نگرانی از زمانی آغاز شد یا به قول امروزی ها استارت خورد که خوان لاپورتا کنار رفت و ساندرو راسل بر صندلی ریاست باشگاه بارسلون تکیه زد، رئیس که چه ارض کنم همان دلال بزرگ(!)
خوب لاپورتا رفته و قاعدتا نزدیکان و دوستان او هم دیر یا زود باید بروند.نگرانی من زمانی تشدید شد که خبر دعوای راسل و یوهان کرویف به گوشم رسید، کرویف یکی از آن چند دوست و یار همیشگی باشگاه بارسا و الاخصوص لاپورتا بود.فکر نمی کنم پدیده ای پیدا شود که سوابق یوهان کرویف و کمک های بزرگ او به باشگاه را به خاطر نیاورد یا نداند.
به گزارش پایگاه خبری صراط ؛ در هر صورت کرویف رفت و حسرت بر دل من و شاید خیلی دیگر از عاشقان بارسا ماند، اما یه عده بی تفاوت از کنارش گذشتند، به خیالشان یک تیم همیشه در هر صورت در اوج خودش پا برجا می ماند.
وضعیت یک مقداری نگران کننده بود، اما یاس و نا امیدی زمانی بیشتر شد که کم کم شنیده شد پپ گواردیولا یکی دیگر از نزدیکان لاپورتا با راسل به مشکلاتی برخورده، شاید خیلی از دوستان پیش خودشان بگویند کدام مشکلات؟ پپ خودش رفت...(!) اما با یک مقدار تامل و تفکر در طرز بیان پپ می شد فهمید او چرا دل کنده است.
می خواهم یه گریز به کارها و تلاش های پشت پرده کرویف بندازم ابتدا و بعد نوبت پپ می شود.
پس از بازی فینال جام حذفی سال 2011 که بارسلون نتیجه را به رئال در وقت های اظافه واگزار کرد جنگ مطبوعاتی نسبتا سختی بین پپ و مورینیو شکل گرفت، یک هفته بعد این دو تیم باید در مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا به مصاف هم می رفتند و دست بر قضا همانند امروز بارسا از وضعیت روحی خوبی برخوردار نبود.هیچ گاه این جمله کرویف در یکی از مقالات یادم نمی رود خطاب به گواردیولا: " به جای حرف زدن با مورینیو برو و بر سر طرحی کار کن که در موردش با هم صحبت کرده بودیم."
وقتی این جمله را خواندم یک لحظه به فکر فرو رفتم، طرح؟ با هم؟! کرویف و پپ؟
خلاصه بازی رفت لیگ قهرمانان اروپا را بارسا خیلی راحت 2 بر 0 برد و نکته جالب توجه پرس شدید بازیکنان بارسا در آن دیدار بود که من در آن چند مدت هیچ گاه مشاهده نکرده بودم.شاید دوست دارید بدانید بعد از آن دیدار من به کرویف برای هزارمین بار درود فرستادم.
خوب کرویف رفت...چرا؟ چون ساندرو راسل می خواست(!) به چه دلیل؟ شاید با افرادی که پاک هستند او دوست ندارد کار کند.من نمی دانم این نظر من است، نظر باقی طرفداران هم قابل احترام است.
گذشت و در آن هفته کابوس وار هم شنیدم پپ گواردیولا یکی از 3 ظلع آن مثلث طلایی (کرویف، لاپورتا و پپ) خواهان جدایی از تیم شده است، پپ هم رفت...
ما ماندیم و حوضمان(!)
ساندرو راسل از قرارداد نیمار داشت صحبت می کرد.پپ رفته، کرویف نیست آقای راسل از نیمار که اصلا نمی دانیم کیست برایمان نطق می کرد.
حال روی سخنم با شما طرفداران بارساست و آن ساده دلان و افرادیست که مانند همیشه نشان دادند از فوتبال زیاد سر در نمی آورند(منظور فقط طرفداران بارسا نیست) و در ذهنشان فقط به این فکر می کنند خوب این تیم مسی، ژاوی و اینیستا را دارد هیچی دیگر لازم ندارد.
