سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۵ تير ۱۳۹۲ - ۰۰:۲۴
حسین قدیانی

پشت گرمی به آمریکا ضامن بقا نیست

کد خبر : ۱۲۱۰۴۴
"صراط" - یک/ دنیا آنقدر «خر تو خر» است که مرا شرمنده ترکیب مودبانه‌تر «شیر تو شیر» کرده! گاهی حوادث این جهان پر از ظلم و ستم را نگاه می‌کنم و با خود می‌اندیشم «آیا ظلم و ستم بیش از این هم ممکن است؟!» حقا که «غیبت» دارد سنگین تمام می‌شود برای بشریت. اگر وقتش نباشد، خیلی هم دیگر بی‌وقت نیست که خداوند عمل کند به «وعده موعود». واقعا به اینجای آدم رسیده! اگر در «جاهلیت ماضی» شرم و حیایی از زنده به گور کردن دختران نبود، اینک جنایاتی به مراتب وقیحانه‌تر رخ می‌دهد. فقط در یک قلم، بچه چند ماهه را از رحم مادر درمی‌آورند و با قساوت تمام سر می‌برند. چرا؟! واقعا چرا؟!

دو/ در «توطئه انگاره‌سازی» به نظر می‌رسد سران استکبار با شکست کامل مواجه شده‌اند که به صورت رسمی و علنی از طالبان و سلفی‌ها و تکفیری‌ها حمایت می‌کنند. قرار بود مثلا صدام و بن‌لادن به عنوان نمایندگان واقعی اسلام و جهان اسلام و مسلمانان معرفی شوند، بلکه انقلاب اسلامی و خمینی و جمهوری اسلامی و خامنه‌ای به حاشیه بروند. «خیمه شب بازی دریوزگان» اما جواب نداد. اینک «پروژه اسلام‌هراسی» به واهمه از تروریست‌هایی تبدیل شده که بیش از آیین رحمانی اسلام، متاثر از حمایت‌های آمریکا و اسرائیل‌اند و نیک اگر بنگری، سر در آبشخور نظام لیبرال‌‌ـ دموکراسی دارند. سلفی‌ها دیروز هم بودند، آنچه امروز وقیح‌ترشان کرده، حمایت‌های بی‌حد و مرز کاخ‌سفید است. شاید جرم بشریت این باشد که غرب، معطوف به شکست در توطئه‌های انگاره‌سازی و اسلام‌هراسی، چاره‌ای جز حمایت بیشتر، رسمی‌تر و علنی‌تر از جنایت‌های رنگارنگ تروریست‌ها ندارد. اگرچه ما به سطح هوشیاری بعضی سران اهل سنت، ایضا شیوخ عرب، گلایه‌های اساسی داریم، لیکن سلفی‌ها را در استخدام صهیونیسم می‌دانیم. آری! جرم ما این است که با هوشیاری، اجازه ندادیم برای منطقه غرب آسیا، همان نقشه راه مدنظر دشمن کشیده شود و این، دشمن را عصبانی کرده. اینک دشمنان ما به جای «گفتار نرم‌افزاری» رو به «رفتار سخت‌افزاری» آورده‌اند اما آدم عصبانی هر چه بیشتر دست و پا می‌زند، کمتر نتیجه می‌گیرد.

