سلب كدام آزادي؟
حضرت علي عليه السلام ميفرمايد هركس شهوتها را ترك كند، آزاد خواهد بود.
آزادي قلمروهايي، مانند بيان عقيده، فعاليت سياسي و غيره دارد. حجاب كدام
آزادي را سلب ميكند؟ حال آنكه گفتيم حضور اجتماعي زنان ممنوع نيست؛ بلكه
مطلوب است و اختلاط زن و مرد آنجا كه اختلاط دو انسان باشد، حرمت ندارد،
بلكه اختلاط جنسيت زن و مرد حرام است و فعاليتهاي اجتماعي و سياسي زنان
منعي ندارد، ديگر كدام آزادي است كه با حجاب سلب ميشود؟ مگر اينكه مراد از
آزادي، هرزگي جنسي و بيبند و باري غريزي باشد، كه البته حجاب اين آزادي
را محدود ميكند و رسالت حجاب هم همين است.
اسلام ميخواهد زنان و
مردان از يك سنگيني و وجاهت اجتماعي برخوردار باشند. نوع پوشش آنها، به
صورت عادي و به دور از هر گونه جلب توجه باشد، حتي پوشيدن لباسي كه موجب
تمايز فرد در جامعه باشد، ممنوع شده است و اگر لباسي موجب شهرت كسي گردد،
آن را حرام اعلام نموده و اين را علامت پستي و حقارت فرد ميداند. در اين
مورد امام صادق عليه السلام ميفرمايد: در بيشخصيتي فرد همين بس كه لباسي
بپوشد يا مركبي سوار شود كه او را مشهور نمايد( حر عاملي، ۱۳۶۳، ج ۳، ص
۱۵۲)
حجاب نگاه شكن
اسلام اصولا به
پيشگيري معتقدتر است، تا مداوا؛ به همين دليل، با طرح سلسله اصولي، انسا ن
را از قرار گرفتن در برابر خطر و گناه باز ميدارد. برخورد مردان با زنان
پوشيده، برخوردي همراه با احترام و تكريمي قلبي است. اصولا مردها قدرت
ادامه نگاه به چهره زنان پوشيده را ندارند، زيرا حجاب اسلامي نگاهشكن است و
سر به زيريِ مرد به هنگام سخن گفتن با زنان خود نوعي تكريم و احترام به
آنهاست. بنابراين زني كه به لحاظ همسري، ناقص و به لحاظ مادري، ناتوان و به
لحاظ اجتماعي، ملعبه و بازيچه است، از برتري شخصيت بيبهره است. (سازمان
تبليغات اسلامي، ۱۳۶۸، ص ۵۴- ۵۵)
خانواده در امان
در
فلسفه پوشش زن در اسلام، انحصاري بودن لذات را نيز ميتوان ذكر كرد. اسلام
ميخواهد همه گونه التذاذات جنسي، چه لمسي، چه بصري و چه سمعي، در قالب
ضابطه و قانون و در انحصار خانواده باشد، تا زن و مرد با تمام وجود در كنار
يكديگر و در مسير تشكيل خانواده و تداوم آن در حد سنگر محكم و قابل مسكن
باشند تا در آن سنگر با خاطري مطمئن و آرامشي انديشهپرور به سازندگي و رشد
خود و نسل شان تا حد كمال، كوشش و اقدام نمايند. (همان، ص ۳۹۴)
بدون
شك سعادت هر جامعه اي در گرو سعادت خانوادههاي آن جامعه است. جامعه اي كه
عنصر خانواده در آن متزلزل است، مثل ساختماني است كه از آجرهاي پوك و
پوسيده بنا شده است، كمترين طوفان حادثه اي ميتواند ساختمان جامعه را فرو
بريزد؛ بنابراين، اختصاص يافتن عواطف جنسي زن و شوهر به يكديگر در محدوده
ازدواج مشروع، مهم ترين عامل حفظ، استحكام و ثبات خانواده است.
