ابر شبهه افکنی ، بر افق سوار شد
آسمان نقد و نقض ، مملو از غبار شد
وقت رفتن آمد و لحظه ها گران شدند
این قدوم آخرین ، ثانیه شمار شد
دست طبع بر قلم ، سوژه هم که دم به دم
میرسد ز راه پس ، شعر بر قرار شد
شد ترانه ی معین ، نقل مجلس اینچنین
قدردان انقلاب ، دولت نگار شد
نطق شد زیاد و بعد ، لایحه نداد و بعد
نوبت سوال شد ، موقع فرار شد!
خدمتش به هشت سال ، بی دریغ و پر ملال
چون گل شکفته ای ، همنشین خار شد
بی قرار و مست رفت ، فرصتش ز دست رفت
عهد خود شکست رفت ، با همه ندار شد!
حرفهای بی حساب ، گفته های بی جواب
رودخانه شد سراب! گفته ها شعار شد
ذره ذره انعطاف ، فرقه فرقه انحراف
لحظه لحظه حاشیه ، نامش افتخار شد!
افتتاح جاده ، پَر! عابر پیاده ، پَر!
وعده های داده ، پَر ! خستگی فشار شد
نمره ی صد آفرین! میدهد به خود یقین
کارنامه ای وزین ، پشت هم قطار شد
بعد از این همه تلاش ، غول فقر آش و لاش!
گفت با خودش یواش! کار ارز زار شد!
فصل اختتام شد ، کارها تمام شد
هرچه ماند بر زمین مهر ماندگار شد!
((شعر از ؛ سید مصطفی فهری ))