صراط:گذر از سال 91 به سال 92 با تجربه ای از
بداخلاقی ها و تنش های سیاسی در کشور بود. سال 92 آبستن انتخابات است و
فضای نه چندان شفاف سیاسی کشور بر نگرانی ها می افزاید. نگرانی ها در خصوص
برگزاری انتخابات توسط دولت دهم، ارزیابی و آسیب شناسی از مهم ترین تنش
سیاسی کشور در سال 91، برنامه های احتمالی دولت برای انتخابات، تایید
صلاحیت کاندیدای مورد نظر دولت و باید ها و نباید های انتخابات ریاست
جمهوری 92 مهم ترین محورهایی است که در گفت و گو با دکتر علی مطهری،
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی به آن پرداخته شده است.
اگر بخواهیم آسیب شناسی دقیقی از چالش ها و تنش های فضای سیاسی کشور در سال 91 داشته باشیم، بدون شک یکی از مهم ترین این تنش ها اتفاق روز استیضاح مجلس بود. رفتارهای رییس جمهور در ایستادگی در برابر قانون و زیر سوال بردن بزرگان نظام امر بی سابقه ای نبود اما در روز استیضاح ، رییس جمهور به اقدام تازه ای دست زد و با محاسبه خود مدرکی را در مجلس نمایش داد تا بتواند فساد اقتصادی در نزدیکان رییس مجلس را در روز استیضاح نمایش دهد و این رفتار در کارنامه رفتارهای رییس دولت دهم و نهم نقطه عطفی بود.با نگاه به این نقطه عطف در سال گذشته ریشه رفتار رییس جمهور در ان روز خاص در مجلس را در چه چیز می بینید؟عبدالرضا شیخ الاسلامی یا سعید مرتضوی و یا انگیزه ای مجزای از حفظ وزیر و حمایت از مرتضوی؟
در ابتدای امر من باید تاکید کنم که ایشان در روز استیضاح به دنبال حفظ وزیر نبود و در واقع در مجلس حاضر شده بود تا از مسئله استیضاح به عنوان یک فرصت برای تبلیغات انتخاباتی استفاده کند. من فکر می کنم رییس جمهور تصور می کرد که ممکن است علی لاریجانی که امروز در مقام ریاست مجلس است، برای انتخابات آتی ریاست جمهوری کاندیدا شود و با این زمینه ذهنی به دنبال این بود که از فرصت روز استیضاح برای حذف ایشان استفاده کند و در حقیقت با این اقدام یکی از رقبای کاندیدای مورد نظر دولت حذف شود.احمدی نژاد در روز استیضاح به دنبال حفظ وزیر خود نبود و حتی به سرنوشت سعید مرتضوی نیز اهمیتی نمی داد. چرا که هم آبروی سعید مرتضوی در این جلسه رفت به این دلیل که ضبط فیلمی که رییس جمهور پخش کرد، جرم بود و این جرم متوجه سعید مرتضوی می شد، وهم وزیر رای نیاورد و از وزارت ساقط شد.
شاید بتوانیم نقطه آغاز این روند رفتاری را در مناظره های سال 88 ببینیم. این شیوه خاص رفتاری از مناظره های سال 88 آغاز شد و در سال 91 به رفتارهای روز استیضاح انجامید. در یک آسیب شناسی، با نقطه شروع قبل از ابتدای دولت دهم و برگزاری همان مناظره ها تا روز استیضاح وزیر کار، چه مواردی باعث شد تا رییس دولت دهم در سال پایانی کار خود در مجلس چنین رفتاری داشته باشد؟این روند از نگاه شما متاثر از چه مواردی است؟
این روند ،گذشته از روحیات آقای احمدی نژاد، ناشی از عملکرد مقامات مربوط در برابر رفتارهای وی است. اگر در همان مناظره های مشهور سال 88، برخورد مناسبی با وی شده بود، مثلا شورای نگهبان هشداری می داد و یا حتی صلاحیت ایشان رد می شد و با این رفتارها زشتی رفتارهایش نشان داده می شد، کار به رفتار روز استیضاح نمی رسید. یعنی به شکلی در مقابل رفتارهایی از این جنس رییس جمهور عمل شد که این روند به نقطه روز استیضاح رسید. در حقیقت به شکلی تایید آمیز با این رفتارها برخورد شد به طوری که همه احساس کردند این دست از رفتارها، کارهای نادرستی نیست چرا که از طرف مقامات عالی نظام این رفتارها محکوم نشد. مناظره ها و رفتاری که رئیس جمهوردر مرقد امام داشت، به شکلی مورد برخورد قرار گرفت که توده مردم تصور کردند این رفتارها بلااشکال است و کار خوبی است و رئیس جمهور در حال افشاگری است و این رفتارها و اظهارات در راستای عدالت خواهی ایشان است!
این روش برخورد درست نبود. رییس جمهور در واقع همانند یک بچه لوس و عزیزکرده یک خانواده شد که هر چه دیگران را اذیت کرد و آبروی دیگران را برد، نه تنها هیچ مقاومتی در برابر رفتارهایش نشد، بلکه بعضا نیز مورد تشویق واقع شد. طبیعی است که این شیوه برخورد با این رفتارها همین نتیجه امروز را می دهد.شاید اگر ما هم جای آقای احمدی نژاد بودیم، به همین نقطه می رسیدیم.
نقطه شروع این مسئله البته همان مناظره ها بود و علت شروع این رفتارهای وی نیز بغضی بود که درمیان برخی مقامات نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان وجود داشت و شاید در ابتدای امر احساس می شد احمدی نژاد ابزار خوبی برای کنار گذاشتن هاشمی و اصلاح طلبان است به این دلیل که آدم جسوری است و می تواند هاشمی را از عرصه سیاست کنار بزند . با این استدلال در مقابل این تخلفاتش سکوت شد.اما کار احمدی نژاد به جایی رسید که اکنون کل نظام را تهدید می کند. این رفتارهای او بیشتر نتیجه رفتارهای خود ما است. مجلس نیز هر زمان خواست اقدام اساسی همانند سوال از رییس جمهور انجام دهد و به وظیفه نظارتی خود درست عمل کند،به خاطر مصالحی با مانع مواجه شد.در حقیقت دست مجلس را بستند و هیچ مانعی در مقابل رییس جمهور نبود. از نگاه من دو چیز در کشور ما می تواند جلوی استبداد را بگیرد، یکی مجلس و دیگری رهبری.به خاطر حوادث سال 88 تا حدودی دست رهبری بسته شد و به خاطر نگرانی از زنده شدن فتنه 88 با آقای احمدی نژاد با ملاحظه رفتار شد و مجلس نیز هر زمان می خواست کاری انجام دهد، درگیر همین ملاحظات می شد. در نتیجه هیچ مانعی در برابر احمدی نژاد نبود و به خصوص با روحیاتی که آقای احمدی نژاد دارد،طبیعی بود که کاربه این نقطه برسد.
البته این ملاحظات که شما ذکر می کنید مربوط به بعد از سال 88 است و مجلس با این پیش زمینه مسائل سال 88 درگیر ملاحظات می شود. اما قبل از سال 88 نیز روند متفاوتی دیده نمی شود. درست است که در آن زمان دولت نهم به اندازه دولت دهم حاشیه نداشت اما باز هم عاری از بی قانونی نبود در حالی که مجلس هفتم در برابر بی قانونی های دولت نهم سکوت می کند. حتی بعضا نزدیکان رییس جمهور هر از چندگاهی از نحوه تعامل مجلس هفتم با دولت نهم به عنوان یک خاطره خوب و شیرین یاد می کنند. مجلس هفتم این ملاحظات را نداشت اما مقاومتی نیز در برابر دولت و رییس جمهوری که بی قانونی می کند، نکرد.
