یکی از شئون فرهنگ در هنر هفتم و حوزه سینما ظهور و بروز پیدا می کند.
صنعت سینما به دلیل بهره گیری توأمان و هنرمندانه از صدا و تصویر، ظرفیت بی بدیلی را به جهت تأثیر بر مخاطبین، فراهم آورده است. از این رو هنر سینما از بدو شکل گیری، نگاه ها و توجهات زیادی را به خود جلب کرده است.
ورود سینما و فیلمسازی به ایران مقارن بوده است با دوران منحوس پهلوی اول و سلطه قلدر میرپنج!
اولین فیلمهای نمایش داده شده در سینماهای ایران، تنها به بازپخش فیلمهای مطرح سینمای جهان و هالیوود آمریکا، منحصر بود.
همزمان با اعمال سیاست های سکولار در اواسط دوران پهلوی اول، فیلمهای مبتذل و غیراخلاقی تولید داخل نیز فرصتی برای دیده شدن یافته و به اکران درمی آمدند.
این وضعیت اسفبار تا دوران شوم پهلوی دوم نیز استمرار داشت. اوج جریان فیلمسازی غیراخلاقی در ایران پهلوی را می باید در اوایل دهه 50 شمسی جستجو نمود. از آنجا بود که واژه «فیلمفارسی» به اینگونه تولیدات اطلاق شد و این اصطلاح در باب مذمت آثار سخیف، شنیع و مبتذل سینمای پهلوی بکار رفت.
پس از پیروزی نهضت بنیانگذار انقلاب، استراتژی و رویکردی جدید در قبال سینمای مفسده انگیز مسبوق اتخاذ شد و جمله امام (ره) قریب بدین مضمون که: "ما با سینما مخالف نیستیم؛ بلکه با مرکز فحشا مخالفیم." بعنوان شاه بیت و سرمشق سینماگران انقلاب اسلامی انتخاب گردید.
ارائه سوژه های اسلامی و انقلابی؛ فیلمسازی براساس فطرت انسانی و بدور از مفاهیم سخیف و مبتذل؛ تبیین ارزش ها، آرمان ها، هنجارهای متعالی و ارزشمند به زبان هنر و سینما، از جمله مواردی است که سینمای انقلاب اسلامی را از سینمای صرفاً سرگرم کننده و معمول در سایر کشورهای جهان، متمایز می کرد.
در این میان اما خلأ وجودی عرصه ای سالم رقابتی و محفلی به لحاظ بررسی سالانه کمی و کیفی تولیدات سینمای ایران به شدت احساس می شد.
در همین ارتباط، با فاصله سه سال پس از استقرار نظام اسلامی، «جشنواره فیلم فجر» با تأسی از مطلع فجر پیروزی انقلاب، در بهمن ماه سال 61 پا به عرصه وجود نهاد.
از این رو با گذشت 31 سال از برگزاری مستمر این جشنواره، نگاهی نقادانه بدان و ایضاً واکاوی و جمع بندی کلی از روند فیلمسازی های صورت گرفته پس از انقلاب، چندان خالی از لطف نیست.
سیر تطور سینمای ایران را می توان در چند دوره مجزا مورد بررسی قرار داد.
دوره اول سینمای انقلاب که به لحاظ طول زمانی از آن بعنوان کوتاه ترین دوره نام برده می شود، از ابتدای انقلاب آغاز شد و تا سال 61 ادامه پیدا کرد.
در این مدت عمده تلاش های فیلمسازان انقلابی صرف آموزش و یادگیری فنون فیلمسازی شد؛ از این رو در این برهه از تاریخ سینمای انقلاب تعداد فیلم های ساخته شده، از لحاظ تعداد و کمیت اندک است.
دوره دوم سینمای ایران که از آن با عنوان دوره تثبیت نیز یاد می شود، همزمان با روی کار آمدن «سید محمد خاتمی» بر مسند وزارت ارشاد در سال 61 آغاز گردید.
در همین زمان بود که «محمد بهشتی» راهی فارابی شد و سیاست گذاری اصلی حوزه سینمایی کشور را در دست گرفت.
