شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۴ تير ۱۳۹۲ - ۰۹:۲۲
گفت‌وگو ی تفصیلی با نقش اول "کلاه پهلوی"؛

بدون پول و پارتی نقش اول شدم

: امیرعلی دانایی برای ایفای این نقش هفت سال زحمت کشیده و در این مدت چیزهای زیادی را آموخته است. او که می‌خواهد بازیگری را به صورت حرفه‌ای ادامه دهد، ‌اکنون در یک تئاتر حضور یافته تا آموخته‌هایش را بیشتر کند.
کد خبر : ۱۱۸۷۱۷
صراط:، امیرعلی دانایی در اولین تجربه بازیگری خود نقش اول سریال کلاه پهلوی را تجربه کرده است. او ایفاگر نقش «فرخ باستانی» است که با آمدنش به یک شهر دور افتاده و پذیرفتن سمت فرمانداری، اتفاقات زیادی را رقم می‌زند. فرخ تلاش می‌کند بر چهره سنتی شهر لباسی نو بپوشاند و قواعد و مناسبات آنجا را تغییر دهد، اما در این مسیر با مشکلات و موانع زیادی مواجه می‌شود.

دانایی متولد سال 1359 در شهر تهران است و قبلا در تیم فوتبال امید استقلال بازی می‌کرده است. با این بازیگر جوان درباره اتفاقاتی که او را از فوتبال به سمت بازیگری کشانده، تلاش‌هایش برای ایفای نقش فرخ و آرزوهای او در حرفه بازیگری هم صحبت شدیم.

                                                          ***********************************************************

*قبل از این که ایفای نقش فرخ باستانی سریال تلویزیونی کلاه پهلوی به شما سپرده شود، علی مصفا، پارسا پیروزفر و حمیدرضا پگاه به عنوان گزینه‌های احتمالی این نقش مطرح بودند. چطور شد سازندگان این سریال به این جمع‌بندی رسیدند شما را برای این نقش انتخاب کنند؟

در مرحله اول برای همه اتفاقاتی که در زندگی‌ام افتاده است خدا را شاکرم. بازی در سریال تلویزیونی کلاه پهلوی یکی از این اتفاقات خوب بود. آن زمان کار تبلیغاتی کرده بودم و عکسم روی بیلبوردها بود. برنامه‌ریزی زندگی‌ام ورود به سینما بود. علاقه‌مند بودم‌ وارد سینما شوم. دلم می‌خواست به جوانان هم‌سن و سال خودم یا جوان‌تر بگویم‌ اگر در مسیری قرار بگیرند که متناسب با توانایی‌هایشان باشد و توکل به خدا داشته باشد، حتما برایشان اتفاقات خوب می‌افتد. این اتفاق برای من افتاد.

دلم می‌خواست در یک مجموعه بزرگ کار کنم و نقش اول را به عهده بگیرم. علاقه‌مند بودم برای کار اولم پول هم بگیرم و دستمزد داشته باشم. این مساله در حرفه ما اهمیت زیادی دارد، چون وقتی کارمان تمام شود دوستان می‌پرسند ‌ این بازیگر با پول وارد شده یا با پارتی؟ خوشبختانه من نه با پول وارد شدم و نه پارتی داشتم. من فقط از طریق یک دوست به محمدرضا شریفی‌نیا معرفی شدم. با یکدیگر ملاقات کوتاهی داشتیم و من عکس‌هایم را به او دادم و رفتم. تا این که یک هفته بعد برای کار دیگری به من زنگ زدند و برای فیلم سنتوری داریوش مهرجویی تست گریم دادم.

*شما برای نقشی که رادان بازی کرد، انتخاب شده بودید؟

من به جای کسی نبودم. وقتی بازیگری در اثری بازی می‌کند آن کار را برای خودش می‌کند. قبل از بهرام رادان، من برای این نقش انتخاب شده بودم و مهرجویی هم من را پذیرفت. به من گفتند ‌ ریش بگذارم و من هم این کار را انجام دادم. تا این که دوباره با من تماسی گرفتند و گفتند به دفتر کلاه پهلوی بروم. در آنجا شریفی‌نیا و تینا پاکروان را دیدم. در آن زمان هیچ اطلاعاتی درباره سریال کلاه پهلوی نداشتم، حتی نمی‌خواستم سریال بازی کنم، نمی‌دانم چرا دوست نداشتم سریال بازی کنم.

