به گزارش صراط،«تلاش دولت برای تاثیرگذاری بر انتخابات» پدیدهای است که این روزها به نگرانی مردم و فعالان سیاسی تبدیل شده است.
این
نگرانی در حالی است که با نگاهی به عملکرد دولت و مخصوصاً رفتاری که شخص
احمدینژاد دارد، همه به این نتیجه رسیدهاند که آنها شدیدا دنبال این
هستند تا شرایط برنده شدن کاندیدای احتمالی خود را فراهم کنند.
رفتارهای
خاص دولتیها این سؤال را به وجود آورده است که «چه کسی گزینه دولت در
انتخابات است» که البته «اسفندیار رحیم مشایی» اولین اسمی است که برای پاسخ
به این پرسش مطرح میشود، پاسخی که اما و اگرهای زیای را در پی دارد.
گزینهای به شدت پیچیده
ابراز
دوستی با ساکنان سرزمین های اشغالی و «مردم» خواندن آنان ، توجه ویژه به
ملی گرایی و.... و البته واکنش مقام معظم رهبری به معاونت اولی مشایی،
دلایل کافی برای این ذهنیت است که «رحیم مشایی قطعا رد صلاحیت خواهد شد» با
این وجود شعار زنده باد بهار همچنان از سوی دولتیها و شخص احمدینژاد
مطرح میشود و مشایی در دفتر ملاقاتهای خارجی رییس جمهوری، با سران کشورهای
خارجی دیدار میکند تا اذهان عمومی به این نتیحه مشخص برسد که «محمود
دنبال جانشین کردن اسفندیار به جای خودش است» در این بین حتی از این مساله
حرف به میان میآید که «احمدینژاد با ابزار مشخصی دنبال این است تا تایید
مشایی را از شورای نگهبان بگیرد».
ارادت
احمدینژاد به مشایی به مانند نتیجه «۴» برای ضریب «دو در دو» مشخص است و
به همین دلیل مشایی به عنوان کاندیدای قطعی و نهایی دولت مطرح است و اگر
حاشیههای پیرامون این چهره جنجالی نبود، او بدون هیچ حرف و حدیثی به عنوان
یکی از کاندیداهای قطعی انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری خودنمایی
میکرد.
عباس
سلیمی نمین در این رابطه میگوید: در اینکه احمدینژاد و اطرافیانش از
روزهای اول دولت دهم به فکر تمدید قدرت و در اختیار گرفتن دولت یازدهم
افتادند، هیچ شک و تردیدی نیست. مجموع رفتار دولتیها نشانگر این است که
آنها برای رسیدن به هدف خود برنامه ریزی هم کردهاند. شرایط تعیین کننده
این است که دولت میتواند کاندیدای خود را وارد پاستور کند یا نه، اینکه
کاندیدای دولت بتواند موفق شود یا نه، پرسشی است که پاسخش را شرایط حاکم بر
فضای انتخاباتی خواهد داد.
دولت
فعلی در شرایطی روی کار آمد که عنوان اصولگرایی را یدک میکشید. اما شاهد
این هستیم که هم خودشان اصرار به اصولگرا نبودن دارند و هم اینکه اعمال و
رفتارشان هی سنخیتی با اصول اصولگرایی ندارد. دولتیها به عنوان یک جریان
جدید سیاسی دو راه را پیش روی خود میبیند. اولین راه تحرک در چارچوب قانون
ولو اینکه در راه رسیدن سه باره به پاستور ناکام بمانند و با نگاهی کلان
وارد انتخابات شوند. مجموعه فعلی یک ظرفیت اجتماعی به دست آورده است و باید
از بین «هیچ» و «همه چی» یکی را انتخاب کند.
وی
که به عنوان یکی از منتقدان دولت مطرح است، همچنین ادامه میدهد: شواهدی
وجود دارد که دولت دنبال مانور است تا به نوعی با اصلاح طلبان ائتلاف کنند
که برای آنها شکننده خواهد بود. دولتیها یا باید با هدف دولت یازدهم وارد
انتخابات شوند و در صورت ناکامی همه داشتههای خود را از دست بدهند یا
اینکه با نگاهی کلان و رویکردی منطقی دنبال این باشند تا خود را جریانی مهم
و تاثیرگذار که پتانسیل بالایی دارد، معرفی کنند.
به
عقیده من نگاه کوتاه مدت میتواند اشتباهی استراتژیک از طرف شخص
احمدینژاد باشد چون اجازه نمیدهد تا این طیف جدید الورود خود را به عنوان
یک ضلع پر قدرت سیاسی معرفی کند. سلیمی نمین همچنین گفت: امکانات دولت به
همه جامعه تعلق دارد و به همین دلیل گناه و حرام است که چنین روشی پیگیری
شود. متاسفانه شاهد هستیم که به عنوان مثال با جا به جاییها و همچنین
تصمیم گیریهایی نشان دادهاند که دنبال موفقیت در انتخابات با استفاده از
موقعیت و امکانات دولتی هستند.
