عباس‌عبدی درباره سخنان احمدی‌نژاد

کد خبر : ۹۳۶۱۸
به گزارش پایگاه خبری صراط ؛ طي اين چند روزي كه از سخنراني رييس دولت در مجلس مي‌گذرد، مطالب متعددي در نقد آن بيان شده است كه نيازي به تكرار آنها نيست. اگر آن بخش از منتقدين وي كه درون حكومت هستند، از توانايي سياسي لازم برخوردار بودند، مي‌توانستند اين سخنان را به سكوي پرش سياسي خود تبديل كنند ولي به‌ظاهر رييس دولت هم متوجه اين ناتواني طرف مقابل خود شده ‌است كه چنين بي‌پروا سخن مي‌گويد. گويي كه در 5/7 سال گذشته گروه‌هاي ديگري در مصدر امور كشور بوده‌اند. ولي الان معلوم شده؛ آنان كه هنگام آمدن درصدد انداختن طرحي نو براي عالم و آدم و كهكشان راه‌شيري بوده‌اند، از انجام وظيفه در اداره خانه و كشور خود نيز ناتوان بوده‌اند. بگذريم. در اين يادداشت از نكات مطرح شده درباره اين سخنان، فقط به چند نكته اشاره مي‌كنم.

1-‌ در اقتصاد، چهار شاخص مهم و كليدي وجود دارد؛ رشد توليد، سرمايه‌گذاري، بيكاري و تورم. هر شاخص ديگري حتي شاخصي مثل ضريب جيني و نابرابري در برابر اين چهار شاخص اهميتي ثانوي دارد. ولي در اين سخنراني چندهزار كلمه‌يي رييس دولت نمي‌توان آمار و ارقام و حتي ادعايي درباره بهبود اين شاخص‌هاي چهارگانه يافت. دليل آن هم روشن است، زيرا هيچ نكته مثبتي درباره اين چهار شاخص كليدي كه استحكام ساختمان اقتصاد برپايه‌هاي بهبود آنها قضاوت و داوري ‌شود در اين 8 سال ديده نمي‌شود كه ارزش بيان كردن داشته باشد.

وقتي كه نتوان درباره اين اصلي‌ترين شاخص‌ها آمار و اطلاعات داد، به ناچار بايد براي رد گم كردن، آمار بيهوده اراضي جنگلي و زمين‌هاي قابل كشت كشور را رديف كرد.

2-‌ ذهنيتي كه مديريت جامعه ما را دچار بحران كرده، در سراسر اين سخنراني ديده مي‌شود. رييس دولت گفته است: «ملتي كه در درياي ثروت نشسته نبايد فقير باشد!». اين همان ذهنيت خطرناكي است كه جامعه را به اين روز انداخته است. اين جمله مرا به ياد يكي از يادداشت‌هاي توماس فريدمن، يادداشت‌نويس روزنامه نيويورك تايمز مي‌اندازد كه در حدود 10 ماه پيش نوشت كه؛ علم بهتر است يا نفت؟ او توضيح مي‌دهد كه من بعد از كشور خودم، به تايوان بيش از هر كشور ديگري علاقه‌مندم، زيرا اين جزيره مثل سنگي بي‌حاصل در دريايي توفاني مي‌ماند كه از هرگونه منابع طبيعي براي زندگي كردن بي‌بهره است، به‌طوري كه حتي شن و ماسه (دقت كنيد شن و ماسه) مورد نياز خود جهت ساخت و ساز را هم از چين وارد مي‌كند. با اين حال يك‌چهارم بزرگ‌ترين ذخاير مالي جهان از آن اين كشور است، چرا كه به جاي حفاري زمين و استخراج هر چيزي از معدن، اين كشور در پي پرورش 24ميليون استعدادي است كه زنان و مردان اين كشور را تشكيل مي‌دهد.

