"صراط" / وبلاگستان - «روح الله فاضل» نویسنده وبلاگ "اندیشه عاشورایی" در آخرین بروز رسانی وبلاگ خود چنین نوشت:
محور قرار دادن علم، و مقصود و هدف اصلی انگاشتن و به تعبیر دقیقتر «علم زدگی»قطعا از دیدگاه اسلام که علم و امثالهم را تنها وسیله و ابزاری برای رسیدن به مقصود غایی انسان میداند، مردود و باطل است. در طول تاریخ همین اغتلاط در تعیین ارزش و هدف نهایی موجب تعدد و تنوع مکاتب اخلاقی گوناگون و گمراهی و ضلالت عدهی بسیاری از سرسپردگان به این مکاتب بوده است. و این قطعا مسئله جزئی و پیشپا افتادهای نیست و از مسائلی است که دانشجو باید در همین ابتدای مسیر تکلیف خود را با آن مشخص و روشن نماید. این علم آنگاه مطلوبیت دارد و ارزشمند است که در مسیر تحقق کمال اختیاری انسان و تقرب الی الله که همانا هدف آفرینش و حیات انسان است قرار گیرد.
تا بدین جا زیان بار و غلط بودن جابجایی «هدف» و «وسیله» را پی گرفتیم؛ اکنون برای آشنایی بیشتر نسبت به این گونه جابه جاییها و اختلاطهای خسران آفرین چند نمونه از این دست موارد (البته از جنسی دیگر) در سالهای معاصر و خاصه در ماهها و هفتههای اخیر را مورد اشاره قرار میدهیم:
1.همسان دانستن «دیپلماسی کارآمد» با «عقب نشینی و عدول از اصول»
برخی از سیاست مداران و رجال سیاسی کشورکه در مقطعی از تاریخ پس از انقلاب صاحب منصب و دارای قدرت بودهاند با تکیه بر دیپلماسی عمومی خویش و با شعارهایی پرطمطراق نظیر تنشزدایی یا گفتگوی تمدنها و.... موجب عقب نشینی نظام اسلامی ایران از بسیاری از اصول و مواضع قاطع خود در عرصه جهانی و بینالمللی شدند؛ به طوریکه این جماعت، با حملات و انتقادات پرشمار نسبت به مشی دولت نهم و دهم در سیاست خارجه، از رویه خویش در این حوزه با عنوان «دیپلماسی کارآمد» و «اثربخش» یاد میکنند.
اخیرا نیز روزنامه بهار (وابسته به آقای محمدرضا عارف) طی یادداشتی خطاب به دولت آقای روحانی خواستار آن شده بود که دولت در قبال دریافت هیچ، امتیازاتی به کشورهای غربی در جهت اعتمادسازی! تقدیم نماید. پیش از این نیز در ایام انتخابات، دکتر عارف با انتقادات پرشمار از دولت سابق از طرح و برنامههای «کارآمد» خود در عرصه سیاست خارجه سخن به میان آورده بودند. البته در دولت جدید نیز رگههایی از این تفکر در بدنه دولت قابل مشاهده است که البته قضاوت را به آینده موکول میکنیم.
2. جابه جا شدن «منافع ملی» با «منافع حزبی»
در جریان رای گیری اعضای شورای شهر تهران جهت انتخاب شهردار و پس از آن، عجایب وقایعی روی داد که بیش از پیش چهره برخی از افراد و احزاب را عیان و آشکار نمود. رای خانم الهه راستگو از چهرههای اصلاحطلب شورای شهر تهران به دکتر قالیباف –نامزد شهرداری تهران- آغازی شد بر پایان آرامش روحی و روانی ایشان. باران تهدیدهای کوچک و بزرگ از جانب همحزبان و همفکران ایشان به او و حتی دخترش، کار را به جایی رساند که شورای شهر مجبور به قرار دادن محافظ جهت حفظ امنیت جانی وی شد. اما این پایان ماجرا نبود، این یک رای مسبب آن شد که ایشان با اکثریت آرا از حزب اصلاح طلب کار اخراج شود تا دیگر هوس خدمت به مردم و ترجیح «منافع ملی» بر «منافع حزبی و جناحی» به سر مبارک نزند.
