صراط: هنگامی که ایام تبلیغی نزدیک میشود، روحانیون و مبلغان خود را آماده میکنند که به مناطق محروم و دور دست سفر میکند تا هم نوا با مردم پاک سرشت به امر تبلیغ و ترویج معارف الهی بپردازند.
این سفرها که گاهی با سختیهای زیادی همراه است، اما آنها بدون توجه به این موانع و بدون هیچ چشمداشتی راهی سفر سراسر نور و معنویت میشوند تا بارقههای امید را در دل مردم روشن سازند و خالق خویش را مسرور کنند.
حجتالاسلام محمدحسن دباغی یکی از همان مبلغان فعال در مناطق محروم است که 6 سالی میشود در این راه مقدس قدم نهاده است، به منظور آشنایی بیشتر با فعالیت مبلغان در ایام تبلیغ با وی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
* آقای دباغی در ابتدا بفرمایید روستایی که در ماه رمضان در آن سکونت داشتید، کجای کردستان قرار دارد؟
- روستای یغواسی از روستاهای اطراف شهر کامیاران است که 500 نفر جمعیت ثابت دارد.
*طی روز چه کارهایی را انجام میدهید؟
- بنده با کمک همسرم کلاس قرآن را برگزار میکنیم که هر کلاس قرآن حدود 15 تا 20 نفر از سنین مختلف حضور دارند، کنار اقامه نماز جماعت ظهر و عصر، مغرب و عشاء و برنامههای معرفتی برنامههای جنبی متفاوتی از جمله استخر، فوتبال، کوهپیمایی، رفتن به باغات اهالی و سفرهای سیاحتی و زیارتی به قم و مشهد داریم.
*جمعیت اکثر روستا کرد هستند؟
- بله، اکثریت کرد هستند که یکی از روستای شیعهنشین کردستان هست که به غیر از چند خانم که سنی هستند، بقیه شیعه هستند، البته 98 درصد از اهالی شهر کامیاران از اهل سنت هستند.
*همسرتان هم مبلغ هستند؟
- بله! اما ایشان طلبه نیستند، منتها کار تبلیغی میکنند و برای بچههای روستا کلاس کامپیوتر میگذارند.
*پس ایشان تحصیلات دانشگاهی دارند؟
-بله! مهندس کامپیوتر هستند.
* شما هنوز در قم تحصیل میکنید.
-بله!
* پس سکونت شما در روستای یغواسی برای کار تبلیغی بوده است؟
-بله! سه ماهی است که به کردستان آمدهایم.
*منزلی که در اختیار شما است، برای یکی از اهالی روستاست؟
- این منزل از اعتبارات سفر چهار سال پیش مقام معظم رهبری به استان کردستان احداث شده است که به عنوان «خانه عالم» در اختیار مبلغان قرار میگیرد.
*چند سال است که فعالیت تبلیغی دارد؟
- شش سالی میشود.
* در این مدت برای تبلیغ به کدام استانها سفر کردهاید؟
- به استان لرستان، استان سمنان و استان کردستان؛ سومین استانی است که برای تبلیغ و ترویج دین به اینجا آمدهام.
* پس بیشتر در مناطق محروم برای تبلیغ رفتید؟
- بله، اولویت بیشتر مناطق محروم بوده است.
*چند سالی است که ازدواج کردهاید؟
-تقریباً دو سالی میشود.
* با همسرتان در کدام شهرها به تبلیغ رفتهاید؟
- این دومین جایی است که با ایشان آمدهام.
*در سفرهای تبلیغی واکنش همسرتان چگونه بوده است؟
-الحمدلله، در این مسیر همراه و یاور ما هستند، به عبارتی دیگر همه جوره خیالمان راحت است، زیرا ایشان مشوق اصلی ما هستند! (با خنده)
*حاج آقا دباغی در این بخش بیشتر دوست داریم خاطرات شما را بشنویم، اگر زحمتی نیست مقداری از آن خاطرات جذاب خودتان را برای ما تعریف کنید؟
-خاطرات که بسیار زیاد است و اینکه انسان از میان انبوه خاطرات بخواهد یکی را انتخاب کند، کار بسیار مشکلی است از کوهپیمایی با بچهها و گرفتن عکس یادگاری همراه بازی کردن با دامهایشان گرفته تا شتر سواری!
البته یادم هست در یکی از روستای عشایری لرستان که امکانات لازم برای استحمام وجود نداشت (آب لولهکشی نبود) همراه با بچهها به نزدیکترین رودخانه رفتیم و شنا کردیم.
اهالی عشایر لرستان بسیار انسانهای شجاع و مهربانی هستند، به گونهای که در آن منطقهای که ما سکونت داشتیم-جزو منطقه آزاد بود- هنگامی که به شکار میرفتند برای ما هم میآوردند، همچنین عسل از کوه هدیه میآوردند، البته باید بگویم در منطقه عشایری لرستان به علت وجود حیوانات وحشی، اکثر مردم تفنگ دارند و مسابقه تیراندازی برگزار میکنند.
