قبل از پرداختن به اینکه آیا خاتمی خواهد آمد یا خیر؟ که البتّه شواهد نشان می دهد او نخواهد آمد. باید ابتدائاً این اقدام را امکان سنجی نمود، به عبارت بهتر باید دید اصالتاً آیا او قادر خواهد بود به انتخابات ورود پیدا کند؟ آیا سازوکار منطقی و هوشمند «شورای نگهبان» می تواند با توجّه به پیشینه سیاسی خاتمی، به او اجازه رقابت در انتخابات مهمّی چون ریاست جمهوری را بدهد؟
از آنجا که «شورای
نگهبان» فقط طبق اصول مصرّح قانونی به احراز صلاحیّت ها می پردازد، در اینجا سعی
می کنیم با بازخوانی نقش «محمّد خاتمی» در مقطع «فتنه 88» به این شهود برسیم که
آیا او قانوناً اجازه حضور در انتخابات را خواهد یافت یا خیر؟ در اینجا به بخشی
از رفتارهای سیاسی خاتمی در «فتنه 88» اشاره میکنیم:
· خاتمی و بسترسازی فتنه
بخش گسترده ای از
مدیران و اعضای ارشد «سازمان فتنه» جزو نزدیکان و همکاران گذشته خاتمی به شمار می
آیند. افرادی که سابقه همکاری و همفکری آنان با خاتمی تنها محصور به سال های ریاست
جمهوری وی نمی شود.
کسانی چون: «بهزاد نبوی»، «سعید حجّاریان»، «مصطفی تاج زاده»، «کیان
تاجبخش»، «محمّد عطریانفر»، «محسن امین زاده»، «محسن میردامادی»، «محمّدعلی
ابطحی»، «عبدا... رمضان زاده»، «محسن صفایی فراهانی» و ... عموماً از چند طریق با
خاتمی در شبکه های مختلف سیاسی در ارتباط بوده اند. اینان بعنوان مجریان میانی
فتنه که مسئول سر خط نگاه داشتن «صف فتنه» برای دستورات سران و رهبران فتنه بودند
همگی در اثنای اوّلین روزهای فتنه توسّط نهادهای امنیّتی دستگیر شدند و بعدها در
دادگاه اعترافات خود را در همین زمینه مطرح کردند.
بی تردید می توان با مطالعه پیوند گذشته این شبکه با خاتمی به بسترسازی های ده ساله برای فتنه اشراف پیدا کرد، مسئله ای که توسّط رهبری حکیم انقلاب اسلامی عنوان شد. سابقه ارتباط فکری - سازمانی این افراد با خاتمی به حلقه های «کیان»، «آئین» و نهادهای ریاست جمهوری در دوره 8 ساله خاتمی بر می گردد.
1- «حلقه کیان»
«حلقه کیان» در آغاز به توصیّه شهید «حسن شاهچراغی» برای ایجاد کانونی فکری و دینی در دوره طاغوت تشکیل شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، افراد حاضر در این حلقه به دعوت شهید «شاهچراغی» در «مؤسّسه کیهان» دور هم جمع شدند و به انتشار کیهان فرهنگی تا سال 1369 پرداختند («مجلّه کیان»، شماره 1، آبان 1370، ص 2).
حلقه رفته رفته بدست نیروهای چپگرا مانند «حجّاریان»، «علوی تبار»، «گنجی» و
«باقی» افتاد که عمدتاً جزء تسخیرکنندگان «لانه جاسوسی» بشمار می آمدند.
آنها هر چهارشنبه در منزل یکی از اعضاء جمع می شدند و به بحث های معرفت شناختی و فلسفی می پرداختند («ایسنا»، «مصاحبه با حجّاریان»، 20/4/1384).
این افراد با بازاندیشی افکار خود، غرب
پژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده و به تلفیق سه شکاف ملّی، اسلامی و غربی
تأکید می ورزیدند («مهرداد مشایخی»، «دگردیسی مبانی سیاست و روشنفکری سیاسی»، «مجلّه
آفتاب»، مرداد و شهریور 1382، ص8.).
برخی آغاز دگرگونی پایه های اندیشه کسانی چون «حجّاریان» را از این حلقه می دانند («حسین سلیمی»، «کالبدشکافی ذهنیّت اصلاح گرایان»، ص17).
«عبدالکریم سروش» نیز بعنوان استاد و پدرخوانده حلقه،
سعی داشت به تلفیق افکار مدرن غربی و اسلامی بپردازد. در اواسط دهه 70 ه.ش حلقه گسترده
تر شد و افرادی از شهرهای مختلف، اعضای سابق «جنبش دانشجویی»، نیروهای «وزارت ارشاد»
و «وزارت اطّلاعات» و «ملّیـ مذهبی» به آن پیوستند تا جاییکه تعدادشان به بیش از هزار
نفر رسید.
«محمّد قوچانی»، افراد «کیان» را کسانی می داند که در 27/4/1374 در اعتراض
به تهدید «سروش» نامه هایی به «هاشمی رفسنجانی» نوشته بودند («محمّد قوچانی»، «مطبوعات
سیاسی از 1357 تا 1380»، «روزنامه ایران»، 6/3/1381).
