به گزارش صراط، اخیراً فرصتی پیش آمد و فیلم " The Girl With The Dragon Tattoo " (دختری با
خالکوبی اژدها) را دیدم، فیلم از یک رمان اقتباس شده بود که قسمتهایی از
آن را خوانده بودم. برخلاف نام فیلم موضوع آن سرنوشت یک روزنامه نگار
سوئدی را نشان میداد که افشاگریهایی علیه یک فرد با نفوذ در یک روزنامه
مستقل میکند.
بعد از افشای تخلفات، روزنامه نگار (ميکل بلامکويست) به دلیل مخدوش بودن اطلاعات و به جرم نشر اکاذیب به شش ماه زندان محکوم میشود. در حد فاصل محکومیت وی تا آغاز دوران زندان، روزنامه نگار با دختر هکری آشنا میشود و در دوران گذراندن محکومیت در زندان، به واسطه آن دختر مدارک متقنی علیه آن فرد و اسناد واقعي تخلفات بدست میآورد و وی را محکوم میکند.
این بار افشاگری روزنامه نگار، تخلفات آن فرد را ثابت می کند و در مراحل رسیدگی به تخلفات آن فرد ثروتمند خودکشی میکند.
از محیط با امکانات محل زندانی شدن (تختخواب و کتابخانه و اينترنت و لپتاپ و محل مناسب براي ملاقات خصوصي) روزنامه نگار تا مراحل قانونی گذراندن فرایند دادگاه آن روزنامه نگار که بگذریم، این فیلم خاطره تلخی را در من زنده کرد. چندی پیش یکی از بینندگان الف در قالب درد دل موضوع تخلف یکی از واحدهای دانشگاه آزاد را ارسال کرده بود.
علی القاعده طبق مستندات موجود در آن نوشته، مطلب منتشر شد. گزارش حکایت از آن داشت که مسئولان آن دانشگاه از تمام دانشجویان - چه کسانی که از سرویس استفاده میکنند و چه کسانی که نمیکنند - هزینه ایاب و ذهاب اخذ میکردند، از شرایط نامطلوب آن سرویسها که در آن یادداشت به آن اشاره شده بود که بگذریم اینگونه اخذ هزینهها که به میلیونها تومان در مجموع میرسید از دایره عدالت خارج بود.
بعد از درج مطلب، خانمی ضمن تماس با الف از برخورد نامناسب آن واحد دانشگاهی با وی و احضار به کمیته انضباطی به واسطه انتشار آن مطلب خبر داد. وی گفت: به دلیل انتشار آن گزارش مسئولان دانشگاه با استناد مدرک موجود در مطلب که نشان دهنده تخلف آن دانشگاه بود من را به بردن آبروی دانشگاه متهم کرده و درصدد محرومیت من از تحصیل هستند. از برخورد های نامناسب و فشارهای روانی در ماه رمضان و ایام امتحانات گفت و با روحی پریشان هنگام تعریف قصه پر غصه خود عقده خشمش شکافت و گفت: در این ماه رمضان اینگونه یک دختر را اذیت میکنند مگر اینها مسلمان نیستند؟ میگفت و میگریست که در آستانه فارغالتحصیلی میخواهند وی را دو ترم محروم کنند و با زور و ارعاب، وصله ناچسب ارتباط به عوامل موهوم را به او نسبت دهند و میگویند آبروی دانشگاه را بردی!
موضوع را با همکاران در میان گذاشتم و بعد از پیگیریهای فراوان و در میان گذاشتن موضوع با مسئولین ارشد دانشگاه آزاد، سرانجام پس از دو هفته اضطراب برای یک خانواده، آن موضوع رفع شد. نکته تأسف آور این بود که آن دانشگاه یک ماه بعد در خروجی سایت خود خبر از تصحیح این روند ناعادلانه داد.
