صراط: دیروز داخل تاکسی در مسیر آزادی به پیچ شمیران، داشتم به دستهایی فکر میکردم که چگونه تردستانه و محترمانه در قالب قانون تحت هر عنوانی نام شهدا را از شناسنامه المثنی همسران شهدا حذف میکنند و به گریهی همسر شهیدی به خاطر حذف نام شهیدش از شناسنامهاش.
او شناسنامهاش را جلوی چشم مجریان قانون ریز ریز کرده بود و از ته دلش فریاد میزد، من بدون شناسنامه هم میتوانم زندگی کنم. نامش را میتوانید از من بگیرید اما یادش را چه میکنید...؟
با خودم فکر میکردم که شهدا را انسانهای آسمانی جلوه دادهاند. نکند همسران شهدا هم حضرت مریم بودند و ما نمیدانستیم. چگونه است در شناسنامههایشان فرزند دارند اما نام پدرشان مفقود است...؟
در لابهلای ذهنم دنبال پاسخی میگشتم که زنگ خبرنگار یکی از خبرگزاریها خلوتم را بهم زد و بدون مقدمه راجع به نوشته نوه امام در فیسبوک دنبال پاسخ میگشت. گفتم: بیچارهها همسران شهدا هم، انگار بلایی شدهاند که به جان این جامعه اسلامی افتادهاند. و از هر طرف مورد هجمه هرچه خودی و ناخودی قرار میگیرند و در این راستا با وقاحت تمام بدون توجه به شخصیت عظمای امام خمینی(ره) حتی از او هم مایه میگذارند.
موضوع در نظرم آنقدر حقیر و بیارزش جلوه میداد. حتی دوست نداشتم هیچ پاسخی به پرسش خبرنگار ندهم اما او همچنان مُصر به دریافت پاسخ از ذهن پریشان من بود. گفتم: خدایا اگر تخریب شخصیت وجودی امام و خانوادههای شهدا نوشداروی جان صاحبان اراجیف است اما حالا چرا؟
حالا که تاکنون بیشتر از پنج هزار نفر از همسران شهدا به خاطر مواجه با انواع بیماریها از دنیا رفتهاند، بقیهها هم به خاطر مواجه با انواع بیمهریها از نواحی مختلف در گوشهای کز کردهاند یا پیر شدهاند و با انواع درد و بیماریها دست و پنجه نرم میکنند و مثل شمعی در حال سوختن و رو به خاموشی هستند. امام رضوانالله علیه شخصیتش در ایران که بماند بلکه در تمامی دنیا آنجنان به اثبات رسیده است و آنچنان قوام دارد که نیازمند هیچ گونه تعریفی نیست و این اراجیف نمیتواند کوچکترین تأثیری در تخریب شخصیت والا و اندیشه الهی امام بگذارد. در مقطعی از زمان، تمامی دنیا صف واحده شدند بلکه بتوانند این پیر شریعت را از پای در آورند اما خود از پای درآمدند و همگی در مقابل اندیشه امام زانو زدند. دنیا به خوبی می داند که دین اسلام مثل خیلیهای دیگر لغلغه زبان نبود بلکه دین با تمامی ابعادش در جای جای زندگی امام جریان داشت و ما این را در کتابها نخواندهایم و یا از زبانها نشنیدهایم. بلکه در کنار امام زندگی کردهایم و با چشمان خود دیدهایم و با تمامی وجودمان لمس کردهایم. بر همین اساس مردان ما مطیع بی چونو چرای امام، ولایت مدارانه به نوای حسینیاش عاشقانه لبیک گفتند و بدون هیچ شک و تردیدی مفتخرانه به پای اندیشه فرامین پیامبرگونهاش جانشان را خالصانه اهدا کردند.