*پس از نزدیک دست و دلبازی اهالی لرستان را به چشم دیدید؟
- بله! در آن محلی که بنده مستقر بودم -کنار کوه بود- 13 چشمه قرار داشت، هنگامی که اهالی برای صید ماهی میرفتند، برای ما هم میآوردند، حتی لباسهای محلی به ما هدیه میدادند، البته از نکات بسیار جالب مردم عشایر لرستان، شجاعت بیش از حد بانوان عشایری است که در تیراندازی بسیار ماهر هستند.
*شما در این مدت تیراندازی کردید؟
- بله! یک تیرهایی هم انداختیم. (خنده)
*این طور که بنده متوجه شدم شما در سفر تبلیغی از زبان طبیعت برای نشر معارف دینی استفاده میکنید؟
-بله، البته باید بگویم در بیشتر موارد در ابتدا سعی میکنم با جوانان منطقه ارتباط تنگاتنگی برقرار کنم و خدا را سپاس میگویم که این عنایت را در حق ما کرد که این چنین بتوانیم با جوانان ارتباط داشته باشیم، با این وجود در بدو ورود به هر منطقهای، هر شهر و روستایی سعی میکنم برخوردم با مردم انسانی و محبتآمیز باشد، روبوسی میکنیم، چایی میخوریم، سعی میکنم با آنها مثل خودشان باشم، برای همین به راحتی برای درد و دل پیش ما میآیند، حتی برای ازدواج!
هنگامی که حاج آقا با تراکتور به بالای کوه رفت/ماجرای شفای کودک سه ساله عشایری
*در این مدت چند تا زوج را به هم رساندید، تا حالا حساب کردید؟!
- زیاد نبوده، البته این دوره زمانه جوانها در امر ازدواج چندان پایه نیستند. (خنده)
*حاج آقا هنوز منتظر خاطرات ناب شما هستیم!
-بله! یکی از خاطرات ما مربوط میشود به یک دختر بچه سه ساله عشایری که سرطان گرفته بود، پدربزرگش از ما درخواست کرد که ختم «امن یجیب» برای نوهاش بگیریم، بعد از یک هفته که ما ختم «امن یجیب» را با حضور اهالی گرفتیم، به خواست و عنایت الهی این کودک شفا گرفت، شب آن روزی که این دختر بچه شفا گرفت، پدربزرگش با تراکتور به دنبال ما آمد و با همان تراکتور ما را به بالای کوه برد، چون خانهشان بالای کوه بود، بنده با هزار ترس و لرز با تراکتور بالای کوه رفتم، هنگامی که میخواستم از منزل پدربزرگ به سمت پایین بیایم، دیگر حاضر نشدم که با تراکتور بیایم، به همین خاطر پیاده آمدم. (خنده)
*در واقع در طول این سفر تبلیغی در عشایر لرستان، درس شجاعت را به طور عملی گذراندید؟!
- بله دیگه! رفتن با تراکتور بود، برگشت با پای پیاده! (خنده)
* از آنجایی که شما بیشتر به مناطق محروم سفر میکنید، سختیهای تبلیغ به شما فشار نیاورده است؟!
- باید بگویم آنچه بیشتر مرا ناراحت و اذیت میکند، کمتوجهی مسئولان به مناطق محروم است، با اینکه مردم منطقه به فیزیک طبیعی محل عادت کردهاند، اما بیشترین چیزی که من را زجر میدهد، کم توجهی مسئولان است.
این در حالی است که در یکی از مناطق کردستان که بیش از 100 نفر جمعیت دارد، دختران پسران مجبور هستند در بدترین شرایط درس بخوانند، اصلاً امکانات آنجا اجازه نمیدهد که بیشتر از این حد را داشته باشند! آنجا مردم واقعاً محروم هستند، آب لوله کشی که نیست، تازه گاز هم وجود ندارد، با توجه به اینکه در بیشتر اوقات سال آنجا سرد است، مردم آن منطقه تا اندازهای که حقشان هست، مانند روستاهای نزدیک به شهر از امکانات برخودار نیستند و به شدت در مضیقه مالی هستند.
مثلاً در یکی از روستاهای لرستان، تنها دارایی یک دهیار چهار رأس بز است، حتی بچهها لباس مناسبی ندارند تا بر تنشان کنند، جدا از اینکه وسیله بازی ندارند، برای اینکه وسع خانوادههایشان نمیرسد که برای کودکانشان اسباببازی بخرند، این مسائل بیشتر ما را ناراحت و غمگین میسازد.
افطار در غار حرای ایران!
*فکر کنم در این لحظه یاد یک خاطره دیگر افتادید!
-بله! در فیروز آباد لرستان، بیشتر منازل بر روی کوه احداث شده است، اهالی محل برای افطار ما را به منازل خودشان که در دل کوه بود، دعوت میکردند، ناخودآگاه یاد غار حرا در مدینه افتادم.