روحیه حاکم بر مجلس هفتم روحیه خاصی بود و به ویژه با توجه به روحیات خاص رئیس آن، چالش لازم با رییس جمهور پیدا نشد.ریاست مجلس هفتم اصولا اهل تنش نیست و هر گونه تنشی را حتی اگر لازم و ضروری باشد، دفع و محکوم می کند. در حالی که برخی از تنش ها که در راستای اجرای قانون است به حال کشور مفید است و نباید از آن پرهیز شود.
به طور کلی فضای سیاسی سال قبل با توجه به نوع رفتارها و ارتباطی که بین دولت و مجلس بود و در نهایت تنش روز استیضاح از نگاه بسیاری از مسئولان و فعالان عرصه سیاسی نظام چندان مثبت ارزیابی نشد. چهره هایی از فعالان عرصه سیاسی هر دو طرف این مسئله را مقصر اعلام کردند و حتی بعضی افراد مطرح کردند که هر دو طرف این مسئله با این کار خود دل رهبری را خون کردند و ارزیابی کلی از اتفاقی که رخ داد در داخل کشور چندان مطلوب نبود. البته بودند جریان هایی که اتفاق روز استیضاح را نمادی از ایستادگی قانون در برابر بی قانونی تلقی کردند و بر آن مهر تایید زدند.آیا تنش روز استیضاح نیز از جمله تنش هایی است که شما مطرح می کنید برای اجرای قانون لازم و ضروری است ویا نه ، می شد از وقوع این مسئله جلوگیری و اجتناب کرد؟
به نظر من آنچه در روز استیضاح در مجلس رخ داد، اتفاق مبارکی برای کشور بود.فکر می کنم اتفاقی شبیه 14 اسفند بود که باعث شد چهره حقیقی آقای بنی صدر مشخص شود.اگر رسانه ملی حادثه مجلس را به درستی در بین مردم انعکاس می داد ، از نظر من آقای احمدی نژاد سرنگون می شد. به این معنی که زمینه عدم کفایت سیاسی وی فراهم و به سرعت سرنگون می شد. در 14 اسفند نیز زمانی که تلویزیون رفتارها و ظلم هایی را که بنی صدر در حق بسیجیان انجام داد پخش کرد و مردم این رفتارها را دیدند، زمینه برای عدم کفایت سیاسی بنی صدر فراهم و وی برکنار شد.
بالاخره مقامات کشور در خصوص موضوع روز استیضاح ملاحظه آقای احمدی نژاد را کردند و اجازه چنین کاری را ندادند. کسانی که مطرح می کنند هر دو طرف مقصر بودند و هر دو این افراد دل رهبری را خون کردند، شیطنت می کنند و واقعیت را خود می دانند. مطلب کاملا روشن بود. یک استیضاح معمولی بود و اگر آقای رییس جمهور پروژه سیاسی اجرا نمی کرد، کار بدان جا نمی رسید . شروع کننده مقصر است و آقای احمدی نژاد شروع کننده بود و رییس مجلس پاسخ های قانونی و عاری از توهین داد. اصل استیضاح نیز کاری قانونی بود. از نظر من تنها مقصر آنچه رخ داد، آقای احمدی نژاد بود و در این خصوص مجلس، استیضاح کنندگان و ریاست مجلس قصوریا تقصیری مرتکب نشدند.
این مسئله که مطرح می کنید، اگر رسانه ملی حادثه روز مجلس را پوشش مناسبی می داد، شاید زمینه عدم کفایت وی پیدا می شد، چند جای ابهام دارد.می توان چند نقطه مخالف با این مسئله را بررسی کرد.آقای مطهری به نظر نمی رسد با پوشش یک برنامه تصویری از رفتار رییس جمهور بتوان به چنین نقطه ای در جامعه رسید. آقای احمدی نژاد از نگاه بسیاری از کارشناسان ، در بین طبقات خاصی از جامعه به دلیل اجرای سیاست توزیع یارانه نقدی در اجرای قانون هدفمندی یارانه ها پایگاه اجتماعی قابل توجهی دارد. آقای مصباحی مقدم، رییس کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس چندی قبل مطرح کردند که دولت با مقوله یارانه به دنبال فریب افکار عمومی است و بسیاری از نمایندگان مجلس مطرح می کنند که دولت از یارانه ها استفاده های انتخاباتی و تبلیغاتی می کند. توده ای که فکر می کنند رییس جمهور به دلیل این که اصرار بر توزیع یارانه بیش تر و بیش تر دارد، شخصیتی مردمی دارد و در برابر نهادهای دیگر ایستاده است تا مردم در رفاه بیش تر باشند، با یک برنامه تصویری قانع نمی شود که این شخص کفایت ریاست جمهوری ندارد.چه بسا مسئولانی که در برابر محمود احمدی نژاد چندان ایستادگی نمی کنند، ملاحظه پایگاه اجتماعی وی را دارند.حامیان احمدی نژاد در این پایگاه اجتماعی، وی را سوپر من شرایط امروز می بینند که در برابر مجلسی که در ظاهر موضوع نمی گذارد به مردم پول داده شود، ایستادگی می کند. پس نمایش حقیقت کار چندان راحتی نیست!
من این استدلال را قبول ندارم. یارانه چندان موثر نیست. این که ما مسئله یارانه را در رویکرد مردم خودمان خیلی موثر بدانیم، به نظر من اغراق در این مسئله است. مردم ما بیش تر مردمی ایدئولوژیک و اعتقادی هستند و به این شکل نیست که با دریافت نقدی اعتقادات خود و مصالح جامعه را زیر پا بگذارند.اگر بسیاری از حقایق برای مردم روشن شود و مردم بفهمند که ایشان رفتارهای غیر اخلاقی و غیر قانونی دارد، در نگاه همان کسانی که یارانه برای آنها مهم است، تاثیر می گذارد.اگر به این شکل نگاه شود که رئیس جمهور با پرداخت یارانه، فکر مردم را در جهت فکر خود حرکت داده است، شاید نوعی توهین به مردم باشد.
البته من در این طرح سوال ، مردم را مقصر اعلام نکردم. مردم می بینند بزرگان نظام هرگز رییس جمهور را نفی نکردند. از طرف دیگر مردم ما همانند همه مردم دیگر تحت تاثیر رسانه هستند. رسانه ملی تاثیرگذارترین رسانه در جامعه ما است و رسانه های مکتوب نمی توانند با قدرت تاثیرگذاری رسانه ملی رقابت کنند.رسانه ملی تریبون را در اختیار رییس جمهور گذاشت و از افرادی که در خصوص بی قانونی های وی هشدا رمی دادند این تریبون را دریغ کرد. رییس جمهور فرصت پیدا کرد از این تریبون از خود و دولتش برای مردم اسطوره بسازد و به گونه ای القا کند که محمود احمدی نژاد است که به دنبال توزیع ثروت مردم در بین مردم است و می خواهد در برابر مافیای قدرت و ثروت بایستد. مردم در این جریان مقصر نیستندبلکه تحت تاثیر هستند.
ببینید این که مطرح می کنید که برخی از مسئولان به این دلیل با آقای احمدی نژاد برخورد نمی کنند که از پایگاه اجتماعی وی مطلع هستند، تحلیل درستی نیست. عامل اصلی ، حمایت رهبری به خاطر مصالحی از رییس جمهور است. رهبری در طول 8 سال گذشته حمایت بی سابقه ای از ایشان داشته است. جمله اخیری که بعد از حادثه روز استیضاح مجلس رهبر انقلاب درباره رفتارهای رییس جمهور فرمودند که کار رییس جمهور کاری غیر شرعی و غیر اخلاقی و بر ضد حقوق مردم بود، نخستین اعتراض ایشان به رئیس جمهوربعد از نزدیک به هشت سال بود.حمایت های رهبری به خصوص در دو سه سال اول، در همراهی توده مردم بسیار موثر بوده است. هنوز بسیاری از مردم به همین دلیل این دولت را دولتی مکتبی و مورد تایید رهبر انقلاب می دانند. اگر روحانیت و نخبگان به توده مردم آگاهی بخشی کنند، من فکر می کنم مردم با وجهه بی قانونی دولت آشنا می شوند و مسئله پرداخت یارانه نقدی در این خصوص تاثیر زیادی ندارد. از نگاه من آگاهی بخشی درستی در خصوص رفتارهای ضد قانونی دولت صورت نگرفته است یعنی مردم صورت مسئله را به درستی درک نکرده اند و خطر افکار احمدی نژاد و مشایی را به درستی نمی دانند. آگاهی بخشی می تواند بسیار موثر باشد.