این نمونه کوچکی بود و نمونه های بزرگتری از این موارد روزانه در زندگی شهروندان اتفاق میافتد و یکی از دلایلی که مردم تخلفات را گزارش نمیکنند نیز اینگونه برخوردهاست که بعد از گزارش تخلف، فرد گزارش کننده بیشتر از متخلف اذیت میشود. اخیراً شنیده شد فردی طی گزارشی، تخلفات یک نهاد دولتی را به اداره نظارتی ارسال کرده بود که متأسفانه آن اداره نظارتی نام و تلفن و آدرس منزل و ... آن فرد را در اختیار آن رئیس متخلف گذاشته بود.
گزارش نظرسنجیها نیز این مورد را تایید میکند که اکثر مردم به دلیل ترس از فعل و انفعالات بعد از گزارش تخلفات که بعضاً توسط خود نهادهای نظارتی و یا سازمان متخلف ایجاد میشود اینگونه موارد را گزارش نمیکنند.
روزنامه نگاران و پژوهشگرانی بوده اند که به دلیل انتشار تخلفات برخی صاحبان قدرت – ثروت و برخلاف عدالت از کرده خود پشیمان شده اند. این رویه غلطی است که متأسفانه در جامعه نهادینه شده است. اخیراً در جریان یک نظرسنجی که نگارنده نیز در جمع آوری اطلاعات آن شرکت داشتم سؤالی به این شرح از پرسش شوندگان پرسیده شد: «آیا در صورت تخلف مشاهده تخلف (اداری یا غیر اداری) آن را به نهادهای مربوطه اطلاع میدهید؟» که پاسخ اکثر پاسخ دهندگان این بود که به واسطه ترس از عواقب گزارش آن را انعکاس نمیدهند.
این موارد نشان میدهد که مقامات ما باید اولاً سعهصدر در برخورد با افشاکنندگان تخلفات داشته باشند و با حسن ظن به این نوع از وظیفه شناسی اجتماعی نگاه کنند و افراد گزارش کننده تخلفات مختلف، مورد حمایت جانی و شغلی - قرار گیرند.
در مورد موضوع آن خانم در یکی از واحدهای دانشگاه آزاد، به راستی کدام یک از مسئولان دانشگاه آزاد از وی دلجویی کرد؟ آیا با مسئولان متخلفی که چند روز و در آن شرایط به بدی با یک دختر برخورد کردند برخوردی صورت گرفت؟ نیروی انتظامی، سازمان بازرسی و مجموعه عوامل اطلاعاتی امنیتی آیا توانستهاند تاکنون زمینه های مختلف گزارش تخلفات را به فعلیت برسانند؟
بعد از افشای تخلفات، روزنامه نگار (ميکل بلامکويست) به دلیل مخدوش بودن اطلاعات و به جرم نشر اکاذیب به شش ماه زندان محکوم میشود. در حد فاصل محکومیت وی تا آغاز دوران زندان، روزنامه نگار با دختر هکری آشنا میشود و در دوران گذراندن محکومیت در زندان، به واسطه آن دختر مدارک متقنی علیه آن فرد و اسناد واقعي تخلفات بدست میآورد و وی را محکوم میکند.
این بار افشاگری روزنامه نگار، تخلفات آن فرد را ثابت می کند و در مراحل رسیدگی به تخلفات آن فرد ثروتمند خودکشی میکند.
از محیط با امکانات محل زندانی شدن (تختخواب و کتابخانه و اينترنت و لپتاپ و محل مناسب براي ملاقات خصوصي) روزنامه نگار تا مراحل قانونی گذراندن فرایند دادگاه آن روزنامه نگار که بگذریم، این فیلم خاطره تلخی را در من زنده کرد. چندی پیش یکی از بینندگان الف در قالب درد دل موضوع تخلف یکی از واحدهای دانشگاه آزاد را ارسال کرده بود.
علی القاعده طبق مستندات موجود در آن نوشته، مطلب منتشر شد. گزارش حکایت از آن داشت که مسئولان آن دانشگاه از تمام دانشجویان - چه کسانی که از سرویس استفاده میکنند و چه کسانی که نمیکنند - هزینه ایاب و ذهاب اخذ میکردند، از شرایط نامطلوب آن سرویسها که در آن یادداشت به آن اشاره شده بود که بگذریم اینگونه اخذ هزینهها که به میلیونها تومان در مجموع میرسید از دایره عدالت خارج بود.
