صراط:در جلد دوازدهم کتاب بحارالأنوار آمده که خروج دوباره اقوام یأجوج و مأجوج
یکی از علامات نزدیکی آخر الزمان است. به راستی دو قبیله « یأجوج و مأجوج»
چه اقوامی بوده اند؟ برای آشنایی با آن ها، مطلب زیر را بخوانید.
آشنایی با قوم یآجوج و مأجوج
دلائل فراوانی از تاریخ در دست است که در منطقه شمال شرقی زمین در نواحی مغولستان در زمان های گذشته گویی چشمه جوشانی از انسان وجود داشته، مردم این منطقه به سرعت زاد و ولد میکردند، و پس از کثرت و فزونی به سمت شرق، یا جنوب سرازیر میشدند، و همچون سیل روانی این سرزمینها را زیر پوشش خود قرار میدادند، و تدریجا در آنجا ساکن میگشتند.برای حرکت سیلآسای این اقوام، دورانهای مختلفی در تاریخ آمده است[1]
یکی از آنها دوران هجوم این قبائل وحشی در قرن چهارم میلادی تحت زمامداری" آتیلا" بود که تمدن امپراطوری روم را از میان بردند.
دوران دیگر که ضمنا آخرین دوران هجوم آنها محسوب میشود در قرن دوازدهم میلادی به سرپرستی چنگیز خان صورت گرفت که بر ممالک اسلامی و عربی، هجوم آوردند و بسیاری از شهرها از جمله بغداد را ویران نمودند.
در عصر کورش نیز هجومی از ناحیه آنها اتفاق افتاد که در حدود سال پانصد قبل از میلاد بود، ولی در این تاریخ، حکومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضاع تغییر کرد و آسیای غربی از حملات این قبائل آسوده شد. به این ترتیب نزدیک به نظر میرسد که یاجوج و ماجوج از همین قبائل وحشی بودهاند که مردم قفقاز به هنگام سفر کورش به آن منطقه تقاضای جلوگیری از آنها را از وی نمودند، و او نیز اقدام به کشیدن سد معروف ذو القرنین نمود [2]
در بعضی روایات آمده که این قوم از نظر نیروی جسمی و شجاعت به حدی بودهاند که از هیچ حیوان و یا درنده و یا انسانی نمیگذشتند مگر آنکه آن را پاره پاره کرده و میخوردند و نیز از هیچ کشت و زرع و یا درختی نمیگذشتند مگر آنکه همه را میچریدند، و به هیچ نهری برنمیخوردند مگر آنکه آب آن را میخوردند و آن را خشک میکردند.
یأجوج و مأجوج در قرآن
در قرآن مجید در دو سوره از یاجوج و ماجوج سخن به میان آمده، یکی در آیات آخر سوره کهف و دیگر در سوره انبیاء آیه 96.آیات قرآن به خوبی گواهی میدهد که این دو نام متعلق به دو قبیله وحشی خونخوار بوده است که مزاحمت شدیدی برای ساکنان اطراف مرکز سکونت خود داشتهاند.
یأجوج و مأجوج در تورات
در تورات در کتاب" حزقیل" فصل سی و هشتم و فصل سی و نهم، و در کتاب رؤیای" یوحنا" فصل بیستم از آنها به عنوان" گوگ" و" ماگوگ" یاد شده است که معرب آن یاجوج و ماجوج میباشد.به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبائی در" المیزان" از مجموع گفتههای تورات استفاده میشود که ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروههای بزرگی بودند که در دوردستترین نقطه شمال آسیا زندگی داشتند مردمی جنگجو و غارتگر بودند[3] بعضی معتقدند این دو کلمه عبری است، ولی در اصل از زبان یونانی به عبری منتقل شده است و در زبان یونانی" گاگ" و" ماگاگ" تلفظ میشده که در سایر لغات اروپایی نیز به همین صورت انتقال یافته است.
سد ذوالقرنین و وعده خداوند در شکسته شدن آن در روز قیامت
درباره اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده نظرات متعددی وجود دارد ، اما در روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) آمده:" او پیامبر نبود بلکه بنده صالحی بود."