این که بسیاری مطرح می کنند جریان موسوم به جریان انحرافی در دولت با روحانیت موضع دارد، به همین دلیل است، یعنی دولت از نقش اثرگذار روحانیت در نمایش چهره حقیقی خود به مردم واهمه دارد؟
این فکربیش تر به دلیل عقاید خاصی است که آقای احمدی نژاد و آقای مشایی دارند. به هر حال این گروه عقاید ویژه ای دارند.مثلا مطرح می کنند که اسلام یعنی عشق و محبت به انسان ها و اسلام مساوی است با علاقه به همه انسان ها، یا این که مطرح می کنند اسلام و مسیحیت و یهودیت همه یک حرف می زنند. این حرف ها به قول معروف بو دار است. شاید مطرح شود که این حرف ها ، درست و خوب است اما یک اسلام شناس انگیزه طرح این صحبت ها را درک می کند. از بین بردن مرز بین اسلام و سایر ادیان و از بین بردن مرز بین اسلام و کفر و رد همه احکامی که در اسلام در خصوص رابطه میان مسلمان و غیر مسلمان وجود دارد، در صحبت های احمدی نژاد و مشایی ملموس است. این حرف ها معنی دار است و از باورهای این گروه نشات می گیرد.تاکید این افراد بر مدیریت جهانی و عدم مرز بین مسلمان و غیر مسلمان با آرمان های انقلاب اسلامی سازگار نیست. ما داعیه جهانی شدن اسلام را داریم و این اظهارات در مغایرت با تفکر امام(ره) و شهید مطهری و رهبر انقلاب است.
در این خصوص نیزبسیاری از چهره های فعال در عرصه سیاسی کشور مطرح کردند که با این ادبیات به دنبال همراه کردن اپوزسیون و یا بعضا ایرانیان خارج نشین هستند. رفتارهایی نیز در این راستا در سال های قبل داشتند. به ایرانیان خارج از کشر یارانه نقدی می دادند و امروز هم که اسفندیار رحیم مشایی در پست حساس دبیرخانه جنبش عدم تعهد است.ممکن است به دنبال ایجاد ظرفیتی در خارج از کشور برای خود باشند.
صداقت در گفته های این گروه بعضا وجود ندارد. در بین صحبت های آقای احمدی نژاد صحبت های درست نیز هست. مثلا به تازگی آقای احمدی نژاد مطرح کرد که اطلاعات سپاه حق دخالت در انتخابات نظام پزشکی را نداشته است. این حرف به خودی خود، حرف درستی است چون از نظر قانون ، ملاک برای بررسی صلاحیت ها استعلام های چهارگانه است.
اما این حرف نیز تنها برای امروز است و در شرایط امروز شنیده می شود. در ایامی که شما در خصوص نگرانی از دخالت و نقش سپاه در انتخابات مجلس اظهاراتی داشتید، در این خصوص صدایی از دولت و دولتمردان شنیده نشد.
بله. امروز این صحبت ها را مطرح می کنند. مسئله همین است. تا حدودی اعتماد به گفته های رییس جمهور و اطرافیانش از بین رفته است. بعضا حرف های درست می زنند . مثلا گاهی از حقوق زندانیان صحبت می کنند ولی این سوال وجود دارد که چرا در مورد حقوق زندانیان حوادث پس از انتخابات نگرانی نداشتید. چرا در اوج بازداشت های سال 88 هیچ دفاعی از این بازداشت شدگان نکردید. این موارد شک ایجاد می کند که این اظهارات جنبه تبلیغاتی، سیاسی و جنبه جلب آراء دارد. همین که اعتماد نیست، باعث می شود نتوانیم از بعضی مواضع درست ایشان دفاع کنیم چرا که می دانیم نیت خالص و درست وکار برای خدا نیست، در نتیجه دفاع از آنها نیز ممکن نیست.
در ابتدای سال 92 در ماه آغازین ماه های پایانی دولت دهم هستیم. به نظر می رسد هر اقدامی با شائبه های تبلیغاتی و انتخابتی و سیاسی که تا به امروز انجام شده است، برای سه ماه آتی است. هر اقدامی که تا به امروز رییس جمهور و نزدیکانش در خصوص برنامه انتخاباتی داشتند، برای این بود که باز هم فردی از نزدیکان رییس جمهور فعلی به پاستور برود و شاید رییس جمهور تمامی این اقدامات را زیر ساختی برای اجرای مدل مدودوف-پوتین در ایران می دید.
رییس جمهور در ماه های گذشته اقداماتی با رویکرد انتخاباتی داشته است که از مصاحبه تلویزیونی آبان 91 در خصوص یارانه ها شروع شد. مسئله ای که باید ابتدا با مجلس مطرح می شد، با مردم مطرح شد. فکر می کنم این مسئله به نوعی تبلیغ انتخاباتی بود. بعد از این جریان درخواست یک سخنرانی در مجلس را کرد.در آن جلسه در خصوص فاز دوم هدفمندی تاکید داشتند وعلاوه بر آن طرح هایی را مطرح کردند که به قول برخی از نمایندگان باید در ابتدای کاریک دولت مطرح و پیگیری شود نه در چند ماه پایانی . در روز استیضاح هم با همین رویکرد دست به پخش فیلم زد تا به خیال خود شخصی راکه ممکن است کاندیدا شود از سر راه بردارد. در بسیاری از مواقع شاهد این رفتارها بوده ایم. روز درختکاری شعار زنده باد بهار داد.
به نظر من از یک رییس جمهور و از یک دولت این رفتارها خوش آیند نیست که بیش ترین همت خود را در چند ماه آخر مسئولیت خود، حمایت از کاندیدای مورد نظر خود قراردهد. به خصوص این که دولت مجری انتخابات است و این شائبه به وجود می آید که کسی که مجری انتخابات است و تا این اندازه اصرار دارد که کاندیدای خود رای بیاورد، آیا انتخابات را به سلامت برگزار می کند؟دولت نباید وارد این حوزه می شد چرا که بالاخره پول و قدرت در اختیار دارد و این رفتارها نیز شائبه انگیز است و اعتماد مردم را کم می کند. به خصوص این که می بینیم دولت فعلی برای تبلیغ کاندیدای مورد نظر خود بسیار آشکار و عریان عمل می کند و بسیار مشخص است که برای حمایت از کاندیدای خاص مورد نظر خود برنامه دارند.
نتیجه گرفتن از تمامی این برنامه ها منوط به تایید صلاحیت این کاندیدا است. آیا فکر می کنید از اساس اسفندیار رحیم مشایی تایید صلاحیت می شود؟
روشن است که آقای مشایی رجل سیاسی نیست. کسی که مدتی رییس میراث فرهنگی بوده و برای مدتی نیز ریاست دفتر رییس جمهوری را بر عهده داشته، نمی تواند رجل سیاسی باشد.اشتباه بسیار بزرگی است اگر شورای نگهبان او را به عنوان رجل سیاسی قبول کند. علاوه بر این که آقای مشایی افکار خاصی دارد که با ایدئولوژی انقلاب اسلامی سازگار نیست وافکار خطرناکی است. از انسان گرایی و باستان گرایی و تسامح در امور فرهنگی و عدم اعتقاد به نظارت دولت اسلامی بر امور فرهنگی که ایشان مطرح می کند، همه و همه جای سوال دارد و نشان می دهد این شخص صلاحیت رییس جمهور شدن را ندارد و اگر شورای نگهبان وی را تایید صلاحیت کند، باید ختم انقلاب را اعلام کنیم. اگرانقلاب به دست این افکار بیافتد، به سرعت تغییر مسیر می دهد و از بین می رود.