ما خانوادههای شهدا نیز به عنوان پاسداران از حریم خونشان و پیامرسان خونشان و آرمان بلندشان، شجاعانه مقاوم و پابرجا ایستادهایم و هستیم و در این راستا آرام نخواهیم نشست حتی اگر یک روز از عمرمان باقی مانده باشد چرا که:
ما زنده برآنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
*نویسنده: یکی از اعضاء مجمع بانوان راوی دفاع مقدس
او شناسنامهاش را جلوی چشم مجریان قانون ریز ریز کرده بود و از ته دلش فریاد میزد، من بدون شناسنامه هم میتوانم زندگی کنم. نامش را میتوانید از من بگیرید اما یادش را چه میکنید...؟
با خودم فکر میکردم که شهدا را انسانهای آسمانی جلوه دادهاند. نکند همسران شهدا هم حضرت مریم بودند و ما نمیدانستیم. چگونه است در شناسنامههایشان فرزند دارند اما نام پدرشان مفقود است...؟
در لابهلای ذهنم دنبال پاسخی میگشتم که زنگ خبرنگار یکی از خبرگزاریها خلوتم را بهم زد و بدون مقدمه راجع به نوشته نوه امام در فیسبوک دنبال پاسخ میگشت. گفتم: بیچارهها همسران شهدا هم، انگار بلایی شدهاند که به جان این جامعه اسلامی افتادهاند. و از هر طرف مورد هجمه هرچه خودی و ناخودی قرار میگیرند و در این راستا با وقاحت تمام بدون توجه به شخصیت عظمای امام خمینی(ره) حتی از او هم مایه میگذارند.
موضوع در نظرم آنقدر حقیر و بیارزش جلوه میداد. حتی دوست نداشتم هیچ پاسخی به پرسش خبرنگار ندهم اما او همچنان مُصر به دریافت پاسخ از ذهن پریشان من بود. گفتم: خدایا اگر تخریب شخصیت وجودی امام و خانوادههای شهدا نوشداروی جان صاحبان اراجیف است اما حالا چرا؟
حالا که تاکنون بیشتر از پنج هزار نفر از همسران شهدا به خاطر مواجه با انواع بیماریها از دنیا رفتهاند، بقیهها هم به خاطر مواجه با انواع بیمهریها از نواحی مختلف در گوشهای کز کردهاند یا پیر شدهاند و با انواع درد و بیماریها دست و پنجه نرم میکنند و مثل شمعی در حال سوختن و رو به خاموشی هستند. امام رضوانالله علیه شخصیتش در ایران که بماند بلکه در تمامی دنیا آنجنان به اثبات رسیده است و آنچنان قوام دارد که نیازمند هیچ گونه تعریفی نیست و این اراجیف نمیتواند کوچکترین تأثیری در تخریب شخصیت والا و اندیشه الهی امام بگذارد. در مقطعی از زمان، تمامی دنیا صف واحده شدند بلکه بتوانند این پیر شریعت را از پای در آورند اما خود از پای درآمدند و همگی در مقابل اندیشه امام زانو زدند. دنیا به خوبی می داند که دین اسلام مثل خیلیهای دیگر لغلغه زبان نبود بلکه دین با تمامی ابعادش در جای جای زندگی امام جریان داشت و ما این را در کتابها نخواندهایم و یا از زبانها نشنیدهایم. بلکه در کنار امام زندگی کردهایم و با چشمان خود دیدهایم و با تمامی وجودمان لمس کردهایم. بر همین اساس مردان ما مطیع بی چونو چرای امام، ولایت مدارانه به نوای حسینیاش عاشقانه لبیک گفتند و بدون هیچ شک و تردیدی مفتخرانه به پای اندیشه فرامین پیامبرگونهاش جانشان را خالصانه اهدا کردند.
ما خانوادههای شهدا نیز به عنوان پاسداران از حریم خونشان و پیامرسان خونشان و آرمان بلندشان، شجاعانه مقاوم و پابرجا ایستادهایم و هستیم و در این راستا آرام نخواهیم نشست حتی اگر یک روز از عمرمان باقی مانده باشد چرا که:
ما زنده برآنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
*نویسنده: یکی از اعضاء مجمع بانوان راوی دفاع مقدس