نقش
حجاب در تحكيم خانواده شخصي زن، به اين لحاظ است كه اطمينان و اعتماد شوهر
را به پاكي خود جلب ميكند و قطعًا چنين اعتماد و اطميناني در حفظ خانواده
مؤثر است. اما نقش آنها در ثبات خانوادههاي ديگر، بدين لحاظ است كه هر
گاه مردها از تمتعات خارج از محدوده زناشويي و خانوادگي محروم باشند، طبعا
به همسران خود بيشتر توجه دارند و در نتيجه، خانوادهها استوارتر ميشوند.
البته
اين نكته را هم بايد توجه داشته باشيم كه حجاب، شرط لازم استحكام خانواده
است و نه شرط كافي آن؛ بنابراين، آنها كه ميخواهند بنيان خانواده تزلزل
نيابد، بايد به شرايط ديگر نيز توجه كنند، اما در عين حال، ميتوان گفت:
حجاب از مؤ ثرترين عوامل تحكيم روابط خانوادگي و بيحجابي از مخرب ترين
عوامل تزلزل خانوادگي است. (سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۵، ص، ۵۶و۵۷ )
اگر
ميل جنسي در مسير صحيح و سالم قرار بگيرد، علاوه بر اينكه سلامت نسل حفظ
ميشود. انسان نيز در مسير كمال جسمي و روحي و نهايتًا آرامش قرار ميگيرد و
اگر در مسير غلط، انحرافي و افراطي بيفتد، باعث هلاكت و تباهي انسان
ميشود و ضربه اي سخت و جبران ناپذير به سلامت نسل بشري وارد
ميآيد.(خسروي، ۱۳۷۰، ص ۱۸۲)
تاثير اثبات شده نگاه بر نسل
برخي
مانند برتراند راسل پنداشته اند كه جلوگيري از معاشرتهاي آزاد، صرفا به
خاطر اطمينان مرد نسبت به نسل است، در صورتي كه بحث فقط پاكي نسل نيست؛
بلكه مسئله مهم ديگر، ايجاد پاك ترين عواطف بين زوجين و برقرار كردن يگانگي
و اتحاد كامل در كانون خانواده است. تحريكات جنسي كه در حواس پنج گانه
آدمي به وجود ميآيد، بر روي سيستم توليد نسل او نقش موثري دارد.
دانشمندان
معتقدند تحريكاتي كه در چشم به وجود ميآيد، بر غده هيپوفيز كه غده كوچكي
در زير مغز است اثر ميگذارد. اين غده، شش هورمون توليد ميكند كه سه نوع
آن روي سيستم توليد نسل تأثير داد. نگاه به زنان بدحجاب، چنين اثري ر ا به
همراه دارد و در نهايت به تأثير منفي در فرزندان و اختلالات وراثتي منتهي
ميشود. با توجه به آنچه بيان شد، زنان و دختران خودنما تأثير ناروا و غير
قابل بخششي را بر سلامت نسلهاي اجتماع خواهند گذاشت؛ در حالي كه خود آنها
از اختلالات وراثتي آن بيزارند. فلسفه حجاب، پيشگيري از چنين آثاري است.
حجاب، سند سياسي
اما
حجاب داراي بعد سياسي نيز هست، امروزه در بسياري از جوامع، از لباس بهره
گيري سياسي دارند. هنديها لباس را به صورت يك سند سياسي در آورده و با
همان پوشش خاص در مجامع رسمي بين المللي شركت ميكنند. در جوامع آفريقايي،
مردان و زنان از لباس سند استقلال ميسازند و بر اساس همان سند، خود را از
دستبردها و تهاجمهاي فرهنگي غرب حفظ ميكنند، يا در جوامع اسلامي، زنان با
پوشش خاص خود در قالب حجاب يا ستر سعي دارند كه استقلال فكري شان را در
قبول اسلام اعلام كنند.
لباس، پرچم بدن به حساب ميآيد كه استقلال فكري، ديني، سياسي و فرهنگي هم محسوب ميشود و از همين جا ميتوانيم به اين نتيجه برسيم كه تغيير لباس نشانگر تغييرات انديشه است و به تبع آن، تغيير در مشي و رفتار افراد ايجاد ميشود، كه در آن صورت، استقلال كشور زيرسؤال ميرود، به ويژه از آن جهت كه وضع برون حكايت از وضع درون آدمي دارد و نشان ميدهد كه انديشه وابستگي در درون رخنه كرده و در ظاهر افراد متجلي شده است.(قائمي، ۱۳۷۳، ص ۳۸۵- ۳۸۷)
به گفته مونتسكيو در حكومت دموكراسي از دست رفتن عفت، بزرگ ترين بدبختيهاو مفاسد را باعث ميشود تا جايي كه اساس حكومت را از بين خواهد برد(همان).