خداوند را شاکرم؛ اکنون که حقیر این نوشته را مینگارم ایشان هنوز در قید حیات و در سلامت کامل میباشند!
3. داستان «صالح مقبول» و «اصلح واقعی»
در جریان انتخابات اخیر که هر فرد برای اثبات صلاحیت و برتری نامزد مورد وثوق خود بر سایر نامزدها، برهانها و دلایل متعددی در دست داشت، عدهای با توجیهات بسیار سادهانگارانه و غیرمنطقی و به بهانه واقعگرا بودن به حمایت از نامزدی که به خیال خود در نزد مردم مقبولیت بیشتری دارا بوده پرداخته و از این طریق اساس لزوم اصلح بودن نامزد منتخب را که رهبر معظم انقلاب کرارا بر روی آن تاکید داشتهاند زیر سؤال برده و این مقوله را باطنا انکار و نفی کردهاند. این دیدگاه از جابه جایی دو مفهوم مقبولیت و اصلحیت یا به تعبیری «اصلح» و «مقبول» نشات و وجود میگیرد.
4. «داس»ی که «کلید» میخوانندش!
دولت جدید که با شعار اعتدال و با «کلید» تدبیر و امید به صحن بهارستان پای گذارده و بر کرسی قدرت تکیه زده است پس از مدت نه چندان زیاد با معرفی وزرایی که اکثریت ایشان با شعار اعتدال همخوانی چندانی نداشته، اولین گامها را در پانهادن بر روی شعار محوری خویش با تحکم و صلابت برداشت. تقریبا پس از این دوران بود که عزل و نصبهای بسیار ناهمخوان با شعارهای دولت نظیر اعتدال، عقلانیت، تدبیر و امید، امید دلسوزانی که بر تحقق شعارهای پرچاذبهی این دولت دلخوش بودهاند را تدریجا به یاس و ناامیدی بدل ساخت، و این روند آنجایی شدت میگیرد که «کلید» سرپرستی وزارت علوم به فردی سپرده میشود که سوابق افراطی او در فتنه 88 و پیش از آن بر همگان مشهود بوده و هست، و این در حالی است که رهبر معظم انقلاب بارها بر عدم سیاسی شدن دانشگاهها و فاصله گرفتن از فضای علمی تاکید داشتهاند.
پس از این بود که جناب آقای توفیقی طبعا فرصت را مغتنم شمرده و پس از چندین سال، دستی بر سر و روی وزارت علوم کشیده و استارت یک خانه تکانی اساسی را در آن میزند. خانهتکانی دولت از ابتدا آن چنان با سرعت و شدت و جدیت پیش گرفته شده که این گمان را برای بسیاری به وجود میآورد که «کلید» مذکور در واقع همان «داس» معروف بوده است.
همانطور که مشاهده نمودید در هم آمیختن دو چیز بعضا مشابه تبعات و آثار مخرب و خسارتباری را در پی داشتهاست، همچنانکه بررسی آنها تنها در چند ماه اخیر و خاصه در عالم سیاست موارد متعددی را در پیش چشم میگشاید که ضیق زمان و کمبود مکان قطعا این مجال را نمیدهد تا مواردی دیگر نظیر اختلاط بین «اعتدال» و «افراط» یا اختلاط «سبز» و «بنفش»! و ... تفصیل و تشریح شود؛ اگرنه به جان امواتتان قطعا ذکر این نمونهها برای مقاربت ذهنی نسبت به اصل موضوع که در ابتدای نوشته مورد اشاره قرار گرفت لازم و ضروری و بلکه واجب است.