زمامداری بهشتی منتج به اعمال سیاست صرفاً معنوی در تولیدات سینمایی انقلاب اسلامی بود که تنها سلیقه داوران جشنواره های بین المللی را در ساخت تولیدات سینمایی خود مدنظر قرار داده و فقط به صدور فیلمهای ایرانی به خارج از مرزها می اندیشید و برای سلایق مخاطبان داخلی و تماشاگر ایرانی ارزشی قائل نبود!
از این زمان بود که رقابت فیلمسازان ایرانی برای "بهتر دیده شدن" و "به مذاق داوران اجنبی خوشتر آمدن"، آغاز گردید و روند ساخت فیلمهای "جشنواره پسند" و "غرب زده" شروع شد!
و اینگونه بود که مشی غالب سینمای ایران توسط خط دهی های جشنواره های غربی تعیین می شد.
در این بین اما دلسوزانی همچون شهید سید مرتضی آوینی هم بودند که سیاست های فارابی بهشتی را به باد انتقاد گرفتند و یکه و تنها در برابر سیاست های غلط اندر غلط ارشاد خاتمی ایستادگی کردند.
پس از استعفای خاتمی از وزارت ارشاد و روی کار آمدن «علی لاریجانی»، سینمای آسیب دیده انقلاب تاحدودی احیا و ترمیم گردید و مجدداً مسیر مطلوب خویش را بازیافت. در این دوره بود که آثار ماندگاری چون "لیلی با من است" ؛ "بوی پیراهن یوسف" ؛ "از کرخه تا راین" و ... ، ساخته شد و فیلم های بی نظیر دیگری همانند شاهکار "آژانس شیشه ای" نیز مراحل ساخت و پیش تولید خود را طی می نمود.
این روند همچنان تا سال 76 ادامه دار بود، تا آنکه «سید محمد خاتمی» بعنوان پنجمین رئیس جمهور ایران برگزیده شد و مجدداً وزارت ارشاد تحت نظر اعوان و اصحاب سید اصلاحات قرار گرفت!
انتخاب خاتمی برای تصدی وزارت ارشاد، شخص «عطاالله مهاجرانی» بود. فردی که هم اکنون به پای ثابت شبکه های معاند نظام و رفیق گرمابه و گلستان ضد انقلاب تبدیل شده است!
روی کار آمدن دولت اصلاحات، جرأت و جسارت تخطی عده ای هنرمندنما از خطوط قرمز را تقویت نمود و موجب آن شد تا برخی سینماگران معلوم الحال، بی پرواتر از گذشته، به ترویج سکولاریسم پنهان پرداخته و فضای مبتذل فیلمفارسی های سابق را مجدداً تداعی نمایند!
شاید بتوان افراط کاری های سینمای اصلاحات را در تفریط های ارشاد خاتمی جستجو نمود. از این رو این نکته چندان غیر قابل پیش بینی نبود که در پس سینمای "شعار زده، سختگیرانه و جشنواره پسند دهه 60"، سینمای "غربزده، بی بند و بار و مبتذل دهه 70"، نهفته باشد!
سینمای دوران اصلاحات به مثابه سینمای طغیانگری بود که نه تنها ارزش های انقلاب اسلامی را تأیید و تبلیغ نمی کرد، بلکه بدان ها پشت پا می زد و در جهت ضدیت با هنجارهای جمهوری اسلامی برآمده بود.
وضع آشفته بازار سینمای متساهل و متسامح اصلاح طلبان تا بدان حد پیش رفت که تعدد فیلمهای توقیف شده و بدون مجوز در این دوره به میزان حیرت آوری افزایش یافته بود!
وضعیت بی حساب و کتاب سینما به همین منوال تداوم می یافت تا آنکه در سال 84 «محمود احمدی نژاد» دولت مهرورزی را با آرای عموم، جایگزین دولت اصلاحات نمود.
با روی کار آمدن دولت جدید انتظار آن می رفت که وضعیت سینمای خسران زده اصلاحات رو به بهبودی گراید، اما گویی سینماگران معلوم الحال و هنروران معلوم الهویه با اوضاع سابق خو گرفته بودند و اوضاع سینمای فاسد اصلاحات به دهانشان شیرین آمده بود!
در این میان اما عزم جزمی هم از سوی دستاندرکاران و مسئولان سینمایی نیز برای تغییر این رویه دیده نمی شد!