چرا از همین امروز در برابر این نگرانی ها اقدامی انجام نمی شود؟ شاهد تغییر سریع و وسیع استانداران هستیم. چرا در برابر این اقدامات سکوت می کنیم و با این نگرانی ها سر می کنیم؟
عزل و نصب استاندار از اختیارات وزیر کشور است. گرچه می دانیم وزیر در این خصوص کاره ای نیست و این ها تصمیمات رییس جمهور و شخص مشایی است. وزرای ما کاره ای در امور اجرایی نیستند و حتی در صحبت هایی که من با برخی از آنها داشتم مطرح کردند که معاونان خود را نیز نمی توانند تعیین کنند و رییس جمهور برای انها معاون تعیین می کند. به طور کلی برخی از رفتارهایی که امروز رخ می دهد خلاف قانون نیست اما خلاف مصلحت است. به طور مثال تغییر استانداران به احتمال قوی با هدف کنترل انتخابات است اما این را نمی توان اثبات کرد. در نتیجه مجلس نیز در این خصوص نمی تواند کاری انجام دهد.به فرض اثبات ، تنها کاری که در برابر این اقدامات می توان انجام داد، این است که وزیر را استیضاح کنیم که البته با این صحبت هایی که صورت گرفته و تاکید شده که در ماه های پایانی استیضاح به صلاح نیست، جلوی این اقدام نیز گرفته شده است. متاسفانه دست مجلس بسته است.
یعنی اگر دست مجلس بسته نبود، فکر می کنید طرح عدم کفایت رییس جمهور مطرح و پیگیری می شد؟
بله. من فکر می کنم ممکن بود. به خصوص روز حادثه استیضاح بسیاری از نمایندگان در صحن مطرح کردند که دیگر باید به فکر طرح عدم کفایت رییس جمهور بود و باید در این خصوص وارد عمل شد.
آقای مطهری عدم کفایت رییس جمهور با نام بنی صدر در افکار عمومی گره خورده است. جامعه نیازمند قیاس واقع بینانه ای بین بنی صدر و احمدی نژاد برای رسیدن به این نقطه است که احمدی نژاد باید با طرح عدم کفایت برکنار شود. آیا همان اندازه که در خصوص بنی صدر نگرانی وجود داشت، در مورد محمود احمدی نژاد نیز هست؟
آنچه در متن عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر آمده است، همین چیزهایی است که امروز در خصوص آقای احمدی نژاد نیز مطرح است،مانند قانون گریزی و قانون شکنی و تحقیر سایر نهادهای حکومتی کشور و ایجاد اختلاف میان آنها. این مسائل در مورد آقای احمدی نژاد نیزمطرح است. منتها بنی صدر به خاطر اتحادی که با منافقین پیدا کرد، تصمیم در مورد او آسان تر بود. چرا که منافقین اعلام قیام مسلحانه کرده بودند. در نتیجه تصمیم در مورد عدم کفایت سیاسی بنی صدر کار آسانی بود.
البته این اتحاد مشخص شده بود. در مورد احمدی نژاد هم این نگرانی بعضا از جانب مسئولان نظام مطرح می شود. به طور مثال رییس مجلس در نطق دفاعی خود مطرح کرد که برادر آقای احمدی نژاد، آقای داوود احمدی نژاد در جلسه ای با که دکتر لاریجانی داشته است در خصوص ارتباط اطرافیان رییس جمهور با منافقان اظهار نگرانی و انتقاد کرده است.
البته برای ما هنوز مشخص نیست این ارتباط در چه حدی بوده. میزان این ارتباط قابل لمس و اثبات نیست. به هر حال این گروه خیلی هوشیارانه تر و با برنامه ریزی دقیق تر عمل می کنند و با تجربه ای که از مسئله بنی صدر دارند، رو در روی نظام قرار نمی گیرند.اما با همین افکار و شعارهایی که مطرح می کنند به نظر می رسد به دنبال خارج کردن انقلاب از مسیر اصلی هستند.خود آقای مشایی و احمدی نژاد اعتقادات خاصی دارند و به دنبال این هستند که انقلاب را به این مسیر بکشانند. نباید اجازه داد چنین اتفاقی بیافتد.
چه طور نباید اجازه داد. شما مطرح می کنید دست مجلس بسته است
باید آگاهی بخشی کرد. رفتارهای دولت باید برای مردم روشن شود. مردم باید حقیقت دولت احمدی نژاد را بشناسند. این آگاهی بخشی به خصوص از طریق رسانه ها، نخبگان و روحانیت ، امروز امری ضروری است.
حضور یک کاندیدا در برابر نماینده دولت در انتخابات که پتانسیل رای بالا و رقابت با این برنامه ریزی ها را دارد، می تواند اقدام موثری در این جریان باشد؟حضور چهره هایی امثال هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی در این شرایط زمانی می تواند در قالب ضرورت بگنجد؟
شاید من نخستین کسی بودم که پیشنهاد کردم آقای هاشمی برای انتخابات کاندیدا شوند تا در یک دوره چهارساله به کشور سامانی بدهند. البته ظاهرا ایشان کاندیدا نمی شوند. در درجه دوم آقایان ناطق نوری ، لاریجانی و حسن روحانی و بعد آقای خاتمی از این نظر که می تواند آراء را به سمت خود جلب کند، مناسب است. حتی اگر رد صلاحیت نیز بشود، باز می تواند مفید باشد چرا که با این اتفاق فضای سیاسی کشور شفاف تر و وضعیت حکومت نیز روشن تر می شود.در این صورت به نظر من خوب است که آقای خاتمی به صحنه انتخابات بیاید برای این که بگوید من وظیفه خود را انجام دادم اما رد صلاحیت شدم. خود این اتفاق می تواند در آراء مردم تاثیرگذار باشد.
یعنی باید چهره ای حضور داشته باشد تا بتواند با نماینده دولت رقابت کند
البته برای من روشن نیست که نماینده دولت چقدر رای دارد.
اما چهره هایی هم چون آقای زیباکلام مطرح می کنند که نماینده دولت رای قابل توجهی دارد. از طرف دیگر در یک تحلیل ساده می بینیم که یک گروه طرفداران کلی آقای احمدی نژاد و دولت فعلی هستند که به نماینده و کاندیدای دولت رای می دهند. گروهی نیز اپوزسیون به خصوص اپوزسیون خارج نشین هستند که به برخی شعارهای رییس جمهور و مشایی دل بسته اند و فکر می کنند با رییس جمهور شدن وی فضا برای ورود آنها به عرصه های کشور ایجاد می شود و از این حیث از وی حمایت می کنند.پس با یک حساب سرانگشتی رای دولت چندان کم نیست.
آقای احمدی نژاد در دو سال اخیر نشان داده است در برخی موارد رو درروی رهبر انقلاب نیز می ایستد و اینها همه علامت برای مخالفان انقلاب است.البته همه این ها در صورتی است که مشایی کاندیدای دولت باشد. بقیه کاندیداهای دولت شامل این شرایط نمی شوند. چرا که آنها بعضا این افکار مشایی را قبول ندارند. درست است که در دولت هستند اما دربست با افکار مشایی موافق نیستند. تایید صلاحیت مشایی نیز بعید به نظر می رسد.به احتمال قوی دولت با جبهه پایداری یکی می شود و در نهایت یک کاندید معرفی می کنند.از نظر من دولت در نهایت به سمت حمایت از کاندیدای جبهه پایداری می رود و با امکاناتی که دولت در اختیار دارد، نگرانی هایی در خصوص حمایت از کاندیدای جبهه پایداری وجود دارد ، از این نظر که اقداماتی از قبیل توزیع سهام عدالت قبل از انتخابات، تکرار شود.