*یعنی می‌خواستید اولین کارتان را در سینما تجربه کنید؟

بله، اولین دیدار من و آقای دری یک ساعت طول کشید. در آن دیدار او از من خواست کت و شلواری را که برای بازیگر دیگری دوخته شده بود، بپوشم. می‌خواستند ببینند فیزیکم با کت و شلوار چطور است و بعد از آن تست گریم دادم. تمام این اتفاقات خیلی ساده افتاد. الان که به گذشته نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم در این مدت چقدر درباره سینما شناخت پیدا کردم. الان می‌فهمم چقدر ورود به سینما سخت است و این که همه می‌خواهند وارد سینما شوند و بازیگر شوند. این در حالی است که همه این اتفاقات خیلی ساده برای من پیش آمد. البته ناگفته نماند‌من این مساله را به خدا سپردم و لطف خدا شامل حالم شد.

*شما پاسخ پرسش من را کامل ندادید. شما در جریان انتخاب علی مصفا، پارسا پیروزفر و حمیدرضا پگاه برای نقش فرخ باستانی بودید یا خیر؟

این دوستان برای این نقش در نظر گرفته شده بودند، حتی برایشان لباس هم دوخته شده بود. ولی سرانجام این نقش قسمت من شد. در آن زمان من بازیکن تیم امید استقلال بودم، اما روزگار به گونه‌ای چرخید و رباط صلیبی پایم سر فوتبال پاره شد و همین مساله باعث شد تا از فوتبال بیرون بیایم و وارد فضای مدلینگ شوم و بعد از گذشت سه ماه در عین ناباوری اولین نمای سریال تلویزیونی کلاه پهلوی را بازی کنم. به هر حال نقش فرخ باستانی قسمت من شد و از این اتفاق خوشحال هستم.

*با توجه به این که مدلینگ کار کردید، می‌توان از این طریق کسب درآمد کرد؟

ابتدا یکی از شرکت‌های خارجی تولیدکننده رایانه به من پیشنهاد داد. بعد از آن هم یک شرکت تولیدکننده پوشاک. عکس من دو سال و نیم روی بیلبوردها بود. مدلینگ شغل نیست. این نظر را درباره بازیگری هم دارم. بازیگری هم شغل نیست. منظورم این نیست که دغدغه ندارم تا در بازیگری موفق شوم. اتفاقا هدف‌های بزرگ هم دارم، اما مدلینگ در ایران شغل محسوب نمی‌شود، چون محدودیت دارد و نشان‌های تجاری مختلف در ایران نداریم که برد تبلیغاتی داشته باشند. من با سه نشان تجاری همکاری کرده‌ام. اکنون کار مدلینگ برای چهره‌های معروف در ایران ممنوع است، اما چون در آن زمان سریالم پخش نشده بود، به همین دلیل می‌توانستم این کار را انجام دهم. یکی از نشان‌های تجاری معروفی که من برایشان کار کردم یک شرکت تولیدکننده مسواک بود. بزرگ‌ترین کار تبلیغاتی بود که 120 بیلبورد را به خودش اختصاص داده بود.

*پس با این تعریف شما به مدلینگ به عنوان شغل نگاه نمی‌کنید؟

مدلینگ در دنیا شغل است، چون قرارداد می‌بندند و همه چیز مدل ازجمله غذا خوردنش تحت نظر شرکت مربوط قرار می‌گیرد. ما در ایران این مساله را نداریم. فقط برای تبلیغ کالای مورد نظر از مدل عکاسی می‌کنند و بعد خبری از مدل نمی‌گیرند. تا فصل بعد که متناسب با فصل مربوط عکاسی انجام شود؛ بنابراین نمی‌توان در ایران به مدلینگ به عنوان شغل نگاه کرد.

*ولی به نظر می‌رسد شما به همین دلیل مرتب روی بدنتان کار می‌کنید که اضافه وزن نداشته باشید. درست است؟

من از هشت سالگی به صورت حرفه‌ای ورزش می‌کردم. درست است فوتبال را کنار گذاشته‌ام، اما ورزش را ترک نکرده‌ام. یکی از مواردی که باید بازیگران نسبت به آن توجه داشته و از آن غافل نشوند کار کردن روی فیزیک خودشان است.

