یک پرسپولیسی پرخاطره + تصاویر
کاپیتان سابق تیم ملی می گوید: در اولین بازی ام برای پرسپولیس به نیروی اهواز یک- صفر باختیم اما باور کنید آنقدر خوب بازی کردم که تیتر یک روزنامهها شدم. طرفداران پرسپولیس از باخت ناراحت نبودند، همه آنها میگفتند جوانی آمده که بچه خواهر همایون بهزادی است و خیلی هم عالی بازی میکند.
او فیکس شد و پرسپولیس به نیرویاهواز باخت اما فریادهای «درخشان، درخشان» که پاسخی بود به عملکرد درخشان او، هنوز در یادها باقیمانده است. درخشان ناگهان در فوتبال جوانان آسیا چهره کرد و سپس در پرسپولیس هرگاه فرصت یافت هنر و استعدادش را نشان داد.
حمید درخشان در گفتگو با همشهری در مورد دوران بازیگریاش و مسائل مختلف دیگر صحبت میکند. خواندن حرفهای درخشان در نوع خودش جالب است.
اولین تیم باشگاهیتان چه تیمی بود؟
تیم دسته دومی مزدا بود. مربی مزدا حسین جوادی بود که خیلی بازی مرا دوست داشت. 5 بازی کردم، 4گل زدم و به تیم نوجوانان دعوت شدم. مربی تیم نوجوانان هم یک مربی خارجی به نام الکساندر یاگودیچ بود که بازیهای مرا دید و به تیم نوجوانان دعوتم کرد. سال 1354بود که با 5بازی در رده باشگاهی به تیم نوجوانان رسیدم و این پیشرفت من ادامه پیدا کرد.
بعد از مزدا کجا رفتید؟
با تیم نوجوانان و جوانان که بازی کردم اسمم سر زبانها افتاد. چندین و چند تیم بزرگ مرا میخواستند. 4 تا پیشنهاد فوقالعاده داشتم. قدیمیها یادشان هست که پاس در دهه 50چه تیم قدرتمندی بود. همیشه یکی از اضلاع قدرت فوتبال ایران در اختیار پاس بود. پاس، نخستین تیمی بود که به من پیشنهاد داد. بعد نوبت رسید به پرسپولیس، استقلال و شهباز که همان شاهین سابق بود.
بین این همه پیشنهاد، پرسپولیس را انتخاب کردید، چرا؟
ببینید من از استقلال هم پیشنهاد داشتم ولی دوست نداشتم پیراهن این تیم را بپوشم. با اصغر حاجیلو خیلی رفیق بودم؛ از دوران دبیرستان که یکجا درس میخواندیم. اصغر حاجیلو که آن زمان در استقلال بازی میکرد دست مرا گرفت و برد باشگاه. خب دلم نبود که با استقلال قرارداد امضا کنم، به همین دلیل دنبال بهانهای میگشتم تا از باشگاه بیرون بیایم. یادم میآید به مدیران استقلال گفتم من برای امضای قرارداد 90هزار تومان پول میخواهم. آن زمان 90هزار تومان پول زیادی بود. به بهترین بازیکنان ایران، سالی 50، 60هزار تومان پول میدادند. استقلالیها گفتند بابا این دیوانه است. به حاجیلو گفتند ما از این پولها نداریم به رفیقت بدهیم.
داسـتان حضور شـما در پرسپولیس چطور کلید خورد؟
عموی من سروان شهربانی بود و دوست صمیمی حسن حبیبی. حبیبی که سرمربی پاس بود به عموی من پیغام داد به حمید بگو بیاید پاس. باید اینجا یاد کنم از ابوالفضل جلالی. او خیلی مرا دوست داشت و به من گفت که چند پیشنهاد داری ولی جایی نرو تا من بگویم. با پیشنهاد ابوالفضل جلالی من رفتم پرسپولیس و تا سالهای سال برای این تیم بازی کردم.
عمویتان ناراحت نشد؟
چرا. خیلی شاکی شد که به پاس نرفتم. چیزی که مهم بود اینکه منصور امیرآصفی خیلی برای من زحمت کشید. او آن زمان سرمربی پرسپولیس بود. خدا رحمت کند امیرآصفی را. از نظر شخصیتی و فوتبالی بسیار مرد وزینی بود. به من گفتند برو پرسپولیس و شاگرد او شو، به تو خیلی چیزها یاد میدهد که من هم پذیرفتم و سال 1355پرسپولیسی شدم.