منبع:اعتدال
اگر بخواهیم آسیب شناسی دقیقی از چالش ها و تنش های فضای سیاسی کشور در سال 91 داشته باشیم، بدون شک یکی از مهم ترین این تنش ها اتفاق روز استیضاح مجلس بود. رفتارهای رییس جمهور در ایستادگی در برابر قانون و زیر سوال بردن بزرگان نظام امر بی سابقه ای نبود اما در روز استیضاح ، رییس جمهور به اقدام تازه ای دست زد و با محاسبه خود مدرکی را در مجلس نمایش داد تا بتواند فساد اقتصادی در نزدیکان رییس مجلس را در روز استیضاح نمایش دهد و این رفتار در کارنامه رفتارهای رییس دولت دهم و نهم نقطه عطفی بود.با نگاه به این نقطه عطف در سال گذشته ریشه رفتار رییس جمهور در ان روز خاص در مجلس را در چه چیز می بینید؟عبدالرضا شیخ الاسلامی یا سعید مرتضوی و یا انگیزه ای مجزای از حفظ وزیر و حمایت از مرتضوی؟
در ابتدای امر من باید تاکید کنم که ایشان در روز استیضاح به دنبال حفظ وزیر نبود و در واقع در مجلس حاضر شده بود تا از مسئله استیضاح به عنوان یک فرصت برای تبلیغات انتخاباتی استفاده کند. من فکر می کنم رییس جمهور تصور می کرد که ممکن است علی لاریجانی که امروز در مقام ریاست مجلس است، برای انتخابات آتی ریاست جمهوری کاندیدا شود و با این زمینه ذهنی به دنبال این بود که از فرصت روز استیضاح برای حذف ایشان استفاده کند و در حقیقت با این اقدام یکی از رقبای کاندیدای مورد نظر دولت حذف شود.احمدی نژاد در روز استیضاح به دنبال حفظ وزیر خود نبود و حتی به سرنوشت سعید مرتضوی نیز اهمیتی نمی داد. چرا که هم آبروی سعید مرتضوی در این جلسه رفت به این دلیل که ضبط فیلمی که رییس جمهور پخش کرد، جرم بود و این جرم متوجه سعید مرتضوی می شد، وهم وزیر رای نیاورد و از وزارت ساقط شد.
شاید بتوانیم نقطه آغاز این روند رفتاری را در مناظره های سال 88 ببینیم. این شیوه خاص رفتاری از مناظره های سال 88 آغاز شد و در سال 91 به رفتارهای روز استیضاح انجامید. در یک آسیب شناسی، با نقطه شروع قبل از ابتدای دولت دهم و برگزاری همان مناظره ها تا روز استیضاح وزیر کار، چه مواردی باعث شد تا رییس دولت دهم در سال پایانی کار خود در مجلس چنین رفتاری داشته باشد؟این روند از نگاه شما متاثر از چه مواردی است؟
این روند ،گذشته از روحیات آقای احمدی نژاد، ناشی از عملکرد مقامات مربوط در برابر رفتارهای وی است. اگر در همان مناظره های مشهور سال 88، برخورد مناسبی با وی شده بود، مثلا شورای نگهبان هشداری می داد و یا حتی صلاحیت ایشان رد می شد و با این رفتارها زشتی رفتارهایش نشان داده می شد، کار به رفتار روز استیضاح نمی رسید. یعنی به شکلی در مقابل رفتارهایی از این جنس رییس جمهور عمل شد که این روند به نقطه روز استیضاح رسید. در حقیقت به شکلی تایید آمیز با این رفتارها برخورد شد به طوری که همه احساس کردند این دست از رفتارها، کارهای نادرستی نیست چرا که از طرف مقامات عالی نظام این رفتارها محکوم نشد. مناظره ها و رفتاری که رئیس جمهوردر مرقد امام داشت، به شکلی مورد برخورد قرار گرفت که توده مردم تصور کردند این رفتارها بلااشکال است و کار خوبی است و رئیس جمهور در حال افشاگری است و این رفتارها و اظهارات در راستای عدالت خواهی ایشان است!
این روش برخورد درست نبود. رییس جمهور در واقع همانند یک بچه لوس و عزیزکرده یک خانواده شد که هر چه دیگران را اذیت کرد و آبروی دیگران را برد، نه تنها هیچ مقاومتی در برابر رفتارهایش نشد، بلکه بعضا نیز مورد تشویق واقع شد. طبیعی است که این شیوه برخورد با این رفتارها همین نتیجه امروز را می دهد.شاید اگر ما هم جای آقای احمدی نژاد بودیم، به همین نقطه می رسیدیم.
نقطه شروع این مسئله البته همان مناظره ها بود و علت شروع این رفتارهای وی نیز بغضی بود که درمیان برخی مقامات نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان وجود داشت و شاید در ابتدای امر احساس می شد احمدی نژاد ابزار خوبی برای کنار گذاشتن هاشمی و اصلاح طلبان است به این دلیل که آدم جسوری است و می تواند هاشمی را از عرصه سیاست کنار بزند . با این استدلال در مقابل این تخلفاتش سکوت شد.اما کار احمدی نژاد به جایی رسید که اکنون کل نظام را تهدید می کند. این رفتارهای او بیشتر نتیجه رفتارهای خود ما است. مجلس نیز هر زمان خواست اقدام اساسی همانند سوال از رییس جمهور انجام دهد و به وظیفه نظارتی خود درست عمل کند،به خاطر مصالحی با مانع مواجه شد.در حقیقت دست مجلس را بستند و هیچ مانعی در مقابل رییس جمهور نبود. از نگاه من دو چیز در کشور ما می تواند جلوی استبداد را بگیرد، یکی مجلس و دیگری رهبری.به خاطر حوادث سال 88 تا حدودی دست رهبری بسته شد و به خاطر نگرانی از زنده شدن فتنه 88 با آقای احمدی نژاد با ملاحظه رفتار شد و مجلس نیز هر زمان می خواست کاری انجام دهد، درگیر همین ملاحظات می شد. در نتیجه هیچ مانعی در برابر احمدی نژاد نبود و به خصوص با روحیاتی که آقای احمدی نژاد دارد،طبیعی بود که کاربه این نقطه برسد.
البته این ملاحظات که شما ذکر می کنید مربوط به بعد از سال 88 است و مجلس با این پیش زمینه مسائل سال 88 درگیر ملاحظات می شود. اما قبل از سال 88 نیز روند متفاوتی دیده نمی شود. درست است که در آن زمان دولت نهم به اندازه دولت دهم حاشیه نداشت اما باز هم عاری از بی قانونی نبود در حالی که مجلس هفتم در برابر بی قانونی های دولت نهم سکوت می کند. حتی بعضا نزدیکان رییس جمهور هر از چندگاهی از نحوه تعامل مجلس هفتم با دولت نهم به عنوان یک خاطره خوب و شیرین یاد می کنند. مجلس هفتم این ملاحظات را نداشت اما مقاومتی نیز در برابر دولت و رییس جمهوری که بی قانونی می کند، نکرد.
روحیه حاکم بر مجلس هفتم روحیه خاصی بود و به ویژه با توجه به روحیات خاص رئیس آن، چالش لازم با رییس جمهور پیدا نشد.ریاست مجلس هفتم اصولا اهل تنش نیست و هر گونه تنشی را حتی اگر لازم و ضروری باشد، دفع و محکوم می کند. در حالی که برخی از تنش ها که در راستای اجرای قانون است به حال کشور مفید است و نباید از آن پرهیز شود.