حلقه عقاید خود را در «کیهان فرهنگی» به چاپ می رساند که در نهایت به اختلافات در کیهان و استعفای دسته جمعی «محمّد خاتمی» و تحریریّه «کیهان فرهنگی» از «مؤسّسه» منجر گردید (1369 ه.ش).
برای مثال مقالات جنجالی «سروش»
با عنوان «قبض و بسط شریعت» زمینه انتقادات فراوانی را برانگیخته بود زیرا وی می
کوشید براساس مبانی نسبی گرا و پلورالیستی، فهم دینی را فهمی تاریخی معرّفی کرده و
با ایجاد تردید در قداست دین و فقه، دین را به عنوان بخشی از «علوم انسانی» بازتعریف
نماید.
با تعطیلی «کیهان فرهنگی» حلقه به تأسیس «مجلّه کیان» با مدیر مسئولی «رضا تهرانی» و سردبیری «ماشاءا... شمس الواعظین» در اواخر 1369 ه.ش مبادرت ورزید و به نشر افکار خویش همّت گمارد.
2- «حلقه آئین»
خاتمی بعد از تحویل نامه استعفایش از «وزارت
ارشاد» (مورّخ 3/3/1371) درخواست مجوّز نشریه ای به نام «آئین» کرد تا از آن به عنوان
تریبونی برای بیان افکار خود و همفکرانش استفاده کند (1375 ه.ش). آن زمان برخی از افراد
«کیان» همراه با خاتمی گروه کوچک تر «آئین» را شکل دادند.
جالب اینکه «آئین» هیچ مجلّه
ای تا شش سال بعد از «دوم خرداد» یعنی 1382 ه.ش منتشر نکرد علیرغم اینکه جلسات دائمی
و هفتگی «حلقه آئین» در این سال ها مرتّباً برگزار می شده است. در «آئین» چهره هایی
چون «هادی خانیکی»، «سعید حجّاریان»، «مصطفی تاجزاده»، «محسن امینزاده»، «عبّاس
عبدی»، «محسن کدیور» و «محمّدرضا خاتمی» حضور داشتند و حلقه را به جایگاهی برای بحث
و برّرسی آراء، اندیشه ها و مفاهیمی تازه مانند "جامعه مدنی"، "مردم سالاری"، "حقوق بشر" و ...؛ بدل نمودند.
شخصیّت محوری حلقه «محمّد خاتمی» بود؛ ولی «کدیور» و بویژه «حجّاریان» در نظریه پردازی های سیاسی نقش داشتند. آنچه در «آئین» رُخ می داد تبدیل شدن ماحصلات فکری «حلقه کیان» به پروژه های سر و ته دار سیاسی و عملیّاتی تر بود. «هادی خانیکی» (عضو شاخص «جبهه منحلّه مشارکت»)، درباره «آئین» می گوید: «در آن جلسات راجع به مباحثی چون دین و دموکراسی بحث می شد. خود مفهوم "جامعه مدنی" به عنوان یکی از نیازهای جامعه از دل همان نشست ها بیرون آمد ... کار بیشتر را آقای «حجّاریان» انجام می داد.» («حسین سلیمی»، پیشین، ص 74).
3- «مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری»
شاخص ترین بخش «مرکز مطالعات استراتژیک
ریاست جمهوری» در دولت هاشمی، «معاونت سیاسی» بود، که «حجّاریان»، «علوی تبار»، «عبدی»
و «مجید محمّدی» در آن رسماً پروژه هایی برای "توسعه سیاسی" را دنبال می
کردند. البتّه کسانی مانند «مصطفی تاجزاده»، «بهزاد نبوی»، «محسن سازگارا»، «محسن امین
زاده»، «محسن آرمین» و «هاشم آغاجری» با این «معاونت» همکاری هایی داشته اند (همان،
ص 101). اینان اکثراً با «محمّد موسوی خوئینی ها» (رئیس مرکز) از پیش همکاری هایی
داشتند.
برای مثال «عبدی» پیشتر در دادستانی از طرف «خوئینی ها»، واحد «مطالعات و تحقیقات
دادستانی» را راه اندازی و اداره کرده بود. برخی مطالعات انجام گرفته در «معاونت
سیاسی مرکز» توسّط خود «حجّاریان» در هفته نامه «عصر ما» (ارگان رسمی «سازمان
منحلّه مجاهدین انقلاب اسلامی ایران») و روزنامه «سلام» (به مدیرمسئولی «خوئینی
ها» و سردبیری «عبّاس عبدی») منتشر می شد. وی درباره فعّالیت های «معاونت» می
گوید: «معاونت سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک» یک پروژه بیشتر نداشت و آن هم پروژه
"توسعه سیاسی" بود. این پروژه چندین زیر پروژه داشت: "فرهنگ سیاسی و
رفتار سیاسی اقشار مختلف ایران"، "تحلیل چرایی انقلاب اسلامی" (با هدف
تئوریزه کردن انقلاب)، "ماهیّت دولت در ایران" و "نوسازی ایران".»
