صراط:گفت: این جماعتی که از یک ماه قبل از انتخابات برای یک نامزد خاص تیترهای
«سونامی راه افتاد» میزدند و هر روز هم مینوشتند سونامی در مشهد، سونامی
در یزد، سونامی در اردبیل...بعد از انتخابات چیشدند؟
گفتم: خب به هر حال تبلیغات انتخاباتی بوده و جو گیر شدن.
گفت: آخه هنوز هم میگن سونامی ادامه داره و ما برنده شدیم ولی کلا یک دهم آراء ملت رو هم بدست نیاوردن.
گفتم: چه عرض کنم، طرف داشت وضو میگرفت، یه قطره آب از دستش چکید روی زمین؛ مورچهای که اون اطراف بود شروع کرد به دویدن و سروصدا راه انداختن که «فرار...فرار...سیل اومد..سونامی اومد...»
**
گفت: داستان چیه که یک هفته بعد از انتخابات بعضیا نمیخوان قبول کنن که شکست خوردن.
گفتم: به هر حال شکست سنگین و غیرقابل پیشبینی بوده دیگه، طبیعیه.
گفت: آخه هنوز دارن میگن ما برنده واقعی هستیم و اونایی که بردن هم از ما هستن!
گفتم: به یارو گفتند چه نشستهای که بابات مُرد و یارو گفت راستشو بگین، حتما سرما خورده نمیخواهید راستشو به من بگین... بگین! من آمادگیشرو دارم!
**
گفت: اینایی که تا روز قبل از انتخابات میگفتن اصلاح طلبان رای ندارن و اصولگراها با رای بالا برنده میشن و نهایت انتخابات میره مرحله دوم، چطوریاس که بعد از انتخابات هنوز هم میگن اصلاحطلبا رای نداشته و ندارن، این رای دکتر روحانی هم برای اصولگراهاست؟!
گفتم: چی بگم والا! طرف داشت تو خیابون رجز میخوند و نفس کش میطلبید پاش سر خورد افتاد تو جوب(!)، واسه اینکه ضایع نشه تا خونه صدای قوطی دراورد!
**
گفت: داستان چیه بعضیا هی میگن این رای دکتر روحانی رای به اصولگرایی مد نظر ماست و در واقع رای به ماست. و ما برنده شدیم و ما برنده انتخاباتیم و ما خیلی باحالیم.
گفتم: عیبی نداره، بذار همه توی شادی بعد از انتخابات شریک باشن.
گفت: آخه تا روز قبل از انتخابات میگفتن، اونطرفی ها رای ندارن و شکست خوردهن. حالا دائم دکتر دکتر میکنن و خودشون رو میچسبونن به دکتر روحانی، انگار که تو ستاد دکتر روحانی کار میکردن!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفت توی کابین خلبان و گفت برو لندن! خلبان گفت نمیرم! یارو گفت برو پاریس... اما پاسخ خلبان همان بود. یارو چند تا شهر دیگه رو هم اسم برد و به شاهعبدالعظیم راضی شد اما جوابش منفی بود. یارو که ناامید شده بود، گفت پس لااقل بده یه بوق بزنیم!
**
گفت: همه دنیا فهمیدن که حمایت هاشمی و خاتمی، معادله انتخابات رو عوض کرد، پس چرا بعضیا هنوز میگن این دونفر تاثیری در آرای روحانی نداشتند؟
گفتم: دیوانهای به آسمان سنگ میپراند، پرسیدند چه میکنی؟! گفت دارم به ستارهها حمله میکنم! گفتند به کارت ادامه بده، این اعتماد به نفس تو را اگر صندوق صدقات سر کوچه ما داشت، تا حالا شده بود بانک مرکزی!
***
گفت: دکتر روحانی مگه نگفته من فراجناحی هستم ولی از حمایت آقایان هاشمی و خاتمی و عارف ممنونم.
گفتم: درسته، که چی؟
گفت: آخه بعضیا دائم میگن دکتر روحانی یک اصولگرای تمام عیار است و ما هم اصولگراییم و ما هم دکتر روحانی رو به عنوان یک اصولگرا قبول داریم!
گفتم: چی بگم والا! یه روز عزت الله انتظامی و پرویز پرستویی داشتن تو خیابون قدم میزدن، یهو یه نفر پرید وسطشون و گفت: ما سه تا کجا میرفتیم؟!
گفتم: خب به هر حال تبلیغات انتخاباتی بوده و جو گیر شدن.