این
چهره سیاسی همچنین در پاسخ به این سئوال که «آبا دولتی هامی توانند موفق
شوند» با دادن این پاسخ که «قطعا نه» ادامه داد: مردم هیچگاه به مجموعهای
که با سوء استفاده از امکانات دولتی دنبال موفقیت است، روی خوش نشان
نخواهند داد. آقای ناطق در سال ۷۶ وضعیت خوبی داشت، اما مردم تا به این
نتیجه رسیدند که امکانات دولتی در اختیار او هستند و به همین دلیل از او
روی برگرداندند. مردم این ارزش را برای خود قایل هستند که صرفا با دریافات
مبلغی به عنوان یارانه بخواهند به کسی رای بدهند و چون به میفهمند که
دولت به فکر تمدید قدرت است، حتی اگر یارانهها ۱۰۰ برابر هم شوند به آنها
رای نخواهند داد.
الهام جایگزین مشایی، شاید هم علی اکبر صالحی
در
این نزدیک به ۸ سال ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، بسیاری از افرادی که
به عنوان یاران و حامیان اصلیوی شناخته میشدند از اطراف وی پراکنده شدند
وکم کم این دیدگاه شکل گرفت که که یاران قدیم احمدینژاد احساس کردهاند وی
با نوعی تکروی و تنگ نظری به طرد دوستان اصولگرای خود مـی پـردازد، تنها
به این دلیل که با او و سیاستهای او هماهنگ نیستند.
بنابر
این حلقه یاران رئیس جمهوری روز به روز کوچکتر شد. اما حالا در آستانه
انتخابات یازدهم به نظر میرسد بسیاری از جداشدگاه از محمود احمدینژاد به
دامن دولت باز میگردندتا این شبهه بیشتر از قبل تقویت شود که این جداییها
در واقع سیاسی بوده است و ارتباطی به اختلاف نظر با رئیس دولت دهم نداشته
است.
مصداق
بارز این امر غلامحسین الهام و گروه پایداری هستند. الهام که زمانی از او
به عنوان ابوالمشاغل دولت یاد میشد، بعد از سه سال و نیمی که در حاشیه به
سر میبرد دوباره در آستانه انتخابات به دولت برگشته و پستهای دولتی را
یکی یکی فتح میکند.
حسین
الهام در میانههای راه از دولت شد و به جبهه پایداری پیوست و دوباره در
کمال تعجب اذهان عمومی به کابینه برگشت و سخنگویی دولت را برای دومین مرحله
تجربه کرد تا این شائبه به وجود آید که احمدینژاد، الهام را به عنوان
گزینهای مناسب برای آلترناتیو مشایی میداند، یعنی اگر دولت به این نتیجه
برسد که تایید مشایی محال است، حسین الهام را که از همان اولیین روزهای
پس از انتخابات سال ۸۴ هیمشه همراه رییس جمهوری بود، به عنوان کاندیدای
خود وارد عرصه انتخاباتی کند.
اهالی
سیاست بر این باورند که دولتیها و در راس آنها محمود احمدینژاد با علم
بر عدم تایید مشایی، مقدمات برطرف شدن اختلاف با الهام را فراهم کردند و
عنوان پرطمراق سخنگویی را به وی پیش کش کردند تا در اذهان عمومی به چهره ای
آشنا بدل شود تا از این طریق بتواند شرایط لازم برای کاندیداتوری را به
دست آورد. البته تردیدهایی برای پاسخ مثبت الهام برای ورود به انتخابات
وجود دارد که دولتیها فکر این را هم کردهاند، به طوریکه شنیدهها از این
مساله حکایت دارد که علی اکبر صالحی مدنظر است تا در صورت لزوم به عنوان
کاندیدای احتمالی دولت وارد انتخابات شده و در روز ۲۴ خرداد سال ۹۲ خود را
در معرض رای مردم بگذارد.
باید
منتظر ماند و در صورت حضور جدی دولتیها در انتخابات ۲۴ خرداد ماه سال ۹۲
کدام یکی از این دو چهره برای رسیدن به راس یازدهمین دولت جمهوری اسلامی
کاندیدای مورد حمایتشان خواهد بود. اسفدیار رحیم مشایی یا حسین الهام و
شاید هم «...» باید منتظر ماند و دید.
تکمله: نکته مشخص و غیرقابل انکار «عزم جدی دولت برای پاستورنشینی سه باره» است.