آشنايي با آرش پولادخان چگونه اتفاق افتاد؟
نيوشا:
واقعاً اگر بگويند كه دو تا آدم چه طور با هم آشنا مي شوند، من مي توانم
بگويم كه اين آشنايي ما در هيچ معادله اي نمي گنجد و همه چيز خيلي سريع
اتفاق افتاد و برايم جالب بود. انگار از قبل قرار بود اين اتفاق بيفتد.
آشنايي ما قبل از از پرتقال خوني بود. يعني ايشان را ديدم نه اينكه با هم
در تماس باشيم. يكي از دوستان ما در اصفهان كه سر فيلمبرداري بوديم كارهاي
توليد آن پروژه را انجام مي دادند و آرش دوست ايشان بودند و به نوعي به
واسطه كار سينما به هم معرفي شديم ولي خيلي سريع ايشان به پروژه پرتقال
خوني پيوستند و خيلي زود به ازدواج منتهي شد. در واقع آرش سرمايه گذار شد
كه به قول خودش به من نزديك شود و شد! آرش پولادخان با لهجه شيرين اصفهاني
با خنده مي گويد: قديم ها مي گفتند شمش طلا آورديم دخترتان را برديم ما
بايد بخوانيم، فيلم پرتقال خوني آورديم، دخترشان را برديم...
بدترين خصلت آرش پولادخان از نگاه شما چيست؟
نيوشا:
اينكه تا ساعت ۴ صبح فيلم نگاه مي كند و تلويزيون را روشن مي گذارد. من هم
از خواب مي افتم. من در جاي آرام مي خوابيدم ولي آرش اين عادت مرا تغيير
داد... اوايل خيلي اذيت مي شدم. يك مدت آرش هدفون گذاشت ديدم اذيت مي شود
يك مدت صدا را كم كرد... بالاخره كنار آمديم او صدا را كم مي كند و من هم
كمتر غر مي زنم.
و بهترين ويژگي آرش خان؟
نيوشا: خيلي آدم صبوري است. برعكس من. او آتشفشان مرا كنترل مي كند و مرا آرام مي كند.
بهترين ويژگي نيوشا ضيغمي از نگاه شما:
آرش: خيلي صداقت دارد و اين صادق بودنش را با دنيا عوض نمي كنم.
بدترين ويژگي نيوشا:
آرش:
روي خوابش خيلي حساس است. خدا نكند بد موقع از خواب بيدار شود. واي به حال
من تا آخر شب. يك بند تا خواب بعدي و تا شب غر مي زند. سعي مي كنم از
دسترسش دور باشم در اين مواقع آرش موردنظر در دسترس نمي باشد البته تمام
تلاشم را كردم كه كمتر سر و صدا كنم و صداي تلويزيون را كم كنم ولي خب روي
خواب حساس است و كاريش نمي شود كرد.
نمي خواهيد بچه دار شويد؟
نيوشا:
فعلاً نه... هنوز احساس مي كنم به پختگي لازم براي مادر شدن نرسيدم. هنوز
وجودم پر از هيجان و كارهاي نيمه تمام است. هر وقت به آرامش برسم زماني است
كه تصميم مي گيريم بچه دار شويم. اما در حقيقت امسال فرزند من متولد شد.
پرتقال خوني حكم فرزندي را داشت كه برايش خيلي زحمت كشيده بوديم اميدوارم
نتيجه آن همانطور باشد كه خودمان فكر مي كنيم و مردم از ديدن آن لذت برده
باشند...
با نيوشا ضيغمي چطور آشنا شديد؟ و چطور سر از سرمايه گذاري فيلم در آورديد؟
آرش
پولادخان: متولد ۱۳۵۲ در اصفهان هستم. با همسرم نيوشا ارتباطم دلي و قلبي
بود. اولين تجربه سينمايي من پرتقال خوني بود. من قبلاً در پروژه اي به
همراه دوستم بودم كه نيوشا در همان پروژه بازي داشت. هميشه بين بازيگرهاي
خانم ايراني تنها كسي را كه دوست داشتم نيوشا بود و هميشه به اين فكر مي
كردم كه چگونه احساسم را به او ابراز كنم. اول به عنوان يك تماشاگر او را
دوست داشتم و حالا به عنوان همسرم. به راهي فكر مي كردم كه جايگاه خودم را
از دست ندهم و احساسم را طوري بيان كنم كه با ديگر طرفدارانش فرق داشته
باشم، پس تصميم گرفتم كه سرمايه گذار پروژه اي باشم كه نيوشا هم قرار است
در آن بازي كند و سرمايه گذار فيلم پرتقال خوني شدمو به اين طريق به نيوشا
نزديكتر شدم و به او ثابت كردم كه فقط يك علاقه سطحي و پيش پا افتاده
ندارم. و نيوشا هم پيشنهاد ازدواجم را قبول كرد. از سال ها قبل به جرات
بگويم كه چنين روزي را مي ديدم و هميشه از سال ها قبل به اين اتفاق فكر مي
كردم. از اينكه بازيگر است و معروف اصلاً ناراحت نيستم و تصميم براي ادامه
كار را به خودش واگذار كردم. روحيه او برايم خيلي مهم است. نيوشا با جامعه
آميخته است و من نمي توانم او را به خانه محدود كنم. هميشه كنارش هستم و تا
جايي كه توان داشته باشم حمايتش مي كنم.
همسرتان آشپزي هم مي كند؟ و آيا در خانه داري هم مثل بازيگري تواناست؟
بله.
نيوشا همانطور كه در سينما بازيگر خوبي است در نقش يك زن زندگي هم ايده آل
و فوق العاده است. دست پخت خيلي خوبي دارد و غذاي مورد علاقه من كه فسنجان
و ته چين است را به بهترين شكل درست مي كند. دست پخت مادر من فوق العاده
است نيوشا هم همين طور. شايد راستش را بگويم فسنجان هاي او خيلي خوشمزه تر
از دست پخت اطرافيانم است.
چه هديه اي داديد و چه هديه اي گرفتيد؟
روز
عيد قربان كه تولد خودم هم هست، سالگرد ازدواج ما بود. روز تولد من با
نيوشا عقد كرديم. يك تابلوي نفيس كه قلم زني اصفهان بود و نيوشا آن را دوست
داشت، دادم روي آن را قلم بزنند و به رسم يادبود از اولين سالگرد ازدواج
مان آن را داشته باشيم و نيوشا به من يك ساعت خيلي زيبا هديه داد. البته نه
مثل آن ساعتي كه در پرتقال خوني هديه داد (آرش و نيوشا مي خندند)... اگر
گران خريده باشد آن را پس مي دهم...
منبع: زندگي ايراني
ناگفتههای نیوشا ضیغمی از همسرش
تا ساعت ۴ صبح فيلم نگاه مي كند و تلويزيون را روشن مي گذارد. من هم از خواب مي افتم. من در جاي آرام مي خوابيدم ولي آرش اين عادت مرا تغيير داد.