خداوند در آیه96 سوره انبیاء و در انتهای سوره کهف در باره ذوالقرنین و سفرهایش سخن گفته است. "حَتَّی إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً . قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلی أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا"((و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهی غیر از آن دو را یافت که هیچ سخنی را نمیفهمیدند. (آن گروه به او) گفتند ای ذوالقرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد میکنند. آیا ممکن است ما هزینهای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی.)(93 و 94 کهف)
ذوالقرنین به سرزمینی میرسد که مردمش در سطح پایینی از تمدن بودند و در سخن گفتن(یا فهم و درک سخن) که یکی از نشانههای تمدن است ضعیف و عقبمانده بودند و بین دو کوه زندگی میکردند، این مردم از دست اقوام یاجوج و ماجوج در رنج و عذاب بودند که از پشت کوهها به آنها حمله و آنها را غارت میکردند.
مردم این سرزمین به ذوالقرنین پیشنهاد کردند که مالی را از ایشان بگیرد و میان آنان و یاجوج و ماجوج سدی ببندد که مانع از تجاوز آنان بشود. ذوالقرنین پیشنهاد آنها را پذیرفت و به آنها گفت: " آنچه خدا در اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد میکنید) مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آنها سد محکمی ایجاد کنم."(95 کهف) سپس از آنها خواست یاریاش کنند.
"قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید (و آنها را به روی هم چینید) تا کاملا میان دو کوه را پوشانید، سپس گفت (آتش در اطراف آن بیفروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت (اکنون) مس ذوب شده برای من بیاورید تا به روی آن بریزم.(سرانجام آن چنان سد نیرومندی ساخت) که آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمیتوانستند نقبی در آن ایجاد کنند."(96 و 97 کهف)
پس از بنای سد، ذوالقرنین گفت: "این از رحمت پروردگار من است اما هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم میکوبد و وعده پروردگارم حق است."
این سد خود رحمتی از پروردگار بود، یعنی نعمت و سپری بود که خداوند با آن اقوامی از مردم را از شر یاجوج و ماجوج حفظ فرموده و وقتی وعده خدا رسد آن را در هم میکوبد و منظور از وعده، وعدهایست که پروردگار در خصوص آن سد داده بوده که به زودی یعنی در نزدیکیهای قیامت آن را خرد میکند، در این صورت وعده مزبور پیشگویی خدا بوده که ذو القرنین آن را خبر داده و یا همان وعدهایست که خدای تعالی در باره قیام قیامت داده است و گفته شده شکسته شدن سد ذوالقرنین از نشانههای قیامت است.
پی نوشت ها:
[1] تفسیر نمونه، ج12، ص: 551
[2] تفسیر نمونه، ج12، ص: 552
[3] المیزان جلد 13 صفحه 411
آشنایی با قوم یآجوج و مأجوج
دلائل فراوانی از تاریخ در دست است که در منطقه شمال شرقی زمین در نواحی مغولستان در زمان های گذشته گویی چشمه جوشانی از انسان وجود داشته، مردم این منطقه به سرعت زاد و ولد میکردند، و پس از کثرت و فزونی به سمت شرق، یا جنوب سرازیر میشدند، و همچون سیل روانی این سرزمینها را زیر پوشش خود قرار میدادند، و تدریجا در آنجا ساکن میگشتند.برای حرکت سیلآسای این اقوام، دورانهای مختلفی در تاریخ آمده است[1]
یکی از آنها دوران هجوم این قبائل وحشی در قرن چهارم میلادی تحت زمامداری" آتیلا" بود که تمدن امپراطوری روم را از میان بردند.
دوران دیگر که ضمنا آخرین دوران هجوم آنها محسوب میشود در قرن دوازدهم میلادی به سرپرستی چنگیز خان صورت گرفت که بر ممالک اسلامی و عربی، هجوم آوردند و بسیاری از شهرها از جمله بغداد را ویران نمودند.
در عصر کورش نیز هجومی از ناحیه آنها اتفاق افتاد که در حدود سال پانصد قبل از میلاد بود، ولی در این تاریخ، حکومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضاع تغییر کرد و آسیای غربی از حملات این قبائل آسوده شد. به این ترتیب نزدیک به نظر میرسد که یاجوج و ماجوج از همین قبائل وحشی بودهاند که مردم قفقاز به هنگام سفر کورش به آن منطقه تقاضای جلوگیری از آنها را از وی نمودند، و او نیز اقدام به کشیدن سد معروف ذو القرنین نمود [2]
در بعضی روایات آمده که این قوم از نظر نیروی جسمی و شجاعت به حدی بودهاند که از هیچ حیوان و یا درنده و یا انسانی نمیگذشتند مگر آنکه آن را پاره پاره کرده و میخوردند و نیز از هیچ کشت و زرع و یا درختی نمیگذشتند مگر آنکه همه را میچریدند، و به هیچ نهری برنمیخوردند مگر آنکه آب آن را میخوردند و آن را خشک میکردند.