اين واقعيتي است كه بايد به آن اعتراف كنيم كه گاه گسترش آلودگيها و مفاسد سبب براندازي يك حكومت است و ما مصداقهاي آن را در عرصههاي گوناگون اين جهان بزرگ در آمريكاي لاتين، خاورميانه و غيره ديده ايم و آيندگان شاهد سقوط بسياري از جوامع ديگر در آينده خواهند بود.
حجاب براي جوامع جهان سوم ميتواند نوعي مبارزه با استعمار به حساب آيد و مانعي بر سر راه مقاصد شوم آنها باشد. زنان الجزايري در مبارزات خود با قواي مهاجم فرانسه اين مسئله را به خوبي نشان دادند و ضربه خود را بر آنان وارد كردند. در واقع، آنها نشان دادند كه مسلمانند و غلبه كفر بر اسلام را نميپذيرند.
اگر حجاب را در جامعه اسلامي لااقل از همين ديد بنگريم، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه در تعميم آن از ديد سياسي بايد كوشيد. در يك جامعه اسلامي حتي يك ملي گرا هم بايد به خاطر استقلال وطنش و حفظ امنيتش حجاب را بپذيرد و البته يك مسلمان به خاطر ايمان و اعتقادش آن را پذيراست.(همان، ص ۳۸۷ )
اگر استعمار بتواند عفت و پوشش را از زن بگيرد، همه چيز آن جامعه، از جمله مردان آن را ميتواند تحت اختيار و سلطه قرار دهد. يكي از رموز موفقيت انقلاب اسلامي ايران نيز در همين بود كه زنان به سرعت خود را يافتند و با توسل به حربه حجاب در مقابل رژيم خودفروخته پهلوي ايستادند و آن را به زانو درآوردند.
حجاب یکی از اصول اساسی دین اسلامه
یعنی چی که میگی بیخیال؟!!!
شکل بظاهر زیبای این نافرمانی ، باطنی کثیف دارد نه اینکه باید مخالف ورزش که باید حامی ورزش بانوان بخاطر سلامتی و نشاط روحیه شان بود اما اگر قرا باشد اینگونه وانمود شود که اختلاط دختر و پسر آنهم با ظاهری نامتعارف که بعضا تهییج کننده نیروی جنسی خدادادی مغایرتی با تربیت دختران و پسران ندارد سخت در اشتباهیم و اگر فکر میکنیم چامعه غرب براحتی از آن عبور کرده و ماهم ایندوره گذار را باید طی کنیم سخت در اشتباهیم
باید دید غرب چه هزینه ای را در اینخصوص تقبل کرده و میکند که ما با برسی آن و برتر بودن مزایای آن به همان شیوه اقدام کنیم
اگر بحث همجنسگرائی در غرب به این شدت رواج دارد دلیل آن خارج شدن از تعادل این رویه انسانیست.
سیر شدن از جنس مخالف و تمایل به همجنس مولود بی بندوباری جنسی است
فریب روابط ظاهری مردم غربی را نخوریم چه بزعم بسیاری از کسانی که به آنجا مهاجرت کرده و یا زندگی کوتاه مدتی دارند باید عطای آنرا بلقایش بخشیدو
1.دختران هوسباز و بی بندوبار که لهو و لعب را برگزیده اند و صدف وجود خویش را تبدیل به زباله دان نموده اند و هرگز نمی توانند همانند حضرت زهرا(س) مادر نمونه ای شوند و حسین(ع) و زینب(س) تحویل جامعه دهند.
2.دختران نجیب و پاکدامن که سلامت جامعه را تضمین می کنندو هم برروی شوهران خویش تأثیر می گذارند و هم برروی فرزندان.
امیداست با کمک خداوند و عنایت حضرت ولی عصر(عج) و خواست مردم
مزارع پرورش انسانها عاری از هرگونه سموم و آفات گردند.
"ان شاء الله"
خدا بیامرزه