*شما از طریق محمدرضا شریفی‌نیا به کارگردان سریال کلاه پهلوی معرفی شدید. همیشه این نظر درباره شریفی‌نیا وجود دارد که هر کس با او دوست باشد، بیمه می‌شود و او به نوعی پدر‌خوانده سینماست. گرچه او از خودش دفاع کرده و تاکید دارد که او کسانی را وارد سینما کرده که قابلیت آن را داشته‌اند. حمایت شریفی نیا از شما چقدر بازیگر شدنتان موثر بوده است؟

منظورتان از پدر‌خوانده چیست؟

*یعنی‌ کسی‌ که برای خودش در سینما گروهی درست کرده و می‌تواند در‌ معادلات تعیین‌ بازیگر‌ تعیین‌ کننده‌ باشد.

من علاقه‌ای ندارم وارد این ماجرا شوم. شریفی‌نیا نقش بزرگ و عمده‌ای برای ورود من به بازیگری داشته و من برای این مساله از آقای شریفی‌نیا ممنون هستم، اما در درجه اول خدا به من کمک کرد و برای این نعمت بزرگ خدا را شاکرم. من هرگز به شریفی‌نیا نگفتم خواهش می‌کنم من را بازیگر کنید یا برای بازیگر شدن به شما پول می‌دهم. او بدون چشمداشت من را انتخاب کرد.

*ولی برای این انتخاب از تهیه‌کننده پول گرفته است. درست است؟

شریفی‌نیا در سریال تلویزیونی کلاه پهلوی بازی کرده و طبیعی است‌ برای بازی خودش دستمزد گرفته باشد. نمی‌دانم برای انتخاب من هم پولی دریافت کرده یا نه، ولی او از بازیگران چنین خواسته‌ای ندارد. او چهره‌های جدیدی به سینما معرفی کرد که قابلیت‌های زیادی داشتند. شریفی‌نیا بشدت تیزهوش است و به کاری که انجام می‌دهد، اشراف کامل دارد. القابی مثل پدر‌خوانده برای او تخریب‌کننده است.

شریفی‌نیا از معدود افراد سینماست که توانایی زیادی دارد و نمی‌توان این مساله را رد کرد. او در جذب جوانان به سینما بشدت موفق بوده است. نمی‌دانم پدر‌خوانده است یا نه، ولی زمانی که من را برای سریال کلاه پهلوی انتخاب کرد، این اطمینان را به دوستان داد که می‌توانم از پس نقش بربیایم. البته من از او پرسیدم ‌چطور شد من را انتخاب کرد، اما او پاسخی به من نداد. شاید اگر می‌خواست جواب بدهد باید می‌گفت‌ توانایی‌هایی در تو دیدم و به همین دلیل انتخابت کردم، حتی او وقتی انتخابم کرد به من نگفت ‌یک سکانس بازی کنم. خوشبختانه همه چیز خیلی سریع و ساده اتفاق افتاد. درباره این که او پدر‌خوانده است یا نه، باید از خودش بپرسید.

*در صحبت‌هایتان اشاره کردید‌ از ابتدا دوست داشتید نقش اول سریال را بازی کنید. این در حالی است که حتی شما دوره‌های بازیگری را هم طی نکرده‌اید. فکر نمی‌کنید هدفتان برای گام اول بزرگ بود؟ از این مساله واهمه نداشتید ‌ تجربه نقش اول در اولین تجربه بازیگری‌تان می‌تواند انتخاب‌های بعدی را سخت کند؟

پاسخ دادن به این پرسش ترسناک شده است، چون جواب دادن به این پرسش به برداشت‌های متعدد منجر می‌شود. البته از بیان واقعیت نمی‌ترسم. درباره من این مساله صادق بود که از لحظه اول با اعتماد به نفس بالایی که داشتم و نمی‌دانم از کجا می‌آمد، جلوی دوربین رفتم.

