"صراط" - روز یازدهم سپتامبر 2001 کمی بعد از ساعت 9صبح به وقت محلی، یک هواپیمای مسافربری از فرودگاه نیویورک به پرواز درآمد و پس از چند لحظه به صورت مستقیم به طبقه 75 یکی از برجهای دوقلوی 110 طبقهای مرکز تجارت جهانی برخورد کرد. هنوز تماشاگران این حادثه به خود نیامده بودند که درست 13 دقیقه بعد هواپیمای دیگری به برج دوم برخورد کرد.
این حادثه برای کمتر کسی در آن لحظات واقعی به نظر میرسید و بیشتر نظیر آن را در فضای سینمای هالیوودی مشاهده کرده بودند، اما وقتی به یکباره با انفجاری مهیب و سهمگین ،هر دو برج در فاصله کوتاهی فرو ریختند، آن شوک اولیه از بین رفت و آنها دریافتند با واقعیتی روبرو هستند که نماد قدرت و هیبت اقتصاد آمریکا را متزلزل نموده است، اما این پایان ماجرا نبود.در حالی که بسیاری با این حادثه سرگرم بودند 35 دقیقه بعد ساختمان وزارت دفاع آمریکا( پنتاگون) هم مورد حمله واقع شد بدین معنی که قدرت نظامی آمریکا هم مورد خدشه قرار گرفت.
این گونه بود که دو ساختمان مرکز تجارت جهانی، «پنجمین و ششمین » ساختمانهای بلند دنیا، فرو ریختند و این ویرانی، 6/1 میلیون تن سیمان و فولاد بکار رفته در ساختمانها را به گورستان چند هزار نفر تبدیل کرد.
بدینگونه بود که عملیات علیه برجهای مرکز تجارت جهانی و تخریب پایگاه اصلی پنتاگون در صبح 11 سپتامبر 2001 توسط چند هواپیمای غول پیکر نمادهای قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا را با خاک یکسان کرد.
11 سپتامبر «نشانهای از یک مقطع حساس در سیاست جهان»(1) و به عنوان مساله کاملاً جدید که با بکار بردن معیارهای قبلی قابل سنجش و ارزیابی نیست خود «هم محل حوادث مهم سیاسی است و هم مبدأ تحولات مهم در آینده سیاسی جهان قرن بیست و یکم»(2) و به عبارتی به عنوان «روزی که جهان را دگرگون ساخت»(3) نقطه عطفی در تاریخ روابط بین الملل و سیاست جهانی به شمار میرود، سیاست خارجی کشورها از این مقطع که این عملیات تروریستی را محکوم کردند بر سر دو راهی قرار گرفتند ،چیزی که آمریکا پیش پای آنها گذاشت. « یا با ما هستید یا با تروریستها»
با اجرای عملیات تروریستی 11 سپتامبر اینگونه تصویرسازی شد که آمریکا و بلکه جهان در برابر یک دشمن نامرئی و غیرعادی قرار گرفته است و اساساً سراسر دنیا به عنوان مملکت مجازی تروریست ها به تصویر کشیده شد. بگونهای که رئیس جمهور وقت آلمان عنوان نمود : «وضعیت کنونی آن چنان هراس آور است که باید اعتراف کنم همه مستأصل و درمانده شدهاند» این حادثه در جغرافیای آمریکا اتفاق افتاد اما به صورت جهانی تحلیل شد. تروریستها تنها آمریکا را مورد حمله قرار داده بودند ولی وحشت از تروریسم و ناامنی بگونهای جهانی تعریف شد، این اتفاق میتوانست با شدت بیشتری در هر کدام از کشورهای دیگر اتفاق بیفتد ولی آنچه مسلم است اینکه اساساً یا دیده نمیشد و یا صرفاً در حد محلی و ملی پوشش داده میشد و طبیعتاً تصویر جهانی از آن ساخته نمی شد و تهدید آن به گستره جغرافیای کره خاکی مطرح نشده و با واکنش جهانی هم مواجهه نمیگشت. شاهد مثال اینکه قبل از این اگر شما فقط با یک فلسطینی در مورد قتل عام سپتامبر صحبت می کردید او فکر میکرد که شما به قتل عام 1700 نفر از فلسطینی ها در سپتامبر 1982 اشاره میکنید، همانطوریکه