پنجشنبه ۰۳ آبان ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۵

احمدی نژاد و بهار؛ آشيل و اسفنديار

داستان پروتاگوراس و اواتلوس قدری پيچيده است و به همين علّت از آن مي گذرم.به ويژه آنکه به قول پروتاگوراس سوفسطی: "انسان معيار همه چيز است".
کد خبر : ۱۰۳۴۰۲
به گزارش صراط،يکی از بحث برانگيزترين و جالبترين مباحث مطرح در فلسفه شرق و غرب مسأله قضايای پارادوکسيکال يا "متناقض نما"ست؛از ناسازه واره هاي" زنون" تا معمّای"پروتاگوراس".في المثل داستان مشهور قراری که" پروتاگوراس" و شاگردش" اواتلوس" با هم می گذارند، مبنی بر اينکه اواتلوس از پرداخت حق الزحمه استاد-يعنی پروتاگوراس-معاف شود مگر و تنها مگر در اوّلين دفاعيه رسمي خود رأي دادگاه را به سود خود تغيير دهد.و دست آخر استادِ شاکی و شاگردی- که بر خلاف تعليمات استاد- نه وکيل که موسيقی دان شده است در برابر دادگاه می ايستند، بی آنکه معلوم شود از برنده و بازنده کداميک بايد از خير شهريه بگذرد؟!

داستان پروتاگوراس و اواتلوس قدری پيچيده است و به همين علّت از آن مي گذرم.به ويژه آنکه به قول پروتاگوراس سوفسطی: "انسان معيار همه چيز است".

پيروز شدن پروتاگوراس يعني از خير شهريه بگذرد(چرا که اواتلوس باخته و طبق شرط از پرداخت حق الزحمه مُعاف شده!!) و غلبه شاگردش هم- گويا- همان نتيجه را دارد(چون طبق حکم دادگاه از پرداخت شهريه معاف مي شود!).گرچه با نگاهی دقيقتر- که از حوصله اين مقال خارج است- پروتاگوراس هم بايد حق الزّحمه را دريافت کند(چرا که اگر اواتلوس ببازد بنابه رأی دادگاه بايد شهريه را پرداخت کند و در صورتی که پيروز شود،بنابه شرط ضمن عقد ملزم به پرداخت حقّ الزحمه است)!

از اين قبيل پارادوکسها که بگذريم يکی از جالبترين متناقض نماهای عصر جديد را در سخنان رئيس جمهور محترم و عقل منفصل ايشان مشاهده کردم.از اين نظر که پارادوکس مذکور را از متناقض نماي مشهور "زنون" برتر و پيچيده تر مي دانم(يعنی از معمّايی که پيش بيني پيروزي آشيل يا لاک پشت را ناممکن مي کند، چرا که با هر حرکتِ آشيل، لاک پشت مورد نظر-با توجّه به آوانتاژ داده شده- نيمی از مسافت پيش رو را طی کرده و بنابر اين از آشيل جلو افتاده است!!) لذا به طرح آن اقدام مي کنم:

رئيس جمهور محترم در نامه ای که به مناسبت مرگ چاوز منتشر کردند از عدم ترديد خود در بازگشت آن مرحوم(به تعبير ايشان "شهيد")در معيّت انسان کامل و حضرت مسيح ياد فرموده و در مقام ديگری از "انسان کامل" مورد نظر خود با عنوان بهار ياد کرده اند.اگر مقصود از بهار همان "ربيع الأنام" بود و همه چيز به استعاره ختم می شد پارادوکسی هم در کار نبود.ولي مسأله اين است که ايشان بر مفهوم لفظي بهار و نوروز و سال" ايرانی"، و جهاني دانستن آن تأکيد دارند .و در اين ميان عقل منفصل ايشان جناب مشّايي نيز بارها و بارها و از جمله در آخرين جلسه هيئت دولت در سال ۹۱ بر تقارب نوروز باستاني ايرانيان و قيام جهانی موعود تأکيد کرده اند.

تبصره:

دقّت داریم که ایرانیان باستان اصولاٌ تنها دو فصل تابستان -دو ماه اوّل سال- و زمستان - ده ماه دوّم- را می شناختند و مفهوم بهار در این میان، مفهومی متأخّر است.(بنا به گزارش "وندیداد"،هفت ماه تابستان و مابقی زمستان بوده است)! ضمن آنکه اگر ربیع عربی را نیز با بهارفارسی برابر بگیریم،با چرخش ماههای قمری ربیع الأوّل و ربیع الثّانی در فصول مختلف سال شمسی چه باید کرد؟!!

علی ایّ حال فرض کنيم که "انسان کامل" مورد نظر ايشان در نوروزی از نوروزهای پيش رو-ولو با وجود تغيير تدريجی گاهشماری باستانی از خرداد به فروردين طي چهار هزار سال گذشته- ظهور کنند و مرحوم چاوز نيز قصد رجعت داشته باشند.با توجّه به آنکه در نيمکره جنوبی(مسقط الرّأس جناب چاوز) تازه اوّل پاييز و به گاهشماری قبل از تقويم جلالي چه بسا آستانه زمستان باشد:

۱)شعار زنده باد بهار در ونزوئلا چه محملی دارد؟!

۲)با فرض جهانی بودن نوروز و قيام موعود و ربط اين دو به هم آيا مردم محروم آمريکاي لاتين و آفريقا بايد براي انتقام گرفتن از دشمنان ساکن نيوزيلند و استراليا شش ماه صبر کنند؟؟!!

۳)تکليف منطقه استوا و قطبين چه می شود؟؟!!


*امين ميرزائی
منبع: الف