***
از مسائلی که بعضا برخی از دانشجویان را در مسیر علماندوزی و کسب دانش، درگیر با خویش میکندو ایشان را از گام نهادن و طی طریق در صراط مستقیم و به تبع آن، وصول به هدف مطلوب محروم می نماید، مسئله جابجایی بین هدف و وسیله است که طبیعتا این آفت نه چندان کماهمیت در قشر دانشجو، در مقوله «علم» آموزی و «دانش»جویی رخ مینمایاند. در فلسفه اسلامی وصول به کمال اختیاری و در حقیقت تقرب به کمال مطلق که مظهر اکمل آن ذات باری تعالی است هدف غایی و ارزش نهایی وجود انسان شناخته میشود و ارزشمندی و مطلوبیت اعمال اختیاری انسان در قیاس با این غایت، سنجیده و ارزش گذاری میشوند.محور قرار دادن علم، و مقصود و هدف اصلی انگاشتن و به تعبیر دقیقتر «علم زدگی»قطعا از دیدگاه اسلام که علم و امثالهم را تنها وسیله و ابزاری برای رسیدن به مقصود غایی انسان میداند، مردود و باطل است. در طول تاریخ همین اغتلاط در تعیین ارزش و هدف نهایی موجب تعدد و تنوع مکاتب اخلاقی گوناگون و گمراهی و ضلالت عدهی بسیاری از سرسپردگان به این مکاتب بوده است. و این قطعا مسئله جزئی و پیشپا افتادهای نیست و از مسائلی است که دانشجو باید در همین ابتدای مسیر تکلیف خود را با آن مشخص و روشن نماید. این علم آنگاه مطلوبیت دارد و ارزشمند است که در مسیر تحقق کمال اختیاری انسان و تقرب الی الله که همانا هدف آفرینش و حیات انسان است قرار گیرد.
تا بدین جا زیان بار و غلط بودن جابجایی «هدف» و «وسیله» را پی گرفتیم؛ اکنون برای آشنایی بیشتر نسبت به این گونه جابه جاییها و اختلاطهای خسران آفرین چند نمونه از این دست موارد (البته از جنسی دیگر) در سالهای معاصر و خاصه در ماهها و هفتههای اخیر را مورد اشاره قرار میدهیم:
1.همسان دانستن «دیپلماسی کارآمد» با «عقب نشینی و عدول از اصول»
برخی از سیاست مداران و رجال سیاسی کشورکه در مقطعی از تاریخ پس از انقلاب صاحب منصب و دارای قدرت بودهاند با تکیه بر دیپلماسی عمومی خویش و با شعارهایی پرطمطراق نظیر تنشزدایی یا گفتگوی تمدنها و.... موجب عقب نشینی نظام اسلامی ایران از بسیاری از اصول و مواضع قاطع خود در عرصه جهانی و بینالمللی شدند؛ به طوریکه این جماعت، با حملات و انتقادات پرشمار نسبت به مشی دولت نهم و دهم در سیاست خارجه، از رویه خویش در این حوزه با عنوان «دیپلماسی کارآمد» و «اثربخش» یاد میکنند.
اخیرا نیز روزنامه بهار (وابسته به آقای محمدرضا عارف) طی یادداشتی خطاب به دولت آقای روحانی خواستار آن شده بود که دولت در قبال دریافت هیچ، امتیازاتی به کشورهای غربی در جهت اعتمادسازی! تقدیم نماید. پیش از این نیز در ایام انتخابات، دکتر عارف با انتقادات پرشمار از دولت سابق از طرح و برنامههای «کارآمد» خود در عرصه سیاست خارجه سخن به میان آورده بودند. البته در دولت جدید نیز رگههایی از این تفکر در بدنه دولت قابل مشاهده است که البته قضاوت را به آینده موکول میکنیم.
2. جابه جا شدن «منافع ملی» با «منافع حزبی»
در جریان رای گیری اعضای شورای شهر تهران جهت انتخاب شهردار و پس از آن، عجایب وقایعی روی داد که بیش از پیش چهره برخی از افراد و احزاب را عیان و آشکار نمود. رای خانم الهه راستگو از چهرههای اصلاحطلب شورای شهر تهران به دکتر قالیباف –نامزد شهرداری تهران- آغازی شد بر پایان آرامش روحی و روانی ایشان. باران تهدیدهای کوچک و بزرگ از جانب همحزبان و همفکران ایشان به او و حتی دخترش، کار را به جایی رساند که شورای شهر مجبور به قرار دادن محافظ جهت حفظ امنیت جانی وی شد. اما این پایان ماجرا نبود، این یک رای مسبب آن شد که ایشان با اکثریت آرا از حزب اصلاح طلب کار اخراج شود تا دیگر هوس خدمت به مردم و ترجیح «منافع ملی» بر «منافع حزبی و جناحی» به سر مبارک نزند.