سه‌/ ما شعار نمی‌دهیم الا آنکه منطبق بر واقعیت باشد؛ جبهه استکبار، آشوب و تغییر رژیم را برای ایران و سوریه می‌خواست، نه ترکیه و مصر!! آمریکا که از خیمه‌شب‌بازی با مهره‌های دستسازی چون صدام و بن‌لادن طرفی نبسته بود، در شکستی مضاعف، با رخداد بیداری اسلامی روبه‌رو شد. در مقابله با بیداری اسلامی جهان عرب -که ادامه منطقی انقلاب اسلامی ملت ایران است- غرب همه توش و توان خود را به کار گرفت تا اولا؛ مسیر بیداری اسلامی را از صراط مستقیم خود منحرف کند، ثانیا؛ روسای جمهوری در تراز اردوغان و مرسی را سکاندار جهان اسلام معرفی کند. از ورای همین اهداف، پروسه «فشار بر بشار» با هدف سرنگونی حکومت اسد دوم آغاز شد. از سوی دیگر، سعی شد به بهانه انتخابات ۲۴ خرداد ایران، جمهوری اسلامی با فتنه‌ای به مراتب پیچیده‌تر از فتنه ۸۸ دست و پنجه نرم کند. خیلی واضح است که با درایت بی‌مثال رهبر حکیم جهان اسلام، امام خامنه‌ای، نه سوریه سقوط کرد و نه فتنه در ایران بازتولید شد. در تمام مدت شکل‌گیری بیداری اسلامی اما مهم‌ترین سفارش رهبر گرانقدر ما جز این نیست که این بیداری، نه بیداری شیعه علیه سنی است و نه بیداری اهل سنت علیه شیعیان. بگذریم که تفرقه اصولا زاییده خواب و غفلت است، نه بیداری و هوشیاری. در منظومه تاکیدات حضرت آقا درباره بیداری اسلامی، همواره سخن از بیداری مسلمین علیه دشمن مشترک همه جهان اسلام رفته است و پرهیز از مجادلات قومی و جنگ‌های قبیله‌ای. آمریکا دوست می‌داشت و هنوز هم دوست می‌دارد که با سوء‌استفاده از کج‌فهمی امثال اردوغان و مرسی، پدیده میمون بیداری اسلامی را به محل نزاع شیعه و سنی تبدیل کند، حال اینکه اساسا هدف از بیداری اسلامی، در وهله اول مقابله با شیطان بزرگ و دولت جعلی اسرائیل است و آنگاه، مقابله با حکام وابسته‌ای چون مبارک و علی عبدالله صالح.

چهار/ فی‌الحال نظاره باید کرد که غرور و نفهمی و بی‌درایتی و آلت‌دست هدف شوم دشمن شدن، چه بلایی بر سر منزلت آدمی وارد می‌آورد. جناب مرسی در ایران به جای آنکه پند و اندرز بزرگان را گوش کند، اسیر نگاه غلط تفرقه‌افکنانه شد و این سو و آن سو ترجیح داد به جای شیمون پرز سفاک، بشار اسد را خونریز معرفی کند! حق این بود که مرسی در ایران، دمی درنگ کند و بیشتر بماند و آداب حکومتداری را، نه از اغیار که از حضرت یار، جست‌وجو کند، لیکن رئیس‌جمهور مستعجل مصر بهتر آن دید که به جای پندآموزی از جمهوری اسلامی، به این و آن سلام کند!! عاقبت مرسی اما نشان داد که این قاعده، هرگز استثنایی ندارد؛ «با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد».

پنج/ ما البته از هیچ کودتای بافرجام و بی‌فرجامی حمایت نمی‌کنیم، خواه علیه رئیس‌جمهور مصر، خواه علیه رای خود ما در سال ۸۸ اما مرسی را کودتاچیان زمین نزدند؛ بی‌درایتی خودش بود! من کاری به درستی یا نادرستی این تشابه ندارم ولی آن اوایل که جناب مرسی در مصر سر کار آمد، بودند کسانی که از زاویه‌های مختلف، مرسی را مثل بازرگان می‌پنداشتند. ورشکسته‌های سیاسی اما از آن زاویه مرسی را تداعی‌گر بازرگان می‌خواندند که رئیس‌جمهورر مصر، بر خلاف تجربه انقلاب اسلامی، بی‌نیاز به امر و نهی ولی‌فقیه و با حمایت آمریکا قطعا می‌تواند دولتی فراجناحی و ماندگار تشکیل دهد که حتی برای جمهوری اسلامی هم درس عبرت باشد!! و هر چند که می‌دانم در تحلیل سیاسی جای به کار بردن بعضی واژه‌ها نیست اما این بار واقعا معفو است اگر بگویم؛ زرشک!! دولت مرسی را همان افق بی‌افق، مستعجل کرد که دولت ناماندگار بازرگان را. اگر بازرگان در چارچوب انقلاب اسلامی، قربانی عدم اطاعت خود از ولی‌فقیه شد، دقیقا در منظومه بیداری اسلامی، همین بلا بر سر مرسی فرود آمد. من بارها نوشته‌ام، این بار اما با تاکید مضاعف می‌نویسم که «اگر انقلاب اسلامی در هیچ جای جهان، بی نام امام خمینی شناخته شده نیست، بیداری اسلامی نیز در هیچ جای دنیا، بی نام امام خامنه‌ای قابل فهم نخواهد بود»… و در این باب، آنچه اصلا اهمیتی ندارد، خواسته آمریکاست! بیداری اسلامی یعنی فریاد بلند جهان اسلام به پیروی از انقلاب اسلامی ملت ایران علیه آمریکا و اسرائیل و حکام دست نشانده… حال یکی در مایه‌های مرسی، بیاید، برود، یا حتی دوباره بازگردد، شاید برای بیداری اسلامی، حاشیه‌هایی داشته باشد -که حتما دارد- لیکن قادر نیست در متن این بیداری، خلل به وجود آورد.