از روز اول اصلا نگران نبودم و بشدت آمادگی یادگیری داشتم که وارد یک حوزه ناشناخته شوم. من همیشه در کارهایی که بلد نیستم و می‌دانم حرفه‌ای نیستم، حواسم را بشدت جمع می‌کنم تا یاد بگیرم. در روزهای اول در تمام نماهایی که بازی می‌کردم از صدابردار می‌خواستم‌ اجازه بدهد صدایم را بشنوم. ضرباهنگ صدای من از روز اول تا سه ماه بعد از کار خیلی تغییر کرد؛ یعنی بتدریج بیشتر یاد گرفتم.

قبل از بازی در سریال تلویزیونی کلاه پهلوی روی صدایم کار کردم، چون خیلی تند صحبت می‌کردم. منوچهر اسماعیلی شوهر خاله‌ام است و در این باره خیلی به من کمک کرد تا یاد بگیرم ‌چگونه تند حرف زدنم را جلوی دوربین کنترل کنم.

همه ما آدم‌ها در مسیرهای مختلف زندگی انرژی داریم که اگر آن را بیدار کنیم، آن انرژی رشد می‌کند. من به لحاظ شرایط فیزیکی می‌خواستم وارد سینما شوم، اما راضی نبودم به دلیل مدلینگ بودن در فیلمی سطح پایین بازی کنم و بعد از سینما بروم. از خودم چیز بزرگی خواستم و این انرژی را در مسیر قرار دادم و با توکل به خدا موفق شدم. معتقدم شانس و بدشانسی را ما ایجاد می‌کنیم. وقتی من فردا مسابقه فوتبال دارم، اما شب قبل خوب نمی‌خوابم، طبیعی است ‌ در زمین نمی‌توانم خیلی خوب باشم. پس خودم این بدشانسی را شکل داده‌ام.

*یعنی اگر بعد از این فیلم خوبی به شما پیشنهاد شود ربطی به شانس‌تان ندارد؟

من هفت سال از زمان زندگی‌ام را برای بازی در سریال کلاه پهلوی گذاشتم و جلوی تعدادی از بازیگران بزرگ سینما و تلویزیون ایران تلاش کردم‌ خوب ظاهر شوم. در تمام ثانیه‌ها به دنبال یادگیری بودم تا بتوانم از پس نقش بر بیایم. در این فاصله بین 50 تا صد فیلمنامه را رد کردم؛ البته مردم و کارشناسان باید قضاوت کنند که بازی‌ام خوب بوده یا نه، ولی من تلاشم را کردم و زمان گذاشتم. بعد از پخش شدن سریال تلویزیونی کلاه پهلوی با وجود پیشنهادهای زیادی که داشتم؛ بازی در تئاتری به کارگردانی ایوب آقاخانی را انتخاب کردم. در روز اول به او گفتم به این مساله فکر نکند که من بازیگر نقش اول یک سریال تاریخی هستم و به قول برخی امروز روی بورس هستم و سوپراستار. به او گفتم ‌ می‌خواهم یاد بگیرم.

من از تک‌تک کسانی که در تئاتر با آنها همکاری کردم مثل مجید مظفری، حبیب دهقان‌نسب، بهرام ابراهیمی، حمید نعیمی، شکر خدا گودرزی، سینا رازانی و فریدون محرابی چیزهای زیادی یاد گرفتم. در گفت‌وگویی که روزنامه جام‌جم با داوود رشیدی داشت، او از من نام برد و من از این مساله خوشحالم که استاد بازیگری از من یاد کرده است.

وقتی در سریال کلاه پهلوی بازی می‌کردم اصلا روزی را تصور نمی‌کردم که وارد تئاتر شوم، اما بعد احساس کردم تئاتر می‌تواند من را به مسیری ببرد که به ارتقای کار بازیگری‌ام منجر شود. خیلی چیزها در تئاتر یاد گرفتم. طبیعی است وقتی تئاتری را بازی می‌کنم و کارگردان آن دو هفته قبل از تمام شدنش به من پیشنهاد بازی در تئاتر بعدی‌اش را می‌دهد، خیلی خوشحال می‌شوم.