اولین بازی شما برای پرسپولیس حواشی بسیاری به همراه داشت. همان داستان علی پروین و درگیری او با امیرآصفی. خودتان توضیح میدهید؟
خدا بیامرزد امیرآصفی را. یادم میآید پروین، اصغر ادیبی و حاج رحیمیپور در بازی مقابل نیروی اهواز در ترکیب قرار نگرفتند. امیرآصفی، پروین را به این دلیل در ترکیب قرار نداد که 3جلسه در تمرین غیبت کرده بود. او پروین را گذاشت بیرون تا من بازی کنم. قبل از بازی آمد سمت من و گفت: نمیترسی بگذارمت در زمین و بازی کنی؟ من هم گفتم نه آقا، چرا باید بترسم؟ اصلا ترسی ندارم. ما آن بازی را به نیروی اهواز یک- صفر باختیم اما باور کنید آنقدر خوب بازی کردم که تیتر یک روزنامهها شدم. طرفداران پرسپولیس از باخت ناراحت نبودند، همه آنها میگفتند جوانی آمده که بچه خواهر همایون بهزادی است و خیلی هم عالی بازی میکند. آن روز کسی از باخت ناراحت نشد چون من فوقالعاده بازی کردم و همه تماشاگران امیدوار شدند به آینده.
واقعا با همایون بهزادی نسبتی داشتید؟
واقعا من بچه خواهر همایون بهزادی نبودم اما در استادیوم این شایعه درست شد. بابا همایون بهزادی یلی بود برای خودش. من کجا و او کجا.
راست میگویند پروین بعد از بازی در رختکن را با لگد شکست؟
امیر آصفی پروین را بازی نداد و با هم دعوایشان شد. پروین آمد رختکن ولی در را نشکست. یک مقدار بد و بیراه به امیر آصفی گفت و قضیه همین جا تمام شد.
روزنامهها بعد از نخستین بازی شما چه تیتری زدند؟
روزنامهها از من خیلی خوب نوشتند. همه نوشتند پرسپولیس جوانی گرفته که خیلی با استعداد است و تکنیک بالایی هم دارد. کیهان ورزشی هم تیتر زد «تولد پروینی جدید».
اولیــن پیراهنی کــه در پرسپولیس به تن کردید چه شمارهای داشت؟
شماره 9مرحوم صفر ایرانپاک را پوشیدم. ایرانپاک که خداحافظی کرد پیراهنش را داد به من.
اولین بار چه سالی به تیم ملی دعوت شدید؟
جنگ کی شروع شد؟ همان سال1359 و در بازیهای جام ملتهای سال 1980. البته در این سال نخستین بازی ملیام را انجام دادم. وگرنه یک سال قبلش به تیم ملی دعوت شده بودم. سال 1359برای شرکت در جام ملتهای کویت به تیم ملی دعوت شدم، همراه با بازیکنانی چون مرحوم حجازی، حسن روشن و... . مربی ما هم حسن حبیبی بود.
اولین دربی را چه سالی تجربه کردید؟
دربی سال62 بود. بازی یک- صفر شد و پرویز مظلومی برای استقلال گل زد.
میگویند شما به شوخی میگفتید این پنجعلی هم مصدوم نمیشود که بازوبند کاپیتانی به ما برسد. این گفته را تأیید میکنید؟
یک چیزی بگویم؟ من خودم کاپیتانی را به پنجعلی دادم. باید خودم کاپیتان میشدم اما پروین به من گفت: بازوبند را به پنجعلی میدهی؟ که من هم گفتم بله. من از پنجعلی قدیمیتر بودم اما پروین از من خواهش کرد و من هم بازوبند را دودستی تقدیم کردم.
چند بازی ملی در کارنامه دارید؟
اگر اشتباه نکنم 40 بازی ملی. تازه آن موقع تیمها متمرکز بازی میکردند و بازی رفت و برگشت معنایی نداشت. این نکته را هم بگویم که تداوم مرا در تیم ملی کسی نداشت. 13سال و 6ماه بهصورت مداوم در تیم ملی بودم که هیچ بازیکنی این رکورد را نداشت.( البته درخشان حدود 4 سال به خاطر مشکلات زمان مرحوم دهداری به تیم ملی دعوت نشد)
شما در آن داستان معروف سال 1365و اعتصاب 14 بازیکن حضور داشتید. چه شد که اعتصاب کردید؟
تیم ملی در آن زمان شرایطی داشت که عرصه را برای ادامه حضورمان تنگ کرده بود. آن بحث آنقدر قدیمی و بیفایده است که ترجیح میدهم دربارهاش حرفی نزنم.
چرا هیچکس دوست ندارد درباره آن استعفای معروف حرفی بزند؟ واقعا به خاطر جو تیم ملی که شبیه پادگان شده بود استعفا دادید؟
جو را واقعا نمیشد تحمل کرد. یک اردو رفتیم ژاپن که واقعا برایمان سخت گذشت. هیچ کداممان نمیتوانستیم شرایط را تحمل کنیم و به همین دلیل مجبور به کنارهگیری شدیم.
البته شما چند سال بعد و در بازیهای مقدماتی جام جهانی، کمک شایانی به تیم ملی کردید. گل شما به سوریه هرگز از یادها نمیرود.