به طور کلی فضای سیاسی سال قبل با توجه به نوع رفتارها و ارتباطی که بین دولت و مجلس بود و در نهایت تنش روز استیضاح از نگاه بسیاری از مسئولان و فعالان عرصه سیاسی نظام چندان مثبت ارزیابی نشد. چهره هایی از فعالان عرصه سیاسی هر دو طرف این مسئله را مقصر اعلام کردند و حتی بعضی افراد مطرح کردند که هر دو طرف این مسئله با این کار خود دل رهبری را خون کردند و ارزیابی کلی از اتفاقی که رخ داد در داخل کشور چندان مطلوب نبود. البته بودند جریان هایی که اتفاق روز استیضاح را نمادی از ایستادگی قانون در برابر بی قانونی تلقی کردند و بر آن مهر تایید زدند.آیا تنش روز استیضاح نیز از جمله تنش هایی است که شما مطرح می کنید برای اجرای قانون لازم و ضروری است ویا نه ، می شد از وقوع این مسئله جلوگیری و اجتناب کرد؟
به نظر من آنچه در روز استیضاح در مجلس رخ داد، اتفاق مبارکی برای کشور بود.فکر می کنم اتفاقی شبیه 14 اسفند بود که باعث شد چهره حقیقی آقای بنی صدر مشخص شود.اگر رسانه ملی حادثه مجلس را به درستی در بین مردم انعکاس می داد ، از نظر من آقای احمدی نژاد سرنگون می شد. به این معنی که زمینه عدم کفایت سیاسی وی فراهم و به سرعت سرنگون می شد. در 14 اسفند نیز زمانی که تلویزیون رفتارها و ظلم هایی را که بنی صدر در حق بسیجیان انجام داد پخش کرد و مردم این رفتارها را دیدند، زمینه برای عدم کفایت سیاسی بنی صدر فراهم و وی برکنار شد.
بالاخره مقامات کشور در خصوص موضوع روز استیضاح ملاحظه آقای احمدی نژاد را کردند و اجازه چنین کاری را ندادند. کسانی که مطرح می کنند هر دو طرف مقصر بودند و هر دو این افراد دل رهبری را خون کردند، شیطنت می کنند و واقعیت را خود می دانند. مطلب کاملا روشن بود. یک استیضاح معمولی بود و اگر آقای رییس جمهور پروژه سیاسی اجرا نمی کرد، کار بدان جا نمی رسید . شروع کننده مقصر است و آقای احمدی نژاد شروع کننده بود و رییس مجلس پاسخ های قانونی و عاری از توهین داد. اصل استیضاح نیز کاری قانونی بود. از نظر من تنها مقصر آنچه رخ داد، آقای احمدی نژاد بود و در این خصوص مجلس، استیضاح کنندگان و ریاست مجلس قصوریا تقصیری مرتکب نشدند.
این مسئله که مطرح می کنید، اگر رسانه ملی حادثه روز مجلس را پوشش مناسبی می داد، شاید زمینه عدم کفایت وی پیدا می شد، چند جای ابهام دارد.می توان چند نقطه مخالف با این مسئله را بررسی کرد.آقای مطهری به نظر نمی رسد با پوشش یک برنامه تصویری از رفتار رییس جمهور بتوان به چنین نقطه ای در جامعه رسید. آقای احمدی نژاد از نگاه بسیاری از کارشناسان ، در بین طبقات خاصی از جامعه به دلیل اجرای سیاست توزیع یارانه نقدی در اجرای قانون هدفمندی یارانه ها پایگاه اجتماعی قابل توجهی دارد. آقای مصباحی مقدم، رییس کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس چندی قبل مطرح کردند که دولت با مقوله یارانه به دنبال فریب افکار عمومی است و بسیاری از نمایندگان مجلس مطرح می کنند که دولت از یارانه ها استفاده های انتخاباتی و تبلیغاتی می کند. توده ای که فکر می کنند رییس جمهور به دلیل این که اصرار بر توزیع یارانه بیش تر و بیش تر دارد، شخصیتی مردمی دارد و در برابر نهادهای دیگر ایستاده است تا مردم در رفاه بیش تر باشند، با یک برنامه تصویری قانع نمی شود که این شخص کفایت ریاست جمهوری ندارد.چه بسا مسئولانی که در برابر محمود احمدی نژاد چندان ایستادگی نمی کنند، ملاحظه پایگاه اجتماعی وی را دارند.حامیان احمدی نژاد در این پایگاه اجتماعی، وی را سوپر من شرایط امروز می بینند که در برابر مجلسی که در ظاهر موضوع نمی گذارد به مردم پول داده شود، ایستادگی می کند. پس نمایش حقیقت کار چندان راحتی نیست!
من این استدلال را قبول ندارم. یارانه چندان موثر نیست. این که ما مسئله یارانه را در رویکرد مردم خودمان خیلی موثر بدانیم، به نظر من اغراق در این مسئله است. مردم ما بیش تر مردمی ایدئولوژیک و اعتقادی هستند و به این شکل نیست که با دریافت نقدی اعتقادات خود و مصالح جامعه را زیر پا بگذارند.اگر بسیاری از حقایق برای مردم روشن شود و مردم بفهمند که ایشان رفتارهای غیر اخلاقی و غیر قانونی دارد، در نگاه همان کسانی که یارانه برای آنها مهم است، تاثیر می گذارد.اگر به این شکل نگاه شود که رئیس جمهور با پرداخت یارانه، فکر مردم را در جهت فکر خود حرکت داده است، شاید نوعی توهین به مردم باشد.
البته من در این طرح سوال ، مردم را مقصر اعلام نکردم. مردم می بینند بزرگان نظام هرگز رییس جمهور را نفی نکردند. از طرف دیگر مردم ما همانند همه مردم دیگر تحت تاثیر رسانه هستند. رسانه ملی تاثیرگذارترین رسانه در جامعه ما است و رسانه های مکتوب نمی توانند با قدرت تاثیرگذاری رسانه ملی رقابت کنند.رسانه ملی تریبون را در اختیار رییس جمهور گذاشت و از افرادی که در خصوص بی قانونی های وی هشدا رمی دادند این تریبون را دریغ کرد. رییس جمهور فرصت پیدا کرد از این تریبون از خود و دولتش برای مردم اسطوره بسازد و به گونه ای القا کند که محمود احمدی نژاد است که به دنبال توزیع ثروت مردم در بین مردم است و می خواهد در برابر مافیای قدرت و ثروت بایستد. مردم در این جریان مقصر نیستندبلکه تحت تاثیر هستند.
ببینید این که مطرح می کنید که برخی از مسئولان به این دلیل با آقای احمدی نژاد برخورد نمی کنند که از پایگاه اجتماعی وی مطلع هستند، تحلیل درستی نیست. عامل اصلی ، حمایت رهبری به خاطر مصالحی از رییس جمهور است. رهبری در طول 8 سال گذشته حمایت بی سابقه ای از ایشان داشته است. جمله اخیری که بعد از حادثه روز استیضاح مجلس رهبر انقلاب درباره رفتارهای رییس جمهور فرمودند که کار رییس جمهور کاری غیر شرعی و غیر اخلاقی و بر ضد حقوق مردم بود، نخستین اعتراض ایشان به رئیس جمهوربعد از نزدیک به هشت سال بود.حمایت های رهبری به خصوص در دو سه سال اول، در همراهی توده مردم بسیار موثر بوده است. هنوز بسیاری از مردم به همین دلیل این دولت را دولتی مکتبی و مورد تایید رهبر انقلاب می دانند. اگر روحانیت و نخبگان به توده مردم آگاهی بخشی کنند، من فکر می کنم مردم با وجهه بی قانونی دولت آشنا می شوند و مسئله پرداخت یارانه نقدی در این خصوص تاثیر زیادی ندارد. از نگاه من آگاهی بخشی درستی در خصوص رفتارهای ضد قانونی دولت صورت نگرفته است یعنی مردم صورت مسئله را به درستی درک نکرده اند و خطر افکار احمدی نژاد و مشایی را به درستی نمی دانند. آگاهی بخشی می تواند بسیار موثر باشد.
