سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۵ تير ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۹

درباره «گذشته» اصغر فرهادی

: فرهادی در میانه راه گم شده است.اگر در همه این سال‌ها تکنیک ویژه فرهادی در طراحی دوگانه‌های اخلاقی پیچیده برای نمایش دشواری‌های راه یک قضاوت اخلاقی بود، حالا اینجا در «گذشته» فرهادی با ناتوانی فقط دنیای ذهنی‌اش را روایت می‌کند.
کد خبر : ۱۱۹۰۱۷

1صراط: . دنیای اصغر فرهادی روز به روز پیچیده‌تر می‌شود و در عین حال خنثی‌تر و بی‌کارکردتر و این همان قصه امروز ما با «گذشته» فرهادی است. حتی اگر فیلم‌های دوره اول فیلمسازی فرهادی، «رقص در غبار» و «شهر زیبا» با آن تم شکوهمند عدالتخواهانه‌اش را کنار بگذاریم، سیر اخلاقی‌سازی فرهادی از «چهارشنبه‌سوری» تا «گذشته» سیر ترسیم دنیایی پیچیده‌تر و وحشتناک‌تر و در عین حال بی‌خاصیت‌تر است. اگر نقطه ستایش‌برانگیز «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» شبیه‌سازی چند موقعیت اخلاقی متناقض‌نما و توصیه به نگاه بدون پیش‌فرض برای تصمیم‌گیری اخلاقی در زندگی روزمره و عادی بود حالا اینجا در «گذشته» دنیای فرهادی این‌قدر پیچیده شده است که قرار دادن خودمان در موقعیت‌های طراحی شده فیلم کار طاقت‌فرسایی می‌شود، چیزی که نتیجه‌ای جز بی‌:کارکردی چیدن همه مقدمات به شدت دقیق و هوشمندانه فرهادی در «گذشته» ندارد.

اینجا دیگر فرهادی به جای توصیه نهایی فیلم‌هایش سابقش در دقت در پیچیدگی‌های انتخاب‌های اخلاقی ظاهرا به توصیه در فقط نظاره‌‌"گرشدن در موقعیت‌های اخلاقی،نتیجه طبیعی نافهمی و گیجی همه این موقعیت‌ها روی آورده است.

این پیچیدگی خاص دنیای جدید فرهادی، علاوه بر اینکه عملا طراحی میدان بازی آدم‌های قصه در «گذشته» را بدون نتیجه‌ مشخصی برای این همه چینش مفصل و سرمایه‌گذاری انرژی باقی می‌"گذارد از جنس پیچیدگی درگیرکننده موجد دوگانه‌های بی‌سرانجام اخلاقی است، دوگانه‌هایی که برخلاف دوگانه‌های اخلاقی «جدایی نادر از سیمین» اینجا دیگر قابلیت شکننده کردن یک قضاوت عادی را ندارد.درست است که با هر گره‌ای که در داستان انداخته می‌شود و با هر گره‌ای که از داستان باز می‌شود؛ چیزی به نام قضاوت دوباره به رویمان آورده می‌شود، اما قضاوتی که اینجا فقط توصیه به دست‌بستگی و نظاره و نهایتا گزاره اخلاقی بدون پیش‌فرض بودن را با خود همراه دارد.چیزی که به تنهایی حتی برای درگیر کردن در شکننده شدن یک قضاوت هم کافی نیست.

 اگر همه هنر فرهادی در روایت دقیق یک داستان پیچیده بود اینجا همه چیز جای خودش را به پیچیده‌سازی یک داستان داده است و چه قدر تفاوت است از روایت یک داستان پیچیده تا پیچیده کردن یک داستان ساده و طبیعتا چه قدر میزان درگیری آدمهای روبروی یک داستان پیچیده با یک روایت پیچیده‌سازی شده متفاوت است.