ناگفته نماند که در دوران معاونت سینمایی جعفری جلوه و در زمان وزارت ارشاد صفار هرندی، اگر چه تا حدودی از رشد و گسترش تولید و اکران فیلمهای مسأله دار جلوگیری بعمل آمد، اما آنگونه که انتظار می رفت، آثار قابل اعتنایی و درخوری ساخته و نمایش داده نشد!
با خداحافظی محمد حسین صفار هرندی و جایگزینی سید محمد حسینی بر صندلی وزارت ارشاد در سال 88، اما وضع از آنچه وجود داشت بحرانی تر شد و وخیم تر گردید!
در این دوره بود که مسئولیت اصلی سیاست گذاری حوزه سینما به افرادی چون جواد شمقدری و علیرضا سجادپور محول شد. تیم جدید استقرار یافته در معاونت سینمایی وزارت ارشاد را می توان از جدی ترین متقدین وضعیت نابهنجار سینمای اصلاحات دانست.
با این تفاسیر توقع آن می رفت که با روی کار آمدن این گروه تازه نفس، به ظاهر ارزشی و دغدغه مند بر اریکه مدیریتی سینمای ایران، کیفیت فیلمهای ساخته شده ارتقا یافته و اهداف مدنظر انقلاب اسلامی در حوزه هنر هفتم به شکلی تام تجلی یابد.
مع الأسف طی سال های گذشته و دوران معاونت سینمای در دولت دهم، نه سیاست های بازدارنده گذشته دنبال گردید و نه فیلمی شایان توجه و پایبند به ارزش های انقلاب تولید شد، بلکه عرصه بر سینماگران باخترزده آنچنان باز گذاشته بود که حتی فیلم هایی معاندانه و ضد نظام نیز موفق به دریافت پروانه ساخت و تولید ا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می شدند!
در همین ارتباط، کمیته نظارت و ارزشیابی آثار سینمای در وزارت ارشاد فعلی را می توان در حکم ماشین پروانه صادر کنی دانست که عدالت را به طور مساوی در مورد تمامی فیلمها اعم از اخلاقی و غیر اخلاقی و انقلابی و ضدانقلابی رعایت می نمود!
پروانه های صادره در دوره کنونی از وزارت ارشاد را می توان در نوع خود بی نظیر دانست چراکه در وزارت ارشاد مهاجرانی و اصلاحات نیز ممیزی فیلمهای مسأله دار تا بدین حد تقلیل نیافته بود و کرور کرور پروانه اکران صادر نمی شد!
از این رو سالهای اخیر مدیریت در سینمای ایران را می توان بعنوان پر ابهام ترین سالهای آن نام برد چراکه در این دوره شاهد بیشترین تنش ها، واکنش ها و انتقادات نسبت به عملکرد ناسره و سوء معاونت سینمایی فعلی هستیم.
در پایان می باید گفت که سینمای ایران آنگونه شایسته نام و اعتبار انقلاب اسلامی بوده، نتوانسته در حکم بازویی تبلیغاتی، اهداف مدنظر حاکمیت جمهوری اسلامی را به دنیا صادر نموده و آرمان های متعالی آن را مخابره نماید.
با این وجود لزوم بازنگری کلی و جدی در اهداف و سیاست گذاری های سینمایی ایران به شدت احساس می شود.
صنعت سینما به دلیل بهره گیری توأمان و هنرمندانه از صدا و تصویر، ظرفیت بی بدیلی را به جهت تأثیر بر مخاطبین، فراهم آورده است. از این رو هنر سینما از بدو شکل گیری، نگاه ها و توجهات زیادی را به خود جلب کرده است.
ورود سینما و فیلمسازی به ایران مقارن بوده است با دوران منحوس پهلوی اول و سلطه قلدر میرپنج!
اولین فیلمهای نمایش داده شده در سینماهای ایران، تنها به بازپخش فیلمهای مطرح سینمای جهان و هالیوود آمریکا، منحصر بود.
همزمان با اعمال سیاست های سکولار در اواسط دوران پهلوی اول، فیلمهای مبتذل و غیراخلاقی تولید داخل نیز فرصتی برای دیده شدن یافته و به اکران درمی آمدند.
