شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۹ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۵:۰۵

کاندیداهای ریاست جمهوری پیروزنشوند؟!

اگر برنده انتخابات نباشند و به رویای پاستور نپیوندند، چه می‌کنند؟ آیا به گوشه‌ای می‌خزند و منتظر انتخاباتی دیگر می‌مانند؟
کد خبر : ۱۰۴۲۲۵


صراط: بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌ایم که باید از تاریخ عبرت گرفت و گفته‌اند که ما چنان به تجربه‌های تاریخی خود بی‌توجهیم که گویی اصرار به تکرار شکست‌های خود داریم و هر بار به روش و راهی تازه تلاش می‌کنیم شکست‌های گذشته خود را بازسازی کنیم.

 

یکی از مصادیق روشن این انحراف تاریخی، سبک برخورد و مواجهه منتقدان، دلسوزان و روشنفکران با دولت مستقر بوده است. با مطالعه رابطه دولت و منتقدان در ۳۰ سال گذشته، می‌توان به نکاتی دست یافت که توجه به آنها و عبرت گرفتن از اشتباه‌های ساختاری گذشته می‌تواند راهی نو و جدید پیش روی دلسوزان قرار دهد.

 

روال طبیعی در دولت‌های مستقر مختلفی که تا امروز در عمر جمهوری اسلامی ایران بر سر کار آمده‌اند، این بوده که این دولت‌ها تقریبا هر تصمیمی که اراده کرده‌اند، انجام داده‌اند و تنها در موارد اندکی دیده شده است که نهادهای نظارتی، رسانه‌های گروهی، فشار اجتماعی و حتی دلسوزی‌ها و نصایح بزرگان مانع از آن شده باشد.

 

دولت‌ها در ایران به دلیل برخورداری از حجم وسیعی از پشتیبانی عمومی و مردمی، دارا بودن ثروت تقریبا نامحدود نفت، و همچنین ناتوانی و علیل بودن رسانه‌ها و مطبوعات، بسیار غیرمنضبط، غیرپاسخگو و ناکارآ بوده‌اند. گرچه در این میان موارد و دوره‌هایی را می‌توان یافت که نمودار انضباط اداری، پاسخگویی و کارایی دولت‌ها به نقاط افتخارآمیزی نزدیک شده باشد، اما به دلیل عدم وجود رسانه‌های قدرتمند و علاوه بر آن نهادهای نظارتی فعال و پولادین، سیر عمومی این نمودار چیزی جز عدم انضباط، عدم پاسخگویی و عدم بهره‌وری مناسب نبوده است و وجود نظارت قوی و اثرگذار نهادهای نظارتی و رسانه‌های قوی می‌توانست راه را بر خودرأیی دولت‌ها ببندد.

 

تجربه دو دولت اخیر و بیش از هفت سال گذشته، این ضعف را تا حد بسیار زیادی روشن کرد و امروز روشن‌تر از همیشه می‌توان گفت که نمی‌توان تنها دولت‌ها را مقصر این شرایط دانست؛ گرچه کم‌کاری و مقصر بودن نهادهای نظارتی و رسانه‌های عمومی نمی‌تواند به منزله سلب مسئولیت دولت و لزوم پاسخگویی آن در برابر اشتباهات، خطاها و تخلفات خود باشد، اما واضح است که وقتی قدرتی بیرونی برای فشار به دولت وجود نداشته باشد و دولت مجبور به پاسخگویی و انضباط و بالا بردن بهره‌وری نباشد، طبیعی است که همین وضعیت روزبه‌روز شدیدتر شود.

 

فرصت چند ماهه منتهی به انتخابات ریاست جمهوری، فضایی ایجاد کرده است که شخصیت‌های مختلف از نمایندگان مجلس گرفته تا وزرای امروز و دیروز، مسئولان مختلف سازمان‌ها و نهادهای دولتی و غیردولتی و حتی کسانی که چندان شناخته شده نیستند هم خود را وارد گود رقابت‌های انتخاباتی کنند و در این میان یکی از ساده‌ترین روش‌ها برای دیده شدن در رسانه‌ها، تحلیل‌های تند و تیز و منتقدانه درباره عملکرد دولت مستقر است.