درست است. وقتي ملتي در درياي ثروت بنشيند، بايد هم فقير باشد، چرا كه از نشستن جز فقر و نكبت و نابرابري چيزي حاصل نمي‌شود. آنچه كه مردمي را ثروتمند مي‌كند، نه نفت است و نه زمين و نه طلا و نه هيچ معدن طبيعي ديگر. اين استعداد و آموزش و خلاقيت و غناي فرهنگي و مسووليت‌پذيري سياسي و اخلاقي است كه مردمي را ثروتمند مي‌كند. روشن است كه چنين مردمي پس از يك سال مديريت در يك شركت، بيلان و گزارش كار مي‌دهند، چه رسد به اينكه 8 سال در مصدر امور باشند و 600 ميليارد دلار درآمدي از همان ثروت بي‌حساب و كتاب به خزانه‌شان واريز شده باشد و دريغ از يك سطر گزارش كار و پاسخگويي.

3- نكته سوم هم بي‌ارتباط با مورد دوم نيست. رييس دولت جمله‌يي را اظهار كرد، گويي كه كشف ذره هيگز در فيزيك است: «ملت قاليباف، نبايد حصيرنشين باشند!» در حالي كه چنين نيست و در اين گزاره فقط يك «ن» اضافي است. گزاره درست آن چنين است كه: «مردم قاليباف، به ناچار حصيرنشين هستند». چرا؟ اول اينكه ملت قالي نمي‌بافد، بلكه بخشي از مردم و بيشتر زنان روستايي قاليباف هستند. اما در ميان همين ملت هم قالي زير پاي كساني است كه اصلا نمي‌دانند، قالي چگونه بافته مي‌شود و در عمرشان يك بار هم چگونگي و زحمت بافته شدن يك قالي را نديده‌اند. اگر هنگامي كه روي قالي ابريشمي خود راه مي‌روند گوش‌هاي خود را تيز كنند، صداي شكستن انگشتان دختراني را خواهند شنيد كه از سنين زير 10 سال در حال گره زدن نخ‌هاي قالي در ميان تار و پود زندگي خود هستند.

چگونه مي‌توان تصور كرد كه بافنده قالي اصفهان يا قم يا تبريز، حتي خانه‌يي داشته باشد كه مناسب انداختن قالي‌هاي بافته شده روي آن باشد؟ اگر در داخل كشور، مصرف‌كننده قالي اعلاي اصفهان، قم و تبريز، همان بافندگان آن نيستند، در سطح جهان نيز همين قاعده برقرار است. اين كشورهاي ثروتمند هستند كه قالي را مصرف مي‌كنند و اين فقرا هستند كه آن را مي‌بافند. شايد در تمامي اروپا يك‌ دار قالي پيدا نشود، ولي در ايران، پاكستان، افغانستان و چين تا دل‌تان بخواهد از اين دارها در كنار ساير دارها برافراشته است. كدام يك از مادران، زنان، دختران و خواهران مسوولان دولتي يا نمايندگان مجلس در ايران قاليبافي مي‌كنند كه مي‌خواهند مردم ايران همچنان قاليباف بمانند، حتما به اميد اينكه هر ايراني 50 متر مربع قالي اصفهان داشته باشد؟ مردم ما با فرش ماشيني و موكت هم مي‌توانند زندگي كنند و هيچ نيازي به انداختن فرش تبريز و قم و اصفهان زير پاي خود ندارند. آنچه كه مي‌خواهند، شغل با درآمد كافي (نه به اندازه قاليبافي) و زمينه براي بروز خلاقيت و پايين كشيدن اين دارهاي كذايي است. پس تا وقتي كه مردمي قاليباف هستند، حصيرنشين هم هستند و همچنان باقي خواهند ماند. اگر مردم روي قالي تبريز ننشينند دچار مشكل نمي‌شوند، ولي اگر روي درياي ارز باشند و دارو گيرشان نيايد ولي به جايش لوازم آرايش وارد كشور شود، به حال اين جامعه بايد دلسوزي كرد.
منبع: اعتماد