این وضعیت اسفبار تا دوران شوم پهلوی دوم نیز استمرار داشت. اوج جریان فیلمسازی غیراخلاقی در ایران پهلوی را می باید در اوایل دهه 50 شمسی جستجو نمود. از آنجا بود که واژه «فیلمفارسی» به اینگونه تولیدات اطلاق شد و این اصطلاح در باب مذمت آثار سخیف، شنیع و مبتذل سینمای پهلوی بکار رفت.
پس از پیروزی نهضت بنیانگذار انقلاب، استراتژی و رویکردی جدید در قبال سینمای مفسده انگیز مسبوق اتخاذ شد و جمله امام (ره) قریب بدین مضمون که: "ما با سینما مخالف نیستیم؛ بلکه با مرکز فحشا مخالفیم." بعنوان شاه بیت و سرمشق سینماگران انقلاب اسلامی انتخاب گردید.
ارائه سوژه های اسلامی و انقلابی؛ فیلمسازی براساس فطرت انسانی و بدور از مفاهیم سخیف و مبتذل؛ تبیین ارزش ها، آرمان ها، هنجارهای متعالی و ارزشمند به زبان هنر و سینما، از جمله مواردی است که سینمای انقلاب اسلامی را از سینمای صرفاً سرگرم کننده و معمول در سایر کشورهای جهان، متمایز می کرد.
در این میان اما خلأ وجودی عرصه ای سالم رقابتی و محفلی به لحاظ بررسی سالانه کمی و کیفی تولیدات سینمای ایران به شدت احساس می شد.
در همین ارتباط، با فاصله سه سال پس از استقرار نظام اسلامی، «جشنواره فیلم فجر» با تأسی از مطلع فجر پیروزی انقلاب، در بهمن ماه سال 61 پا به عرصه وجود نهاد.
از این رو با گذشت 31 سال از برگزاری مستمر این جشنواره، نگاهی نقادانه بدان و ایضاً واکاوی و جمع بندی کلی از روند فیلمسازی های صورت گرفته پس از انقلاب، چندان خالی از لطف نیست.
سیر تطور سینمای ایران را می توان در چند دوره مجزا مورد بررسی قرار داد.
دوره اول سینمای انقلاب که به لحاظ طول زمانی از آن بعنوان کوتاه ترین دوره نام برده می شود، از ابتدای انقلاب آغاز شد و تا سال 61 ادامه پیدا کرد.
در این مدت عمده تلاش های فیلمسازان انقلابی صرف آموزش و یادگیری فنون فیلمسازی شد؛ از این رو در این برهه از تاریخ سینمای انقلاب تعداد فیلم های ساخته شده، از لحاظ تعداد و کمیت اندک است.
دوره دوم سینمای ایران که از آن با عنوان دوره تثبیت نیز یاد می شود، همزمان با روی کار آمدن «سید محمد خاتمی» بر مسند وزارت ارشاد در سال 61 آغاز گردید.
در همین زمان بود که «محمد بهشتی» راهی فارابی شد و سیاست گذاری اصلی حوزه سینمایی کشور را در دست گرفت.
زمامداری بهشتی منتج به اعمال سیاست صرفاً معنوی در تولیدات سینمایی انقلاب اسلامی بود که تنها سلیقه داوران جشنواره های بین المللی را در ساخت تولیدات سینمایی خود مدنظر قرار داده و فقط به صدور فیلمهای ایرانی به خارج از مرزها می اندیشید و برای سلایق مخاطبان داخلی و تماشاگر ایرانی ارزشی قائل نبود!
از این زمان بود که رقابت فیلمسازان ایرانی برای "بهتر دیده شدن" و "به مذاق داوران اجنبی خوشتر آمدن"، آغاز گردید و روند ساخت فیلمهای "جشنواره پسند" و "غرب زده" شروع شد!
و اینگونه بود که مشی غالب سینمای ایران توسط خط دهی های جشنواره های غربی تعیین می شد.
در این بین اما دلسوزانی همچون شهید سید مرتضی آوینی هم بودند که سیاست های فارابی بهشتی را به باد انتقاد گرفتند و یکه و تنها در برابر سیاست های غلط اندر غلط ارشاد خاتمی ایستادگی کردند.