واضح است که ساخت یک فیلم با ترسیم دوگانه‌های اخلاقی کار به شدت فرسایشی و رنج‌آوری است، برای کسی که بخواهد فیلمش بینندگان معمولی بدون دغدغه را درگیر کند و تکانه‌های روانی فرهادی با استفاده از ترفند غافلگیری، برگ برنده او برای فیلم‌هایش قبلی‌اش بود. مشخص شدن رابطه مرد و زن همسایه در «چهارشنبه سوری»، نامزد داشتن الی در «درباره الی»، و نمایش صحنه تصادف در «جدایی نادر از سیمین» همه بار حسی لازم برای دنبال کردن یک داستان پیچیده و پرجزئیات و بدون حادثه غیرمعمول این سه فیلم را یک جا به آنها تزریق می‌:کرد. اما در «گذشته» همه زور فرهادی برای ایجاد چنین بار حسی به بن‌بست می‌خورد؛ روزگاری فرهادی گفته بود که فیلم ساختن برایش مثل ساختن یک جدول متقاطع است. جدولی که هر چه قدر خانه‌های سیاهش کمتر باشد و حل قسمت‌های بیشتری از معماهای فیلم بر عهده تماشاگرش باشد فیلم موفق‌تری ساخته است.حالا اینجا شگرد خاص فرهادی در خست در واضح کردن قصه و دادن اطلاعات به شیوه قطره‌چکانی، به دلیل چینش نادرست یک تکانه حسی در میانه دوم ماجرا تبدیل به ضد خودش شده است.

البته بدیهی است اما چاره‌ای جز این نداریم که این را هم اضافه کنیم که ظاهرا فرهادی دقتش روی نگاه به اطرافش را هم به دلیل تغییر فضای ساخت فیلم از دست داده است. فیلم به شدت مستعد وجود جزئیات پیش‌برنده است و این با توجه به تایم زیاد فیلم و همین‌طور کندی ریتم البته متناسب داستانش ضرورت بیشتری هم پیدا می‌کند. برای سرگرم ساختن بیننده‌ای که قرار است تا انتهای فیلم با فرهادی بیاید ابزار بهتری جز تمرکز بر روی نشانه‌هایی خاص در اجزاء ظاهرا بی‌اهمیت فیلم ندارد، چیزی که ظاهرا ابهت خود فیلم و دقت در چینش محتوایی آن، رمق فرهادی را بر روی تمرکز بر آنها گرفته است.چیزی مثل رابطه لوسی با خواهرش یا رابطه زن با آن پسربچه شر ، فقط همین‌ها می‌توانست فیلم را نجات دهد.

2. در صحنه‌ای از فیلم، فواد و لئا مجبور به عذرخواهی از احمد می‌شوند، چون بدون اجازه از داخل چمدان شکسته‌ای که درش باز است چند کادوی متعلق به خودشان را زودتر برداشته‌اند. سمیر پدر فواد با سرسختی فواد را مجبور می‌کند که از احمد عذرخواهی کند،حتی به عذرخواهی بدون نگاه مستقیم او به احمد هم راضی نمی‌شود.فواد معتقد است که او نباید عذرخواهی کند، چون او به چمدان و کادوها دست نزده است، اما سمیر به او می‌"گوید که تو شاهد این بودی که لئا دختربچه هم سن و سالش، دارد این کار را می‌کند، می‌توانستی جلویش را بگیری و این کار را نکردی. پس تو هم دچار اشتباهی شده‌ای که مستلزم عذرخواهی است و بعد بچه را به زور وادار به عذرخواهی می‌کند.

این یک ماجرای پنهان و آشکار قصه اصلی روایت شده داستان «گذشته» برای ماست.روایتی درست و دقیق از اخلاق‌گرایی در دوره جدید. سمیر پدر فواد در حین تعهد اخلاقی به همسرش با یک زن دیگر رابطه پنهانی برقرار می‌:کند، او را باردار می‌:کند و به شیوه غیرمستقیمی منجر به خودکشی همسرش می‌شود و بعد به یک گزاره اخلاقی جزئی و پیشرفته مثل مقصر بودن ناظر یک عمل غیراخلاقی توسل می‌جوید و گویا واقعا به این گزاره ایمان دارد.این سرنوشت جدید اخلاق در دنیای جدید است. آشکارترین کنایه‌ ممکن به دوگانگی واضح در جامعه اخلاقی جدید غرب. کنایه‌ای که البته به طور کمرنگی نوک ساختمان ویران اخلاقی این جامعه را هدف می‌گیرد. چیزی که نمونه‌های مشابه آن شعارهای حفظ محیط زیست و حقوق حیوانات، در مقابل سکوت کشتارهای دسته‌جمعی دولت‌ها و حکومت‌هایشان در همه این سالها فریاد زده شده است.

با این دید «گذشته» البته حتی با مقایسه با گذشته فرهادی هم به شدت قابل‌ستایش و توجه است و البته  که اینجا دیگر مدعیان نشانه‌شناس در نقد وطنی دیگر نمی‌توانند به دم‌دستی شکل ممکن به «سیاه‌نمایی» متهمش کنند و کل کارکرد اخلاقی‌اش را به همین ابتذال نابود کنند.

منبع: تسنیم