خداوند را شاکرم؛ اکنون که حقیر این نوشته را مینگارم ایشان هنوز در قید حیات و در سلامت کامل میباشند!
3. داستان «صالح مقبول» و «اصلح واقعی»
در جریان انتخابات اخیر که هر فرد برای اثبات صلاحیت و برتری نامزد مورد وثوق خود بر سایر نامزدها، برهانها و دلایل متعددی در دست داشت، عدهای با توجیهات بسیار سادهانگارانه و غیرمنطقی و به بهانه واقعگرا بودن به حمایت از نامزدی که به خیال خود در نزد مردم مقبولیت بیشتری دارا بوده پرداخته و از این طریق اساس لزوم اصلح بودن نامزد منتخب را که رهبر معظم انقلاب کرارا بر روی آن تاکید داشتهاند زیر سؤال برده و این مقوله را باطنا انکار و نفی کردهاند. این دیدگاه از جابه جایی دو مفهوم مقبولیت و اصلحیت یا به تعبیری «اصلح» و «مقبول» نشات و وجود میگیرد.
4. «داس»ی که «کلید» میخوانندش!
دولت جدید که با شعار اعتدال و با «کلید» تدبیر و امید به صحن بهارستان پای گذارده و بر کرسی قدرت تکیه زده است پس از مدت نه چندان زیاد با معرفی وزرایی که اکثریت ایشان با شعار اعتدال همخوانی چندانی نداشته، اولین گامها را در پانهادن بر روی شعار محوری خویش با تحکم و صلابت برداشت. تقریبا پس از این دوران بود که عزل و نصبهای بسیار ناهمخوان با شعارهای دولت نظیر اعتدال، عقلانیت، تدبیر و امید، امید دلسوزانی که بر تحقق شعارهای پرچاذبهی این دولت دلخوش بودهاند را تدریجا به یاس و ناامیدی بدل ساخت، و این روند آنجایی شدت میگیرد که «کلید» سرپرستی وزارت علوم به فردی سپرده میشود که سوابق افراطی او در فتنه 88 و پیش از آن بر همگان مشهود بوده و هست، و این در حالی است که رهبر معظم انقلاب بارها بر عدم سیاسی شدن دانشگاهها و فاصله گرفتن از فضای علمی تاکید داشتهاند.
پس از این بود که جناب آقای توفیقی طبعا فرصت را مغتنم شمرده و پس از چندین سال، دستی بر سر و روی وزارت علوم کشیده و استارت یک خانه تکانی اساسی را در آن میزند. خانهتکانی دولت از ابتدا آن چنان با سرعت و شدت و جدیت پیش گرفته شده که این گمان را برای بسیاری به وجود میآورد که «کلید» مذکور در واقع همان «داس» معروف بوده است.
همانطور که مشاهده نمودید در هم آمیختن دو چیز بعضا مشابه تبعات و آثار مخرب و خسارتباری را در پی داشتهاست، همچنانکه بررسی آنها تنها در چند ماه اخیر و خاصه در عالم سیاست موارد متعددی را در پیش چشم میگشاید که ضیق زمان و کمبود مکان قطعا این مجال را نمیدهد تا مواردی دیگر نظیر اختلاط بین «اعتدال» و «افراط» یا اختلاط «سبز» و «بنفش»! و ... تفصیل و تشریح شود؛ اگرنه به جان امواتتان قطعا ذکر این نمونهها برای مقاربت ذهنی نسبت به اصل موضوع که در ابتدای نوشته مورد اشاره قرار گرفت لازم و ضروری و بلکه واجب است.
این استعداد تا حالا کجا بوده ؟ حیف آن عنوان وبلاگ ،-----------
-------------
اگر با بی تدبیری تا حالا در دام بازی آمریکا گیر نیفتاده ایم خدا را شکر کنیم تا ناموس و جان ومال شیعیان را دست خوش حملات سازماندهی شده طالبان وامثال ریگیها و... وخلاصه سوریه دوم در ایران شکل نگرفته.
خدایا به حرمت شهداء کربلا وخصوصا سرو وسالار شهیدان وبه حق مظلومیت علی (ع) بینش ومنش شیعیان را با نور معرفت منور فرما هم خوارج وهم اشعریون را به راه راست هدایت فرما.