بعد از درج مطلب، خانمی ضمن تماس با الف از برخورد نامناسب آن واحد دانشگاهی با وی و احضار به کمیته انضباطی به واسطه انتشار آن مطلب خبر داد. وی گفت: به دلیل انتشار آن گزارش مسئولان دانشگاه با استناد مدرک موجود در مطلب که نشان دهنده تخلف آن دانشگاه بود من را به بردن آبروی دانشگاه متهم کرده و درصدد محرومیت من از تحصیل هستند. از برخورد های نامناسب و فشارهای روانی در ماه رمضان و ایام امتحانات گفت و با روحی پریشان هنگام تعریف قصه پر غصه خود عقده خشمش شکافت و گفت: در این ماه رمضان اینگونه یک دختر را اذیت میکنند مگر اینها مسلمان نیستند؟ میگفت و میگریست که در آستانه فارغالتحصیلی میخواهند وی را دو ترم محروم کنند و با زور و ارعاب، وصله ناچسب ارتباط به عوامل موهوم را به او نسبت دهند و میگویند آبروی دانشگاه را بردی!
موضوع را با همکاران در میان گذاشتم و بعد از پیگیریهای فراوان و در میان گذاشتن موضوع با مسئولین ارشد دانشگاه آزاد، سرانجام پس از دو هفته اضطراب برای یک خانواده، آن موضوع رفع شد. نکته تأسف آور این بود که آن دانشگاه یک ماه بعد در خروجی سایت خود خبر از تصحیح این روند ناعادلانه داد.
این نمونه کوچکی بود و نمونه های بزرگتری از این موارد روزانه در زندگی شهروندان اتفاق میافتد و یکی از دلایلی که مردم تخلفات را گزارش نمیکنند نیز اینگونه برخوردهاست که بعد از گزارش تخلف، فرد گزارش کننده بیشتر از متخلف اذیت میشود. اخیراً شنیده شد فردی طی گزارشی، تخلفات یک نهاد دولتی را به اداره نظارتی ارسال کرده بود که متأسفانه آن اداره نظارتی نام و تلفن و آدرس منزل و ... آن فرد را در اختیار آن رئیس متخلف گذاشته بود.
گزارش نظرسنجیها نیز این مورد را تایید میکند که اکثر مردم به دلیل ترس از فعل و انفعالات بعد از گزارش تخلفات که بعضاً توسط خود نهادهای نظارتی و یا سازمان متخلف ایجاد میشود اینگونه موارد را گزارش نمیکنند.
روزنامه نگاران و پژوهشگرانی بوده اند که به دلیل انتشار تخلفات برخی صاحبان قدرت – ثروت و برخلاف عدالت از کرده خود پشیمان شده اند. این رویه غلطی است که متأسفانه در جامعه نهادینه شده است. اخیراً در جریان یک نظرسنجی که نگارنده نیز در جمع آوری اطلاعات آن شرکت داشتم سؤالی به این شرح از پرسش شوندگان پرسیده شد: «آیا در صورت تخلف مشاهده تخلف (اداری یا غیر اداری) آن را به نهادهای مربوطه اطلاع میدهید؟» که پاسخ اکثر پاسخ دهندگان این بود که به واسطه ترس از عواقب گزارش آن را انعکاس نمیدهند.
این موارد نشان میدهد که مقامات ما باید اولاً سعهصدر در برخورد با افشاکنندگان تخلفات داشته باشند و با حسن ظن به این نوع از وظیفه شناسی اجتماعی نگاه کنند و افراد گزارش کننده تخلفات مختلف، مورد حمایت جانی و شغلی - قرار گیرند.
در مورد موضوع آن خانم در یکی از واحدهای دانشگاه آزاد، به راستی کدام یک از مسئولان دانشگاه آزاد از وی دلجویی کرد؟ آیا با مسئولان متخلفی که چند روز و در آن شرایط به بدی با یک دختر برخورد کردند برخوردی صورت گرفت؟ نیروی انتظامی، سازمان بازرسی و مجموعه عوامل اطلاعاتی امنیتی آیا توانستهاند تاکنون زمینه های مختلف گزارش تخلفات را به فعلیت برسانند؟