شیلیاییها به 11 سپتامبر 1973 هنگامیکه کودتای مورد حمایت آمریکا منجر به سرنگونی دولت آلنده و مرگ هزار نفر از مردم شیلی شد فکر میکردند، اگر پای صحبت کردها می نشستید، حلبچه را در ذهن مرور مینمودند، الجزایری ها هم در مورد وحشیگری های صحبت میکردند که در «بیت الحا» 150 هزار الجزایری جان خود را از دست دادند. اما هیچکدام از این حوادث نه جهانی تصویر شدند و نه جهانی تعریف و مورد تحلیل قرار گرفتند و نه مبدا تغییر سیاست جهانی شدند. ولی عملیات تروریستی 11 سپتامبر حمله «علیه کل بشریت»(4) معرفی میشود و سازمان ملل فوراً قطعنامه صادر میکند. برای اولین بار در تاریخ ناتو به ماده 5 این پیمان استناد میشود و همچنین اینگونه مطرح میکنند که «به لطف آمریکا تنها به لطف آمریکا جهان طی چند دهه گذشته تاکنون از فرصتها و آزادی غیرقابل تصور بهره مند بوده است، آنها (تروریستها) میخواهند او را از این راه بازگردانند، نباید موفق شوند و مطمئناً موفق هم نخواهند شد»(5) آری مسئله این است که آیا اگر این حادثه در هر نقطه دیگر بجز آمریکا رخ میداد واکنشها و حمایتهای اینگونهای را بدنبال داشت؟ آیا همه در راه مبارزه با تروریسم بسیج میشدند؟ نگاهی منطقی، عقلایی و انباشتی از اطلاعات تاریخی، عملکرد قدرتهای بزرگ و نقش رسانههای جهانی نشان میدهد که جواب منفی خواهد بود، نه تنها چنین تصویرسازیها و تحلیلهای جهانی وجود نداشت بلکه معلوم نبود اساساً به عنوان عملیاتی تروریستی مدنظر قرار گیرد. این حادثه 11 سپتامبر در آمریکا بود که از سوی هانتینگتون منشأ بازگشت « احساس هویت مشترک به غرب»(6) قلمداد شد و از این موضوع نخ نما تن پوش مداخله نظامی آمریکا دوخته شد و اکثریت قریب به اتفاق کشورها و افکار عمومی جهان با آن همراهی و همدلی نمودند و در رسانه ها همسو با هیات حاکمه آمریکا ریشه حادثه 11 سپتامبر دریک منطقه جغرافیایی معرفی شد که «به عنوان یکی از چالشهای امنیتی روسای جمهوری آمریکا پس از جنگ جهانی دوم از جایگاه و موقعیت ویژهای بین بازیگران منطقهای، جهانی و حتی رقابتهای بین المللی برخوردار بوده است»(7) و همواره عنوان شده که «مسئله خاورمیانه سرکش ترین مسئله دنیای دیپلماسی بوده و هنوز هم سرکشترین آنهاست» بعد از وقوع 11 سپتامبر هم این نگاه ها تأیید میشود که «گره تمامی مشکلات در خاورمیانه نهفته است»(8) و «حملات وحشتناک 11 سپتامبر به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون فصل جدید خونباری را در تاریخ دشوار آمریکا و خاورمیانه میگشاید»(9) و به گفته پل کندی «آمریکا به دنبال جلب حمایت جهان متمدن است چرا که این کشور قصد دارد نشان دهد که درمبارزه با پلیدی، تمام جهان آزاد از آمریکا حمایت میکند»(10) در فرایندحمله به برج ها تا هجوم و مداخله آمریکا در خاور میانه موضوع اصلی این است که چگونه خاورمیانه به عنوان مهد تروریسم معرفی شد؟ چگونه اسلام به عنوان دین غالب در خاورمیانه به عنوان دین تروریستی زبانزد سیاستمداران و رسانههای غربی شد؟ و چگونه ذهنیت افکار عمومی جهان جهت مداخله آمریکا در خاورمیانه آماده و مهیا شد؟ در تحقیقی که در این خصوص انجام شده است (11) به این موضوع اشاره شده که «رسانه ها موقعیت ها را برای ما تعیین میکنند، این که چه چیزی باید مهم تلقی گردد یا نگردد»(12) و در قالب نظریه چارچوب سازی "رسانهها بر بعضی موضوعات و رویدادها تمرکز میکنند (برجسته سازی) و سپس آنها را در چارچوب معنای خاص قرار میدهند (13)"تابه شکل گیری آنچه میخواسته اند دست یابند، همانطوریکه در رویکرد هانتینگتونی، سیاست خارجی آمریکا پس از 11 سپتامبر مشاهده میکنیم دشمن جدید را باید معرفی و برجسته کرد و رسانههایی چون نیویورک تایمز، رادیو بیبی سی فارسی، CNN با جریانسازی و برجسته سازی برخی موضوعات از جمله اسلام – تروریسم، مسلمان- تروریست، خاورمیانه – مهد تروریسم، موافق و مخالف آمریکا و ... و تبلیغات گسترده آن در سطح جهان، زمینههای اجرای سیاست خارجی آمریکا و هم پیمانانش در منطقه خاورمیانه را فراهم مینمایند و رسانههای از این دست با برد بین المللی و جهانی با تمرکز بر پیوند اسلام و تروریسم، وحشت غیرمسلمانان از مسلمانان، تقسیم جهان به مخالف و موافق تروریسم، برخورد با هر پرونده مخالف سیاست آمریکا به عنوان مبارزه با تروریسم، بهره برداری از پدیده های جهانی شدن در مبارزه با گرایش به اسلام، زمینههای حمله به اسلام و مسلمانان را مهیا کرده و با دروغ های مرکب راست نما برجسته سازی مینمایند. در سیاست آمریکایی ها افکار عمومی به صورت نوعی وضعیت پنجم درآمده و وقتی آمادگی افکار عمومی برای اعمال سیاستها به دست میآید، اگر این آمادگی در حد بالا باشد، بررسیها و گزارش ها تبدیل به اصول سیاسی میشوند.
1- «آن روزی که امپراطور فرو ریخت» مترجم ق طولانی، ترجمان سیاسی، سال ششم ، شماره چهلم (پیاپی 300) 31/6/80، ص 30
2- نوام چامسکی، 11 سپتامبر و حمله آمریکا به عراق، ترجمه بهروز جندقی ( عصر رسانه، تهران، 1381) ص 11
3- پیشین ص 6
4- همان ص 6
5- همان ص 11
6- ناتان چاردلز، صاحب نظریه «صدام الحضارات: الحرب علی الارهاب لن تتحول الی حرب مین الحضارات من لما لم توید الدول الاسلامیه بن لادن » الشرق الاوسط 1، 23/10/2001
7- ابراهیم متقی، سیاست ها و جهت گیریهای کلینتون در خاورمیانه، فصلنامه خاورمیانه، سال اول، شماره 2، پائیز 1373 ص 355
8- آغاز عصری جدید در جهان – مترجم ع. فتاح زاده – ترجمان سیاسی، سال ششم، شماره چهل و یکم (پیاپی 301) 7/8/80 ص 36
9- همان ص 7
10- همان ص 26
11- حسن فارسی «نقش رسانههای جهانی در سیاست خارجی آمریکا پس از واقعه 11 سپتامبر» 1382، پایان نامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی
12- روزاموند بیلینگتون- شیلا استرابریج – لنورگرین سایدز- آنت فیتزسیمونز – فرهنگ و جامعه – ترجمه فریبا عزبدفتری، نشرقطره – 1380 – ص 257
13- سید محمد مهدی زاده ،نظریه رسانهها،نشر همشهری،چاپ دوم 1391، ص 81
این حادثه برای کمتر کسی در آن لحظات واقعی به نظر میرسید و بیشتر نظیر آن را در فضای سینمای هالیوودی مشاهده کرده بودند، اما وقتی به یکباره با انفجاری مهیب و سهمگین ،هر دو برج در فاصله کوتاهی فرو ریختند، آن شوک اولیه از بین رفت و آنها دریافتند با واقعیتی روبرو هستند که نماد قدرت و هیبت اقتصاد آمریکا را متزلزل نموده است، اما این پایان ماجرا نبود.در حالی که بسیاری با این حادثه سرگرم بودند 35 دقیقه بعد ساختمان وزارت دفاع آمریکا( پنتاگون) هم مورد حمله واقع شد بدین معنی که قدرت نظامی آمریکا هم مورد خدشه قرار گرفت.