 

شخصیت‌های سیاسی‌ای که در بیش از هفت سال گذشته، هیچ تحرک ارزشمندی برای نقد دلسوزانه دولت و وادار کردن آن به در پیش گرفتن رفتار مدبرانه، مسئولانه و قانونمند نداشته‌اند، در شرایط امروز که نیازمند دیده شدن و مطرح شدن هستند، از هر فرصتی برای نقد بیرحمانه عملکرد دولت استفاده می‌کنند و انتقادهایی را مطرح می‌کنند که شاید اگر در وقت مناسب ارائه می‌شد، می‌توانست دولت پراشتباه و یک‌دنده و مشورت‌ناپذیر آقای دکتر احمدی‌نژاد را به راهی ببرد که دست‌کم اندکی منضبط‌تر و قانون‌مدارتر و پاسخگوتر بشود.

 

عدم نقش‌آفرینی سیاسی شخصیت‌های مختلف در زمان مناسب، و عدم نقد درست و به‌هنگام دولت نهم و دهم باعث شد منتقدان دلسوز هم دچار غربت باشند و زیر سیل دشنام و بداخلاقی حامیان دوآتشه دولت قرار بگیرند. اینک البته فرصت‌ها از دست رفته و یادآوری آنچه گذشته فایده‌ای ندارد؛ جز آنکه می‌توان رفتاری دیگر در پیش گرفت و راهی دیگر باز کرد.

 

لازم است مردم شریف ایران، خبرنگاران و رسانه‌های گروهی در مواجهه با کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، این سوال را از خیل عظیم آنها که می‌خواهند سکان پاستور را به دست بگیرند بپرسند که در هفت سال گذشته چه تلاشی برای مهار دولت، وادار کردن دولت به اجرای قانون اساسی، قانون چشم‌انداز بیست ساله و همچنین قوانین عادی انجام داده‌اند؟ لازم است از کاندیداهای ریاست جمهوری پرسیده شود آیا فقط در نقش رییس جمهور می‌توانند نقش‌آفرینی کنند و حماسه بیافرینند؟ کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ باید به این سوال پاسخ گویند که اگر برنده انتخابات نباشند و به رویای پاستور نپیوندند، چه می‌کنند؟ آیا به گوشه‌ای می‌خزند و منتظر انتخاباتی دیگر می‌مانند؟

 

تجربه هفت سال گذشته نشان داد یکی از نیازهای اساسی برای مهار دولت و وادار کردن آن به رفتار قانونی و قانونمند، انتشار اطلاعات و تحلیل‌های روشن، همه‌فهم و همه‌جانبه از سوی نهادهای مختلف و شخصیت‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است تا حتی در صورت عدم انتشار آمار و اطلاعات رسمی از سوی دولت، گزارش‌های رسانه‌ای مانع از ادامه عدم انتشار آمار رسمی گردد و علاوه بر آن، دولت نتواند غیرپاسخگو و غیرمنضبط بماند و همچنان با خیال آسوده خود را موفق و مردمی و پرتلاش جلوه بدهد.

 

آیا می‌توان امیدوار بود که این همه شور و شوق شخصیت‌های مختلف برای اعلام کاندیداتوری و سر دادن شعارهای مختلف آن هم بدون ارائه هیچ برنامه مشخصی برای اداره کشور، تبدیل به انگیزه‌ای مضاعف برای حضور در صحنه سیاسی کشور شود و به دولت بعدی اطمینان بدهد که باید قوی، بابرنامه و منضبط باشد و برای ادامه حیات خود چشم به سکوت دلسوزان و منتقدان نبندد. دولت‌ها می‌آیند و می‌روند و خیلی بعید است که کرسی ریاست جمهوری هیچگاه خالی بماند، اما گویی آنچه همچنان خالی خواهد ماند، کرسی‌های نظارت و نقد است.

 

منبع: پارسینه