*شما اشاره کردید در طول هفت سال بازی در سریال کلاه پهلوی بین 50 تا صد فیلمنامه را رد کردید. این در حالی است که سریال پخش نشده بود که شما را ببینند تا بر‌ اساس آن انتخاب‌تان کنند. چطور این همه پیشنهاد بازی به شما ارائه شد؟

طبیعی است که افراد زیادی به پشت صحنه کلاه پهلوی می‌آمدند، چون جزو سریال‌های بزرگ تاریخی بود. علاوه بر آن معمولا نام نقش اول چنین سریال‌هایی در سینما و تلویزیون می‌پیچد و همه از هم سوال می‌کنند. به همین دلیل من پیشنهادهای زیادی داشتم.

*آیا زمان بازی در سریال کلاه پهلوی برای پذیرفتن نقش در آثار دیگر ممنوعیت داشتید؟

در سه سال اول ممنوعیت داشتم، اما بعد از آن منعی وجود نداشت. البته من در این فاصله کاری را انجام دادم که بعد از بازی پشیمان شدم و با خودم عهد کردم که کار خوب انجام بدهم. طبیعی است ‌حالا بعد از پخش کلاه پهلوی پیشنهادهای زیادی به من می‌شود، اما من تئاتر را انتخاب کردم؛ یعنی با انتخابم شانس را ایجاد کردم تا در مسیر درست قدم برداریم. در طول این هفت سال صبر کردم‌کارهای خوب بازی کنم. کارم را از پله‌ای آغاز کردم که بالاتر بروم نه پایین‌تر. به تئاتر رفتم تا ورزیده تر شوم. خوشبختانه تجربه‌ام با بازی در تئاتر بیشتر و ویژه تر شد. اکنون حس جدیدی در بازیگری دارم. رفتن به تئاتر حس جدیدی را برایم به ارمغان آورده است. البته از دوستان خواهش کردم نقشم در تئاتر کوچک باشد تا بتوانم زمانم را برای دیگر کارها هماهنگ کنم. شانس را باید این گونه ایجاد کرد.

*هدف شما در بازیگری این است که فوق‌ستاره شوید؟

وقتی اتفاقی آنی می‌افتد، طبیعی است‌ شما را هیجان‌زده می‌کند. من ده سال پیش وارد این کار شدم و عکسم روی بیلبوردهاست. هفت سال نقش اول یک سریال را بازی کردم. کارهایی که از خدا می‌خواستم برایم اتفاق افتاده و خدا را شاکرم.

ما برای کلمه بازیگر ستاره تعریف مشخصی نداریم. گاهی فرد بازیگر نیست و خوب هم بازی نمی‌کند، اما قیافه‌اش خوب است و به همین دلیل ستاره می‌شود. برخی مواقع بازیگر خوب نیست، ولی فیلم خوب می‌فروشد و بازیگر معروف می‌شود. بعضی مواقع هم بازیگر بهترین بازی را می‌کند و به او ستاره می‌گویند. بنابراین ما مفهوم کلی در این باره نداریم.

ستاره شدن‌ برایم مهم نیست، بلکه در هر کاری که وارد می‌شوم از بالاترین میزان انرژی‌ام استفاده می‌کنم تا به بیشترین موفقیت برسم. من می‌توانستم خیلی زود بهترین شوم؛ اما به خودم فرصت دادم و تجربه کسب کردم. امروز نقطه شروع من است. چیزهایی مهم‌تر از ستاره شدن برای من وجود دارد. معنی این کلمه برای من مهم است. ستاره یعنی کسی که بازی خوب داشته باشد. شخصیت او حرفه‌ای باشد، نه این که با بازی کردن در دو فیلم خودش را گم کند و جواب سلام مردم را ندهد. نمی‌گویم من همه این موارد را دارم، اما تلاش می‌کنم چیزهایی را که دارم، نگه دارم.

*شما گفتید قصد دارید به بهترین‌ها برسید. به نظرتان سریال کلاه پهلوی چقدر شما را در این مسیر جلو برده است؟

به نظر شما من بهتر از نقش «فرخ باستانی» چه نقشی می‌توانستم داشته باشم؟

*منظورم این است که خودتان تا چه اندازه از این سریال رضایت دارید، چون سریال کلاه پهلوی بازخوردهای زیادی داشته است.

برای من خیلی جالب بود که برخی با پخش قسمت سوم سریال کلاه پهلوی از آن انتقاد کردند. در کجای دنیا بعد از پخش سه قسمت از یک اثر درباره‌اش نظر می‌دهند. کلاه پهلوی دشمنان قدیمی دارد.