بعد از اینکه به تیم ملی برگشتم خیلی کمک کردم. البته استعفای ما طولی نکشید و ما خیلی زود به تیم ملی برگشتیم اما گلی که شما از آن حرف میزنید مربوط میشود به سال 1372. این را با صراحت میگویم که در صعود تیم ملی از مرحله مقدماتی به مرحله نهایی جام جهانی خیلی نقش داشتم. شاید 80درصد این صعود، کار من بود چون 2 گل زدم که با همین گلها ما به مرحله بعد رفتیم؛ یک گل به سوریه و یک گل به عمان.
فکر نمیکنید خیلی زود از تیم ملی خداحافظی کردید؟
دیگر شرایط، شرایط مناسبی نبود. بازی در تیم ملی از چند نظر خیلی خوب نبود. مشکلات زیاد بود و من هم بهخاطر خیلی از مسائل تصمیم گرفتم از تیم ملی خداحافظی کنم. سال1372 فوتبال را کنار گذاشتم و رفتم سراغ مربیگری. همان سال روی نیمکت پرسپولیس نشستم و شدم مربی.
همینجوری و بدون هیچ تجربه مربیگری؟
باشگاه به من گفت باید به پرسپولیس کمک کنی و مربی باشی. اگر یادتان باشد علی پروین از سال 72 به بعد برای چند سال از فوتبال دور شد. باشگاه هم به من، ناصر محمدخانی و پنجعلی گفت کار را بهدست بگیرید.
کدام یک از شما سرمربی بودید؟
من را گذاشتند سرمربی. ناصر کمک اول و محمد پنجعلی هم سرپرست. بعد هم یکی دو مربی خارجی آوردند که نتوانستند کار کنند. سال 73 استانکو آمد و من هم کنارش کار کردم. سال 74 ما بهخاطر حضور ملیپوشان زیاد از مسابقات خارج شدیم و سال 75 هم که عنوان قهرمانی را کسب کردیم. سال 76 هم خودم سرمربی شدم و آن بازی معروف را 3 - صفر از استقلال بردیم. خدا بیامرز ناصر حجازی در آن بازی روی نیمکت استقلال بود. بعد هم که علی پروین برگشت و من از پرسپولیس جدا شدم.
چرا جدا شدید؟
رفتم دیگر. یک دلخوریهایی پیش آمد و من ترجیح دادم از پرسپولیس جدا شوم.
در این سالها که بازی میکردید تیمهای دیگر سراغتان نیامدند تا شما را از پرسپولیس جدا کنند؟
چرا نیامدند؟ تا دلتان بخواهد. یادم میآید سال59، 60 بود که شاهین برای جذب من 400هزار تومان پول نقد میداد اما در پرسپولیس ماندم تا برای مردم بازی کنم.
چرا؟
چون پرسپولیسی بودم و عاشق مردمی که به ورزشگاه میآمدند و بازی ما را از نزدیک میدیدند.
تماشاگران پرسپولیس برای شما لقبی در نظر نگرفته بودند؟
حمید اسکیلاچی.
ناصر محمدخانی در مصاحبهای گفته بود توپ را میبردیم تا دم دروازه و به پروین میدادیم تا او گل بزند. راست میگفت؟
دقیقا. ما علی پروین را در 36، 37 سالگی آقای گل کردیم. به این خاطر که سازمان ورزش طرحی داده بود به نام طرح 29سالهها. با توجه به این طرح، بازیکنان بالای 29سال اجازه نداشتند که در تیم ملی بازی کنند. این طرح خیلی جنجال کرد و روزنامهها هم انتقاد کردند. آن طرح باعث شد تا تمام توپها را به پروین بدهیم، او آقای گل شود و نشان بدهیم که در فوتبال سن و سال زیاد مهم نیست.
قبل از بازی شما مقابل وحدت در سال 65، تماشاگران شعار میدادند«درخشان نرو نرو» آنها میگفتند به لیگ قطر نروید. چه شد که رفتید؟
قبل از اینکه جواب این سؤال را بدهم یک خاطره جالب تعریف کنم. من و ناصر محمدخانی برای حضور در تست آرمینیا بیلفلد به آلمان رفتیم. البته بهروز سلطانی و روحالله عبادزاده هم با ما آمدند. آلمانیها بازی من و ناصر را پسندیدند. به قول معروف در تستشان قبول شدیم. آنها گفتند اول بیایید و در لیگ 2 ما بازی کنید. با این وضعیتی که شما دارید خیلی زود به بوندس لیگا میرسید. با ما قرارداد دو ماهه بستند. به هر کداممان هم 7هزار مارک پول دادند و ما برگشتیم ایران. تازه قرار بود خانه و ماشین هم در اختیار ما بگذارند. روزنامهها نوشتند حمید و ناصر به آلمان میروند. تماشاچیها فهمیدند و در استادیوم 90دقیقه میگفتند «درخشان آلمان نرو» و «ناصر آلمان نرو» به ناصر گفتم آلمان را ولش کن. بیا همین جا بمانیم و برای این مردم بازی کنیم. ماندیم و به آلمان نرفتیم. برای بازی در قطر ولی ما قرارداد بسته بودیم و کاری نمیشد انجام داد.
منبع: مشرق