(«روزنامه وقایع الاتّفاقیّه»، مصاحبه با «حجاریانّ»، 27/4/1384).
این تئوریسین ها
به این نتیجه رسیده بودند که "توسعه سیاسی" در ایران، در گام ابتدایی نیازمند
بروز تغییراتی در ساختار سیاسی کشور است و در مرحله بعد باید "فرهنگ سیاسی ایران"
متناسب با ایده آل های غرب تغییر یابد (خبرگزاری «ایلنا»، مصاحبه با «حجّاریان»،
28/11/1383).
«حجّاریان» همچنین می گوید: «پروژه "توسعه سیاسی"، حدّاقل اتودش کاملاً مشخص بود که چه می خواهیم. پروژه در چهار سال اوّل ریاست جمهوری آقای «هاشمی» در «مرکز تحقیقات استراتژیک» معلوم شده بود ... در راه نوسازی بومی معلوم بود که چه می خواهیم. همه چیز تعریف شده بود؛ مشارکت یعنی چه؟ رقابت یعنی چه؟ "جامعه مدنی" یعنی چه؟ چرا ضعیف است و ... حتّی برای مسائل راه حل داشتیم. در پروژه "توسعه سیاسی"،Policy Paper داشتیم» («حسین سلیمی»، پیشین، ص 61).
بنابر این پیوند سازمانی «حلقه کیان» و
«حلقه مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری» با «حلقه آئین»؛ باعث شد جریانی فکری-
سیاسی از آراء «سروش»، «حسین بشیریّه» (استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه
تهران که بسیاری از اعضای برجسته حلقه، مِن جمله «حجّاریان» زیر نظر او مدرک علوم
سیاسی خویش را دریافت کردند)، «حجّاریان» و «محمّد خاتمی» بوجود بیاید که با
مطالعه مُدل های توسعه ای در «مرکز مطالعات استراتژیک» به یک برنامه سیاسی مدوّن
دست یافت. لذا بسیاری نطفه «دوّم خرداد» را از پیوند این حلقه ها می دانند («حسین
سلیمی»، پیشین، ص17).
پروژه اصلی اصلاحات (توسعه سیاسی) با روی کار آمدن خاتمی طیّ
8 سال کلید خورد و یاران وی که پیشتر در «کیان»، «آئین» و «مرکز مطالعات
استراتژیک» به هم پیوند خورده بودند؛ برنامه های ساختارشکن خویش را دنبال نمودند.
زیرپروژه هایی چون مطبوعات زنجیره ای و مبارزه با «قانون مطبوعات»، قتل های زنجیره
ای، کوی دانشگاه و 15 تیر، تئوری سازی "اسلام خشونت-
اسلام تسامح"،
پلورالیسم دینی و رنسانس اسلامی، لوایح دوقلو، فتح سنگر به سنگر، فشار از پایین
چانه زنی از بالا، مشروعیت زدایی از نظام (انتخابات مجلس هفتم، استعفای دسته جمعی
کارگزاران دولت و تحصّن مجلس ششم)، نظر سازی های زنجیره ای و ... همه عمل نمودن به
اتود پروژه "توسعه
سیاسی" بود
که قبل تر در کنار هم آن را گِرد آورده بودند.
با این وجود انتخابات «سوم تیر 84» مانع بزرگی بر سر پروژه اصلاحات گذاشت و در واقع «فتنه 88» طرّاحیِ اقتضایی بود برای بازگشت دوباره به ریل "توسعه سیاسی". با تطبیق چهره های برجسته «فتنه 88» و حلقه یاران "توسعه سیاسی" در حلقه های رفّرمیستی تا حدودی مشخّص می شود که بسترسازی فتنه از چه دوره ای آغاز شده بود.
4- «بنیاد باران»
با سپری شدن واپسین
روزهای عُمر دولت اصلاحات، خاتمی سعی کرد در آخرین روز دولتش مجوّز تأسیس «بنیاد
باران» (بنیاد آزادی، رشد و آبادانی ایران) را بگیرد و آنجا را به جایی برای تبادل
فکر و برنامه ریزی برای نقد دولت جدید و تصاحب قدرت؛ تبدیل کند. «هیئت دولت» نیز در
اقدامی عجیب طیّ مصوّبه ای نام «بنیاد» را به لیست "مؤسّسات قانون استخدام کشوری" اضافه کرد؛ یعنی مؤسّساتی که در بودجه عمومی کشور برای
آنها ردیف بودجه تعیین شده است. با توجّه به برنامه ای که سکولارها برای انتخابات دهم
تدارک دیده بودند، یکی از کارویژه های «بنیاد»، سازماندهی انتقاد پیوسته از شرایط
کشور در دوران مسئولیت دولت اصولگرا بود. از سیاست خارجی گرفته تا اقتصاد و فرهنگ مورد
حمله قرار می گرفت تا اوضاع بحرانی نشان داده شده و یک نوستالژی متوهّم از بازگشت به
دوران اصلاحات در میان نخبگان و افکار عمومی ایجاد شود («سیّدیاسر جبرائیلی»، «سودای
سکولاریسم»، «فصل پنجم»).