خوب فصل را با تیتو آغاز کردیم و خوب جلو رفتیم البته در بازی های بزرگ من به شخصه هیچ چیز از تیتو ندیدم دیگران را نمی دانم اصلا هم دوست ندارم متعصبانه و بدون منطق به مسئله نگاه کنم، پس یکم فکر کنید.
از شانس بد و قدم خوش راسل سرطان تیتو باز هم گریبانش را گرفت، او در نیویورک است و با تلفن همراه بعضی اوقات یه دستوراتی می دهد(!)
دوست عزیز فکرش را بکن، فقط یک لحظه یکی از بزرگ ترین باشگاه های اروپا، تیمی که بیشترین افتخارات را در این چند فصل به لطف بزرگان که نامهایشان را بردم کسب کرده حال کارش به جایی رسیده که جوردی رورا(!) روی نیمکت می نشیند، نشستن که چه ارض کنم و با تلفن از آن سر دنیا برایش نسخه صادر می شود...
شاید کسانی که فوتبال را لمس کرده و بازی کرده اند بهتر درک کنند نبود مربی یعنی چه؟! عمق فاجعه را شما دوستان مطمئنا بهتر درک خواهید کرد.
این شرایط در زمانی دارد به وقوع می پیوندند که یک تیم در حساس ترین نقطه فصل خود قرار دارد، اصلا دوسن ندارم به لیگ قهرمانان و مرحله حساس آن فکر کنم و بازگو کنم شرایط را چون همه می دانند...
یک ماه دیگر آقای ویلانووا می خواهد برگردد چه کار؟فصل برای ما در این چند روز دارد تمام می شود به لطف شاهکارهای راسل بزرگ(!)
باخت از میلانی که فکر می کنم ضعیف ترین تیم تاریخش هم از این ضعیف تر و بی یار تر نباشد، باخت به رئال در نیوکمپ با 3 گل(!) و از همه مهم تر بازی کسل کننده و بی برنامه از تیمی به اسم بارسا.
من همه را از چشم راسل می بینم، مردی که انگار نه انگار مدیر تیم است.معاونش امروز گفته بود نیمار را می خواهیم(!) من نمی دانم ما طرفداران قدیمی بارسا اگر نخواهیم نیمار را ببینیم چه کنیم؟
مطمئنا اگه لاپورتا بود این اتفاقات در اوج دوران بارسا رخ نمی داد، بی تدبیری و حماقت از تمام برنامه های راسل می بارد، آن هم از روز اول.
لاپورتا بدهی بالا آورد؟ قبول، ول خرجی می کرد؟ قبول، اما آن تیمی که خیلی ها را به صورت خود جوش به سمت خود کشاند مدیونه افکار لاپورتا، کرویف و پپ است.
راسل چه گلی به سر ما زده است؟ نیمار را می خواهد بیاورد با نصف قیمت؟ خیلی ممنون دستش درد نکند... برایش کف بزنید و هورا بکشید ای کسانی که آینده را نمیبینید.
خیلی ها خیال کردند دنیا خواب است تا بارسا به پیشرفتش ادامه دهد، فکر می کردند همه چیز شانسی بوده است، ولی حالا باید بفهمید ارکان اصلی تیم خیلی وقت است رفته اند و خبری ازشان نیست...
معذرت می خواهم اگر نتوانستم به خوبی منظور خود را به شما علاقمندان برسانم ولی شک نکنید بارسا چوب بی تدبیری و به نوعی لجبازی را دارد بر تن خود لمس می کند.بارسا بزرگ می خواهد، بزرگ تری که دستش را بگیرد و از جای بلند کند، بارسا بی بزرگ تر مانده...
امیدوارم شب چهارشنبه سوری این گونه ناراحت نباشیم، امیدوارم فصل کابوس وار همین جا استوپ شود.
بله، در نا امیدی بسی امید هست ولی ...
منبع : طرفداری