*چرا با سریال دشمنی می‌کنند؟

خیلی دلایل می‌تواند داشته باشد. شاید به این دلیل که ساختش خیلی طول کشیده است. شاید هم به دلیل بودجه‌ای که سازمان صدا و سیما برایش تعریف کرده است و شاید به‌علت اشتباهات یکسری از عواملش. واقعا من نمی‌دانم که دلیلش چه بوده است. ولی من می‌گویم اشکالاتی که به کلاه پهلوی گرفته شد، کارشناسی شده نیست. کاش می‌گذاشتند 20 قسمت از سریال بگذرد و بعد ایراد می‌گرفتند. الان می‌بینیم ‌ انتقادها خیلی کمتر شده است.

*فکر نمی‌کنید یک مقدارش به ساختار و محتوای خود سریال برمی‌گردد. در کلاه پهلوی با یک پیام مشخص مواجهیم که در هر قسمت تکرار می‌شود. داستانی که برای این پیام طراحی شده، خیلی لاغر است و به همین دلیل سریال ضرباهنگ کندی دارد. وقتی بخواهیم این داستان لاغر را در 52 قسمت تعریف کنیم، همه چیز به هم می‌ریزد. موافقید؟

لایه بیرونی سریال کلاه پهلوی ماجرای حجاب است، اما قصه‌های دراماتیکی راجع به شخصیت‌های مختلفش دارد.

*ولی محور مشترک همه این قصه‌ها یک چیز است.

محور مشترک سریال «مختارنامه» هم قیام امام حسین(ع) است. بالاخره هر چیزی یک محور مشترکی دارد. در‌ کنار این محور مشترک مسائل مختلفی مطرح می‌شود. شما نقش فرخ را در نظر بگیرید. او یکی از جوان‌هایی است که به اروپا رفته و درس خوانده و یکی از اولین تحصیلکرده‌های این مملکت است. ما فرخ را در فرانسه می‌بینیم که برای تامین خرج خودش ظرفشویی می‌کند. او به دو تا دختر علاقه‌مند می‌شود و با یکی ازدواج می‌کند. شما کریم را در نظر بگیرید که از یک سورچی به آدمی همه‌کاره تبدیل می‌شود.

*شاید هم سریال کیف انگلیسی ضیاءالدین دری توقعات را بالا برده است.

بله. من این نکته را می‌پذیرم. ولی من می‌گویم اینهایی که به کلاه پهلوی اعتراض می‌کنند، اصلا سریال را ندیده‌اند.

مساله این است که فقط منتقدان اعتراض نمی‌کنند. بازیگرانی مثل قطب‌الدین صادقی و داوود رشیدی هم گفته‌اند کلاه پهلوی شروع خوبی نداشته یا ضرباهنگش کند است.

من در مورد ضرباهنگ تخصصی ندارم. باید آقای دری جواب بدهند. جز آقای داوود رشیدی هیچ کس دیگری حق ندارد درباره ضرباهنگ حرف بزند. من هفت سال در کلاه پهلوی بازی کردم. ولی یکی از کسانی که اعتراض می‌کند، فقط دو ماه با گروه ما بوده است. یک چیزهایی در قصه گنجانده شده که خواست سازمان بوده است. ما می‌توانستیم در فرانسه فقط یک داستان عاشقانه را نشان بدهیم. بیشتر اعتراض‌ها به چهار قسمت اول مربوط می‌شود. آیا ما می‌توانستیم بخش‌های سیاسی چهار قسمت اول را حذف کنیم؟ همین جوری نشسته‌اند و علیه یک عده جو ایجاد می‌کنند. نه من و نه هیچ کس دیگری حق این کار را ندارد. یکی از بازیگرانی که اعتراض می‌کند اصلا فیلمنامه را نخوانده است. همه باید حرمت کارگردان را نگه داریم. برخی دوستان ناجوانمردانه جو درست کردند. قضیه آقای داوود رشیدی فرق می‌کند. او استاد بازیگری است و در تمام طول سریال در کنار ما بوده است. این مسائل به خیلی چیزها بر‌می‌گردد. مخاطب تلویزیون نسبت به سه سال پیش خیلی کم شده است. چرا فقط کلاه پهلوی را می‌کوبید؟ مگر سریال‌های دیگر چقدر بیننده دارند؟ همین الان کلاه پهلوی بیشترین بیننده را دارد. تازه ما شانس آوردیم. اگر یک ذره خراب کرده بودیم، الان مرا دار زده بودند.