یأجوج و مأجوج در قرآن
در قرآن مجید در دو سوره از یاجوج و ماجوج سخن به میان آمده، یکی در آیات آخر سوره کهف و دیگر در سوره انبیاء آیه 96.آیات قرآن به خوبی گواهی میدهد که این دو نام متعلق به دو قبیله وحشی خونخوار بوده است که مزاحمت شدیدی برای ساکنان اطراف مرکز سکونت خود داشتهاند.
یأجوج و مأجوج در تورات
در تورات در کتاب" حزقیل" فصل سی و هشتم و فصل سی و نهم، و در کتاب رؤیای" یوحنا" فصل بیستم از آنها به عنوان" گوگ" و" ماگوگ" یاد شده است که معرب آن یاجوج و ماجوج میباشد.به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبائی در" المیزان" از مجموع گفتههای تورات استفاده میشود که ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروههای بزرگی بودند که در دوردستترین نقطه شمال آسیا زندگی داشتند مردمی جنگجو و غارتگر بودند[3] بعضی معتقدند این دو کلمه عبری است، ولی در اصل از زبان یونانی به عبری منتقل شده است و در زبان یونانی" گاگ" و" ماگاگ" تلفظ میشده که در سایر لغات اروپایی نیز به همین صورت انتقال یافته است.
سد ذوالقرنین و وعده خداوند در شکسته شدن آن در روز قیامت
درباره اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده نظرات متعددی وجود دارد ، اما در روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) آمده:" او پیامبر نبود بلکه بنده صالحی بود."
خداوند در آیه96 سوره انبیاء و در انتهای سوره کهف در باره ذوالقرنین و سفرهایش سخن گفته است. "حَتَّی إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً . قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلی أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا"((و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهی غیر از آن دو را یافت که هیچ سخنی را نمیفهمیدند. (آن گروه به او) گفتند ای ذوالقرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد میکنند. آیا ممکن است ما هزینهای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی.)(93 و 94 کهف)
ذوالقرنین به سرزمینی میرسد که مردمش در سطح پایینی از تمدن بودند و در سخن گفتن(یا فهم و درک سخن) که یکی از نشانههای تمدن است ضعیف و عقبمانده بودند و بین دو کوه زندگی میکردند، این مردم از دست اقوام یاجوج و ماجوج در رنج و عذاب بودند که از پشت کوهها به آنها حمله و آنها را غارت میکردند.
مردم این سرزمین به ذوالقرنین پیشنهاد کردند که مالی را از ایشان بگیرد و میان آنان و یاجوج و ماجوج سدی ببندد که مانع از تجاوز آنان بشود. ذوالقرنین پیشنهاد آنها را پذیرفت و به آنها گفت: " آنچه خدا در اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد میکنید) مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آنها سد محکمی ایجاد کنم."(95 کهف) سپس از آنها خواست یاریاش کنند.
"قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید (و آنها را به روی هم چینید) تا کاملا میان دو کوه را پوشانید، سپس گفت (آتش در اطراف آن بیفروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت (اکنون) مس ذوب شده برای من بیاورید تا به روی آن بریزم.(سرانجام آن چنان سد نیرومندی ساخت) که آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمیتوانستند نقبی در آن ایجاد کنند."(96 و 97 کهف)
پس از بنای سد، ذوالقرنین گفت: "این از رحمت پروردگار من است اما هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم میکوبد و وعده پروردگارم حق است."
این سد خود رحمتی از پروردگار بود، یعنی نعمت و سپری بود که خداوند با آن اقوامی از مردم را از شر یاجوج و ماجوج حفظ فرموده و وقتی وعده خدا رسد آن را در هم میکوبد و منظور از وعده، وعدهایست که پروردگار در خصوص آن سد داده بوده که به زودی یعنی در نزدیکیهای قیامت آن را خرد میکند، در این صورت وعده مزبور پیشگویی خدا بوده که ذو القرنین آن را خبر داده و یا همان وعدهایست که خدای تعالی در باره قیام قیامت داده است و گفته شده شکسته شدن سد ذوالقرنین از نشانههای قیامت است.
پی نوشت ها:
[1] تفسیر نمونه، ج12، ص: 551
[2] تفسیر نمونه، ج12، ص: 552
[3] المیزان جلد 13 صفحه 411