این گونه بود که دو ساختمان مرکز تجارت جهانی، «پنجمین و ششمین » ساختمانهای بلند دنیا، فرو ریختند و این ویرانی، 6/1 میلیون تن سیمان و فولاد بکار رفته در ساختمانها را به گورستان چند هزار نفر تبدیل کرد.
بدینگونه بود که عملیات علیه برجهای مرکز تجارت جهانی و تخریب پایگاه اصلی پنتاگون در صبح 11 سپتامبر 2001 توسط چند هواپیمای غول پیکر نمادهای قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا را با خاک یکسان کرد.
11 سپتامبر «نشانهای از یک مقطع حساس در سیاست جهان»(1) و به عنوان مساله کاملاً جدید که با بکار بردن معیارهای قبلی قابل سنجش و ارزیابی نیست خود «هم محل حوادث مهم سیاسی است و هم مبدأ تحولات مهم در آینده سیاسی جهان قرن بیست و یکم»(2) و به عبارتی به عنوان «روزی که جهان را دگرگون ساخت»(3) نقطه عطفی در تاریخ روابط بین الملل و سیاست جهانی به شمار میرود، سیاست خارجی کشورها از این مقطع که این عملیات تروریستی را محکوم کردند بر سر دو راهی قرار گرفتند ،چیزی که آمریکا پیش پای آنها گذاشت. « یا با ما هستید یا با تروریستها»
با اجرای عملیات تروریستی 11 سپتامبر اینگونه تصویرسازی شد که آمریکا و بلکه جهان در برابر یک دشمن نامرئی و غیرعادی قرار گرفته است و اساساً سراسر دنیا به عنوان مملکت مجازی تروریست ها به تصویر کشیده شد. بگونهای که رئیس جمهور وقت آلمان عنوان نمود : «وضعیت کنونی آن چنان هراس آور است که باید اعتراف کنم همه مستأصل و درمانده شدهاند» این حادثه در جغرافیای آمریکا اتفاق افتاد اما به صورت جهانی تحلیل شد. تروریستها تنها آمریکا را مورد حمله قرار داده بودند ولی وحشت از تروریسم و ناامنی بگونهای جهانی تعریف شد، این اتفاق میتوانست با شدت بیشتری در هر کدام از کشورهای دیگر اتفاق بیفتد ولی آنچه مسلم است اینکه اساساً یا دیده نمیشد و یا صرفاً در حد محلی و ملی پوشش داده میشد و طبیعتاً تصویر جهانی از آن ساخته نمی شد و تهدید آن به گستره جغرافیای کره خاکی مطرح نشده و با واکنش جهانی هم مواجهه نمیگشت. شاهد مثال اینکه قبل از این اگر شما فقط با یک فلسطینی در مورد قتل عام سپتامبر صحبت می کردید او فکر میکرد که شما به قتل عام 1700 نفر از فلسطینی ها در سپتامبر 1982 اشاره میکنید، همانطوریکه شیلیاییها به 11 سپتامبر 1973 هنگامیکه کودتای مورد حمایت آمریکا منجر به سرنگونی دولت آلنده و مرگ هزار نفر از مردم شیلی شد فکر میکردند، اگر پای صحبت کردها می نشستید، حلبچه را در ذهن مرور مینمودند، الجزایری ها هم در مورد وحشیگری های صحبت میکردند که در «بیت الحا» 150 هزار الجزایری جان خود را از دست دادند. اما هیچکدام از این حوادث نه جهانی تصویر شدند و نه جهانی تعریف و مورد تحلیل قرار گرفتند و