*برخی می‌گویند همزمانی پخش کلاه پهلوی با سریال حریم سلطان هم در میزان مخاطب بی‌تاثیر نبود.

حریم سلطان یک سریال عاشقانه است. شما نمی‌توانید این کار را با کلاه پهلوی مقایسه کنید. حتی کیف انگلیسی را هم نباید با کلاه پهلوی مقایسه کنید. کیف انگلیسی یک سریال 13 قسمتی است. شما چطور می‌خواهید 13 قسمت را با 56 قسمت مقایسه کنید؟ هر کاری را باید نسبت با خودش سنجید. آن هم زمانی که تمام شد.

*هنگام فیلمبرداری خیلی از سکانس‌ها را رج زده‌اند و از نظم فیلمنامه پیروی نکرده‌اند. شما از قسمت‌های پایانی سریال شروع کردید و به قسمت‌های آغازین رسیدید. حفظ تعادل بازی در دوره‌های مختلف شخصیت فرخ برایتان سخت نبود؟

اگر سریال کلاه پهلوی یک بار دیگر پخش شود، من بازخوردهای بهتری می‌گیرم. در قسمت‌های اول نقش یک فرماندار را بازی کردم و در قسمت‌های آخر یک دانشجوی درب و داغان شدم. این دو تا نقش با هم تفاوت دارند و شما این تفاوت را می‌بینید. نمی‌دانم چقدر موفق شده‌ام. ولی فکر می‌کنم تفاوت این دو تا احساس می‌شود.

*شخصیت‌ فرخ‌ چند بار متحول می‌شود؟

من نمی‌توانم به این سوال جواب بدهم. چون قصه لو می‌رود. ما تفکر کمونیستی این شخصیت را می‌بینیم. بعد از آن، فرخ زیر نفوذ یک زن انگلیسی قرار می‌گیرد. ولی مطمئن باشید ‌تحولات زیادی دارد.

*برای ایفای نقش فرخ فیلم خاصی را دیدید که بخواهید از آن الگو بگیرید؟

گریم روی صورت مرا از روی «ردباتلر» بر باد رفته الگوبرداری کردند. درباره راه رفتن و ایستادن شخصیت، صد‌درصد از پدرم وام گرفتم. پدر من پزشک بودند و مثل فرخ راه‌می‌رفتند. پوشش‌شان هم با کت و شلوار و کراوات بود. من همه این چیزها را دیده‌ام و بلد بودم. خیلی خوشحالم که پیشکسوتان بزرگ از بازی من تعریف کرده‌اند. حتما یک چیزی دیده‌اند. من هیچ یک از مونولوگ‌ها را حفظ نکردم. واقعا با این نقش زندگی کردم. من فیلمنامه کلاه پهلوی را سه بار قبل از فیلمبرداری خواندم و هرگز شب قبل از فیلمبرداری‌ دیالوگی را حفظ نکردم. سر صحنه این کار را انجام می‌دادم.

*می خواستید حس‌تان نسبت به نقش واقعی‌تر باشد؟

من با تمام نیرو و خواست و انرژی سر کار می‌رفتم. برای همین خیلی زود به خواسته‌ام می‌رسیدم. پدر من در زمان ضبط کلاه پهلوی درگذشت. یک هفته بعدش جلوی دوربین رفتم. وزن من 11 کیلو کم شد و کلاهم برایم کوچک شده بود. من هیچ گاه با کارگردان تنشی نداشتم.