این که بسیاری مطرح می کنند جریان موسوم به جریان انحرافی در دولت با روحانیت موضع دارد، به همین دلیل است، یعنی دولت از نقش اثرگذار روحانیت در نمایش چهره حقیقی خود به مردم واهمه دارد؟
این فکربیش تر به دلیل عقاید خاصی است که آقای احمدی نژاد و آقای مشایی دارند. به هر حال این گروه عقاید ویژه ای دارند.مثلا مطرح می کنند که اسلام یعنی عشق و محبت به انسان ها و اسلام مساوی است با علاقه به همه انسان ها، یا این که مطرح می کنند اسلام و مسیحیت و یهودیت همه یک حرف می زنند. این حرف ها به قول معروف بو دار است. شاید مطرح شود که این حرف ها ، درست و خوب است اما یک اسلام شناس انگیزه طرح این صحبت ها را درک می کند. از بین بردن مرز بین اسلام و سایر ادیان و از بین بردن مرز بین اسلام و کفر و رد همه احکامی که در اسلام در خصوص رابطه میان مسلمان و غیر مسلمان وجود دارد، در صحبت های احمدی نژاد و مشایی ملموس است. این حرف ها معنی دار است و از باورهای این گروه نشات می گیرد.تاکید این افراد بر مدیریت جهانی و عدم مرز بین مسلمان و غیر مسلمان با آرمان های انقلاب اسلامی سازگار نیست. ما داعیه جهانی شدن اسلام را داریم و این اظهارات در مغایرت با تفکر امام(ره) و شهید مطهری و رهبر انقلاب است.
در این خصوص نیزبسیاری از چهره های فعال در عرصه سیاسی کشور مطرح کردند که با این ادبیات به دنبال همراه کردن اپوزسیون و یا بعضا ایرانیان خارج نشین هستند. رفتارهایی نیز در این راستا در سال های قبل داشتند. به ایرانیان خارج از کشر یارانه نقدی می دادند و امروز هم که اسفندیار رحیم مشایی در پست حساس دبیرخانه جنبش عدم تعهد است.ممکن است به دنبال ایجاد ظرفیتی در خارج از کشور برای خود باشند.
صداقت در گفته های این گروه بعضا وجود ندارد. در بین صحبت های آقای احمدی نژاد صحبت های درست نیز هست. مثلا به تازگی آقای احمدی نژاد مطرح کرد که اطلاعات سپاه حق دخالت در انتخابات نظام پزشکی را نداشته است. این حرف به خودی خود، حرف درستی است چون از نظر قانون ، ملاک برای بررسی صلاحیت ها استعلام های چهارگانه است.
اما این حرف نیز تنها برای امروز است و در شرایط امروز شنیده می شود. در ایامی که شما در خصوص نگرانی از دخالت و نقش سپاه در انتخابات مجلس اظهاراتی داشتید، در این خصوص صدایی از دولت و دولتمردان شنیده نشد.
بله. امروز این صحبت ها را مطرح می کنند. مسئله همین است. تا حدودی اعتماد به گفته های رییس جمهور و اطرافیانش از بین رفته است. بعضا حرف های درست می زنند . مثلا گاهی از حقوق زندانیان صحبت می کنند ولی این سوال وجود دارد که چرا در مورد حقوق زندانیان حوادث پس از انتخابات نگرانی نداشتید. چرا در اوج بازداشت های سال 88 هیچ دفاعی از این بازداشت شدگان نکردید. این موارد شک ایجاد می کند که این اظهارات جنبه تبلیغاتی، سیاسی و جنبه جلب آراء دارد. همین که اعتماد نیست، باعث می شود نتوانیم از بعضی مواضع درست ایشان دفاع کنیم چرا که می دانیم نیت خالص و درست وکار برای خدا نیست، در نتیجه دفاع از آنها نیز ممکن نیست.
در ابتدای سال 92 در ماه آغازین ماه های پایانی دولت دهم هستیم. به نظر می رسد هر اقدامی با شائبه های تبلیغاتی و انتخابتی و سیاسی که تا به امروز انجام شده است، برای سه ماه آتی است. هر اقدامی که تا به امروز رییس جمهور و نزدیکانش در خصوص برنامه انتخاباتی داشتند، برای این بود که باز هم فردی از نزدیکان رییس جمهور فعلی به پاستور برود و شاید رییس جمهور تمامی این اقدامات را زیر ساختی برای اجرای مدل مدودوف-پوتین در ایران می دید.
رییس جمهور در ماه های گذشته اقداماتی با رویکرد انتخاباتی داشته است که از مصاحبه تلویزیونی آبان 91 در خصوص یارانه ها شروع شد. مسئله ای که باید ابتدا با مجلس مطرح می شد، با مردم مطرح شد. فکر می کنم این مسئله به نوعی تبلیغ انتخاباتی بود. بعد از این جریان درخواست یک سخنرانی در مجلس را کرد.در آن جلسه در خصوص فاز دوم هدفمندی تاکید داشتند وعلاوه بر آن طرح هایی را مطرح کردند که به قول برخی از نمایندگان باید در ابتدای کاریک دولت مطرح و پیگیری شود نه در چند ماه پایانی . در روز استیضاح هم با همین رویکرد دست به پخش فیلم زد تا به خیال خود شخصی راکه ممکن است کاندیدا شود از سر راه بردارد. در بسیاری از مواقع شاهد این رفتارها بوده ایم. روز درختکاری شعار زنده باد بهار داد.
به نظر من از یک رییس جمهور و از یک دولت این رفتارها خوش آیند نیست که بیش ترین همت خود را در چند ماه آخر مسئولیت خود، حمایت از کاندیدای مورد نظر خود قراردهد. به خصوص این که دولت مجری انتخابات است و این شائبه به وجود می آید که کسی که مجری انتخابات است و تا این اندازه اصرار دارد که کاندیدای خود رای بیاورد، آیا انتخابات را به سلامت برگزار می کند؟دولت نباید وارد این حوزه می شد چرا که بالاخره پول و قدرت در اختیار دارد و این رفتارها نیز شائبه انگیز است و اعتماد مردم را کم می کند. به خصوص این که می بینیم دولت فعلی برای تبلیغ کاندیدای مورد نظر خود بسیار آشکار و عریان عمل می کند و بسیار مشخص است که برای حمایت از کاندیدای خاص مورد نظر خود برنامه دارند.
نتیجه گرفتن از تمامی این برنامه ها منوط به تایید صلاحیت این کاندیدا است. آیا فکر می کنید از اساس اسفندیار رحیم مشایی تایید صلاحیت می شود؟
روشن است که آقای مشایی رجل سیاسی نیست. کسی که مدتی رییس میراث فرهنگی بوده و برای مدتی نیز ریاست دفتر رییس جمهوری را بر عهده داشته، نمی تواند رجل سیاسی باشد.اشتباه بسیار بزرگی است اگر شورای نگهبان او را به عنوان رجل سیاسی قبول کند. علاوه بر این که آقای مشایی افکار خاصی دارد که با ایدئولوژی انقلاب اسلامی سازگار نیست وافکار خطرناکی است. از انسان گرایی و باستان گرایی و تسامح در امور فرهنگی و عدم اعتقاد به نظارت دولت اسلامی بر امور فرهنگی که ایشان مطرح می کند، همه و همه جای سوال دارد و نشان می دهد این شخص صلاحیت رییس جمهور شدن را ندارد و اگر شورای نگهبان وی را تایید صلاحیت کند، باید ختم انقلاب را اعلام کنیم. اگرانقلاب به دست این افکار بیافتد، به سرعت تغییر مسیر می دهد و از بین می رود.