نه مبدا تغییر سیاست جهانی شدند. ولی عملیات تروریستی 11 سپتامبر حمله «علیه کل بشریت»(4) معرفی میشود و سازمان ملل فوراً قطعنامه صادر میکند. برای اولین بار در تاریخ ناتو به ماده 5 این پیمان استناد میشود و همچنین اینگونه مطرح میکنند که «به لطف آمریکا تنها به لطف آمریکا جهان طی چند دهه گذشته تاکنون از فرصتها و آزادی غیرقابل تصور بهره مند بوده است، آنها (تروریستها) میخواهند او را از این راه بازگردانند، نباید موفق شوند و مطمئناً موفق هم نخواهند شد»(5) آری مسئله این است که آیا اگر این حادثه در هر نقطه دیگر بجز آمریکا رخ میداد واکنشها و حمایتهای اینگونهای را بدنبال داشت؟ آیا همه در راه مبارزه با تروریسم بسیج میشدند؟ نگاهی منطقی، عقلایی و انباشتی از اطلاعات تاریخی، عملکرد قدرتهای بزرگ و نقش رسانههای جهانی نشان میدهد که جواب منفی خواهد بود، نه تنها چنین تصویرسازیها و تحلیلهای جهانی وجود نداشت بلکه معلوم نبود اساساً به عنوان عملیاتی تروریستی مدنظر قرار گیرد. این حادثه 11 سپتامبر در آمریکا بود که از سوی هانتینگتون منشأ بازگشت « احساس هویت مشترک به غرب»(6) قلمداد شد و از این موضوع نخ نما تن پوش مداخله نظامی آمریکا دوخته شد و اکثریت قریب به اتفاق کشورها و افکار عمومی جهان با آن همراهی و همدلی نمودند و در رسانه ها همسو با هیات حاکمه آمریکا ریشه حادثه 11 سپتامبر دریک منطقه جغرافیایی معرفی شد که «به عنوان یکی از چالشهای امنیتی روسای جمهوری آمریکا پس از جنگ جهانی دوم از جایگاه و موقعیت ویژهای بین بازیگران منطقهای، جهانی و حتی رقابتهای بین المللی برخوردار بوده است»(7) و همواره عنوان شده که «مسئله خاورمیانه سرکش ترین مسئله دنیای دیپلماسی بوده و هنوز هم سرکشترین آنهاست» بعد از وقوع 11 سپتامبر هم این نگاه ها تأیید میشود که «گره تمامی مشکلات در خاورمیانه نهفته است»(8) و «حملات وحشتناک 11 سپتامبر به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون فصل جدید خونباری را در تاریخ دشوار آمریکا و خاورمیانه میگشاید»(9) و به گفته پل کندی «آمریکا به دنبال جلب حمایت جهان متمدن است چرا که این کشور قصد دارد نشان دهد که درمبارزه با پلیدی، تمام جهان آزاد از آمریکا حمایت میکند»(10) در فرایندحمله به برج ها تا هجوم و مداخله آمریکا در خاور میانه موضوع اصلی این است که چگونه خاورمیانه به عنوان مهد تروریسم معرفی شد؟ چگونه اسلام به عنوان دین غالب در خاورمیانه به عنوان دین تروریستی زبانزد سیاستمداران و رسانههای غربی شد؟ و چگونه ذهنیت افکار عمومی جهان جهت مداخله آمریکا در خاورمیانه آماده و مهیا شد؟ در تحقیقی که در این خصوص انجام شده است (11) به این موضوع اشاره شده که «رسانه ها موقعیت ها را برای ما تعیین میکنند، این که چه چیزی باید مهم تلقی گردد یا نگردد»(12) و در قالب نظریه چارچوب سازی "رسانهها بر بعضی موضوعات و رویدادها تمرکز میکنند (برجسته سازی) و سپس آنها را در چارچوب معنای خاص قرار میدهند (13)"تابه شکل گیری آنچه میخواسته اند دست یابند، همانطوریکه در رویکرد هانتینگتونی، سیاست خارجی آمریکا پس از 11 سپتامبر مشاهده میکنیم دشمن جدید را باید معرفی و برجسته کرد و رسانههایی چون نیویورک تایمز، رادیو بیبی سی فارسی، CNN با جریانسازی و برجسته سازی برخی موضوعات از جمله اسلام – تروریسم، مسلمان- تروریست، خاورمیانه – مهد تروریسم، موافق و مخالف آمریکا و ... و تبلیغات گسترده آن در سطح جهان، زمینههای اجرای سیاست خارجی آمریکا و هم پیمانانش در منطقه خاورمیانه را فراهم مینمایند و رسانههای از این دست با برد بین المللی و جهانی با تمرکز بر پیوند اسلام و تروریسم، وحشت غیرمسلمانان از مسلمانان، تقسیم جهان به مخالف و موافق تروریسم، برخورد با هر پرونده مخالف سیاست آمریکا به عنوان مبارزه با تروریسم، بهره برداری از پدیده های جهانی شدن در مبارزه با گرایش به اسلام، زمینههای حمله به اسلام و مسلمانان را مهیا کرده و با دروغ های مرکب راست نما برجسته سازی مینمایند. در سیاست آمریکایی ها افکار عمومی به صورت نوعی وضعیت پنجم درآمده و وقتی آمادگی افکار عمومی برای اعمال سیاستها به دست میآید، اگر این آمادگی در حد بالا باشد، بررسیها و گزارش ها تبدیل به اصول سیاسی میشوند.
***
پانوشت ها:1- «آن روزی که امپراطور فرو ریخت» مترجم ق طولانی، ترجمان سیاسی، سال ششم ، شماره چهلم (پیاپی 300) 31/6/80، ص 30
2- نوام چامسکی، 11 سپتامبر و حمله آمریکا به عراق، ترجمه بهروز جندقی ( عصر رسانه، تهران، 1381) ص 11
3- پیشین ص 6
4- همان ص 6
5- همان ص 11
6- ناتان چاردلز، صاحب نظریه «صدام الحضارات: الحرب علی الارهاب لن تتحول الی حرب مین الحضارات من لما لم توید الدول الاسلامیه بن لادن » الشرق الاوسط 1، 23/10/2001
7- ابراهیم متقی، سیاست ها و جهت گیریهای کلینتون در خاورمیانه، فصلنامه خاورمیانه، سال اول، شماره 2، پائیز 1373 ص 355
8- آغاز عصری جدید در جهان – مترجم ع. فتاح زاده – ترجمان سیاسی، سال ششم، شماره چهل و یکم (پیاپی 301) 7/8/80 ص 36
9- همان ص 7
10- همان ص 26
11- حسن فارسی «نقش رسانههای جهانی در سیاست خارجی آمریکا پس از واقعه 11 سپتامبر» 1382، پایان نامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی
12- روزاموند بیلینگتون- شیلا استرابریج – لنورگرین سایدز- آنت فیتزسیمونز – فرهنگ و جامعه – ترجمه فریبا عزبدفتری، نشرقطره – 1380 – ص 257
13- سید محمد مهدی زاده ،نظریه رسانهها،نشر همشهری،چاپ دوم 1391، ص 81