گفت: آخه هنوز هم میگن سونامی ادامه داره و ما برنده شدیم ولی کلا یک دهم آراء ملت رو هم بدست نیاوردن.
گفتم: چه عرض کنم، طرف داشت وضو میگرفت، یه قطره آب از دستش چکید روی زمین؛ مورچهای که اون اطراف بود شروع کرد به دویدن و سروصدا راه انداختن که «فرار...فرار...سیل اومد..سونامی اومد...»
**
گفت: داستان چیه که یک هفته بعد از انتخابات بعضیا نمیخوان قبول کنن که شکست خوردن.
گفتم: به هر حال شکست سنگین و غیرقابل پیشبینی بوده دیگه، طبیعیه.
گفت: آخه هنوز دارن میگن ما برنده واقعی هستیم و اونایی که بردن هم از ما هستن!
گفتم: به یارو گفتند چه نشستهای که بابات مُرد و یارو گفت راستشو بگین، حتما سرما خورده نمیخواهید راستشو به من بگین... بگین! من آمادگیشرو دارم!
**
گفت: اینایی که تا روز قبل از انتخابات میگفتن اصلاح طلبان رای ندارن و اصولگراها با رای بالا برنده میشن و نهایت انتخابات میره مرحله دوم، چطوریاس که بعد از انتخابات هنوز هم میگن اصلاحطلبا رای نداشته و ندارن، این رای دکتر روحانی هم برای اصولگراهاست؟!
گفتم: چی بگم والا! طرف داشت تو خیابون رجز میخوند و نفس کش میطلبید پاش سر خورد افتاد تو جوب(!)، واسه اینکه ضایع نشه تا خونه صدای قوطی دراورد!
**
گفت: داستان چیه بعضیا هی میگن این رای دکتر روحانی رای به اصولگرایی مد نظر ماست و در واقع رای به ماست. و ما برنده شدیم و ما برنده انتخاباتیم و ما خیلی باحالیم.
گفتم: عیبی نداره، بذار همه توی شادی بعد از انتخابات شریک باشن.
گفت: آخه تا روز قبل از انتخابات میگفتن، اونطرفی ها رای ندارن و شکست خوردهن. حالا دائم دکتر دکتر میکنن و خودشون رو میچسبونن به دکتر روحانی، انگار که تو ستاد دکتر روحانی کار میکردن!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفت توی کابین خلبان و گفت برو لندن! خلبان گفت نمیرم! یارو گفت برو پاریس... اما پاسخ خلبان همان بود. یارو چند تا شهر دیگه رو هم اسم برد و به شاهعبدالعظیم راضی شد اما جوابش منفی بود. یارو که ناامید شده بود، گفت پس لااقل بده یه بوق بزنیم!
**
گفت: همه دنیا فهمیدن که حمایت هاشمی و خاتمی، معادله انتخابات رو عوض کرد، پس چرا بعضیا هنوز میگن این دونفر تاثیری در آرای روحانی نداشتند؟
گفتم: دیوانهای به آسمان سنگ میپراند، پرسیدند چه میکنی؟! گفت دارم به ستارهها حمله میکنم! گفتند به کارت ادامه بده، این اعتماد به نفس تو را اگر صندوق صدقات سر کوچه ما داشت، تا حالا شده بود بانک مرکزی!
***
گفت: دکتر روحانی مگه نگفته من فراجناحی هستم ولی از حمایت آقایان هاشمی و خاتمی و عارف ممنونم.
گفتم: درسته، که چی؟
گفت: آخه بعضیا دائم میگن دکتر روحانی یک اصولگرای تمام عیار است و ما هم اصولگراییم و ما هم دکتر روحانی رو به عنوان یک اصولگرا قبول داریم!
گفتم: چی بگم والا! یه روز عزت الله انتظامی و پرویز پرستویی داشتن تو خیابون قدم میزدن، یهو یه نفر پرید وسطشون و گفت: ما سه تا کجا میرفتیم؟!
خب برادر من! این چیزایی که توی این متن نوشته نصفش فحش به سایت خودتونه!
منظورتون چیه مثلاً؟ اگه حرفای اینو قبول دارین و کار شما خطاست، چرا می کنید؟ اگه کار شما درسته پس این نوشته نادرسته؛ چرا نقل می کنید؟ جلّ الخالق!
ضمن اینکه این متلک پرونی های بی مزه الان چه فایده ای داره و به چه دردی می خوره؟