صراط: وزیر اقتصاد اعلام کرد: گزارش رسمی اقدامات دولت در هشتسال فعالیت بهزودی تقدیم مردم خواهد شد.
یک روز قبل از اعلام رسمی:
آقای احمدینژاد: تندتند یک گزارش رسمی بدهید ببینم کی توی این هشتسال چیکار کرده. هر کی هر کاری کرده بگوید.
کل وزرا با هم: ما که کاری نکردیم.
آقای احمدینژاد: تعارف نکنید. راستش رو بگویید. تعارف میکنید؟
وزرا: نه بابا. تعارف نمیکنیم. واقعا کاری نکردیم.
آقای احمدینژاد: پس یه انتقادهایی مطبوعات و منتقدان میکردند، الکی نبود.
وزرا: نه. اونا فرافکنی میکنند. کار ما را میبرند زیر سوال.
آقای احمدینژاد: مگه کاری کردید که ببرندش زیر سوال؟
وزرا: نه دیگه. ما خواستیم پاتک بزنیم به منتقدان، برای اینکه نتوانند کار ما را ببرند زیر سوال، کاری نکردیم که آچمز شوند.
جلسه اضطراری، هشت ساعت قبل از اعلام رسمی:
- واقعا کاری نکردیم؟
- نه.
- خب یه کاری میکردیم.
- پس اینطوری گزارش رسمی منتشر کنیم که:
با سلام. مردم عزیز،
ما میخواستیم یک کارایی بکنیم، اما وقت نشد.
با تشکر. امضا.
- موافقم. خیلی هوشمندانه است. پایان جلسه اضطراری.
یک ساعت قبل از اعلام رسمی:
وزیر اقتصاد به منشی: پس این گزارش عملکرد ما توی این هشتسال کو؟
منشی: ما پروندهای، چیزی رو دور نریختیم، آقا.
وزیر اقتصاد: پرونده؟ پرونده چییه؟ یه کاغذ آ چهار بود. روی اون گزارش این هشتساله رو نوشته بودم، البته نصفش هم خالی مونده بود.
منشی: همهش یک کاغذ آ چهار بود؟ دیگه گفتن نداره که. چیزی درباره خدماتتان نگویید که ریا نشود.
وزیر اقتصاد: پس چیکار کنم جلوی دوربین زنده؟
منشی: چندتا چشمه کشتی بیایید، زیر یه خم مجری را بگیرید، یکدفعه ببریدش توی بارانداز... بعدش یه فیتیلهپیچ... اینطوری یک نیمساعتی از وقت میگذرد و مردم سرشان گرم میشود و یادشان میرود مسوولیت شما چی بود.
وزیر اقتصاد: خیلی خب. کاش تو مشاورم بودی. خیلی دیر شناختمت.
یک روز قبل از اعلام رسمی:
آقای احمدینژاد: تندتند یک گزارش رسمی بدهید ببینم کی توی این هشتسال چیکار کرده. هر کی هر کاری کرده بگوید.
کل وزرا با هم: ما که کاری نکردیم.
آقای احمدینژاد: تعارف نکنید. راستش رو بگویید. تعارف میکنید؟
وزرا: نه بابا. تعارف نمیکنیم. واقعا کاری نکردیم.
آقای احمدینژاد: پس یه انتقادهایی مطبوعات و منتقدان میکردند، الکی نبود.
وزرا: نه. اونا فرافکنی میکنند. کار ما را میبرند زیر سوال.
آقای احمدینژاد: مگه کاری کردید که ببرندش زیر سوال؟
وزرا: نه دیگه. ما خواستیم پاتک بزنیم به منتقدان، برای اینکه نتوانند کار ما را ببرند زیر سوال، کاری نکردیم که آچمز شوند.
جلسه اضطراری، هشت ساعت قبل از اعلام رسمی:
- واقعا کاری نکردیم؟
- نه.
- خب یه کاری میکردیم.
- پس اینطوری گزارش رسمی منتشر کنیم که:
با سلام. مردم عزیز،
ما میخواستیم یک کارایی بکنیم، اما وقت نشد.
با تشکر. امضا.
- موافقم. خیلی هوشمندانه است. پایان جلسه اضطراری.
یک ساعت قبل از اعلام رسمی:
وزیر اقتصاد به منشی: پس این گزارش عملکرد ما توی این هشتسال کو؟
منشی: ما پروندهای، چیزی رو دور نریختیم، آقا.
وزیر اقتصاد: پرونده؟ پرونده چییه؟ یه کاغذ آ چهار بود. روی اون گزارش این هشتساله رو نوشته بودم، البته نصفش هم خالی مونده بود.
منشی: همهش یک کاغذ آ چهار بود؟ دیگه گفتن نداره که. چیزی درباره خدماتتان نگویید که ریا نشود.
وزیر اقتصاد: پس چیکار کنم جلوی دوربین زنده؟
منشی: چندتا چشمه کشتی بیایید، زیر یه خم مجری را بگیرید، یکدفعه ببریدش توی بارانداز... بعدش یه فیتیلهپیچ... اینطوری یک نیمساعتی از وقت میگذرد و مردم سرشان گرم میشود و یادشان میرود مسوولیت شما چی بود.
وزیر اقتصاد: خیلی خب. کاش تو مشاورم بودی. خیلی دیر شناختمت.