پس از استعفای خاتمی از وزارت ارشاد و روی کار آمدن «علی لاریجانی»، سینمای آسیب دیده انقلاب تاحدودی احیا و ترمیم گردید و مجدداً مسیر مطلوب خویش را بازیافت. در این دوره بود که آثار ماندگاری چون "لیلی با من است" ؛ "بوی پیراهن یوسف" ؛ "از کرخه تا راین" و ... ، ساخته شد و فیلم های بی نظیر دیگری همانند شاهکار "آژانس شیشه ای" نیز مراحل ساخت و پیش تولید خود را طی می نمود.
این روند همچنان تا سال 76 ادامه دار بود، تا آنکه «سید محمد خاتمی» بعنوان پنجمین رئیس جمهور ایران برگزیده شد و مجدداً وزارت ارشاد تحت نظر اعوان و اصحاب سید اصلاحات قرار گرفت!
انتخاب خاتمی برای تصدی وزارت ارشاد، شخص «عطاالله مهاجرانی» بود. فردی که هم اکنون به پای ثابت شبکه های معاند نظام و رفیق گرمابه و گلستان ضد انقلاب تبدیل شده است!
روی کار آمدن دولت اصلاحات، جرأت و جسارت تخطی عده ای هنرمندنما از خطوط قرمز را تقویت نمود و موجب آن شد تا برخی سینماگران معلوم الحال، بی پرواتر از گذشته، به ترویج سکولاریسم پنهان پرداخته و فضای مبتذل فیلمفارسی های سابق را مجدداً تداعی نمایند!
شاید بتوان افراط کاری های سینمای اصلاحات را در تفریط های ارشاد خاتمی جستجو نمود. از این رو این نکته چندان غیر قابل پیش بینی نبود که در پس سینمای "شعار زده، سختگیرانه و جشنواره پسند دهه 60"، سینمای "غربزده، بی بند و بار و مبتذل دهه 70"، نهفته باشد!
سینمای دوران اصلاحات به مثابه سینمای طغیانگری بود که نه تنها ارزش های انقلاب اسلامی را تأیید و تبلیغ نمی کرد، بلکه بدان ها پشت پا می زد و در جهت ضدیت با هنجارهای جمهوری اسلامی برآمده بود.
وضع آشفته بازار سینمای متساهل و متسامح اصلاح طلبان تا بدان حد پیش رفت که تعدد فیلمهای توقیف شده و بدون مجوز در این دوره به میزان حیرت آوری افزایش یافته بود!
وضعیت بی حساب و کتاب سینما به همین منوال تداوم می یافت تا آنکه در سال 84 «محمود احمدی نژاد» دولت مهرورزی را با آرای عموم، جایگزین دولت اصلاحات نمود.
با روی کار آمدن دولت جدید انتظار آن می رفت که وضعیت سینمای خسران زده اصلاحات رو به بهبودی گراید، اما گویی سینماگران معلوم الحال و هنروران معلوم الهویه با اوضاع سابق خو گرفته بودند و اوضاع سینمای فاسد اصلاحات به دهانشان شیرین آمده بود!
در این میان اما عزم جزمی هم از سوی دستاندرکاران و مسئولان سینمایی نیز برای تغییر این رویه دیده نمی شد!
ناگفته نماند که در دوران معاونت سینمایی جعفری جلوه و در زمان وزارت ارشاد صفار هرندی، اگر چه تا حدودی از رشد و گسترش تولید و اکران فیلمهای مسأله دار جلوگیری بعمل آمد، اما آنگونه که انتظار می رفت، آثار قابل اعتنایی و درخوری ساخته و نمایش داده نشد!
با خداحافظی محمد حسین صفار هرندی و جایگزینی سید محمد حسینی بر صندلی وزارت ارشاد در سال 88، اما وضع از آنچه وجود داشت بحرانی تر شد و وخیم تر گردید!
در این دوره بود که مسئولیت اصلی سیاست گذاری حوزه سینما به افرادی چون جواد شمقدری و علیرضا سجادپور محول شد. تیم جدید استقرار یافته در معاونت سینمایی وزارت ارشاد را می توان از جدی ترین متقدین وضعیت نابهنجار سینمای اصلاحات دانست.
با این تفاسیر توقع آن می رفت که با روی کار آمدن این گروه تازه نفس، به ظاهر ارزشی و دغدغه مند بر اریکه مدیریتی سینمای ایران، کیفیت فیلمهای ساخته شده ارتقا یافته و اهداف مدنظر انقلاب اسلامی در حوزه هنر هفتم به شکلی تام تجلی یابد.