شش/ تقریبا همین سخنانی که به مرسی ارائه شد، قابل ارائه به جناب اردوغان است. خوابی که رجب طیب برای بشار دیده بود، تعبیر شد برای خودش!! تا اردوغان باشد که دیگر در بزرگراه بیداری اسلامی، کمک به نقشه استکبار نکند، بلکه از سوریه، کوچه فرعی درست شود. آقای اردوغان اینقدر داغان است سیاست‌ورزی‌اش که گمان می‌کند مقابل بیداری اسلامی، بشار ضداسرائیل ایستاده است! برای جهان اسلام اما بیش از آنکه شیعه یا سنی و علوی یا غیرعلوی بودن رئیس‌جمهور قانونی و محترم سوریه مظلوم موضوعیت داشته باشد، این مهم است که از دیرباز ملت و دولت سوریه دوست‌داشتنی، اولین سر پل مقاومت علیه اسرائیل بوده‌اند. نکته به این ملموسی را نفهمیده آقای اردوغان، آن‌وقت خیال می‌کند با این سوپرنفهمی‌ها، می‌توان رهبر جهان اسلام شد!! جز خلف شایسته خمینی، هیچ رهبر دیگری ندارد جهان اسلام. امثال مرسی و اردوغان تا وقتی نگاه حداقلی و تفرقه‌آمیز داشته باشند و مسائل فرعی را جایگزین امهات کنند، قادر به اداره دیار خود نخواهند بود، چه رسد به مدیریت جهان اسلام! حتی اگر به دموکراسی و مردمسالاری باشد، این اردوغان و مرسی‌اند که باید از ۲۴ خرداد ۹۲ جمهوری اسلامی درس بگیرند. صندوق رای بعضی کشورها، آزادی و پیشرفت و عدالت‌شان، اساسا مشکل دارد که مردم، تعرض به فلان پارک را بهانه برای اعتراض سراسری می‌کنند. «اردوغان! اگر تو با اسد کار داری (که بی‌خود می‌کنی کار‌ داری!) ما مردم ترکیه اما با خود تو کار داریم (که با خود می‌کنیم کار داریم!)» نشان می‌دهد که بحث مردم شریف همسایه شمال‌غربی، لزوما ۴ تا درخت نیست. فراتر از این چیزهاست.
***

پشت مرسی و اردوغان به آمریکا گرم بود، به همه غرب اما بشار اسد جز حزب‌الله و جمهوری اسلامی و بسیج ملت خود چیز دیگری نداشت. فی‌الحال که مرسی را بی‌خیال اما اردوغان اگر از حال و روز خود می‌نالد، اسد به مقاومت خود می‌بالد. بیش از ۲ سال است هر یک ثانیه‌ای که از حکومت اسد می‌گذرد، واقعا به اعجاز خداوند شباهت دارد. قرار استکبار، سقوط اسد بود، نه مرسی! قرار این بود در ایران بلوا درست شود، نه ترکیه! و اصلا قرار نبود حاج قاسم سلیمانی، مچ ژنرال پترائوس و عمر ‌سلیمان را با هم بخواباند اما از انقلاب اسلامی به این طرف، دیگر جهانیان با قول و قرار غرب زندگی نمی‌کنند؛ ۲ سال تمام، فشار بر بشار آمد، لیکن صدای دیگران درآمد! ریسمان تصمیم در غرب آسیا دست جمهوری اسلامی است. محبوب‌ترین فرد جهان عرب را ببین، رهبر جهان اسلام را بشناس! ما با قول و قرارهای جاودانه زندگی می‌کنیم. با وعده‌های الهی. ما نشان داده‌ایم می‌شود دنیا را از این وضع نجات داد. ما با حاج احمد متوسلیان، در «انتهای افق» قرار گذاشته‌ایم. نشانی خورشید، دست آدمیزاد افتاده است…
نظرات بینندگان
صابر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۵۵ - ۱۵ تير ۱۳۹۲
۵۱
۰
"فان حزب الله هم الغالبون"