*یادتان می‌آید ‌ ضیاءالدین دری در اولین دیدار چه توضیحاتی درباره نقش فرخ داد؟

روزی که من قرارداد بستم، آقای دری گفتند وقتی دفتر می‌آیی باید کت و شلوارت را بپوشی. از من می‌پرسید درباره فرخ چه برداشتی داری. خیلی راحت درباره این چیزها صحبت می‌کردیم. اصلا به من نگفت بلند شو فلان سکانس را بازی کن. هیچ آزمونی وجود نداشت. آقای شریفی‌نیا هم از من آزمون نگرفت. این آدم یک چیزی را در بازیگر می‌بیند که هیچ کس دیگر نمی‌بیند. این به تیزهوشی شریفی‌نیا بر‌می‌گردد.

*شما آن روز خودتان را یک نابازیگر می‌دانستید؟

نمی‌دانم. من نقش اول یکی از بزرگ‌ترین سریال‌ها را بازی کرده‌ام. الان بازی کرده‌ام و آن موقع هم قرار بود بازی کنم. آن موقع اصلا این اصطلاح را نشنیده بودم.

شما با تغییر مسیری که از فوتبال به سینما داشته‌اید، زندگی جذابی را رقم زده‌اید. خیلی از فوتبالیست‌ ها مثل حمید استیلی و علی انصاریان بازیگری را تجربه کرده‌اند، اما سینما برایشان حکم زنگ تفریح را داشته است. چطور شد که تصمیم گرفتید فوتبال را کنار بگذارید و جذب بازیگری شوید؟

این هم از آن نکاتی است که اگر بگویم باعث سوءتفاهم می‌شود. من خیلی فوتبال را دوست داشتم و شاگرد پرویز خان ابوطالب بودم. از فوتبال که بیرون آمدم، بزرگ‌ترین تحول زندگی‌ام اتفاق افتاد. پدر و مادر من همه کار برایم کرده‌اند. ولی می‌خواستم روی پای خودم بایستم. یک انسان باید خودش را بشناسد. من بازیگری را در خودم شناختم و به دنبالش رفتم. معجزه فقط این نیست که یک کیسه پول جلوی پایت بیفتد. من بارها و بارها معجزه خدا را دیده‌ام. برای این که بازیگر بشوم، به هیچ کسی رو ننداختم. امیدوارم لیاقت این همه توجه را داشته باشم.

*شاید هم به این خاطر تغییر مسیر دادید که آن موقع اوضاع فوتبال بد بود. الان رقم قراردادهای فوتبالیست‌ ها نجومی شده و اعتبار و شهرتشان هم بالاتر رفته است. این عامل را چقدر موثر می‌دانید؟

من دعا می‌کنم وضع فوتبالی‌ها بهتر بشود. یک فوتبالیست اگر فوق ستاره هم بشود، در نهایت هفت سال وقت برای پول درآوردن دارد. ولی یک بازیگر می‌تواند 30 سال فعالیت کند. فوتبال بازی کردن کار سختی است. این‌طور‌ نیست که بگوییم همه می‌توانند فوتبالیست بشوند. آن موقع هر بار می‌خواستم در فوتبال یک جهشی داشته باشم، یک اتفاقی برایم می‌افتاد. آخرین اتفاقش مصدومیت زانویم بود. یک روزی سیگنال‌ها و نشانه‌های خیلی زیادی از طرف خدا به من رسید که این راه تو نیست. من از لحظه‌ای که فوتبال کنار گذاشتم و راه دیگری را انتخاب کردم، با یک خیابان صاف مواجه شدم. همه چیز برایم هموار بود تا پیشرفت کنم.

*ممکن است الان نشانه ای به شما برسد که بگوید بازیگری کار خوبی نیست و شما بازیگری را کنار بگذارید؟

مرا جادوگر جلوه ندهید. من در بیست‌و‌سه‌سالگی رباط صلیبی پایم پاره شد. تا می‌خواستم به فوتبال برگردم چند سال طول می‌کشید. من احساس کردم که الان وقت تغییر است. الان فکر می‌کنم ‌راهم در بازیگری درست بوده است. الان در نقطه‌ای قرار گرفته‌ام که حکم تیم ملی فوتبال را دارد. من نقش دهم را بازی نکرده‌ام؛ بازیگر نقش یک کلاه پهلوی بوده‌ام. الان من پیشرفت کرده‌ام و دنبال نشانه و سیگنال نمی‌گردم. من ممکن است انتخاب کنم که در مقطع دکترا درس بخوانم. اگر تلاش کنم حتما موفق می‌شوم.

منبع: جام جم