مع الأسف طی سال های گذشته و دوران معاونت سینمای در دولت دهم، نه سیاست های بازدارنده گذشته دنبال گردید و نه فیلمی شایان توجه و پایبند به ارزش های انقلاب تولید شد، بلکه عرصه بر سینماگران باخترزده آنچنان باز گذاشته بود که حتی فیلم هایی معاندانه و ضد نظام نیز موفق به دریافت پروانه ساخت و تولید ا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می شدند!
در همین ارتباط، کمیته نظارت و ارزشیابی آثار سینمای در وزارت ارشاد فعلی را می توان در حکم ماشین پروانه صادر کنی دانست که عدالت را به طور مساوی در مورد تمامی فیلمها اعم از اخلاقی و غیر اخلاقی و انقلابی و ضدانقلابی رعایت می نمود!
پروانه های صادره در دوره کنونی از وزارت ارشاد را می توان در نوع خود بی نظیر دانست چراکه در وزارت ارشاد مهاجرانی و اصلاحات نیز ممیزی فیلمهای مسأله دار تا بدین حد تقلیل نیافته بود و کرور کرور پروانه اکران صادر نمی شد!
از این رو سالهای اخیر مدیریت در سینمای ایران را می توان بعنوان پر ابهام ترین سالهای آن نام برد چراکه در این دوره شاهد بیشترین تنش ها، واکنش ها و انتقادات نسبت به عملکرد ناسره و سوء معاونت سینمایی فعلی هستیم.
در پایان می باید گفت که سینمای ایران آنگونه شایسته نام و اعتبار انقلاب اسلامی بوده، نتوانسته در حکم بازویی تبلیغاتی، اهداف مدنظر حاکمیت جمهوری اسلامی را به دنیا صادر نموده و آرمان های متعالی آن را مخابره نماید.
با این وجود لزوم بازنگری کلی و جدی در اهداف و سیاست گذاری های سینمایی ایران به شدت احساس می شود.
مستهجن ؟ !
مبتذل هم نه ؟!؟
غیر اخلاقی هم نه ؟!؟
چیزی که با عقیده شما ساز گار نیست فقط یه چیز دیگه هست نه یک چیز بد
بابا ادیب بابا دانشمند!
آژانس شیشه ای فیلم بدی بود؟
سگ کشی مبتذل بود؟
کافه ترانزیت درحد فیلم پو.... بود؟
مهمان مامان چطور؟؟؟؟
اونوقت الان همه چی مرتبه؟؟؟
الان فیلمای بآرزشی مثل استخونای بابام و حلقه های ازدواج و )اون فیلمه که اسمشو نمیگم(و چارچنگولی و.... نماد سینمای پاک هستن؟؟
الان استاد بیضایی کجاست؟
چرا خبری از پرویز پرستویی نیست؟
رضا کیانیان چیکار میکنه؟
با فاطمه معتمد آریا چه کردیم؟
چرا گلشیفته رو فراری دادیم که اونم بخواد اینجوری از ما زهر چشم بگیره؟-قبول کنید که حرکات اخیرش واقعا لجبازی بچگانه ست-
چرا ابوالفضل جلیلی دیگه فیلم نمیسازه؟
سینما رو پرکردیم از بازیگران ارزشی مثل شریفی نیا و رز رضوی و بهنوش بختیاری و جواد رضویان و دارو دسته هایی از این قبیل
توی همچین وضعیتی اصغر فرهادی بزرگترین افتخار تاریخ سینما رو کسب کرد و اونوقت همین یه دونه گلی رو که توی برهوت سینمامون روییده پرپرش میکنیم.
سینما به اینجا کشیده شد،چون نمیخواستیم اون دسته از دستاوردهای مثبت دولت و دولتهای قبل به نام رقیبمون ثبت بشه.
اگه بحثتون راجع به حجاب و وجنات و سکنات بازیگراست،من فکر نمیکنم وضعیت سینمای دوره خاتمی بدتر از الان بوده باشه
سینمایی که ماسونا..بهاییا...4تابیسواد پرش کردن بهتر از این نمیشه