۱- در ابتدای مصاحبه، فائزه هاشمی در پاسخ به سوالی درباره علت یک روز زودتر آزاد شدنش از زندان در جملاتی که عینا رنگ و بوی توهم سیاسی دارد مدعی میشود نظام جمهوری اسلامی عمیقا نگران استقبال عمومی مردم از وی در بدو آزادی بوده است! و این ادعا در حالی صورت میگیرد که به دلیل سوء اشتهار و اقدام به بزه شرمآوری مانند «تبلیغ علیه نظام» اصل زندان رفتن فائزه هاشمی برای عامه مردم متدین ایران هیچ موضوعیت یا جذابیت سیاسی و اجتماعی نداشت چه رسد به اینکه آزاد شدن وی دارای اهمیت باشد یا مردم برای استقبال از وی خود یا نظام را! به زحمت بیندازند. از نظر مردم، ایشان آقازاده بزهکاری است که در دادگاه صالحه محاکمه شده و تا حدودی هم به جزای دنیوی خویش هم رسیده است.
۲- فائزه هاشمی در حدسی دیگر درباره علت یک روز زودتر آزاد شدن از زندان در جملاتی ناهضم که نشان از خودبرتربینی سیاسی- اجتماعی دارد مدعی میشود «نبودن من در زندان هنگام چهارشنبهسوری برایشان [نظام جمهوری اسلامی] مهم بود.» در عین حال فائزه هاشمی به هیچوجه پاسخ نمیدهد که در روز چهارشنبهسوری زندانی بودن یا آزاد بودنش چه تاثیری میتوانست در کشور یا تحولات آن داشته باشد.
وی ۶ ماه در زندان بود اتفاقی نیفتاد حال با یک روز بیشتر یا کمتر در زندان ماندنش چه اتفاق مهمی میتوانست رخ بدهد که نظام جمهوری اسلامی را با خطرات جدی مواجه سازد. طبعا چنین سخنان دهنپرکنی ضربالمثل «توصیه گنجشک به درخت تنومند هنگام پریدن از روی آن» را به ذهن متبادر میسازد.
۳- فائزه هاشمی در جملات تکمیلیتر نیز در پاسخ پرسش یادشده میگوید: «میخواستم هیچ منتی بر من و خانوادهام نباشد.» که در این رابطه گفتنی بسیار است که مختصرا میتوان گفت وی نه یک روز آزادی زودتر خویش از زندان بلکه مجموع حیات سیاسی ـ اجتماعی خویش و خانوادهاش را مدیون انقلاب اسلامی، خانواده معزز شهیدان و ملت نجیب ایران است.
همه فعالان سیاسی باید بپذیرند در همه حال شهیدان و ملت بزرگ ایران ولینعمتان واقعی ایشان هستند. البته نمیتوان انکار کرد که ملت ایران هیچگاه به دلیل بدهکاری خانواده هاشمی به انقلاب اسلامی یا ارزانی داشتن انواع نعمات سیاسی یا برخورداری پرحرف و حدیث خانواده هاشمی از انواع امکانات بر خانواده هاشمی منتی قائل نبوده و نیستند و در نهایت آنها را به خدای بزرگ واگذار کردند. در واقع فائزه هاشمی بهتر از هرکسی میداند که نه فقط آزادی وی از زندان بلکه مجموعه موقعیتهای کنونی آن خانواده و بستگان در بخشهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... قطعا مشمول بزرگواریهای ملت ایران و چشمپوشی نظام از عمده خطایای برخی اعضای آن خانواده است.
۴- فائزه هاشمی در بخش معرفی هم بندهای خویش میگوید: «تعدادی از خانمهای بهایی، تعدادی از سازمان مجاهدین، ۲ خانم مسیحی، و... چند نفری هم لاییک و چپ بامن همسلول بودند». و در پاسخ به سوال«زندان برای شما چطور بود؟» سخاوتمندانه میگوید: «خیلی خوب بود. تجربه بسیار قشنگی بود، انسانهای بزرگی که با آنها آشنا شدم، روابط و فضای بین زندانیها و... یک نقطهعطف در زندگی من به شمار میرود که به آن افتخار میکنم و بسیار هم آن را دوست دارم».
و در پاسخ به سوالی دیگر درباره چگونگی تعامل متقابل گروههای مختلف زندانی از قبیل اعضای فرقه بهایی و تروریستهای منافق با فائزه هاشمی میگوید: «استقبال گرم و صمیمانه بود... این اواخر نگران بودند که آیا آزاد خواهم شد یا نه». نگاهی گذرا بر لیست دوستان ایشان و روابط گرم و صمیمانه فائزه با آنها نشان میدهد که فائزه هاشمی با عنایت ویژهای از آنها یاد میکند و یک مشت مجرم ضد جمهوری اسلامی را انسانهای بزرگی میداند که ارتباط با آنها نقطه عطفی در زندگی او محسوب میشود. شاید فائزه نمیخواهد به یاد بیاورد که همین مجاهدین، منافقین تروریست وطنفروشی هستند که بیش از ۱۷ هزار تن از مردم بیگناه ایران را به خاک و خون کشیدند.
۵- شاید سیاهترین بخش مصاحبه جایی است که فائزه هاشمی در پاسخ پرسشی درباره ملاقات با اکبرهاشمی رفسنجانی در زندان و صحبتهای رد و بدل شده میان ایشان با پدرش میگوید: «بیشتر احوالپرسی بود و وضعیت زندان را برایش توضیح دادم. بابا نیز گلههای آن طرف را منتقل کرد که چرا به مجاهدین، منافقین نمیگویم یا چرا روابط خوبی مثلا با مجاهدین و بهاییها دارم.» تلفیق این سخنان با استقبال رسانههای ضد انقلاب و محافل وابسته به بهاییها و گروههای تروریستی منافقین بویژه بنگاه سخنپراکنی بیبیسی از این بخش از سخنان فائزه و استفاده از عنوان تابوشکنی برای نامبرده و بخش پایانی مصاحبه که فائزه میگوید «همچنین تصمیم دارم مسائل مربوط به زندانیها و خانوادههایشان را دنبال کنم» به خوبی نشان میدهد که فائزه هاشمی همچنان اصرار بر خطایای گذشته داشته و هیچ اعتنایی برای حکم محرومیت ۵ ساله از فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی ندارد و به دنبال سوءاستفاده از موقعیت پدر در جهت هزینهسازی برای نظام و ملت مسلمان ایران است.
۶- سخن پایانی آنکه در مقطع کنونی مردم انتظار دارند اکبر هاشمیرفسنجانی به جای تعیین خط و خطوط انتخاباتی یا قائل شدن نقش انقلابی – اسلامی ابتدائا بهعنوان یک روحانی مسلمان و در وهله بعدی بهعنوان یک سیاستمدار و سپس در مقام ریاست مجمع تشخیص مصلحت تکلیف خویش را با «روابط خوب» فرزند خطاکارش با بهاییها و منافقین روشن ساخته و با شجاعت به تنویر افکار عمومی در این رابطه بپردازد. هاشمی باید بداند که در حال حاضر سرنوشت سیاسی او با مواضع اتخاذی ایشان در مقابل اقدامات غیرشرعی فرزندش ارتباط مستقیم داشته و مردم کماکان منتظر موضعگیری رسمی هاشمی رفسنجانی در برابر سخنان فائزه هاشمی هستند.
سیروس محمودیان
بابا اینا آقا زاده اند دیگه ...
گفتم یا نگفتم..گفتم یا نگفتم..گفتم یا نگفتم..