چرا از همین امروز در برابر این نگرانی ها اقدامی انجام نمی شود؟ شاهد تغییر سریع و وسیع استانداران هستیم. چرا در برابر این اقدامات سکوت می کنیم و با این نگرانی ها سر می کنیم؟
عزل و نصب استاندار از اختیارات وزیر کشور است. گرچه می دانیم وزیر در این خصوص کاره ای نیست و این ها تصمیمات رییس جمهور و شخص مشایی است. وزرای ما کاره ای در امور اجرایی نیستند و حتی در صحبت هایی که من با برخی از آنها داشتم مطرح کردند که معاونان خود را نیز نمی توانند تعیین کنند و رییس جمهور برای انها معاون تعیین می کند. به طور کلی برخی از رفتارهایی که امروز رخ می دهد خلاف قانون نیست اما خلاف مصلحت است. به طور مثال تغییر استانداران به احتمال قوی با هدف کنترل انتخابات است اما این را نمی توان اثبات کرد. در نتیجه مجلس نیز در این خصوص نمی تواند کاری انجام دهد.به فرض اثبات ، تنها کاری که در برابر این اقدامات می توان انجام داد، این است که وزیر را استیضاح کنیم که البته با این صحبت هایی که صورت گرفته و تاکید شده که در ماه های پایانی استیضاح به صلاح نیست، جلوی این اقدام نیز گرفته شده است. متاسفانه دست مجلس بسته است.
یعنی اگر دست مجلس بسته نبود، فکر می کنید طرح عدم کفایت رییس جمهور مطرح و پیگیری می شد؟
بله. من فکر می کنم ممکن بود. به خصوص روز حادثه استیضاح بسیاری از نمایندگان در صحن مطرح کردند که دیگر باید به فکر طرح عدم کفایت رییس جمهور بود و باید در این خصوص وارد عمل شد.
آقای مطهری عدم کفایت رییس جمهور با نام بنی صدر در افکار عمومی گره خورده است. جامعه نیازمند قیاس واقع بینانه ای بین بنی صدر و احمدی نژاد برای رسیدن به این نقطه است که احمدی نژاد باید با طرح عدم کفایت برکنار شود. آیا همان اندازه که در خصوص بنی صدر نگرانی وجود داشت، در مورد محمود احمدی نژاد نیز هست؟
آنچه در متن عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر آمده است، همین چیزهایی است که امروز در خصوص آقای احمدی نژاد نیز مطرح است،مانند قانون گریزی و قانون شکنی و تحقیر سایر نهادهای حکومتی کشور و ایجاد اختلاف میان آنها. این مسائل در مورد آقای احمدی نژاد نیزمطرح است. منتها بنی صدر به خاطر اتحادی که با منافقین پیدا کرد، تصمیم در مورد او آسان تر بود. چرا که منافقین اعلام قیام مسلحانه کرده بودند. در نتیجه تصمیم در مورد عدم کفایت سیاسی بنی صدر کار آسانی بود.
البته این اتحاد مشخص شده بود. در مورد احمدی نژاد هم این نگرانی بعضا از جانب مسئولان نظام مطرح می شود. به طور مثال رییس مجلس در نطق دفاعی خود مطرح کرد که برادر آقای احمدی نژاد، آقای داوود احمدی نژاد در جلسه ای با که دکتر لاریجانی داشته است در خصوص ارتباط اطرافیان رییس جمهور با منافقان اظهار نگرانی و انتقاد کرده است.
البته برای ما هنوز مشخص نیست این ارتباط در چه حدی بوده. میزان این ارتباط قابل لمس و اثبات نیست. به هر حال این گروه خیلی هوشیارانه تر و با برنامه ریزی دقیق تر عمل می کنند و با تجربه ای که از مسئله بنی صدر دارند، رو در روی نظام قرار نمی گیرند.اما با همین افکار و شعارهایی که مطرح می کنند به نظر می رسد به دنبال خارج کردن انقلاب از مسیر اصلی هستند.خود آقای مشایی و احمدی نژاد اعتقادات خاصی دارند و به دنبال این هستند که انقلاب را به این مسیر بکشانند. نباید اجازه داد چنین اتفاقی بیافتد.
چه طور نباید اجازه داد. شما مطرح می کنید دست مجلس بسته است
باید آگاهی بخشی کرد. رفتارهای دولت باید برای مردم روشن شود. مردم باید حقیقت دولت احمدی نژاد را بشناسند. این آگاهی بخشی به خصوص از طریق رسانه ها، نخبگان و روحانیت ، امروز امری ضروری است.
حضور یک کاندیدا در برابر نماینده دولت در انتخابات که پتانسیل رای بالا و رقابت با این برنامه ریزی ها را دارد، می تواند اقدام موثری در این جریان باشد؟حضور چهره هایی امثال هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی در این شرایط زمانی می تواند در قالب ضرورت بگنجد؟
شاید من نخستین کسی بودم که پیشنهاد کردم آقای هاشمی برای انتخابات کاندیدا شوند تا در یک دوره چهارساله به کشور سامانی بدهند. البته ظاهرا ایشان کاندیدا نمی شوند. در درجه دوم آقایان ناطق نوری ، لاریجانی و حسن روحانی و بعد آقای خاتمی از این نظر که می تواند آراء را به سمت خود جلب کند، مناسب است. حتی اگر رد صلاحیت نیز بشود، باز می تواند مفید باشد چرا که با این اتفاق فضای سیاسی کشور شفاف تر و وضعیت حکومت نیز روشن تر می شود.در این صورت به نظر من خوب است که آقای خاتمی به صحنه انتخابات بیاید برای این که بگوید من وظیفه خود را انجام دادم اما رد صلاحیت شدم. خود این اتفاق می تواند در آراء مردم تاثیرگذار باشد.
یعنی باید چهره ای حضور داشته باشد تا بتواند با نماینده دولت رقابت کند
البته برای من روشن نیست که نماینده دولت چقدر رای دارد.
اما چهره هایی هم چون آقای زیباکلام مطرح می کنند که نماینده دولت رای قابل توجهی دارد. از طرف دیگر در یک تحلیل ساده می بینیم که یک گروه طرفداران کلی آقای احمدی نژاد و دولت فعلی هستند که به نماینده و کاندیدای دولت رای می دهند. گروهی نیز اپوزسیون به خصوص اپوزسیون خارج نشین هستند که به برخی شعارهای رییس جمهور و مشایی دل بسته اند و فکر می کنند با رییس جمهور شدن وی فضا برای ورود آنها به عرصه های کشور ایجاد می شود و از این حیث از وی حمایت می کنند.پس با یک حساب سرانگشتی رای دولت چندان کم نیست.
آقای احمدی نژاد در دو سال اخیر نشان داده است در برخی موارد رو درروی رهبر انقلاب نیز می ایستد و اینها همه علامت برای مخالفان انقلاب است.البته همه این ها در صورتی است که مشایی کاندیدای دولت باشد. بقیه کاندیداهای دولت شامل این شرایط نمی شوند. چرا که آنها بعضا این افکار مشایی را قبول ندارند. درست است که در دولت هستند اما دربست با افکار مشایی موافق نیستند. تایید صلاحیت مشایی نیز بعید به نظر می رسد.به احتمال قوی دولت با جبهه پایداری یکی می شود و در نهایت یک کاندید معرفی می کنند.از نظر من دولت در نهایت به سمت حمایت از کاندیدای جبهه پایداری می رود و با امکاناتی که دولت در اختیار دارد، نگرانی هایی در خصوص حمایت از کاندیدای جبهه پایداری وجود دارد ، از این نظر که اقداماتی از قبیل توزیع سهام عدالت قبل از انتخابات، تکرار شود.
منبع:اعتدال