*نوع برخورد اهالی هر محل در برابر شما چگونه بود، مثلاً نوع استقبال از برگزاری نماز جماعت، یا حضور کودکان در کلاسهای معرفتی؟
-البته بیان این مطلب خالی از لطف نیست، خانمهای عشایری در نمازهای جماعت بیشتر از آقایان حضور پیدا میکردند، همچنین در روستای یغواسی کودکان و کوچولوها وقت شناسی جالبی دارند، به گونهای که هر روز ساعت 10 صبح در درب منزل ما مانند سرباز وظیفهها حاضر میشوند تا کلاس را شروع کنیم، این شور و اشتیاق بچهها برای ما بسیار لذت بخش است، نزدیک اذان مغرب با بچهها یک چایی درست میکنیم و سفره سادهای را در مسجد میاندازیم و افطار میکنیم.
ماجرای مواظبت مادرانه عشایر لرستان از یک روحانی
در یکی از مکانهایی که برای تبلیغ رفته بودم در یکی از شبها قرار بود مسابقات لیگ آزادگان پخش شود، در مدرسه روستا که دو اتاق بیشتر نداشت، مردم را دعوت کردیم -همراه با تخمه و ساندیسی که خریده بودم- مسابقه را تماشا کردیم.
یادم هست در منطقه عشایری لرستان بودم، بدجوری سرماخورده بودم، مردم روستا من را به بیمارستان بردند و دو روز مادرانه از من پرستاری کردند، روز آخر که روز عید فطر بود میخواستم از آنها جدا شوم، با گریه و زاری نمیگذاشتند به قم برگردم، هنوز که هنوز است مردم آنجا به من پیامک و تلفن میزنند.
در میان این عشایر، خانمی بود که نماز نمیخواند، مدتی ما را به خانه چادریشان -که از پوست بز درست شده بود- دعوت کردند، در این مدت شوهر این خانم با ما که در نصف شب از خواب بیدار میشدیم، نماز میخواند، در این مدت این خانم نمازخوان شد، به گونهای که حتی نماز شب خوان هم شده بود.
گوسالههایی که برای نذری بزرگ میشوند
یا در منطقه کوهدشت استان لرستان، هنگامی که همسرم نیاز به جراحی دندان داشت، یکی از اهالی منطقه در کمال محبت ما را حدود 300 کیلومتر رفت و برگشت به شهر برد و برگرداند، یادم هست که در میان راه افطار کردیم، مردم عشایر واقعاً مردمانی با محبت هستند، یکی از خصوصیات آنها این است که گوسالهای را بزرگ میکنند تا روز عاشورا برای حضرت ابوالفضل(ع) قربانی کنند.
*معمولاً از طرف کدام نهاد یا سازمان برای تبلیغ مأمور میشوید؟
-حقیقت این است که اعزام مبلغ بر عهده سه نهاد سازمان تبلیغات اسلامی، «طرح هجرت» حوزه علمیه قم و سازمان اوقاف و امور خیریه است.
*هزینههای زندگی و ایاب و ذهاب در تبلیغ چگونه تأمین میشود، شما فی سبیل الله برای تبلیغ میآیید؟!
-همه طلبهها بدون هیچ چشمداشتی برای تبلیغ میروند و الحمدلله افتخار میکنیم که دولتی نیستیم و تنها سرباز امام زمان(عج) هستیم، هنگامی که به سفر تبلیغی میآییم از قبل نمیگوییم که چقدر باید به ما بدهید، اصلاً منتظر نمیمانیم که آنها به ما پول دهند، حتی گاهی اوقات شده که در سایت اعلام شده تسویه نداریم، ما هم میگویم نداریم که نداریم، مهم آن است که آنچه روزیمان باشد خواهیم گرفت، این کار ما طلبهها مانند صیادی است که تورش را میاندازد.
* شاید تا زمانی که مبلغان و روحانیون مجرد باشند، مشکلی نباشد اما هنگامی که تشکیل خانواده دادند، تأمین هزینههای زندگی مشکل است. این طور نیست؟
- صحیح میفرمایید، ولی یک چیز دیگری هم هست، واقعاً خانواده روحانیت، خانواده قانع، کمتوقع و با اصالتی هستند، سطح توقعشان بالا نیست، حتی گاهی اوقات مشاهده شده که هر دو یا سه سال یک بار لباس میخرند، خانوادههای ما خیلی قانع هستند، البته هنگام ازدواج تمام شرایط را میگوییم و انصافاً همسران مبلغان با این سختیها کنار میآیند.
*در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید؟
- از زحمات شما و همکارتان آقای مهدی مریزاد (عکاس خبرگزاری فارس) تشکر میکنم، انشاءالله هر حاجتی دارید خداوند به حق امام حسن مجتبی(ع) به شما عنایت کند و حاجات دنیوی و اخروی شما را اگر به صلاح است، برآورده سازد، ما را از دعای خیر فراموش نکنید و امیدوارم بیشتر به طلبهها توجه داشته باشید.
* ما هم بهترینها را برایتان آرزو میکنیم.